شرح: «من غير حاجة منه... في تصويرها» - شرح خطبه حضرت زهرا(سلام الله علیها) جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرح خطبه حضرت زهرا(سلام الله علیها) - جلد 1

سید عزالدین حسینی زنجانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرح: «من غير حاجة منه... في تصويرها»

متن «من غير حاجة منه إلى تكوينها ولا فايدة في تصويرها».

شرح: شريكة القرآن در اين جملات بى نيازى مطلق ذات ربوبى را بيان ميفرمايد و در قرآن كريم هم آيات متعددى وارد شده مانند آيه «إن االله لغنى عن العالمين» [ عنكبوت: 6.]، و آيه شريفه «وربك الغني ذو الرحمة» [ انعام: 133.] براى اينكه اين فراز بطور كامل روشن شود ناگزير بايد مقدمه اى را در انگيزه تأكيد صديقه طاهره (ع) و قرآن كريم بر اسماء حسنى و صفات كمال الهى توضيح داد.

در فطرت بشر بستگى و علاقه فراوانى به كمال و دستيابى به آن وجود دارد و از خلاء و نقص ذات خويش همواره رنج ميكشد و سعى ميكند بهر وسيله خود را از آن خلاء رهائى بخشد. روى همين احساس است كه انسان در مقابل هر كمال خاضع ميشود چه آن كمال علم و دانش باشد و يا قدرت بدنى و يا جهات ديگر، كمال جذبه اى دارد كه انسان به آن علاقه نشان داده و عشق ميورزد اگرچه آن كمال در سطح محدود باشد.



  • هر كسى پيش كلوخى سينه چاك هر كسى پيش كلوخى سينه چاك


  • كاين كلوخ از حسن باشد آب ناك كاين كلوخ از حسن باشد آب ناك


انبياء (ع) به مدد و تعليم حق متعال از اين غريزه ى خدادادى بشر در تربيت جامعه بشرى و رساندن به كمال خود استفاده نموده و همسان با جذبه ى فطرى بشر، آنان را به طرف كمال مطلق كه ذات ربوبى است فراخوانده اند. لذا وقتى انسان به كمالى پي برد و مظاهر آن را مشاهده نمود بالطبع به كشش فطرى بسوى آن كمال جذب خواهد شد و چون بشر توان آنرا دارد كه با حفظ بعد «حما مسنون و بعد نفخت فيه من روحي در او (انسان) از روح خود دميدم» به ترقيات شگرف نائل آيد و خداگونه شود وجود اين دو بعد متضاد در كانون وجود انسان به او اين ويژگى را بخشيده كه به اين ترقيات نائل شود.

البته دعوت انبياء از ويژگى خاصى برخوردار است چنانكه در مباحث گذشته گفته شد در معرفى خداى متعال بصرف بيان مفاهيم عقلى اكتفاء نمى نمايند بلكه دست بشر را صميمانه گرفته و او را وارد نمايشگاه عظيم خلقت مى كنند و يكايك مظاهر قدرت و حكمت و در عين حال رحمت را به او نشان مى دهند.

قرآن كريم از آغاز تا پايان همه سازندگى و پايندگى خود را برمحور شناسانيدن خدا و اسماء و صفات ذات مقدس او قرار داده و چنانكه در بحث هاى قبلى گفته شد اگر كسى با دقت تتبعى در آيات اين كتاب الهى بنمايد خلاصه اصول و فروع دين را بر محور معرفى خدا و اسماء و صفاتش خواهد يافت و ميتوان گفت كه در حقيقت قرآن اصول دين را منحصر بيك اصل مينمايد و آن شناسائى خدا و برگشت همه اعتقادات به لوازم آن اسماء و صفات ربوبى است. و هدف از اين ترتيب دست كم دو چيز را اثبات مى كند:

1- شناساندن بالاترين كمال كه ذات باريتعالى است.

2- محور قرار دادن آن ذات براى اعتقادات و احكام و فروع دينى.

في المثل عدل و قيام بقسط يكى از صفات و اسماء حسنى ذات احديت است. «شهد الله أنه لا إله إلا هو والملائكة وأولوا العلم قائما بالقسط لا إله إلا هو العزيزالحكيم» [ آل عمران 18.] .

- خدا گواهى ميدهد به اينكه خدائى جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش گواهى ميدهند كه او بعدل و قسط قيام دارد... در اين آيه قرآن خدا را بوحدت و عدل معرفى مينمايد و از قول أنبياء (ع) در سوره ى هود ميفرمايد: «إن ربي على صراط مستقيم» مسلما پروردگار من بر صراط مستقيم است... و يا در آيه ى ديگر فرموده: «و وضع الميزان» به آنكه قسط و عدل را در سراسر جهان بنا نهاد... وآنگاه با استفاده از لازمه اين اسم ما را بفطرت خود ارجاع ميدهد. «أم يجعل الذين آمنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين في الأرض أم نجعل المتقين كالفجار» [ ص 28.] آيا صحيح است كه ما افرادى را كه ايمان آورده و اعمال شايسته و نيكو انجام ميدهند مانند مفسدان در روى زمين قرار دهيم؟ و يا صحيح است كه پرهيزگاران را مانند فاجران بحساب آوريم؟... مسلما جوابش، منفى است زيرا برخلاف قيام بقسط و عدل است. و از طرف ديگر هم چون در اين دار فناء مفسدان غلبه دارند و نوعا [ در روايت از امام صادق (ع) آمده «ان اهل الحق لم يزالو مذكانوا مستضعفين اما انه الى مده قصيره و راحه طويله- مردان حق تا تاريخ ياد ميدهد- مستضعف بوده اند اما اين استضعاف بمدت كم (دنيا) و سرانجام براحتى ابدى خواهند رسيد.] مؤمنان محروم و مغلوب هستند عدل الهى اقتضاء ميكند كه از جهات ديگر بايد جبران شود و قسط پروردگار متجلى شود از اينرو ميفرمايد:

«وتضع الموازين القسط ليوم القيامه» [ انبياء: 47.]- ما در روز رستاخيز ترازوهاى عدل و داد بر مى نهيم... و در دعا نيز وارد شده «يا من في القيامة عدله» اى خدائى كه دادگرى او در قيامت است.

خلاصه: قرآن همه ى اعمال و اعتقادات و حتى احكام را بر محور استوار خداشناسى و اسماء و صفات ذات مقدس او قرار داده و خدا گونه شدن انسان پس از اين شناخت و جذب آنست.

مثلا ميفرمايد: «لا يحب الله الجهر بالسوء من القول إلأ من ظلم و كان الله سميعا بصيرا إن تبدوا خيرا أو تخفوه أو تعفوا عن سوء فإن الله كان عفوا قديرا» [ نساء: 148.] خدا آشكارا بد گفتن را دوست نميدارد مگر از كسى كه در حق وى ستمى رفته باشد و خدا شنوا و بينا است اگر نيكى را آشكار يا نهان كنيد و يا بدى را كه در حق شما شده گذشت كنيد خدا بخشنده و توانا است... يعنى هرگاه در مقام بدگوئى از ستم ظالمان باشيد گناهى نيست اما لايق مقام انسانيت شما آنست كه خدا گونه باشيد و عفورا پيشه كنيد.

رفتار امام صادق (ع) يكى از ياران امام (ع) شبى ديد كه بعضى از پسرعموهاى حضرت نسبت به امام (ع) بدگوئى ميكنند هرچند كه شب بود ولى طاقت نياورد به محضر امام (ع) رسيد حضرت به رخت خواب رفته بود اين يار بى تاب و پرشتاب آنچه را كه شنيده بود بازگو نمود امام (ع) پس از شنيدن سخنان پسر عموى خودش از نو وضو ساخت رو بدرگاه پروردگار عرض كرد: بارالها! آنچه ناپسند تواز كردار ما ميباشد بكرم خود درگذر و اگر او در اين بدگوئى مرتكب گناهى شده من از او درگذشتم تو نيز از او درگذر.

آرى اين است مظهر رحمت الهى و اوج انسانيت كه انبياء بشر را به آن دعوت ميكنند و خود بيش از بيش به آن صفات آراسته بودند صلوات الله عليهم و اين همانست كه گفته شده: «تخلفوا بأخلاق الله» يعنى باخلاق و صفات خداوندى خود را متخلق كنيد.

كجروى از اين خط:

اگر آدمى از خط كمال مخصوص خود منحرف نشود و در تعقيب آن خط استقامت ورزد علاوه بر نيل به كمال خاص خويش هدفهاى جنبى و فرعى زندگى او نيز تأمين خواهد شد. قرآن كريم تصريح ميفرمايد: «لو أن أهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والأرض» [ اعراف: 96.]- اگر شهرنشينان و روستاها ايمان آورده و تقوى داشته باشند بطور مسلم از بركات آسمان و زمين بهره مند خواهند شد... ولى اگر از اين خط كه انبياء (ع) ترسيم كننده آن هستند انحراف حاصل شود و انسان از مسير كمال خود خارج شود، فساد و تباهى در همه شئون زندگى او رخنه خواهد كرد هرچند در علوم مادى هم به ترقيات چشم گيرى نائل آيد. «ضرب الله مثلا قرية كانت آمنة مطمئنة ياتيها رزقها رغدا من كل مكان فكفرت بأنعم الله فاذاقها الله لباس الجوع والخوف بما كانوا يصنعون» خدا شهرى را بعنوان نمونه مثال ميآورد كه مردم آن در كمال آرامش و امنيت زندگى ميكردند، باينسان كه هر روز روزيشان بافراخى فراهم ميشد، اما در مقابل اين نعمتها ناسپاسى كردند و در نتيجه ى عمل خويش خدا لباس گرسنگى و وحشت را بر آنها پوشانيد...

معرفى يكى از اسماء حسنى

شريكة القرآن (ع) در اين جمله: «من غير حاجة إلى تكوينها...» بى نيازى ذات مقدس احديت را چه از اصل خلقت جهان و چه از خصوصيت يكايك آنان بيان ميفرمايد و اين مطابق قرآن كريم است كه گفته شد. دارا بودن چنين صفتى براى ذات مقدس احديت مطابق حكم عقل است [ زيرا تصور هر نوع نياز و احتياج لازمه اش آنستكه ذات فاقد آن كمال باشد و چنانچه بآن كمال رسيد نيازش برطرف خواهد شد. در اين مورت خداوند متعال داراى ذاتى است كه آن ذات فاتد مرتبه اى از كمال ميباشد و لازمه ى چنين سخنى تركيب است و احتياج مركب به اجزاءش كاملا روشن است و هر جا احتياج متصور شود مستلزم امكان است و اين خلاف فرض ذات الهى است كه واجب الوجود است.] و مفهوم بى نياز بودن بارى متعال آنست كه هيچ كارى از او بمنظور فائده بردن از آن و يا نياز داشتن به آن صورت نميگيرد و از طرفى هم همه ى موجودات فعل خدا است و چون حكيم است پس با در نظر داشتن اصل بى نيازى ذات مقدسش منظور از خلقت موجودات كه فعلش مى باشد چيست؟ ذات بى همتاى الهى برتر از آنست كه كار بيهوده از او سر بزند. پس چه حكمتى در آفرينش هست!؟ حتما حكمتى هست حال به بينيم عقيده ى دانشمندان اماميه چيست؟.

عقيده ى دانشمندان اماميه

متكلم و فقيه بزرگوار زين الدين عاملى در كتاب ارزشمند «الصراط المستقيم- ج 1/ 22» ميفرمايد: خداى متعال فعلش بر اساس غرض و مصلحتى است كه آن دو برگشت به خلق دارد و نه به ذات احديت خود، زيرا نياز در ذات محال است و اگر خلق و فعل خداوند متعال بدون غرض و مصلحت به بندگانش صورت گيرد، فعل و خلقت عبث و بيهوده خواهد بود و كار عبث و بى حكمت در نزد عقل قبيح است و چنانكه گذشت (در تأليف خودش) فعل قبيح هرگز از او سرنمى زند.

اما اشاعره هرگونه غرض و مصلحت را از فعل خدا نفى كرده و در اين عقيده از صراط مستقيم بسيار دور افتاده اند. زيرا از فرموده ى خداوند متعال منحرف شده اند كه ميفرمايد: «أفحسبتم...» يعنى آيا گمان ميكنيد ما شما را بيهوده آفريده ايم و شما بسوى ما برگشت نخواهيد كرد؟ در حالى كه خداى متعال حكمت و غرض از بعثت پيامبران را بيان فرموده: «تا مردم را حجتى بر خدا نماند» [ اشاره به آيه ى شريفه است «رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس على الله حجه بعد الرسل و كان الله عزيزا حكيما- نساء /165» پيامبرانى كه به ثواب الهى بشارت و از عذاب الهى بيم ميدهند فرستاديم تا ديگر حجتى براى مردم نماند و خدا غالب و حكيم است.] و چنانچه بيكى از اشعريان گفته شود كه تو فلان كار را بيهوده و عبث انجام دادى، از انجام آن كار بيهوده تبرى جسته و سعى ميكند چنين نسبتى به او داده نشود، انگيزه ى چنين سعى از آن جهت است كه عقلش قبح كار بيهوده را در ميابد حال چه شده كه كوركورانه چنين نسبت قبيحى را به پروردگار خويش ميدهد!؟ [ «الله تعالى يفعل لغرض و مصلحته يعودان الى خلقه لااليه لامتناع احتياجه للزوم العبث لوخلى عن غرضه و هو قبيح عقلا منه كما مضى فى تقريره والا شاعره نفست غرضه تعالى و هم عن الصراط لناكبون حيث اعرضوا عن قوله تعالى» «افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون» وقد بين الله تعالى الغرض من بعث المرسلين بانه لنفى حجه الناس عن رب العالمين و لو اضيف العبث الى احد من هولاء لتقضى عنه و تبره منه واما حكم عقله بقبحه نفاه عن فعله فكيف عمى اذا نسب ربهم الى مثله.»] خلاصه اينكه در فعل پروردگار جهان بيشتر از سه احتمال نيست:

1- اصلا بدون غرض و مصلحت باشد.

2- غرض و فائده دارد و برگشت به ذات احديت مينمايد.

3- غرض و مصلحت بخاطر انسانهاست.

در احتمال اول عبث لازم ميآيد و كار عبث ذاتا قبيح است و قبح بحكم ضرورت عقل از ذات احديت سرنمى زند.

احتمال دوم نيز منتفى است زيرا لازم ميآيد كه به ذات احديت نياز راه يابد و نياز در ذاتى كه داراى كمال لايتناهى است محال است و با آن منافات دارد. و چون هر دو احتمال از بين رفت احتمال سوم باقى ميماند و آن متعين است كه غرض و مصلحتى در كار است و هدف، رساندن فائده به خلق و سوق دادن آنان بطرف تكامل ميباشد.

مطابقت با قرآن كريم

قرآن كريم در آيات فراوانى با اصرار تمام ميخواهد بفهماند كه احكام و دستورات شرعى و نيز خلقت همه ى موجودات عالم در برگيرنده ى دو هدف ميباشد.

1- در خلقت همه پديده ها هدف و منظورى بكار رفته كه در نهايت همه آنها مقصود ذات مقدس احديت ميباشد.

2- هدف كلى از خلقت موجودات رأفت و مهربانى به نوع انسانها است چنانكه ميبينيم موجودات و مخلوقات گوناگونى تأمين كننده ى نياز بشريت ميباشد كه خود اين، يكى از مظاهر رأفت و بهجت الهى است. براى توضيح بيشتر در مورد تغيير قبله ى مسلمانها مثالى ميآوريم.

مظهر رأفت در انجام وظائف

انسانى كه دلش آكنده از ايمان بخدا و پيامبر اكرم (ص) ميباشد وظايف شرعى را كه در اوقات عذر نميتواند بطور كامل انجام دهد همواره در نگرانى است مثلا نماز با وضو و غسل كاملتر از نماز با تيمم است چه بسا انسانى كه در اثر استعمال آب به بدنش ضرر ميرسد مجبور باشد كه نماز را با تيمم بجا آورد و از اين كار در ناراحتى بسر برد كه نتوانسته وظيفه ى خود را مانند شخص سالم انجام دهد و نوعى محروميت در خود احساس نمايد و نيز بر اساس همين واقعيت مسلمانان صدر اول اسلام وقتى كه مأمور شدند بسمت كعبه نماز بگزارند چنين احساسى به آنان دست داد كه نمازهائى را كه به طرف بيت المقدس خوانده اند همه تباه و ضايع شده. خداوند مهربان مثل آنكه دست نوازش بسر و روى مسلمانان كشيده ميفرمايد: «ما كان الله ليضيع إيمانكم إن الله بالناس لرؤف رحيم» [ بقره: 142.]- سزاوار رأفت خداى مهربان نيست كه ايمان شما را (در مظهر نمازگزارى) تباه گرداند و آنرا بحساب نياورد همانا خدا بمردم رؤف و مهربان است...

پس بدينسان مى بينيم در احكام الهى هم رأفت الهى اين چنين بيان شده است.

اما غرض و مقصود داشتن در خلقت در قرآن كريم آيات بسيارى است كه در آنها از طرفى متذكر خلقت عجيب مخلوقات شده و از طرف ديگر صلاحيت آن مخلوقات را در برطرف ساختن نيازها بيان داشته و بطوركلى غرض از خلقت آسمان و زمين و درياها و نهرهاو چهار پايان و حتى غارها و كوهها و آنچه در دل آنهاست همه و همه را براى مصالح و منافع بشريت بيان ميدارد، و با اين بيان ميخواهد مردم را برأفت خود دلگرم نمايد. اين حقيقت روشن را هركس اندكى با تأمل در آيات قرآن كريم درمى يابد. اينك از باب نمونه دو آيه از كتاب كريم را متذكر ميشويم.

1- «الله الذى خلق السموات و الأرض وانزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لكم و سخر لكم الفلك لتجري في البحر بامر و سخرلكم الأنهار وسخر لكم الشمس والقمر دائبين و سخرلكم الليل والنهار» [ ابراهيم: 13.] خداوند آن آفريدگارى است كه آسمانها و زمين را آفريد و از آسمان آب فرو فرستاد و در نتيجه از ميوه ها براى شما روزى ساخت و به خاطر مصلحت شما كشتى را در فرمان شما قرار داد تا بامر پروردگار در دريا حركت كنيد و نهرها و آفتاب و ماه را مسخر كرد تا پيوسته براى حفظ مصالح شما در حركت باشند و روز و شب را براى شما مسخرساخت... همانطوريكه ملاحظه ميكنيد بقول سعدى همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار هستند.

2- «والأنعام خلقها لكم فيها دف و منافع و منها ياكلون ولكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون و تحمل اثقاكم الى بلد لم تكونوا بالغيه الا بشق الأنفس ان ربكم لرؤف رحيم» [ نحل: 7.] چهار پايان را به خاطر شما آفريد و پشم آنان را براى محافظت از سرما و منافع بسيار ديگرى را هم قرار داد بدينسان كه از گوشت آنها استفاده نموده و از زيبائى آنها هنگاميكه آنها را به استراحتگاهشان و يا به چراگاهشان رها ميسازيد لذت ميبريد و آنها بار سنگين شما را حمل نموده و بشهرهاى دور ميرسانند كه شما طاقت رسيدن به آنها را نداريد مگر با مشقت و رنج فراوان آرى پروردگار شما مهربان و بخشنده است...» در اين آيات هدف از خلقت مشخص شده و اين پرده يكى از مظاهر اسماء حسنى الهى يعنى «رحيم و رؤف» ميباشد.

شرح: «إلا تثبيتا... و إعزازا لدعوته»

متن: «إلا تثبيتا (تبينا- ن خ) لحكمته وتنبيها على طاعته وتعبدا لبريته و إعزازا لدعوته...» شرح: يادگار نبوت (ع) در اين فرازها مشخص مينمايد كه غرضى از آفرينش جهان نيست مگر بيان اثبات حكمت خدا و اظهار قدرت خدا و بعبارت ديگر خلقت موجودات براى بيان حكمت و اظهار قدرت ميباشد، آيا غرض كلى فقط در محور اين دو دور مى زند؟ بازجاى سئوال باقى است كه بيان حكمت و اظهار قدرت به چه غرض و براى چيست و بهركيست؟ پاسخ به اين سئوال را جملات فوق به ترتيب ميدهد:

1- براى آگاهى دادن بطاعت و فرمانبردارى از خود.

2- تعبد جامه بشريت.

3- ارجمند داشتن دعوت خويش.

حال بايد بدست آورد چه ارتباطى ميان حكمت و اظهار قدرت

/ 45