بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بيايد، بايد او را اندرز دهم. آنگاه به نزديك وى رفتم او در حاليكه عرق مى ريخت جواب رسائى داد. او را گفتم تو يكى از بزرگان قريش هستى در اين گرما در پى دنيا هستى! اگر ترا اجل فرا رسد چكار ميكنى؟ و ى جواب داد: اگر در چنين حالى اجل مرا دريابد، مرا در طاعت و فرمانبردارى حق دريافته است. زيرا من در پيرو فرمان او خود و خانواده ام را از تو و مردم ديگر بى نياز ميسازم. محمد بن منكدر! اگر اجل مرا در حال نافرمانى خداى متعال درمى يافت جاى نگرانى و ترس بود. محمد بن منكدر گفت: ياران بدينسان من ميخواستم او را پند دهم اما او مرا پند داد [ كافى كتاب تجارت.] مولاى متقيان (ع) در نهج البلاغه ميفرمايد:«فان الله لم يخلقكم عبثا ولم يترككم سدى ولم يدعكم في جهالة ولا عمى... و أنزل عليكم الكتاب تبيانا لكل شي ء وعمر فيكم نبيه أزمانا حتى أكمل له ولكم فيما أنزل من كتابه دينه الذي رضى لنفسه وأنهى إليكم على لسانه محابة من الأعمال و مكارهه...» [ نهج البلاغه صبحى صالح خطبه 86 ص 117.] خداوند متعال شما را عبث نيافريد و مهمل و بى تكليف نگذاشت و در نادانى و كورى رها نساخت... و بر شما كتاب فرستاد كه روشنگر هر چيز است و پيامبر خود را مدتى در ميان شما زندگى بخشيد تا فرامين كتاب دينى كه خدا پذيرفته است تكميل كند و با زبان وى شما را بآنچه كه از اعمال دوست دارد و آنچه را كه دوست ندارد آشنا سازد.از اين رو از ديدگاه قرآن غرض از آمدن انسان به اين كره خاكى آنست كه بشر در پرتو خط مشى انبياء به تكامل همه ى ابعاد وجودى خويش پردازد و دستورات خداى متعال را در همه شئون زندگى كه ضامن سعادت هر دو جهان است پياده نمايد، و از عهده ى خلافت الهى برآيد. پس غرض از آمدن به اين كره خاكى كاملا مشخص و هدف معلوم گرديد. ديگر انسان در زندگى سردر گم نيست. و فرموده ى بانوى عصمت و طهارت (ع) «كشف عن القلوب بهمها» از دلها سر درگمى را برداشت... اشاره بهمان نكته است كه در مكتب انبياء سر درگمى نيست و مسير انسان مشخص است.
آدم و استفاده از نعمات
قرآن ميگويد انسان برتر از همه موجودات است.«لقد كرمنا بني آدم وحملناهم في البر والبحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم على كثيرممن خلقنا تفضيلا» [ اسراء 70.] بدرستى ما به بنى آدم بزرگوارى بخشيده و آنان را در دشت ها و درياها وا داشته و از طيبات و لذائذ روزى داده و بر بيشتر مخلوقات برترى داديم...برترى انسان در اين آيه بجهت عقلى است كه باو داده شده است كه با آن خير و شر و سودمند و مضر را تشخيص ميدهد و اثر آن تسخير قواى طبيعت در جهت منافع خود ميباشد، تا بآن وسيله نظام حاكم بر طبيعت را بدست آورد.آدم عليه السلام در سكناى موقت خود در بهشت غرق نعمتهاى الهى بود. داراى خلقتى هماهنگ و موزون بود و نعمتهاى بهشتى داشت كه بوسعت، از همه ى آنها استفاده برده و بهره مند شود «كلا منها رغدا» [ بقره 35.] يعنى: با وسعت از نعمتهاى بهشتى استفاده نمائيد... اما از طرفى هم مراعات حكمت و مصالح لازم ايجاب ميكرد، محدوديتى بسيار اندك داشته باشد. اين تصويرى از خلقت موزون انسان است كه در حضرت آدم نمايش داده شده است چنانكه او از وسعت و فراخناى معيشت لازم بوجودش برخوردار و محدوديت وى اندك بود. محدوديت انسان هم نيز در برابر وسعت نعمتهاى بى شمار كه در اختيار وى گذاشته شده اندك ميباشد. على عليه السلام در نهج البلاغه ميفرمايد: «فما أحل لكم أوسع مما حرم عليكم» [ نهج البلاغه عبده ص 221.] آنچه بشما حلال شده بيشتر و وسيعتر از چيزهائى است كه به شما حرام گرديده... پس آنچه از درون گراهاى افراطى مانند ابراهيم ادهم و مانند او در كناره گيرى و تحريم عملى با ترك مطلق طيبات كه در كتاب هاى اخلاقى مانند احياءالعلوم حكايت شده بر خلاف قرآن و سنت رسول اكرم صلى الله عليه و آله ميباشد.
اما مخالفت با قرآن
«يا أيها الذين آمنوا لاتحرموا طيبات ما أحل الله ولا تعتدوا ان الله لايحب المعتدين» «وكلوا مما رزقكم الله حلالا طيبا واتقوا الله الذي أنتم به مؤمنون» [ مائده 87 و 88.] اى ايمان آورندگان! چيزهائى كه هماهنگ با طبيعت شما كه خدا بر شما حلال نموده بر خود حرام نكنيد و راه تجاوز نگيريد چه اينكه خدا تجاوزكاران را دوست ندارد. و بخوريد از روزى هاى حلال و گواراى الهى و از خدائى كه باو ايمان آورده ايد پروا داشته باشيد.مى بينيم خداى متعال مومنان را از حرام كردن آنچه كه حلال شده باز ميدارد. تحريم حلال دو گونه است. حرام نمودن بعنوان تشريع و قانون گذارى در برابر قانون خدا. حرام نمودن يعنى الزام به ترك يكى از مباحات. هر دو قسم را خداى متعال نهى نموده هر دو از موارد عدم خضوع به احكام الهى است.نكته اى كه در آيه شريفه است خدا نفرمود: لاتحرموا ما أحل الله لكم... آنچه بر شما حلال شده بر خرد حرام نكنيد. بلكه فرموده: لا تحرموا طيبات ما أحل الله لكم... قيد كلمه طيبات براى اشاره به علت نهى است كه تحريم آنچه خدا حلال فرموده از آنكه تجاوز از حريم بندگى خدا و عدم خضوع به قانون الهى است بيرون رفتن از قانون فطرت است زيرا فطرت انسان با آنچه حلال شده هم آهنگ است. پس آنچه از آيه استفاده ميشود بطور خلاصه اين است:1- مراد از تحريم حلال، التزام به ترك حلال است، خواه در عقيده و خواه در عمل.2 - متعلق تحريم آنچيزيست كه حرام نباشد، خواه مباح و يا مستحب و يا واجب باشد.3- اعتداء يعنى تجاوز بر سلطنت تشريعى ذات مقدس احديت و يا تجاوز از حريم فرمان بردارى و عدم خضوع در قبال فرمان اوست و بيرون رفتن از مرزى است كه خداى متعال قرار داده است.اين معنا همان گونه كه در محرمات صورت پذير است در خوددارى از آنچه كه حلال شده نيز صورت ميگيرد و هر دو ضد فرمانبرى و تسليم و انقياد در برابر خداى متعال است.
مخالفت با سنت
در تفسير همين آيه شريفه از امام صادق عليه السلام آمده كه اين آيه در خصوص جمعى از صحابه نازل شده، زيرا آن چند نفر با خود قرارى گذاشتند، يكى سوگند ياد كرد كه شبها را اصلا نخوابد. ديگرى سوگند خورد هرگز در روز افطار ننمايد. و عثمان بن مظعون سوگند خورد هرگز با همسرش نزديكى نكند. تا روزى همسر عثمان بن مظعون كه زن زيبائى بود بر عايشه وارد شد. عايشه پرسيد ترا بى آرايش مى بينم!؟ گفت: آرايش به خاطر چه كسى! بخدا قسم مدتها است كه شوهرم مرا ترك گفته و پلاس پوشيده و دنيا را ترك كرده.عايشه اين ماجرا را به رسول الله صلى الله عليه و آله گزارش كرد.رسول الله (ص) فرمان اجتماع عمومى داد. مسلمانان در مسجد اجتماع نمودند، رسول الله صلى الله عليه و آله به منبر تشريف برد و فرمود:«ما بال أقوام يحرمون على أنفسهم الطيبات الا إني أنام بالليل وأنكح وأفطر بالنهار فمن رغب عن سنتي فليس مني» چرا گروهى طيبات را بر خود حرام كرده اند. آگاه باشيد من! مى خوابم و با همسرم همبستر ميشوم و در روز اظار ميكنم اين است سنت من و هركس از سنت من دورى گزيند از من نيست [ تفسير على بن ابراهيم سوره مائده از محمد بن ابى عمير از بعضى رجال خود.] و در تفسير مجمع البيان به تفصيل ديگرى اين روايت را آورده و اين قسمت ذيل در آنجا آمده است:«ثم قال: إن لأنفسكم عليكم حقا فصوموا وافطروا وقوموا ونوموا فاني أقوم وأنام وأصوم وأفطرو آكل اللحم والدسم وآتي النساء ومن رغب عن سنتي فليس مني» براى نفس خودتان و خواسته هاى آن بر شما حقى است كه بايد مراعات كنيد. بنابراين روزه بگيريد و روزها افطار هم بكنيد شبها را هم بخوابيد و هم براى عبادت بيدار شويد زيرا روش من اين است كه هم شبها را مى خوابم و براى عبادت بيدار ميشوم و روزهائى را روزه مى گيرم و روزهائى را هم افطار ميكنم و از گوشت و چربى مى خورم و با زنان مى خوابم. اين است روش من و هركس از روش من دورى گزيند از من نيست.در بخشى از عهدنامه اميرالمؤمنين (ع) به محمدبن ابى بكر در زمان انتصاب وى به فرمانروائى مصر چنين آمده:«واعلموا عباد الله ان المتقين ذهبوا بعاجل الدنيا وآجل الاخرة فشاركوا أهل الدنيا في دنياهم ولم يشاركوا أهل الدنيا في آخرتهم سكنوا الدنيا بأفضل ماسكنت واكلوها بأفضل مااكلت فحظوا من الدنيا بما حظى به المترفون واخذوا منها ما أخذه الجبابرة المتكبرون ثم انقلبوا عنها بالزاد المبلغ والمتجر الرابح. أصابوا لذة زهد الدنيا في دنياهم» [ نهج البلاغه صبحى صالح ص 383.] بدانيد بندگان خدا كه متّقين نعمت دنيا و آخرت را بردند. چه اينكه در دنياى اهل دنيا شريك شدند ولى در آخرت با آنها شريك نيستيد. در دنيا به بهترين نحو سكونت كردند و از بهترين خوردنيها خوردند و از دنيا همچون خوش گذرانان بهره مند شده و آنچه جباران متكبر از اين دنيا بهره يافتند آنان نيز يافتند سپس از اين دنيا با توشه كافى و تجارت سودمند بيرون شدند و به لذت زهد دنيا در دنياشان دست يافتند. از مجموع اين روايات، پيداست كه مراد از تحريم تحريم بعنوان قانون گذارى نبوده بلكه تعهد و التزام در عمل است.
غريزه زيباطلبى
علاوه بر اينكه از ضروريات در خوراك و پوشاك و مسكن كه در دسترس انسان گذاشته شده آدمى غريزه ى ديگر دارد و آن غريزه زينت خواهى و زيباطلبى است. در طبيعت آدمى طبع تجمل موجود است كه دست قدرت الهى آنرا نهاده و بطور مسلم در تسويه اين خلقت موزون لازم بوده كه نهاده شده است. «الذي خلق فسوى» آفريدگارى كه آفريد و آنرا موزون و متعادل ساخت...«يابنى آدم قد أنزلنا عليكم لباسا يوارى سوأتكم و ريشا» [ اعراف 26.] اى فرزندان آدم! به شما لباس فرو فرستاديم كه شما را بپوشاند و زينت طلبى شما را تأمين نمايد...قرآن با فراهم نمودن اسباب تجمل و زيبا دوستى سنت گذاشته است.«والأنعام خلقها لكم فيها دف و منافع و منها تأكلون ولكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون» [ نحل 6.] چهار پايان را به خاطر شما آفريد كه براى شماست در آنها وسائل گرم كننده و منفعتهاى ديگر و استفاده از گوشت آنها (اينها ضروريات اوليه است سپس براى اشباع غريزه زيباطلبى ميفرمايد) و براى شماست در آنها زيبائى هنگاميكه آنها را بشبانگاه به جايگاهشان و صبحگاهان براى چريدن رها مى سازيد و هرگز اين غريزه زيبادوستى و تجمّل خواهى با اصل نيايش و پرستش منافات ندارد، چنانكه در آيه ى شريفه ميفرمايد:«يابني آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد» [ اعراف 31.] اى فرزندان آدم! زينت خود (لباس خوب) را در هر عبادتگاه بپوشيد.زينت [ اين شرح معناى زينت از خود قرآن گرفته شده آنجا كه در داستان قارون فرمود: «فخرج على قومه في زينته قال الذين يريدون الحيوة الدنيا ياليت لنا مثل ما أوتي قارون» 79 سوره قصص. وتتيكه قارون بر قوم خود با زينت خارج شد افراديكه دنيا طلب بودند گفتند اى كاش! براى ما هم مثل آنچيزيكه به قارون داده شده بود... پس زينت آن چيزى است كه جلب نظر از هر بيننده بنمايد خواه آنچيز لباس يا فرش و يا چيزهاى ديگر باشد.] آنرا ميگويند كه جلب نظر كرده و دلها را بخود ميكشد و ميگويند: «ياليت لنا مثل ما أوتي» اى كاش ما را هم مانند آنچه به او داده شده مى بود.باز در آيه ديگر مى فرمايد: «قل من حرم زينة الله التي أخرج لعباده والطيبات من الرزق» [ اعراف 32.] بگو كى زينت هائى را كه خدا براى بندگانش آورده، و طيبات از روزى را حرام نموده است؟ خدا خود در موزون و هم آهنگ بودن خلقت، اين كشش را در فطرت انسان نهاده پس چگونه ميشود آنرا تحريم و منع نمايد.طيّب، ملائم و هم آهنگ طبيعت انسان از هرچه كه تغذيه ميكند يا در آن آسايش مى كند و يا رفع نياز او را در يك جهتى از جهات مى كند، همه طيبات رزق است.خداى متعال در آيه ى فوق اعلام نمود كه از راه الهام فطرى و درخواست غريزى، زينت را براى بندگانش ظاهر ساخته است، مسلم است فطرت انسان جز بآنچه كه ضرورت دارد الهام نمى شود و دليلى بهتر بر جايزالانتفاع بودن چيزى بهتر از احساس نياز و ميل طبيعى به آنچه كه نياز را برطرف ميسازد نيست.نياز با تعبير عميق تر يعنى وسيله ارتباط طبيعت انسان به آنچه كه مكمل وجود و برطرف سازنده ى خلاء و كمبودها در وجود او ميباشد. از اينرو است كه قرآن كريم از راه استفهام انكارى ميگويد: قل من حرم زينة... متذكر مى كند كه جايز بودن استعمال زينت و طيبات رزق در ارتباط با پايگاه فطرى خود انسان است.
دائره ى محدوديتها
همانطوريكه در قبل گفتيم برنامه ى زندگى جامعه بشرى در تصوير آدم (ع) مجسم شده پس از بيان زينت ها و طيبات رزق همانطوريكه آدم (ع) در مقابل نعمت هاى زياد مرزى برايش مشخص شد كه بآن مرز نزديك نشود «لاتقربا هذه الشجرة» براى انسان هم نيز محدوديتهائى است كه بايد مراعات نموده و تجاوز ننمايد خلاصه ى آن محدوديت در اين آيه بيان شده است:«قل إنما حرم ربي الفواحش ما ظهر منها وما بطن والاثم والبغي بغير الحق وأن تشركوا بالله مالم ينزل به سلطانا وأن تقولوا على الله مالا تعلمون» [ اعراف 33.] بگو پروردگار من معصيت هاى بزرگ چه ظاهرى و باطنى و گناه و ظلم بدون حق، و بدون دليل بر خدا شريك قرار دادن و چيزى را كه نميدانيد درباره ى خدا گفتن حرام فرموده است...خداوند متعال فهرست منهيات را در اين آيه برشمرده است:1- منهيات در كارهائى كه از آدمى سر مى زند دو قسم است ظاهرى و باطنى 2- نكردنيهائى كه در گفتار و عقيده ها است. و اين راجع به افراد هم نوع است كه آنرا در آيه «بغي بغير حق» ناميده است. و يا داراى قبح آشكار و زياد است كه آنرا «فاحشة» ناميده است مانند زنا و لواط [ در خصوص زنا آيه 22 سوره اسراء مى فرمايد: «ولا تقربوا الزنا انه كان فاحشة وساء سبيلا» به زنا نزديك نشويد چون زنا قبح آشكار و بدترين راه است... در مورد لواط آيه 80 سوره اعراف مى فرمايد: «اتاتون الفاحشة ما سبقكم بها من احد من العالمين» آيا مرتكب قبح آشكار مى شويد احدى از مردمان به اين گناه روشن سبقت نگرفته است.] كه از هر دو عمل زشت در آيه ديگر «فاحشة» ياد كرده است.3- نكردنيهائى كه از انسان سر مى زند و موجب خوارى و انحطاط وى مى گردد مانند ميگسارى، قماربازى و نظائر آن كه آنرا «اثم» ناميده است.4- نكردنيها در دائره عقيده، شرك بخدا، و افتراء بساحت مقدس الهى است.پس از روشن نمودن خلاصه محرمات با قاطعيت در آيه ديگر ميفرمايد: