خرده كاريهاى علم و هندسه خرده كاريهاى علم و هندسه يا نجوم و علم طب و فلسفه يا نجوم و علم طب و فلسفه
جامه هاى زركشى را بافتن جامه هاى زركشى را بافتن درها از قعر دريا يافتن درها از قعر دريا يافتن
كه تعلق با همين دنيستش
ره بهفتم آسمان برنيستش
ره بهفتم آسمان برنيستش
ره بهفتم آسمان برنيستش
اين همه علم بناى آخور است اين همه علم بناى آخور است كه عماد بود گاو و اشتر است كه عماد بود گاو و اشتر است
بهر استيفاء حيوان چند روز بهر استيفاء حيوان چند روز نام كردستند اين گيجان رموز نام كردستند اين گيجان رموز
شرح: «والزكاة تزكية للنفس و نماء في الرزق»
متن: والزكاة تزكية للنفس و نماء في الرزق شرح: خدا زكوة را پاكى روح آدمى (از پليدى وابستگى مادى) و سبب فزونى روزى قرار داد.معناى لغوى زكوة در بحث لغت گذشت. آنچه لازم بتذكر در اين قسمت است آن است كه زكوة در اصطلاح قرآن به هرگونه انفاقى كه در راه خدا اعم از واجب و مستحب باشد اطلاق شده است دليل بر اين موضوع آيه زير است:«انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزكوة و هم راكعون». [ مائده /55.] يعنى: «ولى و متصرف در امور شما ذات اقدس الهى و پيامبرش است و آنانيكه ايمان آورده و نماز را بپا مى دارند و در حال ركوع زكوة مى دهند...» بخشيدن انگشتر در حال ركوع بطور مسلم زكوة مالى در اصطلاح فعلى نبوده و بعنوان بذل فى سبيل الله است. و زكوة اصطلاحى در آيه شريفه «انما الصدقات للفقراء والمساكين وابن السبيل...» (توبه /60) است.يادگار نبوت بمانند قرآن زكوة را در رديف نماز قرار داده و آنرا سبب تزكيه نفس و رشد و فزونى روزى معرفى فرمود، و اين معنا الهام از آيه شريفه است: «سيتجنبها الاتقى الذى يؤتى ماله يتزكى [ ليل /8.] » بطور تحقيق از آتش كنار خواهد بود كسى كه مالش را در راه خدا مى دهد و با اين عمل طهارت نفس حاصل مى كند...حال ببينيم زكوة چرا تزكيه نفس مى كند؟ پر واضح است براى مبارزه با وابستگى بيش از حدى كه اسلام به مال معين فرموده [ اما تعلق و محبت معتدل بمال چنانكه در اين بحث خواهد آمد هيچ اشكالى ندارد و بلكه پسنديده است چنانكه مى بينم معصوم عليه السلام در كافى مى فرمايد «لا خير فى من لايحب جمع المال من حلال يكف به وجهه و يقضى به دينه و يصل به رحمه».] خود انفاق فى سبيل الله تمرينى است براى تعليل غريزه محبت مال كه مبادا مال هدف واقع شود و سائر غرائز و عواطف عالى و ارزشمند را تحت الشعاع قرار بدهد و موجب زيان دنيا و آخرت باشد.اما اينكه زكوة سبب نمو و رشد روزى انسان است علاوه بر تجربه كه دادن زكوة موجب بركت و مصون بودن از آفات مى باشد، از عموم اين آيه زير هم استفاده مى شود كه زكوة از مصاديق تقوى و موجب بركت و مزيد نعمت خواهد بود:«ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والارض». [ اعراف /96.] «اگر امتها ايمان آورده و تقوى پيشه سازند بركات زمين و آسمان را بر آنان باز مى گشائيم...» در قرآن كريم و اين خطبه شريفه چنانكه اشاره شد زكوة همرديف نماز قرارداده شده و از يك قسم همتائى حكايت مى كند، چون از جمله آثار ياد خدا و تذلل و فروتنى در برابر خداى متعال، چنانكه گذشت، آنست كه انسان باور كند سرتاسر هستى ملك او و همه خير فقط در قبضه ى اوست «بيدك الخير» و همه مردم با آنچه دارند بنده او و از آن او هستند و ذات احديت سلطان ملك وجود و اديم زمين سفره ى عام و گسترده اوست و آنچه بشر بدست مى آورد در اثر نيروئى است كه از ناحيه ى او ارزانى شده است. نماز گزار با اين شرايط احساس مى كند سرتاسر وجودش در حيطه ى قدرت او مى باشد و او نيز يكى از بندگان بى شمار خداست و آنچه در دست دارد از مال و غير آن از خالق توانا به او رسيده و او خود را مانند يك وكيل كه اجازه تصرف در مال مالك حقيقى را دارد مى داند. و با اين ديد كه از آيه ى شريفه: «وانفقوا مما جعلكم مستخلفين فيه» (حديد /7) از آن چيزهائيكه خدا شما را در آنها جانشين قرار داده انفاق كنيد... استفاده مى شود، مسلمان قرآنى خود را جز نائب و وكيل نمى داند. پس مال از ديدگاه اسلام با تصديق به ملكيت اعتبارى و امضاى آن، تصرف نائب و وكيل در مال حقيقى و اصلى مى باشد و مسلمان قرآنى همواره منتظر است كه مالك حقيقى چه دستورى صادر مى كند تا از آن حدود تخطى و تجاوز ننمايد.چنين تمرينى بدرگاه ربوبى با چنين نگرشى ديگر صحبت مال من، از ميان برخاسته و مال را سهميه و روزى مى داند كه مالك حقيقى نصيب وى فرموده، و دارنده ى مال گوش بفرمان است كه اين ملك عاريتى را كه چند روزى براى تامين زندگى در معاش و معاد در اختيارش گذاشته شده، چگونه بدست آورد و بچه مصرفى با دستور مالك حقيقى برساند و بچه ترتيبى در آن تصرف نمايد و درنتيجه تزكيه نفس باندازه دستور شرع از بخل و حب شديد مال حاصل شود و از مصاديق «وانه لحب الخير لشديد» «براستى انسان- تربيت نشده- نسبت بمال محبت شديد دارد»... واقع نشود.مالكيت در اسلام
بمناسبت بحث زكوة جا دارد كه مالكيت در اسلام هم مورد بحث قرار بگيرد هر چند بحث در پيرامون اين مسئله نياز به تفصيل دارد ولى بطور بسيار فشرده و بصورت اشاره مطرح مى شود:بطور كلى همه مكتبهاى آسمانى و بالخصوص اسلام براى تكميل و تعديل آنچه اساس آن در فطرت آدمى نهاده شده برانگيخته شده اند و نه براى كوبيدن و از ميان بردن آن، اين سفيران الهى برانگيخته شده اند كه هم آهنگ با فطرت موزون رفتار نموده و جامعه بشريت را از انحراف از فطرت خود باز دارند، و نگذارند در اثر انحراف از اعتدال و صراط مستقيم كار بافراط بكشد، زيرا پرواضح است آنچه كه در نهاد آدمى بتقدير عزيز عليم قرار داده شده و فطرت بآن بستگى دارد، بودن آن در ساختمان تكاملى انسان ضرورت و لزوم دارد، چيزى كه هست آنست كه بايد بهره بردارى از آنچه در فطرت است بنظام قسط و عدل تحقق يابد و اين نيز مسلم است كه نظام قسط خالى از هر گونه افراط و تفريط جز با نور نبوت و وحى ميسر نيست و هرگز مغزهاى ناقص بشر ياراى تحمل چنين قانون عدل را ندارد. و از طرفى هم با مطالعه در آيات آفاق و انفس بدست مى آوريم كه آنچه براى تكامل ساختمان بشر در همه ابعادش لازم است بصورت غريزه [ فى المثل در آنان و حيوان غريزه كشش نسبت به غذا هست و اين غريزه روى حكمتى است كه در اثر تغذيه آنچه از بدن دفع مى شود جايگزين شود و حيات انسان استمرار يابد و اگر چنين غريزه اى نبود و فقط عقل او درك مى كرد كه تغذيه و رساندن بدل آنچه دفع مى شود لازم است، چه بسا كه اكثريت هلاك مى شدند و قسمتى از مجموع آفرينش بحالت تعطيل درمى آمد.] در نهاد بشر و بلكه مخلوقات ديگر از حيوان و گياه نهاد شده است.بنابراين، اصل غريزه و كشش بطرف مال، يكى از غزائز انسانى است كه قرآن تصريح مى فرمايد «انه لحب الخير لشديد» (عاديات /8) و بودن چنين علاقه و كششى جزء نظام اتم و بودن آن ضرورت داردو كل مصنوعاته بديعه و كل مصنوعاته بديعه وفى الجميع حكم متبعه وفى الجميع حكم متبعه