حقيقت آدم در قرآن
پيش از اينكه وارد موضوع بشويم بعنوان مقدمه متذكر ميشويم كه قرآن در بيان حقايق شيوه كلى گوئى را كه موجب ابهام مى شود بكار نبرده بلكه در ضمن مثال حساس با باز نمودن ابعاد و مشخصات در يك فرد حقيقت را بيان ميفرمايد و جهات مختلف آنرا مورد توجه قرار داده و در چند مورد بمناسبتى يكى از آن جهات را شرح ميدهد و چه بسا ابتدا تصور شود كه داستانهاى قرآن تكرارى است ولى با دقت و تعمق معلوم ميشود كه در هر يك از آن مورد، قرآن كريم يكى از آن جهات مختلف را مورد بررسى قرار داده است.في المثل داستان آدم (ع). قرآن كريم براى نشان دادن اينكه حقيقت آدمى چيست، از كجا آمده و به كجا خواهد رفت و هدف از خلقت او چيست؟ آدم (ع) را بعنوان فردى نمونه كه همه ابعاد آدمى در او منعكس است در چند مرحله مورد توجه قرار داده كه اصل خلقت او چيست؟، و از چند چيز تركيب يافته؟ و حقيقت او چيست؟، و چرا و به چه هدف به اين خاك قدم نهاد؟ وظيفه اش در اين كره خاكى چيست؟ و ديگر در بحثهاى پيچ وخم فلسفى از قبيل اينكه جنس و فصل او چيست و ماهيت انسان چه چيز است و اصلا مى توان به ماهيت اشياء رسيد يا علم قاصر است، معطل نمى شود.اينك ما به ترتيب قرآن كريم براى توضيح و كشف ابهام «بهم» كه بانوى عصمت و طهارت (ع) بر آن تكيه مى كند به شرح حقيقت انسان پرداخته و ابعادى را كه قرآن كريم در فرزندان آدم بوسيله ى حضرت آدم نشان ميدهد مورد توجه قرار ميدهيم.قرآن مرتبه ى آدمى را برتر از همه ى موجودات معرفى ميكند «إني جاعل فى الأرض خليفة» [ بقره 30.] ملائكه مورد خطاب قرار ميگيرد: من ميخواهم جانشين و خليفه روى زمين قرار دهم و بايد همه او را سجده كنيد. ملائكه از اين خلقت درشگفت مى شوند!به خطاب «علم آدم الأسماء كلها» [ بقره 31.] به آدم همه اسماء و حقايق كه او را با وجود آفرينش خاكى سزاوار همه گونه اكرام و تعظيم نموده تعليم داديم. علم اسماء همان علم به حقايق موجودات است كه در جانشينان برگزيده معصوم با تعليم غيبى بفعليت موجود است، و آن جانشينان بتدريج در نسل آدم ظاهر خواهد گرديد. و به ملائكه تفهيم شد كه براى تعجب شما موردى نيست چه اينكه اين خلقت بعدى ديگر دارد.نه فلك راست مسلم نه ملك را حاصل نه فلك راست مسلم نه ملك را حاصل آنچه در سر سويداى بنى آدم از اوست آنچه در سر سويداى بنى آدم از اوست