احتجاج اميرالمؤمنين با ابوبكر و عمر در مسجد - ساختار علمی نرم افزار حضرت زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ساختار علمی نرم افزار حضرت زهرا (س) - نسخه متنی

مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

احتجاج اميرالمؤمنين با ابوبكر و عمر در مسجد

در قسمتهاى گذشته ى اين بخش معلوم شد كه حضرت زهرا عليهاالسلام به دستور اميرالمؤمنين عليه السلام براى مطالبه ى فدك نزد ابوبكر رفتند [بحارالانوار: ج 29 ص 124 ح 26، ص 127 ح 27. تفسير برهان: ج 2 ص 425.] و در واقع همه ى اين اقدامات از سوى اميرالمؤمنين عليه السلام بود. گذشته از اقداماتى كه به دستور حضرت توسط فاطمه زهرا عليهاالسلام صورت مى گرفت، خود اميرالمؤمنين عليه السلام نيز شخصاً دو اقدام مهم انجام دادند: يكى اينكه شخصاً در حضور مردم ابوبكر را به محاكمه كشيدند، و دوم آنكه نامه اى در اين باره به ابوبكر نوشتند.

محاكمه ى ابوبكر بدست اميرالمؤمنين عليه السلام [بحارالانوار: ج 29 ص 195 189.]
اميرالمؤمنين عليه السلام به مسجد آمد و در حضور مهاجرين و انصار كه در اطراف ابوبكر نشسته بودند خطاب به ابوبكر فرمود: اى ابوبكر، چرا آنچه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى فاطمه قرار داده بود از او منع نمودى، در حالى كه نماينده ى او از چند سال قبل در آن است؟
ابوبكر گفت: اين غنيمت مسلمين است. اگر شاهدان عادلى بياورد به او مى دهيم وگرنه در آن حقى ندارد.

جهل به احكام قضاوت
حضرت فرمود: اى ابوبكر، درباره ى ما حكمى مى نمايى برخلاف آنچه درباره ى مسلمانان حكم مى نمايى؟ گفت: نه! فرمود: اگر در دست مسلمانان چيزى باشد و من درباره ى آن ادعايى نمايم از كدام شاهد مى طلبى؟ ابوبكر گفت: از تو شاهد مى خواهم. فرمود: اگر در دست من چيزى باشد و مسلمين درباره ى آن ادعايى كنند از من شاهد مى خواهى؟! چرا از فاطمه شاهد مى خواهى در حالى كه فدك در دست اوست و در زمان حيات پيامبر و بعد از آن مالك آن بوده است؟ چرا از مسلمين شاهد نمى خواهى؟!

ابوبكر ساكت شد، ولى عمر گفت: اين غنيمت مسلمين است و ما با كلام تو نمى توانيم مقابله كنيم! اگر شاهدان عادلى آوردى وگرنه اين غنيمت مسلمين است و تو و فاطمه در آن حقى نداريد!!

عصمت سند صدق فاطمه عليهاالسلام
اميرالمؤمنين عليه السلام به ابوبكر فرمود: اى ابوبكر، قرآن را قبول دارى؟ گفت: آرى. فرمود: درباره ى اين آيه به من خبر ده كه مى فرمايد: اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً [سوره ى احزاب: آيه ى 33.] آيا اين آيه درباره ى ما نازل شده يا درباره ى غير ما؟ گفت: درباره ى شما. فرمود: اگر دو نفر از مسلمانان بر عليه فاطمه عليهاالسلام به نسبت زشتى شهادت دهند چه مى كنى؟ ابوبكر گفت: بر او حد جارى مى كنم همانطور كه بر زنان مسلمين جارى مى كنم.

كفر منكر عصمت فاطمه عليهاالسلام
فرمود: در اين صورت نزد خداوند از كافرين خواهى بود. گفت: چرا؟ فرمود: براى آنكه تو شهادت خداوند را بر طهارت او رد كرده اى و شهادت مردم را بر عليه او قبول كرده اى. خداوند عزوجل به پاكى فاطمه گواهى داده است. اگر تو شهادت خداوند را رد كنى و شهادت ديگرى را بپذيرى نزد خداوند از كافرين هستى. همچنين حكم خدا و رسول را رد كرده اى كه فدك را براى فاطمه قرار دادند و او در زمان حيات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آن را تصرف كرد. تو سخن خدا و رسول را رد كردى و گفته ى يك عرب بيابانى كه برپاى خود بول مى كرد پذيرفتى و فدك را از او گرفتى و گمان كردى كه غنيمت مسلمين است. همانطور كه سخنِ ديگرِ پيامبر را رد كردى كه فرمود: ادعاكننده بايد شاهد بياورد و براى مدعى عليه قسم كافى است . تو از مدعى عليه شاهد مى خواهى!

نتيجه ى احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام
در اينجا مردم به خشم آمدند و متوجه ظلم ابوبكر و عمر شدند و به يكديگر نگاه كردند و گفتند: بخدا قسم على راست مى گويد. اميرالمؤمنين عليه السلام هم به خانه بازگشت.

خطابه مفصل حضرت زهرا در مسجد

خطابه ى مفصل حضرت زهرا عليهاالسلام در مسجد [اسناد و مدارك مربوط به خطبه در بخش ششم اين كتاب مفصلاً ذكر شده است.]
برنامه ى دقيق اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام مراحل خود را بخوبى طى مى كرد و نتايج لازم را مى داد. سه بار احتجاج حضرت زهرا عليهاالسلام و يكبار احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام به ضميمه ى يارى نكردن مردم، ابوبكر را بر تصميم نهايى خود قاطع كرد، و چنين وانمود كرد كه مسئله ى فدك تمام شده است، و كارى كه تصميم آن را داشتيم به صورت رسمى انجام داديم.

خطابه ى فاطمه عليهاالسلام ضربه ى سهمگين بر پيكر غصب
در اينجا ضربه اى سهمگين لازم بود تا هم بر پيكر غاصبين و هم مردمى كه مؤيد آنان بودند وارد شود و در مجلس عمومى به محاكمه ى سيدةالنساء درآيند و هر سخنى هست علنى گفته شود، تا اگر فدك را هم بازپس ندهند حقايق روشن شود.

اين مرحله بصورتى اجرا شد كه نه مردم و نه غاصبين هرگز احتمال آن را هم نمى دادند و در حقيقت در مقابل برنامه ى انجام شده قرار گرفتند.

ترسيمى از كيفيت ورود حضرت زهرا عليهاالسلام به مسجد
در شرايطى كه ابوبكر و عمر به همراه مهاجرين و انصار، مجلس مهمى در مسجد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تشكيل داده بودند و مشغول قدرت نمايى در مقابل خانه ى فاطمه عليهاالسلام بودند كه در فاصله ى چند قدمى بود، ناگهان درِ خانه ى فاطمه عليهاالسلام باز شد و بانوى با عظمت اسلام در حالى كه عده اى از زنان گرداگرد آن حضرت بودند وارد مسجد شده بسوى جمعيت پيش آمدند.

منظره جداً عجيب بود و مردم همه اختيار از كف داده بودند و فقط اين را فهميدند كه راه باز كنند تا ببينند چه پيش مى آيد.

دختر پيامبر سر مبارك را با پوشش كامل پوشانيده بود و لباس سراسرى از روى لباسها پوشيده بود. از شدت غم و ناراحتىِ جسمى، قامت حضرت راست نبود و لباس حضرت به زمين كشيده مى شد و گاهى لباس زير پاى حضرت مى رفت. راه رفتن فاطمه عليهاالسلام همه را به ياد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مى انداخت كه شباهتى تمام به حركت آن حضرت داشت.

اولين اقدامى كه شايد تا آن روز سابقه نداشت آن بود كه فوراً بين زنان و مردان پرده اى زده شد، و حضرت با زنان همراه در آنسوى پرده قرار گرفتند و روى زمين نشستند.

تأثير عجيب آه فاطمه عليهاالسلام در مردم
مردم از ديدن اين مناظر به شدت منقلب شدند و منتظر جرقه اى بودند كه اين انقلاب درونى را ظهور دهد.

ناگهان صداى فاطمه عليهاالسلام را شنيدند كه آهى جانسوز كشيد كه با همان آه همه ى مردم به گريه درآمدند و مجلس برخود لرزيد و همه منقلب شدند.

شدت گريه بقدرى بود كه حضرت مدتى طولانى صبر كرد تا مردم ساكت شدند و هيجانشان آرام گرفت. حضرت خواست سخنان خود را آغاز كند كه با شنيدن چند كلمه بار ديگر مردم به گريه درآمدند، و حضرت آنقدر صبر كرد تا مردم كاملاً آرام شدند و حضرت سخنان خود را آغاز كرد.

محاكمه ى ناخواسته ى غاصبين
مردم سرا پا گوش بودند و نفسها در سينه ها حبس شده بود. فاطمه زهرا عليهاالسلام يك تنه همه را به محاكمه مى كشيد و همه خود را مجرم مى دانستند، و گريه ها براى شرمى بود كه از جرم و جنايت خود داشتند. دادگاه اجتماع كار خود را آغاز كرده بود و غاصب و همدستانش در فكر بودند كه براى برهم ريختن آن يا تخريب نتيجه ى آن از كجا آغاز كنند و به كجا ختم كنند، ولى ترس از تصميم گيريهاى شتابزده ى خود داشتند.

محكوميت غاصبين و مردم به حكم فاطمه عليهاالسلام
برنامه طورى تنظيم شده بود كه هيچكس را از آنچه قاضى مى خواست فرارى نبود. اين مردم و آن غاصب كه هرگز با دعوت حضور نمى يافتند اكنون با پاى خود حضور يافته بودند. اگر مهر سكوت بر لب مى زدند خود را محكوم مى ديدند چرا كه فاطمه عليهاالسلام سخن خود را مى گفت، و اگر سخن مى گفتند حرفى براى گفتن نداشتند و بيش از پيش باطن بى محتواى عملشان معلوم مى شد و آنچه مردم خبر نداشتند برملا مى گشت.

مردم نيز كه خود را محكوم حكم فاطمه عليهاالسلام مى ديدند اين ضرر و خسارت را به پاى ابوبكر و عمر مى گذاشتند و با نگاههاى پرمعنى آنان را زير نظر داشتند. سخنان فاطمه عليهاالسلام هم آنقدر بالا و متين بود كه مردم در مواردى حتى از فهم معانى آن عاجز بودند. سخنانى كه اينك پس از چهارده قرن شرحها و تفسيرهاى مفصل بر آن نوشته شده است.

برداشتى از خطابه ى حضرت زهرا عليهاالسلام
متن كامل خطابه ى حضرت زهرا عليهاالسلام در بخش هفتم اين كتاب و ترجمه ى فارسى آن در بخش هشتم خواهد آمد و در بخش پنجم خلاصه اى از آن تقديم خواهد شد. در اينجا نيز برداشتى از آن تقديم مى شود:

حضرت پس از حمد و ثناى الهى و اقرار به وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و بيان حكمتهايى از خلقت و تكليف بشر و ارسال انبيا عليهم السلام و خصوص نبوت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، متذكر سوابق مردم با قرآن و اهل بيت عليهم السلام شدند. از يك سو سابقه ى مردم در كمك به دين خدا و از سوى ديگر وظيفه ى خطيرى كه نسبت به آيندگان بر عهده دارند را متذكر شدند. همچنين عظمت قرآن و اهل بيت عليهم السلام و ارتباط آن دو با يكديگر را بيان كردند و سپس شمه اى از حكمت شرايع الهى را ذكر نمودند.

معرفى خود براى آينده ى تاريخ
پس از آن خود را معرفى كردند تا اهل مجلس و آينده ى تاريخ بدانند چه مقام معظمى با مردم سخن گفته است. بعد از آن، سوابق و زحمات طاقت فرسا و فداكارانه ى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام در پروردن نهال اسلام را ذكر كردند.

در اينجا سخن را به مطلب مورد نظر نزديك كردند و ارتداد مردم پس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و ناديده گرفتن گذشته ها را يادآور شدند. سپس اين نكته را مطرح كردند كه فقط به بى توجهى نسبت به دين اكتفا نمى كنند بلكه آتش فتنه ها را هم بر عليه دين خدا و اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شعله ور مى نمايند.

غصب فدك آتشى برانگيخته
سپس مسئله ى ارث را مطرح كردند و فرمودند: از نمونه آتشهاى برانگيخته ى شما مسئله ى فدك است. در اين قسمت از سخن آياتى از قرآن كه درباره ى ارث و بخصوص ارث انبيا عليهم السلام بود مطرح كردند، و مسائلى كه بطور خصوصى با ابوبكر و عمر مطرح كرده بودند اين بار در حضور مردم و بطور مفصل تر و علنى بيان كردند.

سپس خطاب به قبر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از غاصبين و مردمى كه مؤيد آنان بودند شكايت بردند و اين شِكوه را در قالب اشعارى بيان كردند.

تعجب از سستى مردم
سپس خطاب را متوجه انصار نمودند و با يادآورى گذشته ى آنان در اطاعت از اوامر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و يارى دين خدا، تعجب خود را از بى توجهى آنان نسبت به احقاق حق دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بيان كردند كه حتى پس از دادخواهى و فرياد كمك طلبى كسى اعتنا نمى كند!

ذكر حديث جعلى توسط ابوبكر و جواب آن
ابوبكر از فرصت استفاده كرد و در سخنانى كوتاه حديث جعلى خود را مبنى بر ارث نبردن از انبيا مطرح كرد و اشاره كرد كه من غصب فدك را با مشورت و توافق مسلمين انجام داده ام.

حضرت زهرا عليهاالسلام ضمن اينكه ساحت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را از مخالفت قرآن منزه دانستند، آيات صريح ارث انبيا صلى اللَّه عليه و آله را مطرح كردند و ثابت كردند كه هيچ استثنايى در مسئله ى ارث براى هيچكس وجود ندارد.

تمسك به اجماع مسلمين و جواب آن
اين بار ابوبكر اقرار كرد كه از جواب عاجزم و فقط مسلمين را بين خود و تو قرار مى دهم كه من در واقع دستور آنان را اجرا كرده ام.

حضرت زهرا عليهاالسلام خطاب را متوجه مسلمين نمودند و بشدت آنان را كه به سوى سخن باطل روى آورده اند مورد مؤاخذه قرار دادند و آنان را به عذاب بشارت دادند و اشاره كردند كه اگر مردم هم به آن راضى نباشند خدا راضى است. بعد تصريح كردند كه اين تصميم شما را خوب مى دانم، ولى خواستم اتمام حجت كنم و مردم واقعيت را بدانند و روز قيامت براى حساب آماده باشند.

غدير حجت نهايى اميرالمؤمنين عليه السلام
در اينجا سخنان حضرت پايان يافت و در راه بازگشت به خانه رافع بن رفاعه به عنوان يك سخن به ظاهر زيبا كه در اذهان عمومى مؤثر بود تقصير را بر عهده ى اميرالمؤمنين عليه السلام قرار داد كه چرا آنحضرت قبلاً ما را آگاه نكرد تا در خلافت با ديگرى بيعت نكنيم و كار به اينجا نرسد!!! حضرت با غضب به او فرمود: پس از واقعه ى غدير براى احدى عذرى باقى نمانده است.

اعتراض ام سلمه
سپس ام سلمه سر از حجره اش بيرون كرد و خطاب به مردمى كه خطابه ى حضرت زهرا عليهاالسلام را بدون نتيجه ى خاصى به پايان برده بودند مطالبى توبيخ آميز گفت كه ملخص آن چنين است:

آيا با مثل فاطمه اينگونه برخورد مى شود؟ آيا شما آمده ايد به فاطمه عليهاالسلام حكم دينش را ياد دهيد؟ آيا مثل فاطمه عليهاالسلام آنچه حقش نباشد طلب مى كند؟ عنايت خاص پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نسبت به او را فراموش كرده ايد؟
نتايج فكرى خطابه ى فاطمه عليهاالسلام
بدين صورت مجلس بدون خواست غاصبين فدك تشكيل شد و كاملاً غافلگير شدند و آنچه حاضر به گفتنش نبودند بر زبان خود جارى كردند و همه ى مردم حقايق را فهميدند و همانگونه ثبت شد تا آيندگان هم بدانند و حق زهرا عليهاالسلام و حق كشى دشمنش بر جهانيان معلوم باشد.

سخنان حضرت زهرا براى زنان مهاجر و انصار

سخنان حضرت زهرا عليهاالسلام براى زنان عيادت كننده [بحارالانوار: ج 29 ص 140 ح 30.]
اولين اثر خطابه ى حضرت زهرا عليهاالسلام آن بود كه زنان مهاجر و انصار از اين مدتى كه هيچ يادى از يادگار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نكرده بودند به عيادت حضرت آمدند و گفتند: اى دختر پيامبر، حالتان چگونه است؟ حضرت فرمود: از دنيايى كه با شما باشم متنفرم و آن را رها كرده ام، و نسبت به مردان شما غضبناكم. ننگ بر كُند شدن شمشير و تزلزل فكر!!

واى بر آنان! خلافت را از كوههاى بلند رسالت به كجا كشاندند؟ از ابوالحسن (على عليه السلام) چه چيزى را نمى پسنديدند؟ جز صلابت شمشيرش و بى پروائى او از مرگ و شدت حمله ها و برخوردهاى عبرت آموز او در جنگ، و از تبحر او در كتاب خداوند و غضب او در امر الهى.

به خدا سوگند، اگر مهارى را كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آن را به او (على عليه السلام) سپرده بود در دست او باقى مى گذاردند به بهترين وجهى آن را اداره مى كرد و اگر خلافت را به او مى سپردند بركات آسمان و زمين بر آنان گشوده مى شد.

به كدام سو روى آوردند؟! و بر ضد كدامين ذريه اى اقدام كردند و بر آنان چيره شدند؟! بينى شان بر خاك ماليده باد و پشيمان شوند قومى كه گمان مى كنند كار درستى انجام مى دهند. قسم به لايزالى خداوند، هم اكنون فتنه باردار شده است، و پس زمان كوتاهى ثمره اش ظاهر مى گردد و از آن كاسه اى لبريز از خون تازه و سم تلخ كشنده مى دوشيد. آنگاه است كه آيندگان از نتيجه ى آنچه پيشينيان پايه گذارده اند آگاه مى شوند.

سويد بن غفله مى گويد: زنان عيادت كننده فرمايشات حضرت زهرا عليهاالسلام را براى مردان خود بازگو كردند. پيرو آن عده اى از بزرگان مهاجرين و انصار به عنوان عذرخواهى نزد حضرت آمده گفتند: اى سيدةالنساء، اگر ابوالحسن (على عليه السلام) اين مسئله را قبل از آنكه پيمانى ببنديم بما يادآور مى شد سراغ ديگرى نمى رفتيم. حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: از من دور شويد (بس كنيد)، كه با بهانه هاى بيهوده تان عذر شما پذيرفته نيست و با كوتاهى هاى شما جاى هيچ سخنى باقى نمانده است!

نامه ى اميرالمؤمنين به ابوبكر درباره ى غصب فدك [بحارالانوار: ج 29 ص 140 ح 30.]

اسناد تاريخى به گونه هاى مختلف باقى مى مانند و پرده از جوانب مبهم ماجراها برمى دارند. يكى از اين جلوه ها نامه هاى بزرگان ملل است كه در هر قومى از احترام خاصى برخوردار است.

در اوج ماجراى فدك، و در حالى كه غاصبين مشغول قدرت نمايى بودند، اميرالمؤمنين عليه السلام نامه اى با مضامين عالى براى ابوبكر نوشت كه شايد او از درك بعضى جملات آن عاجز بود.

اين نامه را حضرت هنگامى نوشت كه ابوبكر پس از تثبيت غصب فدك بر فراز منبر رفت و با اظهار قدرت سخنان ناروايى نسبت به مقام شامخ ولايت بر زبان راند.

[اين سخنان ابوبكر در بخش سوم اين كتاب آمده است.]
حضرت مطالبى در نامه نوشته بودند كه ابوبكر از كيفيت خطاب حضرت در تعجب فروماند، و در برخورد خود تجديد نظر كرد.

عين نامه ى حضرت چنين است:

بى انصافى مردم با اهل بيت عليهم السلام
امواج متلاطم فتنه ها را با كشتى هاى نجات پيمودند. ولى تاج افتخار صاحبان عظمت را با اجتماع اهل مكر و غدر پائين آوردند، و از نور مركز انوار استفاده بردند ولى ميراث پاكان ابرار را براى خود قسمت كردند و با غصب بخشوده ى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله (يعنى فدك) سنگينىِ وزر و وبال آن را بر خود خريدند.

اگر اجازه داده شود سرهاى شما را...

شما را مى بينم كه با كوردلى در حركتيد همانطور كه شتر (با چشم بسته) دور آسياب مى گردد. بخدا قسم، اگر به من اجازه داده شود درباره ى آنچه بدان علم نداريد، سرهاى شما را با شمشيرهاى برنده ى آهنين مانند دانه ى چيده از تنتان دور مى كنم و جمجمه هاى شجاعانتان را آنطور از جا مى كنم كه گوشه ى چشمانتان را (از شدت گريه) مجروح كنم و شما را به وحشت بيندازم.

تا آنجا كه مرا مى شناسيد هلاك كننده ى لشگرها و نابودكننده ى جنگجويان و از بين برنده ى بزرگانتان و خاموش كننده ى غائله هاتان و قاتل شجاعانتان بوده ام، در زمانهايى كه شما در خانه هايتان نشسته بوديد.

من همان رفيق ديروز شما هستم. قسم به جان پدرم، نخواستيد خلافت و نبوت در ما باشد چرا كه كينه هاى بدر و خونهاى اُحد را به ياد مى آوريد!

سكوت و سخن على عليه السلام
اگر بگويم كه خداوند درباره ى شما چه مقدر كرده استخوان سينه هايتان همچون دندانه هاى چرخ آسياب به تنتان فرومى رود. اگر سخن بگويم مى گوئيد: حسد مى ورزد ، و اگر ساكت بمانم مى گوئيد: فرزند ابى طالب از مرگ مى هراسد . هيهات، هيهات كه چنين باشم. اكنون به من چنين گفته مى شود، در حالى كه من مرگ ميراننده هستم.

منم كه در شب آرام كه مردم در خواب بودند در درياى مرگ شناور بودم. منم حامل شمشير سنگين و دو نيزه ى بلند، و شكننده ى پرچمها در جوش و خروش جنگها. منم آنكه زنگار ناراحتى ها را از روى بهترين خلايق (يعنى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) مى زدود. مادر به عزايتان بنشيند! بدانيد كه پسر ابوطالب نسبت به مرگ از فرزند به سينه ى مادرش مأنوس تر است.

اگر حقيقت و باطن مردم بيان شود
اگر آنچه خداوند در كتابش درباره ى شما نازل كرده ظاهر كنم همچون طنابى كه در چاهى عميق لرزان باشد مضطرب مى شويد و از خانه هايتان پا به فرار مى گذاريد و سرگردان مى شويد! ولى من آنچه در سينه دارم تحمل مى كنم تا خداوند را با دستى بريده از لذات شما و خالى از ساخته و پرداخته هاى شما ملاقات كنم.

مثل دنياى شما نزد من همچون ابرى است كه بالا و بالاتر مى رود و غليظ مى شود و استقرار مى يابد، ولى دوباره از هم مى پاشد و آسمان صاف پيدا مى شود.

آرام باشيد، به زودى گرد و غبار مى نشيند و ثمره ى كار خود را تلخ مى يابيد و يا ثمره ى كاشته ى دست خود را ميوه اى كشنده و سمى قاتل خواهيد يافت.

خداوند براى قضاوت ما و پيامبر به عنوان خصم شما و قيامت براى محل مخاصمه كافى است. خداوند هم در قيامت غير شما را از رحمتش دور نمى كند و جز شما را هلاك نمى نمايد. والسلام على من اتبع الهدى.

عكس العمل ابوبكر در مقابل نامه ى اميرالمؤمنين عليه السلام
وقتى ابوبكر نامه را خواند وحشت و رعب شديدى او را گرفت و گفت: عجيب است! چه جرأتى نسبت به من دارد كه ديگرى ندارد؟!

آخرين سخنان حضرت زهرا در رابطه با فدك [بحارالانوار: ج 29 ص 182 ح 38.]

اينك فاطمه عليهاالسلام فدك را رها كرده و ديگر سخنى از آن نمى گويد. يكى از زنان به عنوان عيادت نزد حضرت آمد، ولى از نظر گرايش به سمت دشمن متمايل بود. حضرت به عنوان آخرين سخنى كه درباره ى فدك بر زبان آورده به او چنين فرمود:

آنگاه كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از دنيا رفت ابوبكر و عمر با جرأت تمام فدك را گرفتند. آه كه چه ملك (بابركتى) بود! فدك اعطايى پروردگار بلند مرتبه به پيامبر مناجات كننده ى با خدا و وفادار بود كه آن را براى قوت فرزندان از نسل او و خودم به من بخشيده بود. اين مطلب را خدا مى دانست و امين او شاهد بود. اكنون اگر قوت زندگى را از من به زور گرفتند و لقمه ى مختصر را هم از من مانع شدند، من صبر بر اين ظلم را باعث تقرب به درگاه الهى در روز قيامت مى دانم، و خورندگان آن به ظلم، آن را شعله وركننده ى حميم در شعله هاى جهنم خواهند يافت.

اين مجموعه، اقدامات دقيقى بود كه پس از غصب فدك انجام گرفت. برنامه ى آن از مقام عصمت داده شد و مجرى آن هم خود اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام بودند.

اين خط سيرى كه به ثمر رسيد نتيجه اش براى آينده هاى بلندمدت تشيع باقى ماند كه تا هميشه كلامش سكه ى تمام عيار است چرا كه كلام على و فاطمه عليهماالسلام است، و به همين جهت دشمن عاجزتر از آن است كه با تلاشهاى مذبوحانه ى خود بخواهد از غاصب فدك دفاع كند و يا باطلى كه خود از به ميان آوردنش پشيمان شده دوباره احيا كند. كلام فاطمه و على عليهماالسلام نور است و سخن دشمن ظلمت و تاريكى، و پيداست كه ظلمت در مقابل نور محوشدنى است.

اقدامات غاصبين پس از تثبيت غصب فدك

مسئله ى غصب فدك بسيار حساب شده و با برنامه ريزى از سوى غاصبين انجام شد. اگر چه اين اقدام براى آنان به قيمت گرانى تمام شد و از چند سو به آبرو و حيثيت ساختگى خود لطمه زدند، ولى اين كارى بود كه تصميم داشتند آن را به هر قيمتى انجام دهند. لذا هيچ سخن حقى را نمى پذيرفتند، و به عواطف و قضاوت مردم هيچ ارجى نهاده نمى شد. البته آن روزها با هر مسئله اى كه به اهل بيت عليهم السلام ارتباط داشت چنين برخوردى مى شد.

جالب تر اينكه در مقابل احتجاجات قاطع حضرت زهرا عليهاالسلام هر بار مطلبى جعل مى كردند كه فقط خودشان شنيده بودند و يك نفر از اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله- حتى طرفداران خودشان- حاضر نمى شدند به دروغ هم كه شده بنفع آنان شهادت دهند، و لذا دست به دامان يك عرب بيابانى همچون مالك بن اوس بن حدثان شدند.

آمارى از اقدامات برنامه ريزى شده ى غاصبين
با توجه به اين نكته، غاصبين مراحل زير را براى غصب فدك طى كردند تا اين حكم باطل خود را تثبيت كنند:

1. براى بدست آوردن زمينه ى كار نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند و درباره ى آن از حضرت سؤال كردند.

2. حديثى جعل كردند تا دستاويزى براى كار خود داشته باشند.

3. عايشه و حفصه دو دختر خود را به عنوان شاهد آماده كردند.

4. در چند مرحله ى ساختگى نشان دادند كه متمايل به بازپس دادن فدك هستند ولى باز عقب نشينى كردند، و رسماً سند دست نوشته ى خود را پاره كردند.

5. پس از نامه ى تهديدآميز اميرالمؤمنين عليه السلام به مشورت نشستند و تصميمات جديدى گرفتند و مردم را تهديد كردند.

6. پس از احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام در مسجد تصميم بر قتل آنحضرت گرفتند و تا مرحله ى اجراى آن هم پيش رفتند.

7. پس از خنثى شدن توطئه ى قتل، ابوبكر سخنان تهديدآميزى نسبت به مردم، و گفته هاى اهانت آميزى نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام بر زبان راند، و در خاتمه با دادن سهميه از بيت المال مردم را به سوى خود جلب كرد.

8. نيرنگ ديگر آن بود كه به عنوان رضايت طلبى نزد حضرت زهرا عليهاالسلام آمدند ولى پشيمان بازگشتند.

9. آخرين نقشه ى آنان شركت در تشييع جنازه ى فاطمه عليهاالسلام و خواندن نماز بر بدن آنحضرت بود، كه با پيش بينى حضرت زهرا عليهاالسلام در اخفاء دفن و قبرش نقشه بكلى خنثى شد.

اين مراحل نُه گانه نشانگر اسرار ديگرى از غصب فدك و گوشه هايى از اين مقاصد شوم است. در اين بخش به بيان مفصل آنها مى پردازيم.

سؤال غاصبين از اميرالمؤمنين قبل از غصب فدك [مجمع الزوائد: ج 9 ص 39.]

ابوبكر و عمر قبل از اقدام به غصب فدك، براى آنكه كيفيت برخورد خود را تنظيم كنند، ضمن سنجش زمينه ى اجتماعى آن نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند و گفتند: درباره ى آنچه از پيامبر باقى مانده چه مى گويى؟ فرمود: ما به پيامبر سزاوارتريم. گفتند: حتى آنچه در خيبر است؟ فرمود: بلى، حتى آنچه در خيبر است. گفتند: حتى آنچه در فدك است؟ فرمود: آرى، حتى آنچه در فدك است.

با شنيدن اين سخنان برآشفتند و گفتند: بخدا قسم چنين كارى نخواهد شد مگر آنكه گردنهاى ما با ارّه قطع شود!!
و با اين گفته تصميم جدى خود بر غصب فدك را صراحتاً اعلام داشتند.

جعل حديث براى غصب فدك :

يكى از پيش بينى هاى ابوبكر و عمر درباره ى فدك، آماده ساختن مدركى جعلى براى هدف شومشان بود. براى اين منظور از مطرح كردن جنبه هاى معنوى استفاده كردند كه انبيا عليهم السلام درهم و دينارى باقى نمى گذارند و فقط علم و حكمت از خود به يادگار مى گذارند، و نتيجه گرفتند كه هر چيزى از اموال دنيا از پيامبر باقى بماند قابل تملك نيست و صدقه است. اين حديث جعلى بصورت جمله ى نحن معاشر الانبياء لانورث... مطرح شد و ظاهر فريبنده اى داشت.

ظاهر فريبنده ى حديث جعلى
اين مفاهيم كه براى پردازش آن وقت زيادى صرف كرده بودند و فكرهاى متعددى براى ساختن آن كمك كرده بودند ظاهر فريبنده اى داشت، چرا كه بوى قداست و پرهيزكارى از آن استشمام مى شد.

البته چون دروغگو حافظه ندارد و حديث جعلى يك حقيقت نيست كه بدان پايبند باشند، در موارد مختلفى كه اين مطلب ساختگى را مطرح كردند براحتى كلماتى كه براى اجراى اهدافشان مؤثر بود بدان اضافه مى كردند يا صورت آن را تغيير مى دادند.

حديث جعلى النبى لا يورث :

الحديث الموضوع: النبي لايورّث
و أنت [من هنا إلى آخر قول أبي بكر فهل ترين أن أخالف في ذلك اباك في ألف هكذا: فاما ما سألت فلك ما جعله أبوك، مصدق قولك و لا أظلم حقك، و اما ما سألت من الميراث فان رسول اللَّه قال: نحن معاشر الأنبياء لانورث. و في ب : و أما منعك ما سألت فلا ذلك لى و اما فدك و ما جعل لك أبوك فان منعتك فانا ظالم و اما الميراث فقد تعلمين انه قال: لا نورث ما ابقيناه صدقه. و في ع : اما ما ذكرت من الميراث فقد دفعت إليكم ما خلفه رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله من آله و اثاث و كراع و منعتك ما سواه اتباعا لقوله حيث يقول: نحن معاشر الأنبياء لا نورث ، والرائد لا يكذب أهله و كفي باللَّه شهيدا. و في هذه النسخه ذكر بعد هذا ما ذكرناه في الرقم 12 إلى هنا من عطفها عليهاالسلام على قبر أبيها والابيات و التفاتها عليهاالسلام بمجلس الأنصار و غيرها.]

/ 172