جدم اميرالمؤمنين در انجام كارهاى خانه هيزم جمع مى كرد و آب مى كشيد و مى آورد و خانه را جارو مى فرمود و مادرم زهرا عليهاالسلام نيز جوها را آرد مى كرد و سپس خمير مى نمود و آنگاه نان مى پخت.از اين دو حديث استفاده مى شود كه حضرت اميرالمؤمنين و فاطمه ى زهرا عليهماالسلام با انضباط خاص، وظايف خانه را انجام مى دادند و كار آنان مشخص بود و در عين حال مولاى متقيان علاوه بر كارهاى خارج از خانه، در امور داخلى خانه نيز به همسرش كمك مى كرد. (و كلمه ى يكنس: جارو مى كرد به اين موضوع دلالت دارد.)
در حديث داريم كه روزى رسول خدا وارد خانه ى دخترش زهرا شد و مشاهده كرد كه دختر و دامادش هر دو مشغول كارند و به كمك يكديگر در كنار آسياب دستى نشسته و به آرد كردن مى پردازند، پس از سلام و احوال پرسى فرمودند: اَيُّكُما اَعيى؟
كداميك خسته تريد تا من به جاى او بنشينم و كار را به پايان برسانم؟! على عليه السلام عرض كرد: يا رسول اللَّه! دخترت فاطمه....[بحارالانوار، ج 43، ص 50، ح 47.]
اين حديث نيز مى رساند كه اميرالمؤمنين به كارهاى مربوط به داخل خانه به فاطمه عليهاالسلام كمك مى كرد....حضرت زهرا عليهاالسلام علاوه بر اينكه امور مربوط به خانواده را در داخل و خارج خانه با شوهرش تقسيم كرده بود، با خادمه ى اهل بيت (جناب فضه) نيز كارهاى خويش را به طور منظم و باتناوب انجام مى دادند. اگر فضه يك روز كار مى كرد، روز ديگر استراحت مى نمود و حضرت خود به كارها مى پرداخت.اينك توجه شما را به يك واقعيت تاريخى در اين زمينه جلب مى كنم:حضرت سلمان مى گويد: وارد خانه على عليه السلام شدم، ناگاه مشاهده كردم دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مشغول دستاس و آرد كردن است، او در اين كار آن چنان به زحمت افتاده بود، كه دستهايش ورم كرده و خون آلود شده بود. در حاليكه حضرت امام حسين- كه كودكى صغير بود- از گرسنگى بى تابى مى كرد.سلمان مى گويد: دلم به حال او سوخت و لذا اظهار داشتم: اى دختر رسول خدا! چرا از فضه كمك نمى گيرى؟ حضرت جواب داد: پدرم او را به من سفارش كرده است، من بايد با او به عدالت رفتار كنم ما كارها را ما بين خود تقسيم كرده ايم يك روز او كار مى كند و روز ديگر من و امروز نوبت استراحت او مى باشد.سلمان مى گويد: گفتم: من آزاد شده ى پدر تو هستم، اجازه ده من به جاى تو اين كار را انجام دهم. تا اينكه به آرد كردن مشغول شدم و وقت نماز رسيد، آماده ى رفتن به مسجد شدم، بعد از اقامه نماز آنچه را ديده بودم به مولايم على عليه السلام گفتم. آن حضرت چون سخنان مرا شنيد شروع به گريه كرد و سپس به سراغ فاطمه رفت و با تبسم برگشت و گفت: ديدم فاطمه عليهاالسلام خوابيده و حسين نيز در كنار مادرش در خواب مى باشد و آسياب دستى بدون مباشرت كسى كار مى كرد، پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله تبسم كنان فرمودند:يا على! براى خداوند در روى زمين ملائكه اى است كه به محمد و آل محمد خدمت مى كنند.[عوالم ج 11، ص 205- بحار ج 43، ص 28، ح 33- جلاءالعيون، ج 1، ص 137.]
اين قضيه مى رساند كه نظم و تقسيم كار در تمام شؤون زندگى حضرت فاطمه عليهاالسلام حاكم بود.
عشق و علاقه شديد حضرت زهرا به اميرالمؤمنين
فاطمه عليهاالسلام با الهام از دستورات الهى و پدر بزرگوارش، نسبت به اميرالمؤمنين فوق العاده علاقه مند بود و هرگز برخلاف رضاى او گام برنمى داشت و برخورد و زندگيش با مولا طورى بود، كه غمها و غصه هاى وارده در بيرون از خانه، با ديدار فاطمه عليهاالسلام برطرف مى شد، و حضرت على عليه السلام خود در اين باره مى فرمايند:فواللَّه ما اغضبتها، و لا اكرهتها على امر حتى قبضها اللَّه عز و جل، و لا اغضبتنى، و لاعصت لى امرا، و لقد كنت انظر اليها فتنكشف عنى الهموم والاحزان.[بحارالانوار، ج 43، ص 134- عوالم، ج 11، ص 328- جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 170.]سوگند به خدا، من هرگز زهرا را به خشم نياوردم و او را به كارى مجبور نساختم تا اينكه مرا در فراقش گرفتار ساخت و متقابلاً او نيز مرا خشمگين نساخت، و هيچ وقت نافرمانى نكرد و هرگاه من با او ديدار مى كردم، غمها و غصه هايم از دلم برطرف مى شد.اين حديث از عشق و علاقه ى شديد متقابل دو همسر معصوم حكايت مى كند، كه در طول زندگى آنان نه تنها كوچكترين اختلافى پيش نيامده است، بلكه مشكلات خارجى و اجتماعى با ديدار محبت آميز مرتفع مى گرديد.به همين جهت بود، كه چون اميرالمؤمنين عليه السلام را به زور و اجبار براى بيعت با غاصبين خلافت به مسجد آوردند، آن بانوى دو عالم به دنبال على عليه السلام در كنار قبر رسول خدا قرار گرفت و فرمود: هرگاه پسرعمويم على عليه السلام را رها نسازيد، سوگند به خدا موهايم را پريشان نموده و پيرهن پدرم را بر سر گرفته و شما را نفرين مى كنم....اين روايت كه از طريق امام صادق عليه السلام از حضرت سلمان نقل شده، آمده است: در اين هنگام آثار بلاى آسمانى پديدار گشت و سلمان از فاطمه عليهاالسلام شفاعت كرد كه آن حضرت نفرين ننمايد، همزمان على عليه السلام را نيز آزاد كردند...[ كافى، ج 8، ص 238- بحارالانوار، ج 43، ص 47- عوالم، ج 11، ص 599- جلاءالعيون، ج 1، ص 196.عن ابى عبداللَّه عليه السلام: لما استخرج اميرالمؤمنين من منزله خرجت فاطمه حتّى انتهت الى القبر فقالت: خلّوا عن ابن عمّى فوالذى بعث محمدا بالحق لئن لم تخلّوا عنه لانشرنّ شعرى و لاضعنّ قميص رسول اللَّه (ص) على رأسى و لاصرخن الى اللَّه... قال سلمان: فرأيت واللَّه اساس حيطان المسجد تقلّعت من اسفلها...و در يك روايت ديگر آمده است كه حضرت زهرا اگر چه در بستر بيمارى بود و غمها و غصه هاى فراوانى كه در اثر فشار و جنايت مهاجمين خونخوار به خانه آن حضرت پيش آمده بود، وى را فراگرفته بود، ولى پيوسته به ياد على عليه السلام و آينده آن بزرگوار در تشويش و اضطراب بسر مى برد، و حتى در هنگام مرگ سكرات مرگ را فراموش كرده و در مورد مصائب آتى اميرالمؤمنين گريه مى كرد. چنانچه حضرت امام صادق نقل مى كنند:لما حضرت الوفات بكت، فقال لها اميرالمؤمنين: يا سيدتى! ما يبكيك؟ قالت: ابكى لما تلقى بعدى! فقال: لاتبكى فواللَّه ان ذلك لصغير عندى....[عوالم، ج 11، ص 494- بحارالانوار، ج 43، ص 218.]
چون وقت شهادت فاطمه عليهاالسلام فرارسيد شروع به گريه كرد، حضرت على عليه السلام با يك تعبير عالى و تعجب آميز پرسيد: اى سرور من چرا گريه مى كنى؟!جواب داد: براى آن مشكلاتى كه بعد از من با آنها مواجه خواهى شد. حضرت فرمودند: تو گريه نكن همه ى اينها براى من آسان است.تعبير: يا سيّدتى در اين حديث، نشان عظمت فاطمه ى زهرا از ديدگاه اميرالمؤمنين است و همچنين گريه فاطمه عليهاالسلام براى على عليه السلام آن هم در حال مرگ و سكرات آن، كه معمولاً هركسى به فكر خود مى باشد، شدت علاقه فاطمه به اميرالمؤمنين را در بر دارد. و بالاخره چون خبر شهادت زهرا را به على عليه السلام دادند، آن حضرت در حال حركت به زمين افتاد و هرچه خواست بلند شود ممكن نشد.[فوقع علىّ على وجهه يقول: بمن العزاء يا بنت محمد!... (جلاءالعيون 1، ص 219 و بحار ج 43 ص 187).] و در نقلى ديگر حالت غشوه به او دست داد.[فغشى عليه حتى رشّ عليه الماء ثم افاق.... (جلاءالعيون 1، ص 224).]
همه ى اين احاديث و قضاياى تاريخى نشان مى دهد، كه در ميان على و فاطمه عليهاالسلام محبت، عشق و علاقه ى فوق العاده اى حاكم بود، كه در فراق فاطمه، على به حالت غشوه مى افتد و صبر و توانش به ناتوانى و كم صبرى تبديل مى گردد، و فاطمه عليهاالسلام نيز هرگز على و يارى على را فراموش نمى كند. و در هنگام سكرات مرگ كه لحظات بسيار دشوار به حساب مى آيد، به ياد گرفتارى و مصائب آن حضرت اشك مى ريزد.
كار طاقت فرساى اميرالمؤمنين جهت امرار معاش
روزى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به منزل فاطمه عليهاالسلام تشريف برد. ديد حسن و حسين عليهماالسلام منزل نيستند. احوالشان را پرسيد. فاطمه عليهاالسلام عرض كرد: امروز در خانه ى ما چيزى براى خوردن وجود نداشت. على عليه السلام وقتى خواست بيرون برود فرمود: حسن و حسين عليهم السلام را با خودم بيرون مى برم مبادا گريه كنند و از تو مطالبه ى غذا نمايند. آنان را برداشت و نزد فلان شخص يهودى رفت. رسول خدا در جستجوى على بيرون رفت.او را در نخلستان يهودى يافت كه مشغول آب كشى بود. حين و حسين را مشغول بازى ديد و مقدارى خرما نيز در نزدشان بود.به على عليه السلام فرمود: قبل از اينكه هوا گرم شود حسن و حسين را به خانه برنمى گردانى؟ عرض كرد: يا رسول الله وقتى از خانه خارج شدم غذايى در خانه نداشتيم. صبركنيد تا قدرى خرما براى فاطمه تهيه كنم. من با اين يهودى قرار گذاشته ام در مقابل هر دلو آب يك دانه خرما بگيرم. وقتى قدرى خرما تهيه شد آنها را در دامن ريخت و حسن و حسين را برداشت و به منزل بازگشت.[بانوى نمونه اسلام، ابراهيم امينى، ص 116، به نقل از: ذخائرالعقبى، ص 49.]رضايت فوق العاده اميرالمؤمنين از حضرت زهرا
از بحثهاى پيشين استفاده شد كه على عليه السلام از فاطمه ى زهرا عليهاالسلام فوق العاده راضى و خشنود بود، زيرا آن حضرت يك انسان معصوم و بى لغزش بود و هرگز كارى برخلاف رضاى اميرالمؤمنين انجام نمى داد، ولى در عين حال فاطمه عليهاالسلام در هنگام فراق، در ضمن وصاياى خود به آن حضرت خواستند قلب مبارك على را بار ديگر در مورد خود راضى تر نمايند و لذا عرض كرد:اى پسرعموى پيامبر! من هرگز به تو دروغ نگفتم، خيانت نكردم و به مخالفت تو برنخاستم. على عليه السلام چون اين سخنان را شنيد فرمود:معاذاللَّه انت اعلم باللَّه و ابر و اتقى و اكرم و اشد خوفاً من اللَّه قد عز على مفارقتك و تفقدك الا انه امر لابد منه...[جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 217- 218.] پناه به خدا، نسبت به امور و احكام الهى داناترى. نيكوكارى، تقوا، تقرب و خشيتت از خدا بيشتر است. اين را بدان كه جدايى و مفارقت تو فوق العاده براى من سنگين است، ولى اين كار چاره پذير نيست.اين فرازها نشان مى دهد كه آن بانوى گرانقدر، آنقدر به مولاى متقيان عظمت قائل است، كه در مقام كسب رضايت خاطر مولا است، هرچند كار خلاف و قصور جزيى نيز از او صادر نشده بود.به اين مناسبت بود كه اميرالمؤمنين چون پيكر پاك فاطمه عليهاالسلام را بر خاك سپرد، دست دعا به سوى آسمان برداشت و در حق زهرا چنين دعا كرد:اللهم انى راض عن ابنه نبيك، اللهم انها قد اوحشت فانسها، اللهم انها قد هجرت فصلها، اللهم انها قد ظلمت فاحكم لها و انت خير الحاكمين.[خصال، ج 2، ص 373- بحارالانوار، ج 103، ص 256- 257- عوالم، ج 11، ص 521.]
خدايا! من از دختر پيامبرت راضى هستم. بارالها! فاطمه عليهاالسلام نگران و مضطرب بود، تو او را آرامش بخش، خداوندا! زهرا از دوستان و فرزندان مفارقت كرد، تو او را وصل كن. پروردگارا! به فاطمه عليهاالسلام ظلم كردند تو خود حاكم باش.همه ى اين فرازها نشان مى دهد كه فاطمه ى زهرا با داشتن مقام عصمت نسبت به حقوق شوهر چقدر ارزش قائل بوده و چه سان نگران بوده است كه نسبت به مقام ارجدار شوهرش على بن ابيطالب عليه السلام مسؤول باشد و لذا على عليه السلام رضايت خويش را در مورد فاطمه عليهاالسلام اعلان مى نمايد....به همين جهت حضرت امام باقر عليه السلام مى فرمايند: براى زن هيچ شفاعتى به اندازه ى رضايت شوهر مفيد و ثمربخش نيست....[سفينه، ج 1، ص 561: لا شفيع للمرأة انجح عند ربّها من رضا زوجها.]