شخصیت حضرت زهراء(س) در کلام وحی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شخصیت حضرت زهراء(س) در کلام وحی - نسخه متنی

فاطمه علائی رحمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3956




فضلنامه بينات




سال يازدهم, ش 2, تابستان 83/ مسلسل 42




شخصيت حضرت زهرا (س) در کلام وحي




اهل بيت/ حضرت زهرا




فاطمه علايي




3956




شخصيت حضرت زهرا (س) در کلام وحي




سخن گفتن از شخصيتي که داراي عظمتي ويژه و پرورشي نمونه و حضوري همه جانبه در
تمام جهات انسانيت است, عشق و عجز را به همراه خود مي آورد. زنان مطرح در قرآن, هر
يک شاخص هاي ويژه اي داشته اند و فاطمه, خود به تنهايي هم? آن شاخص ها را با خود
به همراه دارد.




فاطمه, بانويي است چون مريم, پاک و مطهر ـ داراي ارتقاي روحي و معنوي؛ چون بلقيس,
با علم و درايت؛ چون زنان معاصر با حضرت موسي, حاضر درتمام لحظات حساس و سرنوشت
ساز؛ چون هاجر؛ صبور و با استقامت.




فاطمه, نه تنها تمامي اينها را در خود, جمع داشت, بلکه خود, حقيقت حسن و تجسم عيني
آن بود و از اين بالاتر, او بهترين اهل زمين بود. و از اين نيز فراتر, او محور هستي
و انگيز? خلقت عالم, اعم از آسمان و زمين و جن بود:




يا أحمد! لو لاک لما خلقت الا فلاک, لولا علي لما خلقتک, لو لا فاطمة لما خلقتکما.




سخن گفتن از فاطمه, فراتر از انديش? بشري است, لذا بايد شناخت او را در کلمات خدا
و رسولش يافت. اگر معاني در قالب آن الفاظ بيان مي شود, به منزل? تنزيل حقيقت
بلند پاي? اوست. از اين رو به بررسي آيات نازل شده در حق معرفتش مي پردازيم. اما
قبل از ورود به بحث, نکاتي را ياد آور مي شويم.





چون هدف, نشان دادن شمه اي از شخصيت فاطمه (س) در کلام وحي است از پرداختن به
مباحث جزئي و فني ادبي, تفسيري و فقهي, خودداري کرده و به حداقل در اين زمينه
اکتفا مي کنيم.




دلالت هم? آيات مورد بحث يکسان نيست. بر برخي از آيات, گذشته از ظاهر کلام,
روايات متواتر از طريق شيعي و سنّي دلالت دارد. و برخي ديگر علاوه بر معنا و
تفسير ظاهري به حکم تفسير باطني, بر آن حضرت منطبق است و برخي از آيات از قبيل
بيان يکي از مصاديق آيه و از باب تطبيق است نه تفسير.




برخي آيات, تنها به شخصيت حضرت زهرا (س) دلالت دارد و بعضي ناظر به مقام و منزلت
اهل بيت رسول خداست که حضرتش يکي از آنهاست.




آياتي که دلالت بر فاطمه (س) دارند ـ مطابق شاخص هايي که ذکر کرده ايم ـ بر طبق
احاديث و اعتقادات شيعه بسيارند.




از جمله: آي? 6 از سور? فاتحه؛ 21 و 37 از سور? بقره؛ 61, 101, 103, 137, 195 از سور? آل عمران؛
69 از سور? نساء؛ 119 از سور? توبه؛ 24 از سور? ابراهيم؛ 26 و 57 از سور? اسراء, 111 از
سور? مؤمنون؛ 87 از سور? انعام؛ 35 از سور? نور؛ 115 و 132 از سور? طه؛ 54 و 74 از سور?
فرقان؛ 333 و 57 از سور? احزاب؛ 23 از سور? شوري؛ 11 از سور? محمد؛ 17 از سور? ذاريات؛
21 از سور? طور؛ 19 و 20 از سور? الرحمن؛ 8 از سور? حشر؛ 1 از سور? قدر, 38 و 39 از سور?
مدثر؛ 3 تا 7 از سور? ليل؛ 9 از سور? مزمّل؛ 102 از سور? انبياء؛ و 1 تا 3 سور? کوثر.




در اين مقاله به بررسي چند نمونه از اين آيات با درنظر گرفتن نکاتي که قبلاً ذکر
شد, مي پردازيم:





سور? کوثر




إنّا أعطيناک الکوثر, فصلّ لربّک و انحر, إنّ شانئک هو الأبتر




در شأن نزول اين سوره گفته شده:




زماني که رسول (ص) دو تن از فرزندان خود به نام هاي عبدالله و قاسم را از دست داد و
دشمنان آن حضرت, براي تضعيف او, زبان طعن و شماتت, گشودند, عاص بن وائل او را
«ابتر» خواند, كه در لغت عرب به «مقطوع النسل» اطلاق مي شود.




کوثر از ريش? کثرت است و بر چيزي اطلاق مي شود که شأنيت کثرت در او باشد و مراد از
کوثر خير فراوان است. البته آن خير کثيري که پيامبر در نتيج? اعطاي خداوند؛ مالک
آن شده است, در آي? اول مشخص نشده و شايد بدين لحاظ باشد که با اطلاق و عدم تقييد
آن, عظمت و شأن خاص, بدان ببخشد.




براي کلم? (کوثر) در اين سوره, معاني متعدد مطرح شده است, علام? طباطبايي در
الميزان با توجه به معناي آخرين آيه که دشمن آن حضرت را, ابتر معرفي کرده, مناسب
ترين معنا را «کثرت» ذري? پيامبر اکرم (ص) ذکر مي کند.




اگر خير کثير هم مراد باشد, يقيناً يکي از مصاديق آن, فراواني نسل آن حضرت است.




کوثر, صيغ? مبالغه است. يعني اي پيامبر, به تو, دختري داديم که مجسم? خير است,
استوان? برکت و اسطور? بالندگي است, به تو دختري داديم که اگر هم? فضايل و
سجاياي انساني را مجسم کنند, زهرا مي شود. اي پيامبر, به شکران? اين نعمتي که به
هيچ کس داده نشده و نخواهد شد, نماز بخوان و در هنگام تکبير, دستهايت را بلند کن
که اين يک حالت خضوع است براي بنده و جلالتي است براي خدا !




امام فخر رازي در ذيل آيه مي نويسد:




کوثر هشت معنا دارد که تمام آن معاني دربار? حضرت صديق? طاهره, فاطم? زهرا (س)
است. آنگاه خودش مي گويد: چگونه, فاطمه کوثر نباشد که چون علي بن الحسين و محمد بن
علي باقرالعلوم و صادق المصدق, ميوه و ثمره دارد.




آري فاطمه, چگونه خير کثير نباشد که از اين نهر کوثر, صدها و بلکه هزاران جوي
زلال و روشن, منشعب است.




حسن ختام اين بخش, آن که نزول چنين سوره اي و چنين تعبير بلندي (کوثر) دربار?
فاطمه در عهد جاهليت عربي که «زن» نه تنها از کم ترين حقوق انساني برخوردار
نبود, بلکه تولد دختر ماي? ننگ و سرافکندگي بود و دختران, زنده بگور مي شدند,
نشانگر جايگاه ارزشمند زن در مکتب حيات بخش اسلام است. موجودي که مي تواند منشأ
اين مقدار خير و برکت در تاريخ بشريت باشد. موجودي که بند? بر گزيد? خدا و اشرف
مخلوقات عالم, بايد به شکران? برخورداري از آن, در برابر پروردگارش, سر بر خاک
بسايد. در کدامين مکتب مي توان چنين قرب و منزلتي براي زن يافت؟





آي? تطهير




إنّما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطّهرکم تطهيرا (احزاب, 33/ 33)




اين آيه به گفت? بيشتر محدثان اهل سنّت و تمام علماي شيعه, در خصوص اهل کساء،
نازل شده است.




چنانچه در صحيح مسلم و ترمذي و تفسير کشّاف و طبري و در المنثور, مستدرک حاکم,
متخب کنز العمال و کتاب هاي ديگر از عايشه و ام سلمه و انس بن مالک و ابو سعيد
خدري و ديگران با مختصر اختلافي روايت کرده اند که چون آي? تطهير نازل شد, رسول
خدا (ص), فاطمه (س) و علي (ع) و حسن و حسين (ع) را خواندند و کساي خود را بر روي آنها
انداختند و فرمودند: «اللهم إنّ هؤلاء أهل بيتي, فاذهب عنهم الرّجس و طهّرهم
تطهيرا».




در انتهاي سور? واقعه, مي فرمايد: إنّه لقرآن کريم, في کتاب مکنون, لايمسّه إلاّ
المطهرّون؛ هيچ کس به قرآن, مسّ وجودي پيدا نمي کند مگر مطهرون.




با توجه به اين آيه, تنها اهل بيت, مسّ وجودي کتاب مکنون را دارند و اين هم فضيلتي
بزرگ براي حضرت زهرا (س) است.




با توجه به اين که منظور از اراد? حق تعالي, در اين آيه, اراد? تکويني است نه
تشريعي و با توجه به احاديثي که معناي «رجس» را پاکي از گناه و آلودگي مي داند ـ
نه پاکي از نجاسات ظاهري ـ اين آي? شريفه, بزرگ ترين دليل بر عصمت فاطمه زهرا (س)
از هر گونه گناه و آلودگي است, بلکه مي توان گفت: از بعضي جهات مقام صديق? طاهره,
از بسياري از انبيا و ائمه (ع) نيز برتر است. چنانچه اين مطلب, از سخنان تاريخي
امام حسين (ع) در شب عاشورا را در پاسخ به بي تابي خواهرش زينب, مشاهده مي شود.
امام علي (ع) با استناد به آي? تطهير, عصمت و طهارت زهراي مرضيه را ياد آوري مي
کنند. وقتي خليف? اول با حضرت زهرا (س), به منازعه برخاست و فدک را که در اختيار آن
حضرت بود, مصادره کرد و دعوي آن حضرت را نشنيد و شاهدانش را قبول نکرد, امام علي
(ع) خطاب به وي گفت: اگر کسي ادعا کند که {نعوذابالله} فاطم? زهرا مرتکب منکر شده
است و براي ادعاي خود, شاهداني هم بياورد و تو او را تصديق کني, کتاب خدا را تکذيب
کرده اي زيرا آي? تطهير, شهادت خدا بر طهارت زهرا (س) است.




آن بانوي بزرگ حد وسط و محور ارتباط اهل کساء بود. «هم اهل بيت النبوه و معدن
الرساله, هم فاطمه و أبوها و بعلها و بنوها» آنان اهل بيت نبوت و معدن رسالت
هستند: فاطمه, پدر فاطمه, همسر فاطمه و پسران فاطمه.




محور اصلي ارتباط اهل بيت با رسول خدا, يک زن است, زني که ذريه اي پاک از او, زاده
مي شود و اوست که تنها حلق? اتصال اين فرزندان با رسول خداست. اگر به اين نکته
دقت کنيم که گويند? اين کلام, الله, ذات مستجمع صفات جماليه و جلاليه است, خدايي
که پرودگار عالم وجود است و اراده اش مساوي با تحقق و وقوع مي باشد, حقيقت اين
تکريم را بهتر, احساس خواهيم کرد.





آي? (ليلة القدر)




إنا أنزلناه في ليلة القدر




اين آيه از جمله آياتي است که علاوه بر معنا و تفسير ظاهري, به حکم تفسير باطني
بر آن حضرت منطبق است.




در تفسير فرات کوفي با ذکر سند از امام صادق (ع) نقل شده است, که حضرت در تفسير
«إنا أنزلناه في ليلة القدر» فرمودند: «ليله» فاطمه و «القدر», الله است. سپس
افزودند:




«فمن عرف فاطمة حق معرفتها, فقد أدرک ليلة القدر و إنّما سمّيت فاطمة لأن الخلق
فطموا عن معرفتها؛ پس هر کسي که فاطمه را به درستي و «کما هو حقه» بشناسد, ليلة
القدر را درک کرده است و فاطمه به اين نام, نامگذاري شده, به خاطر آن که مردم از
شناخت او عاجزند.




به راستي چرا فاطمه (س) ليلة القدر نباشد و حال آن که يازده قرآن ناطق در اين
«ليلة» نازل شده است.




فاطمه, ليلة القدر است زيرا که:





در ميان هم? شب ها, آنچه بي نظير و مطلوب است, شب قدر است. در ميان هم? زنها نيز آن
که بي نظير و مطلوب است, فاطمه است.




از آن حضرت, تعبير «ليل» شده است. زيرا همان گونه که شب همه چيز را در بر مي گيرد,
ظلم و ستم بني اميه آن حضرت را در بر مي گرفت.




فاطمه, شب و ليل است زيرا شب, بيانگر پوشيدگي و مستوري و حجاب و عفت و حياء است.




ويژ گي شب قدر, توبه و نزديکي به خدا و اطاعت و بندگي و حفظ احکام است. ويژگي
فاطمه (س) و راه و روش و سير? آن حضرت نيز, قرب به خدا و اطاعت و بندگي او و حفظ
ارزش هاي الهي است.




مهم ترين و ممتازترين عمل در شب قدر, علم و پرداختن به آن است. در ميان صفات و
ويژگي هاي فاطمه, نيز علم و معرفت و آگاهي آن حضرت به خدا, دين خدا, تکاليف, وظايف
و ارزش هاي انساني, از همه مهم تر و بزرگ تر است. ارزش ساير اعمال آن حضرت به همين
آگاهي و شناخت و علم اوست و اين از بزرگ ترين درس ها و تعاليم براي همه, بخصوص
براي زنان است.




شب قدر از هزار ماه, بهتر است و يک لحظه و يک روز زندگي و سير? حضرت زهرا (س), از
هزاران ماه وسال زندگي که در آنها خبري از آن راه و روش و الگو نباشد, بهتر است.




شب قدر, ظرف و جايگاه قرآن است. جايگاه حضرت زهرا و گفتار و کردار و زندگي آن حضرت
هم در تفسير عملي قرآن و تجسم و تبلور آيات آن است. همان گونه که انسان در شب قدر
به قرآن, نزديک تر شده, و آن را بر سر مي نهد, با نزديک شدن به حضرت زهرا (س) نيز
انسان به قرآن نزديک شده و آن را نصب العين خود قرار مي دهد.




شب قدر همان ليل? مبارکه يعني شب نزول برکت و ارزش ها است و چشمه اي است که اين
فضايل و سعادت ها از آن جوشيده و نازل مي شود. فاطمه نيز محل نزول و صدور اين
اصالت ها و ارزش ها و مکارم است.




شب قدر, تجمع ملائکة الله است و بهره از عالم ملکوت, افزون تر خواهد بود. آن کس هم
که بيشتر با فاطمه, نزديک تر شده و از آن حضرت بهره ببرد از خوي و خصلت ملائکه, حظ
فزون تري برده و به عالم فرشتگان و تجّرد و تقدّس, نزديک تر مي گردد بلکه از آنها
نيز, برتر مي رود.




ممکن است سال ها بگذرد و کسي از شب قدر, جز ظاهري, بيش درک نکند, اما اگر از حقيقت
آن, ذره اي درک نمايد, چنان آگاهي و تنبه بيداري به او مي بخشد که مسير زندگيش عوض
مي شود و سخت به خدا نزديک مي گردد. فاطمه, نيز چنين است. يعني ممکن است فرد يا
جامعه اي سالها به ليلة القدر برسد و فاطمه (س) را از خود بداند؛ اما حقيقت او را
درک نکند و جز ظاهري از آن نفهمد, اما با درک زندگي و ابعاد گوناگون حيات واقعي
فاطمه, جرقه اي در دل آنان بدرخشد و مسير سرنوشت آنان را عوض نمايد.




از اين گذشته زمان غسل و کفن و دفن, بنابر وصيت حضرتش نيز در دل شب متناسب با ليلة
القدر است و قرن ها است که قبر مجهول و ناپيداي او نيز حاکي از تناسب وجود مقدسش
با ليلة القدر دارد.




و «الليلة هي فاطمة و القدر هو الله»: فاطمه, اضاف? تشريفي به خدا دارد از حيث:




1. آن که پس از پدر بزرگوار و شوهر گرانقدرش, بيش از تمام پيامبران مرسل و غير
مرسل, ايمان به خدا داشته و در عالم انوار و اشباح و ارواح, خدا را تسبيح و تمجيد
و تقديس و تحليل کرده و سپاسگذار بوده است. نور مقدس او چندين هزار سال پيش از
آفرينش آسمان و زمين آفريده شده است.




2. آنکه فاطم? زهرا, افضل تمام انبيا و مرسلين و ملائکه و مقربين است و هم? آنها
نيازمند به شفاعت زهرا (س) طبق اخبار و احاديث مستفيض? صادره از مصادر وحي و
تنزيل مي باشند.




3. آن که ملائکه حتي جبرئيل, ميکائيل, اسرافيل و عزائيل هم بي اذن بر او داخل نمي
شوند. و از اطاعت او بيرون نبودند و خداوند عزّو جلّ, عهد ولايت او را از آنها
گرفته است.




4. زهراي مرضيه, علت وجود ائم? يازده گانه, اوصياي رسول خدا (ص) مي باشد و ذري?
پيامبر تا قيامت از نسل او هستند.




ارباب معرفت نيز در بعضي از تفاسير, روايت امام صادق (ع) را نقل کرده و آن را
پذيرفته اند و بر اساس مباني عرفان اسلامي «ليل? مبارکه» را انسان کامل, تفسير
کرده اند.




انسان کامل در اين مکتب جايگاه محوري دارد. از نظر روايات مسلّم است که جبرئيل
امين به فاطمه (س) نازل مي شده , در حالي که جبرئيل امين, حتي بر ائمه (ع) نيز نازل
نمي شد. مصحف فاطمه, محصول شرفيابي فرشت? وحي الهي بر حضرت زهراست که از
افتخارات تشيع, شمرده مي شود.




امام صادق (ع) در ضمن مصحف فاطمه مي فرمايد: «فيه علم القرآن کما انزل»؛ علم قرآن
همان طور که نازل شده در مصحف فاطمه (س) موجود است.




لذا آگاهي از قرآن و اسرار آن مربوط به حضرت زهرا و ساير معصومان مي باشد, چون
قرآن درخان? آنها نازل شده است, آنها هستند که در ساي? آشنايي با اين منبع
لايزال الهي توانايي شناخت و درک حقايق و معارف و دانش هاي گوناگون را پيدا کرده
اند.




در بعضي روايات آمده که مصحف فاطمه, سه برابر قرآن است. شايد تأويل و تفسير قرآن
مجيد باشد زيرا ما معتقديم که علم قرآن طبق فرمايش خود قرآن, در نزد صاحبان اين
علم است که آنها هم, همان ائمه طاهرين هستند که فاطمه (س) نيز جزو آنهاست. اما در
اينجا مطلب بالاتر است زيرا مصحف با اين خصوصيات, فقط, بر فاطمه (س) قرائت شده
است.





آي? مباهله




فمن حاجّک فيه من بعدما جائک من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا و أبنائکم و
نسائنا و نسائکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علي الکاذبين. ( آل
عمران, 3/ 61) با کساني که با تو در امر نبوت مجادله مي کنند, بگو بياييد پسران و
زنان و نفوس خويش را بخواهيم و تضرع کنيم. آن گاه لعنت خدا بر دروغ گويان.




طبق احاديث متواتر و مشهور ميان شيعه و سني که قريب به اجماع و اتفاق است در روز
مباهله, مسيحيان نجران, پيامبر را مشاهده کردند در حالي که حسنين و فاطمه و علي
(ع), همراه او بودند و به سوي مکان مورد نظر مي آمدند.




در اين آيه, نسائنا, منحصر به حضرت فاطمه (س) شده است. با اين که زنان و همسران
پيامبر در حجره هاي آن حضرت بوده اند و زنان بزرگ ديگري مانند: صفيه و ام هاني و
ديگران, وجود داشتند, هيچ کدام به اين مباهله دعوت نشدند.




زيرا مباهله (ابتهال و نفرين کردن) با نصاراي نجران يک کار عادي نيست و تنها
افراد معصوم, صلاحيت آن را دارند.




صحن? مباهله, از لحظات حساس تاريخ اسلام است و حضور در اين صحنه, ايمان و اعتقاد
خاصي را مي طلبد.




پيامبر (ص) براي حضور در اين صحنه از ميان زنان, تنها, فاطمه را انتخاب مي کند؛ يا
از آن روي که فاطمه به منزل? امتي از زنان است, درست همان گونه که ابراهيم خود به
تنهايي يک امت بود. يا, اين که او, محبوب ترين افراد, در نزد پيامبر بود. و يا چون
درميان زنان مسلمان, تنها فاطمه بود که مصداق زني بود با يقيني تام که مي توانست
قدم در اين صحنه بگذارد. اما حق اين است که فاطمه هم يک امت بود, هم محبوب ترين
زنان در نزد رسول خدا (ص) و هم تنها زني بود که مي توانست تکميل کنند? گروهي باشد
که به حقيقت و بر حق بودن مسلمانان, يقيني کامل دارند و نيز محور اصلي اتصال آن
گروه به رسول خدا (ص) باشد. زيرا آنان شوهر و فرزندان او بودند.




اين که پيامبر, فاطمه را در اين درگيري اجتماعي ـ اعتقادي, احضار مي کند و او را
در چنين مخاطره اي قرار مي دهد (خود) نمونه اي بارز و سرمشقي عيني است, براي تمام
زنان عفيفي که داراي اعتقادات حقند و پيرو صادق راه اويند, بر اين که شجاعانه در
چنين صحنه هايي حاضر شوند.




و نيز اين نمايش به منزل? دليل عيني و مملوس است بر جايگاه والاي زهراي مرضيه,
نزد پيامبر خدا و عدم برابري هيچ زني با او در مقام و رتبه خاصي که دارا بود.




5. آي? مودت




ذلک الذّي يبشّر الله عباده الذّين ءامنوا و عملو الصّالحات قل لا أسألکم عليه
أجراً الاّ المودّة في القربي و من يقترف حسنة نزد له فيها حسناً إن ّ الله غفور
شکور. أم يقولون افتري علي الله کذباً. (شوري, 42/ 23 و 24) اين همان است که خداوند به
بندگانش که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته کرده اند؛ مژده مي دهد, بگو براي آن
کار از شما مزدي نمي طلبم مگر دوستداري در حق اهل بيتم و هر کس کار نيکي کند در آن
برايش جزاي نيک بيفزاييم چرا که خداوند آمرزنده قدردان است. يا مي گويند پيامبر
خدا دروغ بسته است.. .




ابن عباس دربار? شأن نزول آيات فوق که به آيات مودت, شهرت يافته, گويد: چون اسلام
پس از هجرت پيامبر به مدينه, استحکام يافت, انصار گفتند: نزد پيامبر برويم و
بگوييم در گرفتاري هايي که پيش مي آيد, اموال ما در اختيار تو است و مي تواني در
جهت پيشبرد دين از آنها استفاده کني. آي? شريفه, نازل شده و پيامبر آن را در پاسخ
آنان, تلاوت فرمود. منافقان مانند هميشه که در صدد تضعيف رسول خدا (ص) بودند
اظهار داشتند: او در همان مجلس اين سخن را ساخت تا ما را پس از خود, نزد خويشانش
ذليل و خوار, گرداند.




آن گاه آي? دوم نازل شد که آيا بر خداوند دروغ و افتراء مي زنيد؟




از نظر ادبي تفاوتي بين اين که استثنا در آي? (إلا المودّة في القربي) متصل باشد
يا منقطع, وجود ندارداگر استثنا متصل باشد بدين معناست که: «من پاداشي از شما
نمي خواهم جز دوستي اهل بيتم.» و اگر منقطع باشد, بدين معناست که «دوستي اهل بيت
پيامبر, اجري براي پيامبر نيست. چرا که بهر? اين دوستي, نصيب مسلمانان و
دوستداران اهل بيت آن حضرت است و بدين وسيله چنين خواسته اي از سوي رسول خدا (ص)
در راستاي دعوت مردم به دين است. »




بايد ديد اين چه مودتي است که هم سنگ, هم کفه و هم وزن اجر رسالت است. مودت گروهي
که بر سر سلسل? آنان زهراي مرضيه, محبوب? امت, است. همان بانويي که پيامبر درباره
اش فرمود:




يا حسن و يا حسين انتما کفتا الميزان, فاطمه لسانه و لا تعدل الکفتان إلاّ
باللسان, و لا يقوم اللسان إلاّ علي الکفتين.




اي حسن و حسين شما دو کف? ترازويي هستيد که فاطمه, شاهين آن است و کف? ترازو در
حال تعادل قرار نمي گيرد مگر به وسيل? شاهين آن و شاهين, استوار نمي شود مگر بر
دو کف? ترازو و...




در اين کلام, زهرا, تنظيم کننده و بر قرار کنند? تعادل در اين کانون معرفي مي شود.





6. آيات ابرار




إن الأبرار يشربون من کأس کان مزاجها کافوراً. عيناً يشرب بها عباد الله
يفجّرونها تفجيرا. يوفون بالنذر و يخافون يوماً کان شرّه مستطيراً. و يطعمون
الطعام علي حبّه مسکيناً و يتيماً و أسيراً. إنما نطعمکم لوجه الله لانريد منکم
جزاء و لا شکوراً. إنا نخاف من ربّنا يوماً عبوساً قمطريراً. ( انسان, 76/ 5 ـ 10)




ابرار در آخرت از جام هاي بزرگ لبريز بهشت که چون کافور, سرد و دلپذير است, مي
آشامند و آن کافورها, خوشبوي وشيرين است. اين آب, آميخته است به آب چشمه اي که
براي بندگان خاص خود خلق شده و هر کجا بخواهند, آن کاسه ها حاضر است و در قصر ها
مهيا است. اين آب گوارا مثل اين است که درعمارات و ابني? بهشت, هميشه جريان دارد
و در اختيار بنده هاي وفادار خداست. اينان به نذر خود وفا کرده و اطاعت خدا کرده
و از روزي که محنت آن, آشکار است, مي ترسند. اينان در راه خدا به مسکين و يتيم و
اسير, اطعام مي کنند و به زبان حال مي گويند: ما براي خدا, اطعام کرديم, و از شما
جزا و تشکري نمي خواهيم. ما از پروردگارمان در روزي که چهره بر افروخته و درهم
کشيده است, مي ترسيم.




از مسلمات فريقين است که اين آيه در مورد حضرت زهرا (س) و شوهر و دو فرزندش نازل
شده است. به اتفاق مفسّران, آيات اين سوره در مدينه درهنگام کسالت حسنين (ع) نازل
شد که دربار? نذر فاطمه (س) و علي (ع) براي سلامتي حسنين (ع) بود.




علام? اميني, در الغدير, نام سي و چهار تن از کساني که شأن نزول اين سوره را
داستان مذکور, دانسته اند, ذکر کرده است.




در اين مختصر, مجال پرداختن به دقايق تفسيري و جزئيات آنچه در اين سوره آمده,
نيست و تنها به ذکر اين نکت? لطيف از سوي آلوسي, مفسّر اهل سنت, اکتفا مي شود که:




در اين سوره, سخني از «حور العين» که در سوره هاي ديگر از آن به عنوان يکي از نعمت
هاي بهشتي ياد شده, به ميان نيامده است و چه بسا اين نا گفتن, به حرمت نور چشم رسول
خدا (ص), حضرت فاطمه زهرا (س) باشد که سوره در فضيلت او و خانواده اش و نعمت هايي که
در بهشت از آن بهره مند خواهد شده, نازل شده است.




7. آي? التقاء بحرين




اين آيه از جمله آياتي است که علاوه بر معنا و تفسير ظاهري, به حکم تفسير باطني
بر آن حضرت منطبق است:




مرج البحرين يلتقيان. بينهما برزخ لايبغيان. يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان.
(الرحمن, 55/19 ـ 22)




غالب مفسّران و محدثان و مورخان فريقين, معتقدند که شأن نزول اين آيات دربار?
تلاقي بحر نبوت و ولايت و دربار? حضرت فاطمه (س) و علي (ع) است.




علامه بحراني, دوازده روايت که بعضي از آنها از طريق اهل سنت نقل شده, ذکر مي کند
که مراد از «بحرين» علي و فاطمه هستند که هيچ گاه بر يکديگر, بغي و سرکشي نمي
کنند.




در تفسيري از ابن عباس نقل شده که:




برزخ ميان آن دو, مهر و محبتي است که از بين رفتني نيست و همين مهر و محبت, مانع
سرکشي هر کدام, نسبت به ديگري است.




دربار الهي, بر اساس نبوت و ولايت مطلقه, با بندگانش, تماس حاصل کرده و مشعل
هدايت بر افروخته است و اين سلسله که فرد اتم و اکمل آنها, حضرت رسول و خاندان
عترتند, دربار روحانيت ربوبي را تشکيل داده و واسط? فيوضات غيبي هستند.




همان طور که عالم طبع از ترکيب و تجزيه و تحليل عناصر و مواليد, دائماً در ايجاد
وجود است, در عالم انسانيت و معنويت نيز اين ارتباط در بين ارواح مجرده که در
ابدان مختلفه بروز و ظهور مي کنند, تجلي کرده, از آن تلاقي ها, عناصري ممتاز به
دست مي آورد, از آن جمله, تلاقي اقيانوس محيط نبوت با درياي عميق ولايت است که به
وسيل? مهد عصمت و طهارت, تلاقي کرده و از آن گوهر هايي گرانبها که براي هميشه
مورد استفاد? بشر مي باشد به وجود آمده است.




چنان چه در ابتداي اين مقاله گفتيم آياتي که در قرآن کريم, پيرامون وجود پنج تن و
فاطمه زهرا (س) است, بسيار مي باشد که ما در اين مقال تنها به ذکر چند نمونه از
آيات, پرداخته و بررسي کامل تر را به علاقمندانش واگذار مي کنيم.




پي‌نوشتها:




. پايان ص 148.




. پايان ص 149.




. پايان ص 150.




. پايان ص 151.




. پايان ص 152.




. پايان ص 153.




. پايان ص 154.




. پايان ص 155.




. پايان ص 156.




. پايان ص 157.




. پايان ص 158.




. پايان ص 159.




14




رحماني همداني, فاطمة الزهراء بهجة قلب مصطفي (ص).




ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري, اسباب النزول / 307؛ جلال الدين سيوطي,
الدر المنثور في التفسير بالمأثور, 6/ 204.




ابن منظور, لسان العرب / 36.




طبرسي, مجمع البيان في علوم القرآن, 5/549.




علامه طباطبايي, الميزان, 7/ 370.




اما م فخر رازي, التفسير الکبير, 32/ 122.




سيد جواد ورعي, کوثر, محبوبه است / 63؛ ماهنام? پيام زن, سا ل ششم شمار? 68, آبان 1376
ش.




منيره گرجي, نگرش قرآن به حضور زن در تاريخ انبيا / 172.




شيخ عزيزالله عطاردي, مسند فاطم? زهرا / 281.




زمخشري, کشّاف, 4/ 230؛ اسباب النزول/ 251.




علامه سيد عبدالحسين شرف الدين, کلمة الغراء في تفضيل الزهراء / 73.




کوثر, محبوبه است/ 65.




علي بن عيسي أربلي, کشف الغمه, 2/ 129.




علاّمه اميني, الغدير, 3/ 107؛ به بعد.




آلوسي, روح المعاني, 29/ 157.




علامه بحراني, البرهان تفسير القرآن, 4/ 265.




/ 1