عدم توانائى شمارش نعمتها
متن: جم عن الاحصاء عددها شرح: نعمت هاى الهى فزون تر از آنست كه بتوان آنها را به شماره درآورد.فرازهاى قبلى از جهت كيفيت و چگونگى نعمتها مانند ابتدائى و عمومى و رسا بودن آنها مورد نظر بود. در اين فراز به كميّت آنها اشاره فرموده است همانطوريكه در قرآن هم ميفرمايد: «وان تعدوا نعمة الله لاتحصوها» اگر بخواهيد نعمتهاى خدا را شماره كنيد، نمى توانيد.در روضه ى كافى از امام على بن الحسين السجاد (ع) روايت ميكند، هنگاميكه امام (ع) اين آيه «وإن تعدوا...» را قرائت ميفرمود، در شرح آن اظهار مى كرد: منزه است خدائى كه بر هيچكس قدرت شناسائى نعمتهاى خود را نصيب نكرد، مگر اين مقدار كه بدانند قدرت شناسائى آن را ندارند. همانطوريكه در هيچكس قدرت شناسائى ذات مقدسش را بيش از آن قرار نداد كه بدانند ذات الهى قابل درك نيست و خداى متعال اين عجز و ناتوانى از درك نعمتها را بعنوان سپاسگزارى نسبت به نعمتها قبول فرمود، چنانكه ناتوانى از معرفت ذاتش را ايمان و اعتقاد قرار داده زيرا خود ميدانست كه بشر را ياراى چنين معرفتى نيست و هرگز نمى توان بكنه خدائى كه بالاتر از غايت و انجام است پى برد. [ كان علي بن الحسين اذا قرء هذه الآية. وإن تعدوا... يقول سبحان من لم يجعل في أحد من معرفة نعمه إلأ المعرفة بالتقصير عن معرفتها كما لم يجعل في احد من معرفة ادراكه اكثر من العلم بأنه لايدركه فشكره جل و عز معرفة العارفين بالتقصير عن معرفته شكره فجعل معرفتهم بالتقصير شكرا كما علم العالمين بانهم لا يدركونه فجعله ايمانا علما منه بانه لايجاوز ذلك فان شيئا من خلقه لا يبلغ مدى غاية من لا سدى له و لا كيف.] فخر رازى در تفسير آيه «و إن تعدوا...» چنين ميگويد: اگر آدمى بخواهد بدست آورد كه شمارش نعمت هاى خدا محال است، كافى است در يك نعمت بظاهر جزئى فكر و تأمل نمايد و با دو بيان سخن را اثبات كرده است. براى اختصار بيان دومى را كه در تفسيرش آورده است ترجمه ميكنيم؟ ميگويد: هنگاميكه لقمه را بدهانت ميگذارى تأملي در آنچه از وسائل و مقدمات در بدست آمدن همان يك لقمه و قبل از آن بكار افتاده بنما، و سپس بوسائل و مقدمات ديگر نظر افكن، زيرا فراهم آمدن همان لقمه ممكن نيست مگر اينكه همه ى آنچه ضرورت دارد، آماده شود، مثلا در گندم كه از آن نان تهيه شده بايد فصول چهارگانه باشد و باد و باران بموقع خود بيايد و آن نيز ارتباط دارد به اين كه منظومه ى شمسى و عوامل جوى در كمال نظم بحركات خود ادامه بدهند و آنگاه كه گندم فراهم شد بايد وسائل درو كردن و كوبيدن و آرد كردن از سنگ و يا آهن كه در دل كوهها است فراهم گردد. و هم آن را نيز با وسائل آهنى ديگرى تهيه نمايند و آن نيز منتهى بيك وسيله ى آهنى ديگر كه بشر بهزار زحمت آنرا فراهم آورده است بدست آورد و پس از فراهم شدن آهن بايد ابزار و ادوات ديگر فراهم گردد تا نانى را در آتش بپزند. تمام اينها شماره ى مقدارى از نعمتهائى است كه قبل از بدست آوردن يك لقمه بايد فراهم شود.اما نعمتهائى كه بعد از بدست آوردن آن لقمه لازم است. جهاز هاضمه و گوارش سالم باشد تا اشتها و طلب لقمه پديد آيد و آنرا هم تا كسى بفن طبابت و وظائف الاعضاء وارد نباشد نمى تواند بفهمد كه چه نعمت هائى بايد باشد كه لقمه ى نان يا غذاى ديگر جذب بدن شود و موجب ادامه ى زندگى گردد. پس بدينترتيب نمى توان نعمتهاى خدا را احصاء كرد.فضل خداى را كه تواند شمار كرد فضل خداى را كه تواند شمار كرد يا كيست آنكه شكر يكى از هزار كرد يا كيست آنكه شكر يكى از هزار كرد
صبت على مصائب لوأنها صبت على مصائب لوأنها صبت على الأيام صرن ليأليا صبت على الأيام صرن ليأليا
مرغ بر بالا پران و سايه اش مرغ بر بالا پران و سايه اش ميدود بر خاك پران، مرغ وش ميدود بر خاك پران، مرغ وش
ابلهى صياد آن سايه شود ابلهى صياد آن سايه شود ميدود چندان كه بى مايه شود ميدود چندان كه بى مايه شود
بيخبر كان عكس آن مرغ هواست بيخبر كان عكس آن مرغ هواست بيخبر كه اصل آن سايه كجاست بيخبر كه اصل آن سايه كجاست
تير اندازد بسوى سايه او تير اندازد بسوى سايه او تركشش خالى شود در جستجو تركشش خالى شود در جستجو
تركش عمرش تهى شد عمر رفت تركش عمرش تهى شد عمر رفت از دويدن در شكار سايه تفت از دويدن در شكار سايه تفت
سايه ى يزدان چو باشد دايه اش سايه ى يزدان چو باشد دايه اش وارهاند از خيال و سايه اش وارهاند از خيال و سايه اش
سايه ى يزدان بود بنده ى خدا سايه ى يزدان بود بنده ى خدا مرده اين عالم و زنده خدا مرده اين عالم و زنده خدا
مت قبل موتك فهوالحياة مت قبل موتك فهوالحياة ما أهون الموت على من ماتوا ما أهون الموت على من ماتوا