على بن ابى طالب (عليه السلام) به حسن و حسين مى فرمود: شما پيشواى مردم و بزرگ جوانان اهل بهشتيد و از ارتكاب گناه معصوميد. خدا لعنت كند كسى را كه با شما دشمنى كند.[بحار ج 43 ص 265.]
حضرت فاطمه روزى حسن و حسين را خدمت رسول خدا آورد و عرض كرد: يا رسول اللَّه حسن و حسين عليهماالسلام فرزند شما هستند. چيزى به ايشان عطا كن. فرمود: هيبت و سيادت خود را به حسن بخشيدم، و شجاعت وجود خودم را به حسين دادم.[بحار ج 43 ص 263.]
سلمان فارسى مى گويد: حسين (عليه السلام) را ديدم كه بر زانوى رسول خدا نشسته بود. او را مى بوسيد و مى فرمود: تو بزرگ و بزرگ زاده و امام و پسر امام و پدر امامان هستى. تو حجت، پسر حجت و پدر نه حجت مى باشى كه آخرشان قائم است.[بحار ج 43 ص 295.]
آرى پيغمبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) در پرورش شخصيت اولاد زهرا كوشش مى كرد و زهرا و على (عليهماالسلام) نيز از همين برنامه متابعت مى كردند. هرگز نشد كه كودكان را تحقير كنند و شخصيت آنها را در حضور ديگران كوچك سازند. و ضربه و شكست بر روحشان وارد نمايند. بدين علت، طبعاً بزرگ و آقا تربيت شدند.روايت شده كه شخصى مرتكب گناهى شد كه مستوجب كيفر بود پس خودش را از رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) پنهان داشت تا گاهى كه حسن و حسين را در بين راه ملاقات نمود، آنان را بر دوش گرفته خدمت رسول خدا مشرف شد عرض كرد: يا رسول اللَّه حسن و حسين را شفيع قرار دادم.پيغمبر اكرم خنديد و فرمود: ترا بخشيدم. سپس به حسن و حسين فرمود: شفاعت شما را قبول كردم.[بحار ج 43 ص 318.]
براى همين عظمت و بزرگى نفس بود كه حسين بن على عليه السلام با سپاه مختصرى كه داشت، در مقابل سپاه بيشمار يزيد پايدارى كرد و مردانه جنگ نمود و تن بذلت و خوارى نداد. مى فرمود مانند بندگان فرار نمى كنم و تسليم خوارى و ذلت نمى شوم.[مقتل ابى مخنف ص 46.]
در اثر همين تربيت بود كه زينب كبرى با آن همه مصيباتى كه ديد خود را در قبال دستگاه ستمگر يزيد نباخت و مرعوب آنان واقع نشد و بوسيله ى خطابه هاى شورانگيزش شهر كوفه و شام را منقلب ساخت و دستگاه جبار و خونخوار يزيديان را رسوا و مفتضح ساخت.
توجه دادن به فرزندان به رعايت نظم و حقوق ديگران :
يكى از مطالبى كه بايد همواره مورد توجه و دقت پدر و مادر و ساير مربيان قرار گيرد اينست كه مراقب كودك باشند كه از حق خودش تجاوز نكند و حقوق ديگران را نيز محترم بداند. كودك بايد منظم باشد. بايد نظم در زندگى را به او ياد داد. بايد چنان تربيت شود كه نه از گرفتن حقش عاجز باشد و نه حقوق ديگران را پايمال كند. البته شالوده ى اين صفت در خانه و به دست پدر و مار ريخته مى شود پدر و مادر بايد نسبت به تمام كودكانشان به يك جور رفتار كنند، هيچيك را بر ديگرى مقدم ندارند. بين پسر و دختر و كوچك و بزرگ و زشت و زيبا و خوش فهم و بدفهم فرق نگذارند. حتى در مورد اظهار محبت و علاقه هم با همه ى آنان يك جور رفتار كنند. تا حس حسد و كينه توزى در بين شان بوجود نيايد. و سركش و متجاوز بار نيايند.اگر كودك ديد در خانه ى خودشان كاملاً حقوق افراد مراعات مى شود، مى فهمد كه در اجتماع هم بايد حقوق افراد را محترم شمرد. اما اگر در خانه هرج و مرج بود و حقوق افراد مراعات نشد، خوى سركشى و تجاوز در كودك تقويت مى شود. اگر كودك در مغازه ى نانوايى، يا در موقع سوار شدن به اتوبوس، يا در هنگام رفتن به كلاس و بيرون آمدن از مدرسه، نوبت ديگران را رعايت نكرد و حق سايرين را تضييع نمود و پدر و مادر و يا مربيان ديگر او را در اين عمل تشويق كردند، به آن كودك معصوم خيانت نموده اند. زيرا از آغاز كودكى مى پندارد كه زورگويى و تعدى بر ديگران و تقدم بى جهت، يك نوع زرنگى و هنر است. چنين فردى وقتى وارد اجتماع شد يا در رأس كارى قرار گرفت تمام مقصدش كوبيدن و پايمال كردن حقوق ديگران خواهد بود و بغير از نفع شخصى خودش هيچ هدف و منظورى نخواهد داشت.اين درس تربيتى به طور كامل در خانه ى حضرت زهرا اجرا مى شد. به قدرى در اين باره دقت مى شد كه حقوق و نظم را در كوچكترين موارد مراعات مى كردند.از باب نمونه: على بن ابى طالب عليه السلام مى فرمايد: روزى پيغمبر اكرم در منزل ما استراحت كرده بود، حسن آب خواست. رسول خدا برخاست قدرى شير دوشيد و در ظرفى كرده و دست حسن عليه السلام داد. حسين از جاى خويش بلند شد خواست كاسه ى شير را از دست حسن بگيرد اما پيغمبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) جلو حسين را گرفت و نگذاشت شير را از حسن بگيرد. حضرت زهرا كه اين منظره را تماشا مى كرد عرض كرد: يا رسول اللَّه گويا حسن را بيشتر دوست دارى؟.پاسخ داد: چنين نيست، بلكه علت دفاع من از حسن اينست كه او حق تقدم دارد و زودتر از حسين تقاضاى آب كرده بايد نوبت را مراعات نمود.[بحارالانوار ج 43 ص 283.]
عدم تبعيض بين فرزندان :
پدر يا مادر نبايد در ميان فرزندانشان، بدون جهت فرق بگذارند و از اين طريق حسادت و كينه توزى را در ميان آنان ايجاد نمايند.رسول خدا مى فرمايند: اعدلوا بين اولادكم كما تحبون ان يعدلوا بينكم فى البر واللطف .[سفينةالبحار، ج 2، ص 684.] در ميان فرزندان خود به عدالت رفتار كنيد، همانگونه كه دوست داريد ديگران در مورد شما به عدالت و محبت رفتار كنند.حضرت فاطمه عليهاالسلام در پرورش فرزندان عزيز خود طورى رفتار مى كرد كه همه را از عدالت پرورى خويش خشنود مى ساخت و با عواطف محبت آميز مادرى تك تك آنان را به اين صفت انسانى و اسلامى تشويق مى كرد.روزى دو فرزند دلبند فاطمه عليهاالسلام (حسن و حسين عليهم السلام) در حضور پيامبر خدا كشتى گرفته بودند، در اين ميان فاطمه عليهاالسلام شنيد كه پدر بزرگوارش، امام حسن را به پيروزى بر امام حسين ترغيب مى كند حضرت زهرا براساس روح دادگرى عرض كرد: پدرجان! فرزند بزرگ را عليه فرزند كوچك تحريك مى كنى؟ رسول گرامى اسلام فرمودند: تو اطلاع ندارى كه برادرم جبرئيل حسينم را بر حسنم تحريك مى نمايد.[بحارالانوار، ج 43، ص 268 و 263- جلاءالعيون، ج 1، ص 304: (... اتشجع هذا على هذا؟ تشجّع الكبير على الصّغير؟ فقال (ص): هذا حبيبى جبرئيل يقول: يا حسين! شدّ على الحسن فاصرعه.]
اگر چه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در برابر تحريك جبرئيل (امام حسين را عليه امام حسن) تحريك مى كرد (امام حسن را عليه امام حسين)، ولى در ظاهر، حضرت فاطمه عليهاالسلام از آن اطلاع نداشت و لذا به صورت سؤالى خواسته اش را مطرح ساخت و روح دادگريش را در مورد فرزندانش نشان داد.و در يك قضيه ديگر آمده است: روزى امام حسن با امام حسين در كنار يكديگر مشغول نوشتن خط بودند و هر يك بر ديگرى مى گفت: خط من بهتر از خط تو است و سرانجام داورى را به مادرشان موكول كردند، ولى آن حضرت براى اينكه دل هيچ كدام را نشكند، از داورى خوددارى كرد و موضوع را به اميرالمؤمنين موكول نمود. اميرالمؤمنين اين قضيه را به پيامبر خدا و آن حضرت نيز به جبرئيل و به ترتيب، كار داورى به اسرافيل و خداى عالميان كشيده شد.جبرئيل از جانب خدا ابلاغ كرد، كه فاطمه عليهاالسلام بايد بين آن دو داورى كند. آن مادر مهربان و دادگر فرمود: اى فرزندان عزيزم! من دانه هاى اين گردنبند را در ميان شما به زمين مى ريزم، هركس بيشتر آنها را بردارد خط او بهتر است. بلافاصله گردنبند را از گردنش باز كرد و دانه هاى آن را در برابر دو نور ديده اش به زمين ريخت و جبرئيل به امر الهى اين منظره ى زيبا را تماشا مى كرد، چون آن نور چشمان زهرا، هر كدام به طور مساوى دانه ها را برداشتند، جبرئيل به امر خدا آن يك دانه باقيمانده را دو قسمت كرد و هر كدام يك نصفه را برداشت و دل هيچكدام شكسته نشد.[بحارالانوار، ج 43، ص 309: (... فقالت فاطمه: احكم بينهما يا رب و كانت لها قلادة فقال لهما: انا انثر بينكما جواهر هذه القلادة فمن اخذ منها اكثر فخطه احسن فنثرتها و كان جبرئيل و قتئذ عند قائمة العرش فامره الله تعالى ان يهبط الى الارض و ينصّف الجواهر بينهما كيلا يتأذى احدهما ففعل ذلك...]