شرح: «ابتدع الاشياء... امثله امتثلها»
متن: «ابتدع الاشياء لامن شى ء كان قبلها و انشاءها بلا احتذاء امثله امتثلها» شرح: خدا موجودات را نه از چيزى كه قبل از آفرينش آنها بوده، ايجاد كرد اما نه از صورت و مثال و نقشه قبلى.در بيان فاعليت حق متعال و اينكه آن تمام وفوق التمام است و اينكه در ماده و صورت بمثال و نقشه قبلى احتياج ندارد. نظير اين عبارت را در نهج البلاغه هم مى بينيم: «ابتدع ما خلق بلامثال سبق ولا تعب ولا نصب و كل صانع شى ء فمن شى ء صنع. والله لا من شى ء صنع»- آفريده آنچه را كه آفريد نه از راه نقشه قبلى و نه زحمت و رنج، هر سازنده اى غير از خدا از ماده ى قبلى ميسازد اما الله! از چيزى نميسازد.در اثبات اين مسئله برهانى بنظر اين ضعيف آمده و آن اين است كه اگر در فاعليت فرض ماده قبلى و صورتى بشود برگشت اين فرض باين است كه آن كمال در مرحله ى ذات نباشد و در نتيجه ذات كمال وجودى را فاقد و تام الفاعليه نخواهد بود و لازم ميآيد ذات متعال محدود باشد در حاليكه مفروض آنست كه خدا آن كمال را بنحو اتم و اعلى دارد پس كمالى در خارج از ذات باسم ماده و يا صورت قبلى ممكن نيست تا خلق موجودات با آنها تحقق يابد، و ذات بارى تام و بلكه فوق التمام است و متصور نيست كه كمالى در عرض و ماوراى ذات باشد و چنين صلاحيتى داشته باشد، پس انشاء و ايجاد در مبدا آفرينش احتياج به صورت و مثال قبلى ندارد.اشاره به دو صفت ثبوتى
متن: «كونها بقدرته و ذرءها بمشيته من غير حاجه منه الى تكوينها ولا فائده له فى تصويرها الا تثبيتا لحمكته و تنبيها على طاعته و اظهارا لقدرته و تعبدا لبريته و اعزازا لدعوته.همه چيز را بقدرت خويش ايجاد نمود ، كون و تكوين: از نيستى بهستى درآوردن ، ذرأ: خلق اختراعى و زياد منتشر ساختن چنانكه از تامل در اين آيات استفاده ميشود: «و هو الذى ذراكم فى الارض و اليه تحشرون» (79: مومنون) و اوست خدائى كه شما را در زمين خلق نمود و پراكنده ساخت و بسوى او حشر خواهيد شد.همه پديده ها را بقدرت خويش بوجود آورد و با خواست خويش خلق كرد و در روى زمين پراكنده نمود بى هيچ نيازى در پديد آوردن آنها و بى منظورى فائده اى از شكل دادن آنها مگر اثبات و تحقق دادن بحكمت خويش و آگاهى دادن به طاعت خود و آشكار ساختن نيرو و قدرت خود و به پرستش و كوچكى خواندن خلق و عزيز و ارجمند ساختن مردمان.در اين فراز يادگار نبوت (ع) بعد از بيان و اشاره ببدو صفت ثبوتى بيان غرض ذات احديت را در ايجاد جهان آفرينش و آفريدن پديده هاى گوناگون بيان فرمود باين ترتيب:1 - تحقق حكمت خود در آفرينش. 2- آشكار ساختن طاعت خود. 3- اظهار توانائى و وادار ساختن بشر به تسليم و كوچكى و ارجمند ساختن دعوت در مقدمه ى بحث بايد دانست هر فاعلى غير از ذات واجب عملى را بمنظور نظر و غايتى انجام ميدهد ناچار حصول آن از عدم حصولش بهتر و بمنظور منفعتى است كه در آن منظور شده ولى در ذات احديت نمى توان چنين فرضى كرد زيرا او از هر جهت غنى بالذات است هيچ فائده و حكمتى را نسبت بآن ذات نتوان فرض نمود مگر اينكه بايد براى غنى بالذات موجود باشد و گرنه نقص و كاستى بذاتش راه مى يابد تعالى الله عن ذلك پس در افعال او تعالى شأنه غرض و علتى غير از ذات خود نمى توان تصور نمود و در افعال خود غرضى غير از ذات خود نيست چنانكه در آيه شريفه است «لايسال عما يفعل و هم يسالون!» خداى متعال از آنچه كه ميكند سوال نمى شود (زيرا خود ذات جواب سئوال است) ولى بندگان از آنچه عمل ميكند سوال ميشوند. و به برهان ديگر اگر فعل ذات ربوبى را غرضى جز از ذات بود ناچار آن غايت و غرض فاعليت حق را تمام ميكرد زيرا فعليت و محقق بودن فاعليت غايتى لازم دارد. بنابراين لازم مى آيد كه از حيث فاعليت در مرتبه ى ذات ناقص باشد و با آن غايت كمال حاصل نمايد در حالى كه «و ربك الغنى ذو الرحمة- پروردگار توست بى نياز و داراى رحمت و لطف» بلكه او- تعالى و تقدس- بالذات از هر جهت تمام است و كثرت و فقدانى بر او راه ندارد پس ذات احديت از جهت وفور فعليت و وحدت هم بذاته فاعل و هم غاية الغايات است، مرحوم محقق اصفهانى در تحقه الحكيم ميفرمايد:و غايه الكل الذى سواها و غايه الكل الذى سواها ان الى ربك منتهاها ان الى ربك منتهاها
قدرته بحيث ان شاء فعل قدرته بحيث ان شاء فعل و هى له ثابته من الأزل و هى له ثابته من الأزل
اذ ليس قوه ولا امكان اذ ليس قوه ولا امكان فى ذاته فانه نقصان فى ذاته فانه نقصان
بل النعوت كلها فعليه بل النعوت كلها فعليه للذات بالضروره الذاتيه للذات بالضروره الذاتيه
وليس فى الوجوب من ايجاب وليس فى الوجوب من ايجاب لبعده جدا عن الصواب لبعده جدا عن الصواب
بل هو فى قبال الاختيار بل هو فى قبال الاختيار لاوصف الامكان على المختار لاوصف الامكان على المختار
والاختياريه بالكليه والاختياريه بالكليه بالعلم والقدره والمشيه بالعلم والقدره والمشيه
لا دخل للوجوب والامكان لا دخل للوجوب والامكان فى الاختياريه بالبرهان فى الاختياريه بالبرهان
فهو بنفس ذاته قدير فهو بنفس ذاته قدير من نور ذاته يفيض النور من نور ذاته يفيض النور
و الاختياريه فى الافاضه و الاختياريه فى الافاضه كالعلم عين ذاته الفياضه كالعلم عين ذاته الفياضه