فاطمه آنچه را كه مى خواستم انجام داد، پدرش به فدايش باد.واضح است يك جفت دستبند نقره و گردن بند و گوشواره اى از نقره چندان بهائى ندارد، و از آن بى بهاتر پرده ى ساده اى است كه انسان بر در اطاق بياويزد، ولى پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم همين را دون شأن فاطمه مى شمرد، و افتخار و فضيلت او را در سجاياى انسانيش مى دانست.فاطمه عليهاالسلام اين درس را از محضر پدر بخوبى آموخت، هم زرق و برق دنيا را ترك گفت و خود را اسارت آن رهائى بخشيد، و هم آنچه داشت در راه خدا و بندگان محروم صرف كرد.در حديثى كه سابقاً از حليةالاولياء (تحت شماره ى 3) نقل كرديم، خوانديم كه فاطمه زهرا عليهاالسلام حتى پوشش كافى در خانه براى آمدن ميهمانهاى نامحرم نداشت كه پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم عباى خود را به او داد تا خود را بپوشاند و آماده براى آمدن ميهمانان جهت عيادت او در بيماريش گردد.داستان جهيزيه ى فاطمه عليهاالسلام و مراسم شب زفاف او كه در نهايت سادگى برگزار شد دليل روشن ديگرى بر زهد و وارستگى كامل اوست.خدمات او در خانه ى على عليه السلام تا آنجا كه با يك دست گندم را براى پختن نان آسياب مى كرد، و با دست ديگر طفلش را در آغوش مى گرفت، همه شاهد گوياى مقام زهد اوست، گواه اين معنى حديث زيرا است:24- ابونعيم اصفهانى چنين نقل مى كند:لقد طحنت فاطمة بنت رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم حتى مجلت يدها، وربا، و اثر قطب الرحى فى يدها [حليةالاولياء 2/ 41.]
فاطمه دختر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم آنقدر با دست خود آسياب كرد كه دستش تاول زد، و ورم كرد، و آثار دستاش در دستش نمايان گشت.25- در مسند احمد كه از معروفترين منابع اهل سنت است از انس بن مالك چنين نقل شده كه: روزى بلال براى نماز صبح، دير به خدمت پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم آمد، رسول خدا فرمود: چرا دير آمدى؟
عرض كرد: از كنار خانه ى فاطمه عليهاالسلام مى گذشتم در حالى كه با دست خود آسيا مى كرد، و كودكش گريان بود، گفتم: اگر اجازه فرمائى من آسيا مى كنم و شما كودك را آرام كنيد، و اگر اجازه فرمائيد من كودك را آرام مى كنم و شما آسيا كنيد.او گفت: من نسبت به فرزندم از تو مهربانترم، (و من مشغول آسيا كردن شدم و او كودكش را آرام كرد) و اين امر باعث تأخيرم شد.پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود:فرحمتها رحمك اللَّه [مسند احمد 3/ 150.]
تو نسبت به فاطمه رحم و محبت كردى، خداوند تو را مشمول رحمتش كند!فضائل اخلاقى بانوى اسلام از جمله شجاعت و شهامتش در مقام دفاع از پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم در مقابل مشركان مكه، و آمدنش به ميدان احد براى بستن زخمهاى پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم مطلبى است كه بر كسى پوشيده نيست، و در احاديث گذشته اسناد و مدارك آن آمد.او از لحظه ى تولد در مسير عبوديت و بندگى خدا بود و اين امر تا آخرين لحظات عمرش ادامه داشت، حديث زير شاهد گوياى اين معنى است:26- در داستان تولد بانوى اسلام فاطمه زهرا عليهاالسلام و انعقاد نطفه او از ميوه بهشتى و آمدن چهار زن با شخصيت جهان- همچون مريم و...- به هنگام تولد او آمده است:فولدت فاطمة عليهاالسلام فوقعت حين وقعت على الارض ساجدة [ذخائرالعقبى، صفحه ى 44.]
به اينگونه فاطمه متولد شد و در حين تولد براى خدا سجده كرد.27- مقام عفت او به آن حد بود كه در همان كتاب از اسماء بنت عميس داستان عجيبى به اين شرح نقل شده است:روزى فاطمه عليهاالسلام به من فرمود: من از كار مردم مدينه كه زنان خود را بعد از وفات به صورت ناخوشايندى براى دفن مى برند، و تنها پارچه اى بر او مى افكنند كه حجم بدن از پشت آن نمايان است ناخرسندم.اسماء گفت: من در سرزمين حبشه چيزى ديده ام كه با آن جنازه ى مردگان را حمل مى كردند، سپس شاخه هائى از درخت نخل را برداشت و به صورت تابوت مخصوصى درآورد كه پارچه اى را روى چوبهاى آن مى افكندند، و بدن را درون آن مى گذاردند،به گونه اى كه بدن پيدا نبود.هنگامى كه فاطمه بانوى بزرگ اسلام عليهاالسلام آن را مشاهده كرد فرمود: بسيار خوب و عالى است (و هنگامى كه من از دنيا رفتم مرا با آن برداريد)...و در ذيل همين حديث آمده است: هنگامى كه فاطمه عليهاالسلام چشمش به آن افتاد تبسم فرمود، و اين تنها تبسم او بعد از وفات پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم بود [ذخائرالعقبى 54.!]
نقش فاطمه زهرا در ولايت اميرالمؤمنين
عيادت زنان مهاجر و انصار :
عنوان=خطبه حضرت زهرا در جمع زنان مهاجر و انصار عيادة نساء المهاجرين والأنصار لها عليهاالسلام لما رجعت فاطمة عليهاالسلام إلى منزلها فتشكت
و كان وفاتها في هذه المرضة- دخل إليها النساء المهاجرات والأنصاريات عائدات، فقلن لها: كيف أصبحت يا ينت رسول اللَّه؟ [هكذا فى ألف ، و في سائر النسخ هكذا: لما اشتد بفاطمة عليهاالسلام الوجع و اشتدت ( ز : ثقلت) علتها، اجتمعت عندها نساء المهاجرين والأنصار ( ى : ذا صباح)، فقلن لها: يا بنت رسول اللَّه، كيف أصبحت من علتك ( ه عن ليلتك)؟ و في د : دخلن نسوة من المهاجرين والأنصار على فاطمة بنت رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله فقلن لها: السلام عليك يا بنت رسول اللَّه: كيف أصبحت؟ و في ع : قيل لما مرضت فاطمة عليهاالسلام دخل عليها نساء المهاجرين والأنصار يعدنها فقلن: كيف أصبحت من علتك يا بنت رسول اللَّه؟ فقالت...]
(فحمدت اللَّه و صلت على أبيها، ثم) [الزيادة من ب .] قالت:أصبحت [ م : واللَّه أصبحت.] واللَّه عائفة [العائف: الكاره للشيى ء المتقذر له التارك له. و في ك : عافية.] لدنياكن، قالية لرجالكن.[اى مبغضة، و في ألف خ ل و ج و ب و ل و و و ى في الموردين هكذا: لدنياكم و لرجالكم، و في ج : دنياكم- بدون اللام-. و لعل إتيان الضمير بصورة المذكر باعتبار تعميم خطابها إلى جميع أهل المدينة، لا خصوص النساء الحاضرات.]