زمزمه های ظهور (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زمزمه های ظهور (1) - نسخه متنی

ابراهیم شفیعی سروستانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زمزمه‏هاى ظهور

برخى حوادث و رويدادهايى كه در يكى دو سال گذشته در جهان رخ داده، بويژه انتشار اخبارى در زمينه انتظار مسيحيان براى بازگشت‏حضرت عيسى مسيح، عليه السلام، در آغاز هزاره سوم ميلادى، شور و شوق ظهور مصلح آخرالزمان، حضرت بقية‏الله الاعظم، ارواحنافداه، را در جامعه ما دامن زده است و اين زمزمه را در ميان بسيارى از مشتاقان و منتظران قدوم آن حضرت پديده آورده كه آيا ظهور نزديك نيست؟ آيا نبايد در آينده نزديك در انتظار وقوع واقعه خوش ظهور بود؟ و...

حتى عده‏اى در اين ميان به پيش‏بينى زمان ظهور پرداخته و مردم را به آمادگى براى استقبال از قدوم حضرت مهدى، عليه السلام، در آينده‏اى بسيار نزديك فرا خوانده‏اند!

اگر چه گسترش شور و شوق عمومى براى ظهور حضرت حجت، عليه‏السلام، پديده مباركى است و جاى اين دارد كه علاقه‏مندان آن حضرت اشتياق ظهور را بيش از پيش در جامعه ما گسترش دهند و مردم را براى ظهور آماده سازند; اما اگر اين پديده منجر به تعيين زمان براى ظهور و اميدوار ساختن مردم به ظهور حضرت حجت، عليه‏السلام، در زمانى معين گردد، جاى تامل بسيار دارد. زيرا بر اساس روايات نقل شده از ائمه اهل‏بيت، عليهم‏السلام، هيچكس جز خداى تبارك و تعالى از زمان دقيق ظهور آگاهى ندارد و لذا تعيين وقت‏براى ظهور (توقيت) جايز نيست و هيچكس حق ندارد كه بر اساس برداشتهاى شخصى خود، به پيش‏بينى زمان رخداد عظيم ظهور بپردازد.

براى روشن شدن بيشتر موضوع ياد شده در اين مقاله در ضمن چند عنوان به بررسى جوانب مختلف موضوع تعيين زمان براى ظهور مى‏پردازيم.

1. انتظار، رمز پايدارى و پويايى شيعيان

پيش از اين در باب مفهوم، فلسفه و كاركرد انتظار در عصر غيبت‏سخن گفته‏ايم (1) و در اينجا قصد تكرار مباحث پيشين را نداريم و تنها به ذكر خلاصه‏اى از اين مباحث‏بسنده مى‏كنيم.

انتظار منجى از سويى عاملى براى پايدارى و شكيبايى در برابر سختيها و مشكلات عصر غيبت و از سويى ديگر عاملى براى پويايى و تحرك شيعيان و آماده باش هميشگى آنان است. بر اساس تعاليم ائمه معصومين، عليهم‏السلام، منتظر بايد هر لحظه آماده ظهور باشد و زندگى خود را چنان سامان دهد كه هر زمان كه اراده خدا به ظهور تعلق گرفت‏بتواند با سربلندى در پيشگاه حجت‏خدا ظاهر شود.

به عبارت ديگر انتظار ظهور حجت در آينده‏اى نامشخص هم بيم‏دهنده و هم نويدبخش است. بيم‏دهنده است; چرا كه منتظر با خود مى‏گويد شايد همين سال، همين ماه و يا همين روز ظهور رخ دهد و لذا بايد آماده حضور در پيشگاه جت‏خدا و ارائه اعمال خود به آن حضرت باشم. و اميدبخش است; چرا كه منتظر مى‏انديشد شايد در آينده‏اى نزديك ظهور رخ دهد و سختيها و مشكلات او به پايان برسد و لذا بايد پايدارى و مقاومت ورزيد و تسليم جريانهايى كه در پى غارت سرمايه‏هاى ايمانى و اعتقادى‏اند نشد.

با توجه به مطالب ياد شده مى‏توان گفت كه تعيين زمان براى ظهور بر خلاف مفهوم و فلسفه انتظار است و چه بسا منتظر را به سستى و يا نااميدى بكشد. زيرا وقتى گفته شود كه تا فلان زمان مشخص، هر چند آينده‏اى نه چندان دور، ظهور به وقوع نخواهد پيوست، ما به طور طبيعى دچار سكون و ركود مى‏شويم و به اين بهانه كه هنوز تا ظهور فاصله داريم از به دست آوردن آمادگى لازم براى ظهور خوددارى مى‏كنيم.

از سويى ديگر اگر ظهور به هر دليل در زمانى كه به ما وعده داده شده رخ ندهد ما دچار نااميدى و ياس مى‏شويم و چه بسا كه در اصل اعتقاد به ظهور منجى آخرالزمان نيز دچار ترديد شويم. اين نكته‏اى است كه در روايات نيز مورد توجه قرار گرفته است.

از جمله در روايتى كه فضيل بن يسار از امام محمد باقر، عليه‏السلام، نقل كرده، آن حضرت در پاسخ اين پرسش كه «آيا براى اين امر (برخاستن قائم، عليه‏السلام) وقت (مشخص) وجود دارد، فرمود:

كذب الوقاتون، كذب الوقاتون، كذب الوقاتون، ان موسى، عليه‏السلام، لما خرج وافدا الى ربه واعدهم ثلاثين يوما، فلما زاده الله على الثلاثين عشرا قال قومه: قد اخلفنا موسى فصنعوا ما صنعوا... (2)

كسانى كه براى اين امر وقت تعيين مى‏كنند، دروغ مى‏گويند (آن حضرت سه مرتبه اين سخن را تكرار كرد و آنگاه فرمود: ) زمانى كه موسى، عليه‏السلام، قومش را براى رفتن به قرارى كه با پروردگارش داشت ترك كرد، به آنها وعده داد كه تا سى روز ديگر برمى‏گردد، اما زمانى كه خداوند ده روز ديگر بر آن سى روز افزود، قومش گفتند: موسى خلاف وعده كرد پس آن كردند كه كردند...

داستان ارتداد قوم يهود و گوساله‏پرست‏شدن آنها در پى تاخير ده روزه حضرت موسى در تاريخ مشهور است و اين هشدارى است‏به همه كسانى كه در پى تعيين وقت‏براى ظهورند.

آنچه در روايت امام باقر، عليه‏السلام، در مورد فلسفه تعيين نشدن وقت ظهور آمده بود، به بيانى ديگر در روايتى كه از امام موسى كاظم، عليه‏السلام، نقل شده، آمده است. آن حضرت در اين زمينه مى‏فرمايد:

فلو قيل لنا: ان هذا الامر لا يكون الى مائتى سنة او ثلاث مائة سنة لقست القلوب و لرجع عامة الناس عن الاسلام، ولكن قالوا: ما اسرعه و ما اقربه تالفا لقلوب الناس و تقريبا للفرج. (3)

اگر به ما گفته شود: اين امر [ظهور قائم] تا دويست‏سال و يا سيصد سال ديگر واقع نمى‏شود; دلها سخت مى‏شد و بيشتر مردم از اسلام برمى‏گشتند. اما گفته‏اند: اين امر چه باشتاب پيش مى‏آيد و چه نزديك است! تا دلهاى مردم الفت گيرد و فرج نزديك احساس شود.

بنابراين همه نويسندگان و گويندگانى كه به عشق امام عصر، عليه‏السلام، قلم مى‏زنند و سخن مى‏رانند بايد تلاش خود را متوجه اصل قضيه انتظار فرج، منتظر نگه‏داشتن مردم، حفظ شادابى و سرزندگى انتظار در آنها و يادآورى وظايف منتظران كنند و از نوشته‏ها و سخنانى كه مردم را بدون دليل به وقوع ظهور در وقت مشخصى اميدوار مى‏كند، خوددارى نمايند.

2. ظهور ناگهانى فرا مى‏رسد

در بسيارى از رواياتى كه از پيامبر گرامى اسلام، صلى‏الله‏عليه‏وآله، و امامان معصوم، عليهم‏السلام، نقل شده، اين نكته مورد تاكيد قرار گرفته كه ظهور نيز همانند قيامت، ناگهانى و غيرمنتظره فرا مى‏رسد و زمان آن را هيچكس جز خداوند حكيم نمى‏داند. از جمله در روايتى كه امام رضا، عليه‏السلام، به واسطه پدران بزرگوارش از پيامبر اكرم، صلى‏الله‏عليه‏وآله، نقل مى‏كند چنين آمده است:

ان النبى، صلى‏الله‏عليه‏وآله، قيل له: يا رسول‏الله متى يخرج القائم من ذريتك؟ فقال، عليه‏السلام: مثله مثل الساعة التى «لا يجليها لوقتها الا هو ثقلت فى‏السموات و الارض لا ياتيكم الا بغتة (4) ». (5)

به پيامبر، صلى‏الله‏عليه‏وآله، عرض شد: اى رسول خدا آن قائم كه از نسل شماست چه وقت ظهور مى‏كند؟ آن حضرت فرمود: ظهور او مانند قيامت است. «تنها خداوند است كه چون زمانش فرا رسد آشكارش مى‏سازد. فرارسيدن آن بر آسمانيان و زمينيان پوشيده است. جز به ناگهان بر شما نيايد».

امام باقر، عليه‏السلام، نيز در تفسير اين آيه شريفه:

هل ينظرون الا الساعة ان تاتيهم بغتة و هم لا يشعرون. (6)

آيا چشم به راه چيزى جز آن ساعتند كه ناگاه و بى‏خبرشان بيايد؟

مى‏فرمايد:

هى ساعة القائم، عليه‏السلام، تاتيهم بغتة. (7)

مراد از ساعت، ساعت [قيام] قائم، عليه‏السلام، است كه ناگهان برايشان بيايد.

حضرت صاحب‏الامر، عليه‏السلام، نيز در يكى از توقيعات خود بر اين نكته تاكيد مى‏ورزند كه ظهور ناگهانى و دور از انتظار فرا مى‏رسد:

فان امرنا بغتة فجاة حين لا تنفعه توبة و لا ينجيه من عقابنا ندم على حوبة. (8)

فرمان ما به يكباره و ناگهانى فرا مى‏رسد و در آن زمان توبه و بازگشت‏براى كسى سودى ندارد و پشيمانى از گناه كسى را از كيفر ما نجات نمى‏بخشد.

اين دسته از روايات از يك سو هشدارى است‏به شيعيان كه در هر لحظه آماده ظهور حجت‏حق باشند و از سويى ديگر تذكرى به همه كسانى كه در پى تعيين وقت‏براى ظهورند.

3.نهى از تعيين وقت‏براى ظهور

چنانكه گفته شد تعيين وقت‏براى ظهور جايز نيست و بر اساس روايات معصومين، عليهم‏السلام، ما وظيفه داريم كسانى را كه به تعيين وقت‏براى ظهور مى‏پردازند تكذيب كنيم. در اينجا براى آشنايى شما عزيزان به برخى از اين روايات اشاره مى‏كنيم.

امام صادق، عليه‏السلام، در روايتى خطاب به محمدبن سلم مى‏فرمايد:

يا محمد، من اخبرك عنا توقيتا فلاتهابن ان تكذبه، فانا لانوقت لاحد وقتا. (9)

اى محمد! هر كس براى تو خبرى از ما درباره تعيين وقت [ظهور] نقل كرد در تكذيب او درنگ نكن; زيرا ما [اهل‏بيت] براى هيچكس وقت ظهور را تعيين نكرده‏ايم.

در روايت ديگرى وقتى «مهزم‏» به امام صادق، عليه‏السلام، عرض مى‏كند:

جعلت فداك، اخبرنى عن هذا الامر الذى ننتظر، متى هو؟

فدايت‏شوم، در مورد اين امرى كه ما در انتظار آنيم، مرا آگاه كنيد كه چه زمانى واقع مى‏شود؟

آن حضرت مى‏فرمايد:

يا مهزم كذب الوقاتون و هلك المستعجلون، و نجا المسلمون. (10)

اى مهزم! آنان كه [براى اين امر] تعيين وقت مى‏كنند دروغ مى‏گويند و آنها كه [در اين امر] شتاب مى‏كنند نابود مى‏شوند و كسانى كه تسليم مى‏شوند نجات مى‏يابند.

همچنين در توقيعى كه از ناحيه مقدسه صاحب‏الزمان، عليه‏السلام، در پاسخ به پرسشهاى «اسحاق بن يعقوب‏» وارد شده چنين مى‏خوانيم:

و اما ظهور الفرج فانه الى الله تعالى ذكره، و كذب الوقاتون. (11)

اما آشكار شدن فرج، به اراده خداوند است و آنان كه [براى ظهور] وقت تعيين مى‏كنند دروغ مى‏گويند.

توجه به روايات ياد شده بخوبى اين نكته را بر ما روشن مى‏سازد كه ما نه تنها حق نداريم به استناد برخى رويدادهاى اجتماعى و يا حوادث طبيعى به پيش‏بينى زمان ظهور و تعيين وقت‏براى آن بپردازيم. بلكه بر ما لازم است كه ادعاى كسانى را كه مدعى دانستن زمان ظهورند تكذيب كنيم و جلوى نشر اين گونه ادعاها را بگيريم.

فلسفه اين حكم نيز روشن است; شما تصور كنيد اگر هر از چند گاهى زمانى براى ظهور تعيين شود و ظهور به وقوع نپيوندد چه پيش خواهد آمد. آيا مردم رفته رفته نااميد نمى‏شوند و اعتقاد خود را نسبت‏به اصل انديشه مهدويت و ظهور منجى از دست نمى‏دهند؟ بنابراين بايد بسيار مواظب بود و اجازه نداد كه «انتظار فرج‏» به عنوان ارزشمندترين سرمايه اعتقادى شيعه در عصر غيبت‏بازيچه دست جاهلان و يا شهرت‏طلبان گردد.

4. ظهور را از نزديك ببينيم

اگر چه ما از تعيين زمان براى ظهور نهى شده‏ايم اما اين بدان معنا نيست كه با موضوع ظهور به عنوان واقعه‏اى دور از دسترس كه در آينده‏اى دور و نامعلوم به وقوع مى‏پيوندد برخورد كنيم، بلكه بايد همواره خود را در چند قدمى ظهور ببينيم و اميدوار باشيم كه در زمان حيات خود، ظهور حضرت حجت، عليه‏السلام، را درك كنيم.

اين نكته‏اى است كه از مجموع رواياتى كه در اين زمينه از ائمه معصومين، عليهم‏السلام، نقل شده استفاده مى‏شود; كه از جمله مى‏توان به بخشى از دعاى عهد كه از امام صادق، عليه‏السلام، نقل شده، اشاره كرد. در بخشى از دعاى ياد شده چنين مى‏خوانيم:

اللهم اكشف هذه الغمة عن هذه الامة بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم يرونه بعيدا و نريه قريبا... (12)

بارخدايا! اندوه و دلتنگى اين امت را با حضور ولى خود برطرف ساز و در ظهور او شتاب كن. ديگران ظهور او را دور مى‏بينند ولى ما آن را نزديك مى‏بينيم...

5. توجه به نشانه‏هاى ظهور

بخش عمده‏اى از رواياتى كه در زمينه مهدويت و انتظار از پيامبر گرامى اسلام، صلى‏الله‏عليه‏وآله، امامان معصوم، عليهم‏السلام، نقل شده مربوط به نشانه‏هاى ظهور است. كه اين نشانه‏ها عبارتند از برخى رويدادهاى اجتماعى مانند جنگها، شورشها، كشته شدن افرادى خاص، زوال برخى حكومتها و...; برخى رويدادهاى طبيعى مانند، سيلهاى ويرانگر، قحطى، خشكسالى، خورشيدگرفتگى و ماه گرفتگى غير عادى و... و همچنين برخى حوادث غيرعادى مانند برخاستن ندايى در آسمان كه نام قائم، عليه‏السلام، را در همه جا طنين‏انداز مى‏سازد. (13)

چنانكه در روايات تصريح شده وقوع برخى از نشانه‏هاى ياد شده حتمى است و تا آنها واقع نشوند ظهور رخ نخواهد داد. برخى از آنها نيز غير حتمى بوده و چه بسا كه واقع نشوند. اين نشانه‏ها از يك سو هشدار و آماده‏باشى براى منتظران و از سويى راهى براى شناخت ادعاهاى بى‏اساس و مدعيان دروغين مهدويت و به عبارت ديگر وسيله‏اى براى حفظ مردم از درافتادن در خطا و اشتباه است. بنابراين همه ما وظيفه داريم كه نشانه‏هاى ظهور را بر اساس روايات صحيح و قابل اعتماد بشناسيم و از كم و كيف آنها بدرستى آگاه شويم تا هر ادعايى را بدون دليل نپذيريم.

6. دعا براى تعجيل فرج

يكى از وظايف اصلى ما در دوران غيبت دعا و استغاثه به درگاه الهى براى تعجيل فرج است و هيچ چيز نبايد ما را از اين وظيفه باز دارد.

چنانكه در توقيعى كه از طرف وجود مقدس امام عصر، عليه‏السلام، صادر شده مى‏خوانيم:

و اكثروا الدعاء لتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم. (14)

براى تعجيل فرج بسيار دعا كنيد، كه فرج شما در همان است.

اين دعا و استغاثه ضمن اينكه اسباب نزديك شدن فرج مولايمان حضرت صاحب‏الامر، عليهم‏السلام، را فراهم مى‏كند موجبات ارتباط مستمر و هميشگى ما با آن حجت الهى را فراهم آورده و جلوى ياس و نوميدى ما را در دوران طولانى غيبت مى‏گيرد.

بنابراين شايسته است كه همه منتظران امام عصر، عليه‏السلام، كه اميدوارند در اين زمانها شاهد ظهور آن حضرت باشند، بيش از پيش به دعا و توسل براى تعجيل فرج روى آورند و آتش سوزان سينه خود را با خنكاى دعاهاى دلنشينى همچون دعاى عهد، دعاى ندبه، زيارت آل‏ياسين و ديگر ادعيه و توسلات، آرامش بخشند. باشد تا خداوند رحمان بر همه ما ترحم كند و ظهور پربركت آن امام انس و جان را نزديك سازد.

سخن خويش را با بيان بخشى از دعاهايى كه مرحوم سيد بن طاووس آن را در «جمال الاسبوع‏» نقل كرده و مرحوم شيخ عباس قمى نيز آن را با عنوان «دعا در غيبت امام زمان، عليه‏السلام‏» در «مفاتيح‏الجنان‏» آورده است، به پايان مى‏بريم. با اميد به اينكه خداوند همه ما را در دوران غيبت ثابت‏قدم بدارد و از فتنه‏ها و آشوبهاى اين زمان حفظ كند.

اللهم فثبتنى على دينك و استعملنى بطاعتك و لين قلبى لولى امرك و عافنى مما امتحنت‏به خلقك و ثبتنى على طاعة ولى امرك الذى سترته عن خلقك و باذنك غاب عن بريتك و امرك ينتظر و انت العالم غير المعلم بالوقت الذى فيه صلاح امر وليك فى الاذن له باظهار امره و كشف سره فصبرنى على ذلك حتى لا احب تعجيل ما اخرت و لا تاخير ما عجلت و لا كشف ما سترت و لا البحث عما كتمت و لا انازعك فى تدبيرك و لا اقول لم و كيف و ما بال ولى الامر لا يظهر و قد امتلات الارض من الجور و افوض امورى كلها اليك.

خداوندا! بر دين خود پايدارم دار و مرا به طاعت‏خود وادار ساز. قلبم را براى ولى امرت نرم كن و مرا از آنچه آفريدگانت را با آن مى‏آزمايى معاف فرما و مرا به طاعت ولى امرت ثابت‏قدم بدار. همو كه از آفريدگانت نهانش داشتى و به اذن تو از ديده‏ها پنهان شد و فرمان تو را انتظار مى‏كشد.

تو دانايى به وقتى كه به صلاح ولى امر توست تا اجازه‏اش دهى امرش را آشكار كند و پرده (غيبت)اش را بردارد، بى‏آنكه تو را معلمى باشد. پس مرا بر اين امر شكيبا ساز تا دوست ندارم تعجيل در آنچه را كه تو به تاخير انداخته‏اى و تاخير در آنچه تو تعجيلش را خواسته‏اى و پرده برداشتن از آنچه تو پوشيده‏اش داشته‏اى و كاوش در آنچه تو نهانش داشته‏اى و به ستيز برنخيزم با تو در آنچه كه تدبير فرموده‏اى و نگويم: براى چه، چگونه و چرا ولى امر ظهور نمى‏كند، با اينكه زمين از ستم پر شده است؟ و همه كارهايم را به تو واگذارم.

1. ر.ك: نگارنده، «نقش انتظار در پويايى جامعه اسلامى‏»، موعود، پيش‏شماره 2، آذر 1375; «چشم به راه حجت در آرزوى منجى‏»، موعود، ش‏15، مرداد و شهريور 1378.

2. الكلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، ج‏1، ص‏5; النعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة، ص‏294، ح‏13; الطوسى، محمدبن الحسن، الغيبة، ص‏261.

3. الكلينى، محمدبن يعقوب، همان، ص‏369، ح‏6; النعمانى، محمد بن ابراهيم، همان، ص‏295، ح‏14; الطوسى، محمدبن الحسن، همان، ص‏207.

4. سوره اعراف (7)، آيه‏187.

5. الصدوق، محمدبن على بن الحسين، كمال‏الدين و تمام‏النعمة، ج‏2، ص‏372.

6. سوره زخرف (43)، آيه‏66.

7. المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏24، ص‏164، ح‏4.

8. همان، ج‏52، ص‏176.

9. النعمانى، محمد بن ابراهيم، همان، ص‏289، ج‏3; الطوسى، محمدبن الحسن، همان، ص‏262.

10. الكلينى، محمد بن يعقوب، همان، ص‏368، ح‏2; النعمانى، محمد بن ابراهيم، همان ص‏197 و 198، ح‏8; الطوسى، محمدبن الحسن، همان، ص‏262.

11. الصدوق، محمدبن على بن الحسين، كمال‏الدين و تمام‏النعمة، ج‏2، ص‏483، ح‏4; الطوسى، محمد بن الحسن، همان، ص‏176.

12. المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏102، ص‏111.

13. ر.ك: المفيد، محمد بن محمد نعمان، الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ص‏356-361; الصدر، السيد محمد، تاريخ الغيبة الكبرى، ص‏442 به بعد.

14. المجلسى، محمدباقر، همان، ج‏53، ص‏177.

/ 1