دفاع از حريم ولايت - ساختار علمی نرم افزار حضرت زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ساختار علمی نرم افزار حضرت زهرا (س) - نسخه متنی

مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مرحوم علامه محمد تقى مجلسى به نقل از بخارى در اين باره مى نويسند:

و كان لعلى عليه السلام من الناس وجه حياة فاطمة عليهاالسلام فلما توفيت استنكر على عليه السلام وجوه الناس فالتمس مصالحة ابى بكرٍ و مبايعته...

[شرح من لايحضر، ج 11، ص 217.]
تا فاطمه عليهاالسلام زنده بود، على عليه السلام شخصيت مورد توجه مردم بود، ولى بعد از شهادت آن بانو، اميرالمؤمنين احساس غريبى كرد و لذا از ابوبكر خواست كه بيعت او را بپذيرد.

در اين فراز آمده است كه على عليه السلام ابوبكر را به طور خصوصى به منزلش دعوت كرد و از پذيرفتن عمر خوددارى نمود و در آن مجلس مطالب دوستانه اى مطرح شد، كه ابوبكر گريه كرد و چون على عليه السلام آماده بيعت بود، ابوبكر گفت: من درآمد فدك را به همان كيفيت خرج مى كنم كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله مى كرد. سرانجام همان شب اميرالمؤمنين در ميان مردم بيعت نمود.

دفاع از حريم ولايت

وقتى اميرالمومنين على عليه السلام را با آن طرز فجيع و دلسوزانه براى بيعت اجبارى با خليفه غاصب ابوبكر به مسجد مى بردند و آن بى احترامى ها را نسبت به حضرت روا داشتند، اميرالمؤمنين عليه السلام در تمامى مدت نگاهش را به در دوخته بود و كلامش را طول مى داد، گويا منتظر است، تا شايد زهرايش از در رسد و او را از چنگال آنان برهاند.

زهراى (س) زخمى، زهراى خسته و تن به تاول نشسته همين كه از فرياد بچه ها و اشهاى زينب و ام كلثوم كه به صورتش مى ريخت براى لحظه اى به هوش آمد، بلافاصله پرسيد اين على؟ فضه على كجاست؟ و تا شنيد كه او را به مسجد بردند تاب نياورد. گرچه توان ايستادنش نبود اما على را هم نمى توانست در چنگال دشمن تنها بگذارد. بى درنگ به طرف مسجد دويد! نمى دانم كدام توان او را اينگونه برپا نگه داشته بود؟ همه فكرش على (ع) بود، در دلش هم درد خودش نبود، درد على (ع) بود، او خوب مى دانست كه اگر دير برسد چه بسا ديگر هرگز امامش، على عليه السلام را نبيند. در راه نمى دانم چند بار اما بارها از سر درد نشست! فضه و زنان بنى هاشم گردش را گرفته بودند. ناگهان تمامى نگاه ها به در دوخته شد. هان زهرا (س) آمد و چه به موقع، با پيراهن رسول (ص) بر سر، و دست حسنين در دست، اما با بالى شكسته و چشمى پراشك.

فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها، چندين بار صيحه زد درد توانش را برده بود، گريه امانش نمى داد. همه چشمها به اشك نشست، صداى هق هق گريه مسجد را برداشت، همه بر معصوميت زهرا سلام اللَّه عليه و مظلوميت على عليه السلام مى گريستند. در و ديوار هم مى گريست ناگهان طنينى خدايى در فضاى مسجد پيچيد گويا پيامبر است كه سخن مى گويد:

خلو عن ابن عمى فوالذى بعث محمدا بالحق لئن لم تخلوا عنه لاشترن شعرى و لاضعن قميص رسول اللَّه على راسى و لاصرخن الى اللَّه تبارك و تعالى فما ناقه صالح باكرم على اليه منى و لا الفصيل باكرم على اللَّه من ولدى .

رها كنيد پسر عمويم را، قسم به خدايى كه محمد را به حق فرستاد اگر دست از وى (اميرالمؤمنين عليه السلام) برنداريد سر خود برهنه كرده و پيراهن رسول خدا را بر سر افكنده و در برابر خدا فرياد برخواهم آورد و همه تان را نفرين مى كنم. به خدا نه من از ناقه ى صالح كم ارج تريم و نه كودكانم از بچه ى او كم قدرتر.

حائل شدن حضرت زهرا در دفاع از اميرالمؤمنين

بعد از آنكه به خانه حضرت زهرا سلام اللَّه عليه هجوم آوردند، اميرالمؤمنين عليه السلام كه به گفته سلمان، مى توانست با نيم نگاهى زمين و زمان را درهم پيچيد و هستى شان را بگيرد، به محاصره درآوردند و ريسمان به گردنش انداخته و با شدت هرچه بيشتر مى كشيدند.

حضرت زهرا سلام اللَّه عليه گرچه درد و رمقش را برده و از پايش انداخته. اما او آموزگار شهادت بود، و خود به ما آموخته بود كه حيات آدمى در گرو انتخاب اوست. و چه انتخابى بالاتر از كشته شدن در راه ولايت.

پس بايد همين نيم رمق را هم در پاى على عليه السلام ريخت و تمامى هستى خود را با خدا يكجا معامله كرد. اين بود كه بى درنگ خود را با همه جراحت و نقاهت از جا كند و بين اميرالمؤمنين عليه السلام و آنها حائل كرد. كه به خدا قسم نمى گذارم على را ببريد. اى واى بر شما چه زود به خدا و رسولش خيانت كرديد. اين است معناى محبت به اهل بيت رسول صلى اللَّه عليه و آله و عمل به آن همه سفارشهاى او؟!؟
به خدا قسم اى زاده خطاب اگر بيم اين نداشتم كه بيگناهان گرفتار بلاى الهى شوند، نفرين مى كردم و آنگاه مى يافتى كه نفرين من چه زود تحقق مى پذيرد هنوز كلامش را به آخر نرسانده بود كه يكبار ديگر، صفير تازيانه اى سينه آسمان را شكافت و باز هم بر اندام شقايق خطى از خون كشيد.

عرش لرزيد، بچه ها، زينبين و حسنين عليهم السلام را مى گويم نزديك بود جان دهند. خدايا فقط تو مى دانى بر اهل خانه چه گذشت. آنگاه كه بر جاى جاى بوسه هاى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله خطى از خون نشست كه هيچ زبانى را توان گفتن و هيچ گوشى را ياراى شنيدن نيست.

حضرت زهرا سلام اللَّه عليه از پا افتاد، آخرين سنگر ولايت براى دقايقى فروريخت، مشتى رجاله، اميرالمؤمنين را كشان كشان به مسجد بردند، هر كه مى ديد بر حال على عليه السلام رقت مى برد. كوچه ها از آدم نماها پر بود، همه براى ديدن ريسمان بر گردن خورشيد و مظلوميت محض، گردن مى كشيدند اميرالمؤمنين عليه السلام در راه رو به سوى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كرد و همان گفت كه هارون به برادرش موسى در مقابل يهود بنى اسرائيل گفت: يابن ام، ان القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى، برادر، اين قوم بر من مسلط شدند و نزديك است مرا بكشند.

عكس العمل حضرت زهرا پس از غصب خلافت

چون پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله وفات كرد و دشمنان على و فاطمه عليهاالسلام با يك برنامه ريزى حساب شده ى قبلى توانستند خلافت را از دست على عليه السلام گرفته و صاحب حق را از حقش محروم كنند، متقابلاً دختر گرامى پيامبر اسلام نيز با تمام توان وارد ميدان سياست شده و با انواع راهها و شيوه ها، عليه حكومت غاصب قيام كرد.

او در كنار اميرالمؤمنين به همراه فرزندانش (حسن و حسين عليهم السلام) تا چهل روز پس از رحلت رسول خدا به در خانه هاى مهاجرين و انصار مى رفت و آنان را در غصب خلافت، توسط حكومت وقت هشدار مى داد.

[عوالم، ج 11، ص 600- شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 12- 13 و ج 2، ص 47.]
فاطمه عليهاالسلام در مسجد رسول خدا در ميان مهاجرين و انصار با ابوبكر به مبارزه برخاست و او را كه غاصب فدك بود محكوم كرد و مردم حاضر در مسجد را با سخنان خود به گريه واداشت و جوى فراهم ساخت كه همه دانستند كه دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مظلوم شده است.

زهراى مظلوم چون نتوانست در برابر غاصبان خلافت، كارى به پيش برد و حق بر باد رفته ى خويش را پس بگيرد، روش مبارزاتى خود را به صورت گريه شروع كرد و شب و روز با اشك چشم خود نشان داد كه از حكومت وقت ناراضى است، اگر چه ظاهراً رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و فراق پدر، انگيزه اول در اين ناله ها بود. ولى همگان مى دانستند كه دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنقدر بى صبر نيست كه در فوت پدر هميشه گريه كند، بلكه گريه او در اثر مصائبى است كه حكومت غاصب براى او فراهم كرده است.

دانشمند اهل سنت در تاريخهاى خود مى نويسد: فاطمه عليهاالسلام آن چنان از دو خليفه ى اول و دوم ناراضى و ناراحت بود، كه با آنان قهر كرد و از ستم آن دو رو به سوى قبر پدر كرد و فرمود:

يا ابتاه! يا رسول اللَّه! ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب و ابن ابى قحافه؟ [الامامه والسياسة، ج 1، ص 12 و 13 و تاريخ طبرى، ج 3، ص 210.]
اى پدر و اى رسول خدا! ما بعد از تو چه روزگار سياهى از پسر خطاب و پسر ابى قحافه داشته ايم؟!

ابن ابى الحديد (امام معتزلى) پس از تحقيق و بررسى در مورد واكنش حضرت فاطمه عليهاالسلام به ستمهاى وارده از سوى حكومت وقت مى نويسد:

والصحيح عندى انها ماتت واجده على ابى بكر و عمر و انها اوصت الا يصليا عليها.

[شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 50.]
نتيجه تحقيقم اين است كه فاطمه عليهاالسلام با دل پر درد از ابوبكر و عمر از دنيا رفت و وصيت كرد: آن دو بر جنازه اش نماز نخوانند.

پس ملاحظه مى كنيد كه همه ى اين عكس العملها، در برابر حركت ستمگرانه ى حكومت وقت به اميرالمؤمنين و فاطمه، يك برنامه ى سياسى و مبارزه ى اجتماعى است كه دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله انجام داده است. و بر همين اساس آن بانوى با فضيلت به اميرالمؤمنين وصيت كرد كه شبانه او را غسل دهد و شبانه دفن كند و همه كارها را از چشم غاصبان پنهان نمايد و اين وصيت را نوعى مبارزه ى منفى عليه آنان تلقى مى كند.

از اين جهت اميرالمؤمنين فاطمه عليهاالسلام را شبانه غسل داد و كفن كرد و شب هنگام با يك برنامه ريزى دقيق جسم او را دور از چشم عامه ى مردم دفن كرد و قبر وى را آشكار نساخت و تا روز قيامت آشكار نخواهد شد و اين خود نشانه ى نارضايتى فاطمه عليهاالسلام از حكومت وقت را در بر دارد.
در پايان اين فصل نتيجه مى گيريم كه حضرت فاطمه عليهاالسلام در تمام ميدانها اعم از عبادى، اجتماعى، سياسى، فرهنگى، خانه دارى و... امتحانات خوبى پس داده و همه اش اسوه و نمونه زنان عالم خلقت مى باشد.

پله=4

نقش حضرت زهرا در نبردهاى صدر اسلام

عنوان=فعاليتهاى تداركاتى و پشتيبانى حضرت زهرا
در طول 10 سال حكومت پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) در مدينه 75 نبرد يا مانور نظامى (27 غزوه و 48 سريه) به وقوع پيوست. على (عليه السلام) به عنوان فرماندهى دلاور در تمامى غزوات [به غزوه تبوك كه على (عليه السلام) به فرمان پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) براى اداره و حراست از مدينه در شهر ماند.] و بسيارى از سرايا شركت جست.

گاه برخى از اين ماموريتهاى رزمى پياپى به خاطر فاصله زياد جبهه ها از مدينه تا حدود دو يا سه ماه بطول مى انجاميد.

[براى نمونه غزوه دومة الجندل حدود 50 روز و ماموريت على (عليه السلام) به يمن سه ماه طول كشيد.]
به تحقيق مى توان گفت، على (عليه السلام) بخش زيادى از زندگى 9 ساله مشتركش با فاطمه (عليهاالسلام) را در ميدانهاى جهاد و يا ماموريتهاى تبليغى گذراند. و به دور از خانه و كاشانه خود بود.

در غياب آن حضرت، همسرش فاطمه (عليهاالسلام) به تنهايى وظيفه سنگين اداره ى خانه و تربيت فرزندان را به عهده داشت، و در اين راستا به نحو شايسته اى عمل مى كرد تا شوى پيكارگرش با خاطرى آسوده وظيفه مقدس الهى خود را به انجام رساند.

فاطمه (عليهاالسلام) خود نيز با تمام توان براى يارى سپاه اسلام مى كوشيد. در كارهاى خدماتى و امدادى شركت مى جست. به يارى خانواده هاى رزمندگان و شهداء مى شتافت، و با خانواده شهدا همدردى مى كرد. او در نبردها به تهيه باند و مرهم براى مجروحين جنگ مى پرداخت. و گاه همراه زنان امدادگر به جبهه مى رفت تا در پشت خطوط مقدم عمليات، ضمن تشويق زنان امدادگر و آشنا ساختن آنان به وظائف خطيرشان به مداواى جراحت محارم خويش (پدر و شوهرش) بپردازد.

[درباره شركت زنان در خدمات امدادى در صدر اسلام، و چگونگى خدمات آنان و مشخصات امدادگران مطالبى را تحت عنوان بهدارى رزمى در صدر اسلام نگاشته ام.]

حضرت زهرا و مداواى مجروحين جنگى

چنانچه در حديث صحيحى از امام صادق عليه السلام نقل شد، فاطمه ى زهرا عليهاالسلام هنگام شتافتن به زيارت قبور شهدا در احد (محل جنگ بين سپاه اسلام و مشركين) را دقيقاً نشان مى داد و اين مى رساند كه آن حضرت در اين جنگ حضور داشته، هرچند آمدن او بعد از مجروح شدن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله صورت گرفته باشد.

ابن ابى الحديد از واقدى نقل مى كند كه:

خرجت فاطمه عليهاالسلام فى نساء، و قد رأيت الذى بوجه ابيها صلى اللَّه عليه و آله فاعتنقته، و جعلت تمسع الدم عن وجهه...

[شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 35- 36.]
فاطمه عليهاالسلام با گروهى از زنان مدينه از خانه خارج شد و چون چهره ى مجروح پدرش را ديد، او را در آغوش گرفته و خون از صورت مباركش پاك مى كرد. سپس آبى فراهم نمود و خونهاى چهره رسول خدا را شست و شمشير او را پاك كرد و آبى به دست آن حضرت داد كه بياشامد، ولى ممكن نشد.

در اين تاريخ آمده است: زنانى كه از مدينه آمده بودند چهارده نفر بودند، كه فاطمه عليهاالسلام يكى از آنان بود، آنان نان و آب با خود حمل مى كردند و در كنار رزمندگان به آنها آب و نان مى دادند و جراحاتشان را پانسمان مى نمودند.

[وكن اربع عشره امرأة، قد جئن من المدينة يتلقعين الناس، منهن فاطمة عليهاالسلام يحملن الطعام والشراب على ظهورهن و يسقين الجرحى و يداوينهم.]
خوانندگان عزيز ملاحظه مى كنند كه فاطمه عليهاالسلام تنها در چهارچوبه ى خانه زندگى ننموده، بلكه او ضمن حفظ قداست و تقوا، در هنگام لزوم به اجتماع قدم گذاشته و يارى رسان رزمندگان اسلام بوده است.

فاطمه زهرا در فتح مكه

فاطمه زهرا (عليهاالسلام) در فتح مكه نيز حضور داشت. ام هانى خواهر على (عليه السلام) گويد: در روز فتح مكه دو تن از خويشان مشرك شوهرم را پناه دادم و در حالى كه آنها هنوز در خانه ام بودند ناگهان برادرم على (ع) در حالى كه سواره و زره پوش بود پيدا شد و به طرف آن دو تن شمشير كشيد ميان او و ايشان ايستادم و گفتم اگر بخواهى آن دو را بكشى بايد مرا هم پيش آنها بكشى! على (عليه السلام) بيرون رفت در حالى كه چيزى نمانده بود آنها را بكشد. من خود را به محل خيمه رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) در بطحا رساندم و آن حضرت را پيدا نكردم ولى فاطمه (عليه السلام) را ديدم و ماجرا را برايش گفتم، ديدم فاطمه (عليهاالسلام) از همسر خود قاطع تر است؛ با تعجب گفت تو هم بايد مشركان را پناه دهى؟ در اين هنگام رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) رسيد و از حضرتش براى آن دو نفر امان طلبيدم. پيامبر (ص) به آنان امان داد. سپس پيامبر (ص) به فاطمه (ع) فرمود كه براى او آب فراهم كند و شستشو نمود.
[المغازى ج ص 830.]

/ 172