سیاست انتظار (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیاست انتظار (2) - نسخه متنی

سید محمد انجوی نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سياست انتظار 2

مجموعه مقالات و سخنراني هاي حجة الاسلام انجوي نژاد

19/7/82

در قسمت اول سياست انتظار سير حركتهايي كه تا به حال داشتيم رو بيان كرديم ، حركت 1342 ، حركتهاي بعد از 42 ، حركت 57 تا 59 و حركت 59 تا 68 و در نهايت حركت سال 68 به بعد رو خدمتتون گفتيم . همين طور غفلتهايي كه تا به حال صورت گرفته رو باز كرديم . اشكالاتي كه در كار مردم از سال 68 به بعد آرام ارام شروع شد ، تا رسيديم به نسل آرمان گرا و نسل بي گناه كه در ميان اين همه تفاوت قرار گرفته و هيچ راه چاره اي براش نمونده .

ادامه بحث : القاء و ايجاد فرهنگ تجارت منشي و سوداگري . نگاهي كه مي گه : آقا كار كن پولت رو بگير ، حتي اين طرز فكر در كارهاي فرهنگي هم رسوخ پيدا كرد . گفتن : آقا به جاي اينكه دنبال نيروي بسيجي متعهد بگرديم ، بريم متخصص بياريم ، پول بهش بديم كار كنه . كار به جايي رسيد كه مثلاً نماز جماعت ها كنتراتي و شركتي شد . شركتهايي پيدا شد كه نماز جماعت مدارس رو راه مي انداخت ، پولش رو هم مي گرفت ! نماز كُنتراتي ، كاروانهاي زيارتي كنتراتي و . . . كاري به اين ندارن كه آيا اين نماز جماعت رشد اخلاقي هم به افراد مي ده يا نه ؟ آيا اين كاروان زيارتي در سفر و زيارت ارتباط و حضور قلبي ايجاد مي كنه ؟ پولش رو مي گيره و خيلي مادي سرويس مي ده ، فرهنگ تجارت منشي و سوداگري همه جا حاكم شد . رفتن دنبال نيرويي كه فقط متخصص باشه ، دليلشون هم اين بود كه درسته متعهدين پول نمي گيرن ، ولي خوب هم كار نمي كنن ، مي گن : خُب نمي خوايم ، ما كار خوب مي خوايم ، پول هم مي ديم . اين فرهنگ باب شد تا جايي كه متعهدي كه خوب كار مي كرد همون اول مي يومد مي گفت پول من رو بده تا كار كنم ، كاري كه در همين كانون ما هم تو يه برحه اي اتفاق افتاد . يعني نيروهاي بسيجي كه خوب داشتن كار مي كردن يك دفعه در بين شون توقعات مادي ايجاد شد و اومدن براي كارشون حساب ، كتاب كردن . اين فرهنگ سوداگري است . لذا آفت كار فرهنگي اينه كه نيروي فرهنگي سوداگر و تجارت منش بشه . پس با اين اخلاقي كه در جامعه ايجاد شد و اين ديد اقتصادي ، آرام آرام فرهنگ و اخلاق بسيجي و حزب اللهي و آرمانهايي كه امام (ره) ساخته بود ، مثل جهاد سازندگي كه نيروهاش مي رفتن مجاني كار مي كردن از اين جامعه رخت بربست .

نهادهاي فرهنگي ما چكار كردند ؟ كار فرهنگي از كار عشقي تبديل به كار پولي شد و كار فرهنگي به يك شغل تبديل شد . فرد پولش رو مي گيره و كار مي كنه . ساعت كاري داره تا ساعت 2 مي ايسته ، يك ربع به دو هم بايد بره ، اگر بيشتر بخواد بايسته بايد اضافه كاري بهش بدي . اين فرهنگ باعث شد كه نهادهاي فرهنگي ديگه كار اخلاقي نكنند چون ديگه تأثيري كه بايد داشته باشه رو نداره . و الان ديگه كار به جايي رسيده كه نهادهاي دولتي هم مي گن : آقا ! شما اگر كار دولتي هم بخوايد بكنيد ، كارتون تأثير نداره . دليلش اينه كه در كار دولتي فرهنگ سوداگري و تجارت منشي در بين افراد جا افتاده ، اونها هم مثل نيروهاي بسيجي نمي تونن كار كنن ، كار بايد فقط براي خدا باشه تا جواب بده . اين موضوع باعث شد خيلي از نيروهاي متعهد هم بيكار شدن ، چون كار فرهنگي جواب نمي ده ، تبليغات كلان جواب نمي ده ، هرچي برنامه هاي مختلف اجرا مي كنيم جواب نمي ده . مثلاً اگر مي خوايم فلان مطلب رو بزرگ كنيم كه همه بفهمند ، همه نمي فهمند ، يه قشر خاصي مي فهمند ، عموم مردم از اين برنامه ها روي گردان شدند . در نهايت به اين جا رسيد كه خود نهاد فرهنگي اومد يه سياست اشتباهي رو اتخاذ كرد . و اون سياست اشتباه هم اين بود كه گفتن : آقا شلوغش كرديم ، تقصير خودمونه ، نشستن بررسي كردن كه تقصير خودمونه ، به مردم سخت گرفتيم . دين اين نيست ، دين خيلي راحت تره ، ما هم قبول كرديم ، گفتيم درسته . اما اشتباه چي بود ؟ حرف درست ، نتيجه اشتباه . نتيجة اشتباه اين بود كه مثلاً اگر بنده نمره ام بيست بود ، به من گير دادن كه چرا نمره ات بيسته ، تو بايد 15 بشي ، يا اوني كه نمره اش 10 بود گفتن باريك الله نمره ات خيلي خوبه . يعني اينكه اومدن در جامعه برنامه اي تدارك ديدن كه به اونهايي كه در سطح بالا بودن گفتن شما بايد بياين پائين . اونهايي كه در سطح پائين بودن هم نگفتن شما بيايد بالا . با اين كار مي خواستن تعديل بوجود بيارن اما اين معناي تعديل نيست . تو مگر نهاد فرهنگي نيستي ؟ آحاد جامعه چند گروهند : يه گروه خواصند ، يه گروه نيمه خواصند ، يه گروه عوامند و يك گروه زير عوامند و خيلي كلاسشون پائينه . تو بايد برنامه ات اين باشه كه همه رو آروم آروم بكشوني به سمت خواص . نه اينكه همه رو در سطح عوام يا زير عوام نگه داري . ولي نهاد فرهنگي براي كساني كه در سطح 10 و 12 بودند برنامه اي نداشت كه اونها رو به سمت 20 بكشه . يعني مثلاً اگر كه اين نهاد براي يه قشري كه نمره شون دوازده و سيزده است يه كنسرت برگزار مي كنه كه خيلي هم كار خوبي هست ، اين كنسرت باعث نمي شه كه نمره اون 16 بشه . تازه به من هم كه نمره ام 16 است ايراد مي گيرن كه تو چرا نمي ياي12 و 13 بشي ؟ و اگر بهش بگم كه آقا براي من يه برنامه اي بريز كه نمرة شونزدة خودم رو 17 كنم . ( توي بحث فرهنگ و اخلاق ) مي گه برنامه اي براي تو ندارم . اون كار حوزه است ، كار دينه . دقت كرديد ؟ اين اشكال در نهادهاي فرهنگي ما پيش اومده و به خاطر اون افراط قبلي افتاديم توي تفريط فعلي .

آقا ! توي هر كشور اگر نيروهاي طرفدار نظام نداشته باشن ، نمي تونن مملكت رو بچرخونن . ماها داريم توي جمهوري اسلامي زندگي مي كنيم ، ببخشيدا ! ولي اكثريت ماها براي حاكمان جمهوري اسلامي ، شديم بچة اندري ، بچة ناتني ، بيشتر برنامه ها براي اون عده خاص هست و اول براي اونها برنامه ريزي مي كنند . بيشتر رسيدگي به اونهاست . ماها ديگه جايي نداريم ، بنده اگه بخوام احياناً براي تفريح جايي برم ، جايي براي من درست نكردن . آخه ما ظلم نكرديم كه لباس داريم ، بنده بخوام برم سينما هيچ سينمايي نمي تونم برم براي اينكه همه نمره ها 13 است ، جايي براي اونهايي كه نمره هاشون بالاتره نيست . بندة فرضي رو مي گم ، من خودم كه نمره ام 2 هست ! اونها هيچ جايگاهي ندارن . به جرم اينكه اقليت هستند اصلاً ديده نمي شن . بابا ! خُب قرآن هم گفته :‌ قليلٌ من الاخرين . نبايد نهاد جمهوري اسلامي براي اين قليل هم برنامه داشته باشه ؟ اينم آدمه ، همين فردا جون مي ده براي تو . همين مي ره سينه اش رو سپر مي كنه ، تا اون اكثريت بازم راحت باشن . اگر اين نباشه اصلاً اون اكثريت نمي تونه برنامه تو رو استفاده كنه . يعني ديگه اصلاً خودي ها ، به معناي اونهايي كه نزديكترند و بيشتر براي نظام مايه مي گذارن ، محلي از اعراب ندارند . و مي بينيم در يك جلسه پرسش و پاسخ ، يه قيافه اي كه قشنگ مشخصه با ما اختلاف فكري داره مي ياد و از ما سؤال مي كنه خيلي خوب و قشنگ با خنده جوابش رو مي ديم اما كسي كه يه قيافة مذهبي داره و سؤال مي كنه عصباني مي شيم و مي گيم : اصلاً تو كه خودي هستي چرا همچين چيزي مي پرسي و . . . ؟ بابا اگه من خوديم كه بايد بيشتر منو تحويل بگيري . الان چنين رفتارهايي رايج شده . مي گي نه ؟ فردا يكي از شماها قيافه اش رو كاملاً مذهبي كنه ، يكي هم قيافه اش رو غير مذهبي كنه . ( نمي گم اونهايي كه قيافه هاشون غير مذهبيه مشكل دارن ها ! نه مي گم كه يه قيافه اي درست كنه كه رسماً بگن مشكل داره ) يعني مثلاً يه پيرهن بپوشه روش پرچم آمريكا باشه ، يا با لباسش يه شعار بده ، دو تايي با هم برين تو يه تشكيلاتي ، اين يكي رو بيشتر تحويل مي گيرن ، چرا ؟ مي گن آقا بايد جذب بشه ، خيلي خُب تو حالا اوني كه قبلاً جذب كردي رو دفعش نكن ، بعد اون يكي رو هم جذب كن . توي همين مجلس هم ممكنه اين اتفاق بيفته . مثلاً دم در ايستاده داره خوش آمد مي گه براي بچه هاي عادي زياد تحويل نمي گيره ، اما يه كسي كه مي دونه باهاش اختلاف فكري داره بيشتر تحويل مي گيره ، خيلي اين كار درسته . بايد باشه . اما اين گروه اولي كه قبلاً جذب كردي رو چرا فراموش كردي . نيروهاي اصلي انقلاب و نظام الان كجا هستن ؟! آيا با اين سيستم واقعاً داريم حكومتي درست مي كنيم كه زمينه ساز حكومت مهدي (عج)‌ هست ؟

يا مثلاً دقت كنيد در خيلي جاها توي كاريكاتورها ، سريالها ، تلويزيون و . . . آدمهاي احمق ، نفهم ، عقب افتاده ، افراطي و كثيف و ژوليدة بي فرهنگ رو با قيافه هاي مذهبي و اسمهاي مذهبيِ حسين ، تقي و حسن نشون مي دن و اونهايي كه واقعاً اهل فكر و عاقل هستند رو با قيافه هاي غير مذهبي و اسمهاي آنچناني . اين داره چي رو القاء مي كنه ؟

مقام معظم رهبري سال 81 رو سال عزت و افتخار حسيني اعلام كردن ، از صدا و سيما سه تا سريال كمدي پخش شد كه بسيار هم پربيننده بود ، اين سريالهاي كمدي سه نفر آدم خنگ ، بداخلاق ، سوپور و . . . داشت كه هر سه تا هم اسمشون عزت بود ! براي اولين بار در صدا و سيماي ما كلمة عزت پيدا شد ، در قالب سه تا آبدارچي كه سه تايي يكي شون منفور بود ، يكي عقب افتاده و يكي هم احمق . اين شد پاس داشتن از سال عزت و افتخار حسيني ! يه دفعه يادشون اومد كه آقا عزت ها بايد سوپور باشن . اين يعني چي ؟ يعني دارن كار مي كنن ديگه . يه وقتي مي گن بايد جذب نيرو داشته باشيد ، خيلي خوب ما كه خودمون اين كاره ايم . ما كه عاشق مردميم ، خاك پاي مردم هم نمي شيم ، ايران براي ايرانيان رو ما از همه بيشتر قبول داريم . حرفي روش نيست . بابا ! خُب آدم يه سري خوديهايي داره كه اينها هم اركان نظامند ، پس اينها رو مي خوايد چكار كنيد ؟ اينها تا ديروز جون دادن ، فردا هم باز اگه لازم بشه جون مي دن ، يعني فردا هم باز اينها مي يان سر كار .

پس با اين روش اونهايي كه اهل درك و فكر و فهم بودند ، يه مشكلاتي پيدا كردن . اين بدبختها يه دفعه موندن در مقابل چند جبهه اي كه مقابلشون به مبارزه باز شد :

جبهة 1 : نفس ، انَّ النفس الاماره بِالسوء ممكنه خيلي ها براشون مهم نباشه كه حالا امروز چقدر بندگي كردن ولي اينها غصه مي خوردن ، اينها الان دارن درد مي كشن ، حساب و كتابهاشون با خدا جور در نمي ياد ، مشكل دارن ، فشار شديد روحي روي اينهاست ، بابت اينكه مي بينند در حساب و كتابهاي بندگي شون كم آوردن و نسبت به خداوند بدهكارند . جبهة نفس ، جبهة خيلي وسيعيه . هر جايي هم رفتن و قدم گذاشتن چون براي شيطان ، آدمهاي خطرناكي بودند ، شيطان جن و انس به اينها نيرو وارد كردند و نفس اينها رو تقويت كردند ، اين بدبختها همين نفسشون رو كه بتونند جمع و جور كنند خيلي كار كردند . اين جبهه اول .

جبهه 2 : جبهه دوم ، نيازهاي فعلي و فوري كه در مقابلشونه . آقا مثلاً يه آشوبي توي شهر مي شه و تو بايد فوري واكنش نشون بدي ، آموزش ديدي ؟ نديدي ؟ روي نفست كار كردي ؟ نكردي ؟ . . . الان بايد اين كار رو بكني . يه وقت توي اتفاقات فوري ، مي بيني يه دفعه عقل اينها كم مي ياره . سريع بايد تصميم بگيره و كار رو انجام بده .

جبهه 3 : نيازهاي يه دفعگي نظام ، يه دفعه مي بيني فلان كمبود در نظام پيش مي ياد ، مسائل اقتصادي ، مسائل فرهنگيِ شديد كه اينها هم دغدغة فكري اينها شد . هرچي نگاه كردن يه الگويي پيدا نكردند تا ازش ياد بگيرن ، هرچي سؤال كردند آقا ما در برخورد با جوانان چي كار كنيم ؟ هرچي به سمينارها نگاه كردن ، . . . ديدن هيچي نيست ، مجبور شدن باز خودشون فكر كنند .

جبهه 4 : كيان ديني : ديدند شديداً حريم و چهارچوب دين مورد هجوم واقع شده ، پشت سر هم شبهه ، هنوز شبهة اول دفع نشده شبهة بعدي ، متعهد و دلسوز واقعيِ ما اومد مشكل جوون رو حل كنه ، ديد مشكل مالي داره ، گفت : بريم اينو درست كنيم ، ديد مشكل ازدواج هم داره ، مشكل شهواني هم داره ، گفت : اين هم بايد حل بشه ، اومد از اين ور جمع كنه ديد مشكل درسي داره ، گفت اين مشكل رو حل كنم ديد شبهه پيدا شده ، كيان دينش در خطره ، باز اومد اينو جمع كنه ديد نسبت به نظام مشكل پيدا كرده ، گيج شد ، آقا ! ما بالاخره چي كار كنيم ؟ نمي رسيم ، نمي تونيم ، دلسوزان واقعي اين وسط موندن ، ايرادات و شبهات از در و ديوار مي باريد . نهادهاي فرهنگي كه بايد اين كارها رو انجام مي دادند ، ندادند و نه تنها كمك اين نسل فهيم نكردند بلكه اومدن سد هم بوجود آوردند كه آقا تو چي كاره اي ؟! مملكت خودش نهاد فرهنگي داره ، اگه مي خواست يه دونه مجوز بگيره بايد 20 سال مي دويد . شما ببينيد سينماگرهاي متعهد ما همه مشكلشون اينه ، مي گن : به همه جواز مي ديد چرا كار ما رو از همه عقب تر مي ندازيد ؟ چرا با ما مثل بچه ناتني برخورد مي كنيد ؟ نهادهاي فرهنگي دولتي هيچ سرويسي به اين نسل نمي دن . الان اگر بنده بخوام يه برنامه اي برگزار كنم مثلاً با خصوصياتي كه فقط خودشون مي پسندند ، سريع وام مي دن ، جا هم مي دن و . . . اما اگر بخوام يه برنامه ديني و مذهبي برگزار كنم ، توي اين مملكت ، جايگاهي ندارم . كلي گير دارم . هنوز سرگرم اين جبهه بودن ، يه جبهه ديگه باز شد ،

5 ـ جبهة متدينين متحجر ! اولين و آخرين باري كه امام (ره) توهين مي كنند و لفظ : خَر مقدسها رو در صحبتشون بكار مي برند ، همين يك بار بود . فرمودند : ضربه اي كه ما از اينها خورديم ، از دشمنان هم نخورديم . با ذكر و دعا و پيشوني پينه بسته و . . . اينقدر به دين ، اسلام و جامعه ضربه زدند . اينو ديگه چي كار كنيم‌ ؟! كساني كه در جامعه نبودند و درك نمي كردند زمانه پيشرفت كرده ، نمي دونند آقا شعارها و اصول همون قبلي هاست ، با يه مقدار تفاوتهاي ظاهري . اما اصول يكي هست .

6 ـ جبهه دشمنان خارجي : بعد هم در رأس همة اينها با هجوم همه جانبه دشمنان خارجي روبرو شديم ، از زمين و هوا ، دريا ، دين ، فرهنگ و مذهب حمله كردند ، پس اين چند جبهه در عصر انتظار باز شد در برابر منتظرين واقعي كه مي خواستند براي حكومت امام زمان (عج) زمينه سازي كنند .

اما غفلتهاي ما :

1 ـ غفلت از شرايط حاضر : قرن حاضر قرن 21 هست و ما هنوز براي سرويس دادن قطارهامون مشكل داريم ، در حالي كه شيراز ، سومين شهر يا چهارمين شهر كشور هست ما هنوز ريل قطار نداريم ، در خيلي از ممالك غربي خيلي راحت دارن تا كره ماه مي رن و برمي گردن ، اما ما براي مسافرت داخلي مون مشكل داريم . خيلي عقبيم . هنوز كوچه هاي شهرهامون آسفالت نشده ، ولي در اون جا از زمين و زير زمين و هوا دارن رفت و آمد مي كنند . از نظر تكنولوژي متأسفانه ما شديداً عقبيم . درك كنيد . ما در مقابل غرب واقعاً يك مملكت وحشي به معناي بياباني از نظر تكنولوژي هستيم . خيلي عقبيم . سيستم اداري ما ، سيستم ارتباطي ما ، سيستم حمل و نقل ما ، سيستم مخابراتي ، سيستم صوت و تصوير ما و همه سيستمهايي كه با تكنولوژي در ارتباطه ، عقب مانده هست . فاصله ، فاصلة چند صد ساله است . و متأسفانه يكي از اشكالات بزرگ اينه كه قدر خودي ها رو ندونستيم و الان جوانان مستعد ما دارن براي اونها كار مي كنند . آمار فرار مغزهاي ما بسيار بالاست . طرف ، توي كنكور و المپياد اول شده بعد ما انگار نه انگار اصلاً ولش كرديم . در حالي كه اگر مثلاً فوتباليستي مجروح بشه ، هم توي تلويزيون نشونش مي دن و هم همه بهش سر مي زنن ، براش برنامه ريزي مي كنند . اما هيچ كس براي مغزهاي ما برنامه اي نداشت كه مثلاً يه تشكيلاتي باشه كه اينها رو جذب كنه . ( البته جديداً يه قانوني توي مجلس تصويب شده كه قانون قشنگي هست و نفرات اول كنكور و المپياد رو استخدام رسمي مي كنه ، نمي شه بگي دير شده چون ماهي رو هر وقت از آب بگيري تازه است ، ولي يه كم دير شده ، خيلي هاشون رفتند ) ما يه سيستمي نداشتيم كه اينها رو سريع وصل كنيم . خلاصه از نظر تكنولوژي عقبيم .

نكتة ديگه اينكه در كوران تكنولوژي غرب متأسفانه اخلاق كلاً فراموش شده ، مسائل اخلاقي و عاطفي و روحي هيچ جايگاهي نداره . اين رو هم بايد درك كنيم ، يعني اگر خواستيم به اونها نزديك بشيم يادمون باشه اين آفت رو از اونها نگيريم . مسير تكنولوژي غرب گرچه خيلي از ما جلوتره اما مسيري هست كه آرام آرام داره به سقوط نزديك مي شه . شرق چيز كمي نبود ، آقا شوروي چيز كمي نبود ، بعضي از ماها فكر مي كنيم شوروي نسبت به آمريكا عقب افتاده بود ، نه آقا ! خيلي قوي بود . سيستم اطلاعاتيِ كاگِبه هنوز كه هنوزه تو جهان نمونه است . سيستم فضايي اونها وتسلطي كه به آسمون داشتن هنوز تكه . حتي توي مسائل ديگه ، خيلي پيشرفت داشتند ، سيستمهاي فيزيكي و متافيزيكي روسيه الان هم خيلي قوي هست . اما با اين همه پيشرفت ، چرا شوروي منسوخ شد ؟ دليل سقوط شوروي اين بود كه عاطفه ، اخلاق و انسانيت در اونجا هيچ جايگاهي نداشت . اين مسيري است كه سيستم غرب هم در پيش گرفته . اين يعني چي ؟ يعني بچه شيعه درك كن ! دورة بعد مال تو هست . از الان براش برنامه ريزي داشته باش ، چرا ؟ من يه تحليلي در مجله نيويورك تايمز خوندم ، توي اين تحليل ، علل ممانعت فرانسه از حجاب در دبيرستانها رو بيان كرده بود ، اول كه در اين مقاله اين عمل فرانسوي ها رو نقد كرده بود و نوشته بود : اين اصلاً با اصول انساني منافات داره ، فرانسوي ها دارن اشتباه مي كنند . خيلي منصفانه نقد كرده بود . كه نبايد همچين كاري بكنند . اين با هيچ منطقي جور در نمي ياد . ما كه اينقدر ادعاي آزادي و دموكراسي داريم با اين كار آبروي آزادي و دموكراسي ما هم مي ره و درخواست كرده بود از دولتمردهاي فرانسه كه اين كار رو با انسانها نكنيد . انسانها در پوشاك و ابراز عقايد ديني كاملاً آزادند . بعد اومده بود دلايل فرانسه رو گفته بود . دليل اول اين بود كه آقا هرگونه شعار ديني در محيطهاي آموزشي و هرگونه تبليغ ممنوعه ، بعد گفته بود ، اينها تبليغ پوشاكي هست ! در جوابش گفته بودند : كه اگر اينطور باشه تمام لباسها رو بايد حذف كنيم همه لخت بيان توي خيابون ، براي اينكه هر لباسي ممكنه تبليغ يه شركت يا يه مذهب و . . . باشه خلاصه جوابش رو داده بود . بعد مجله نيويورك تايمز اومده بود دليل اصلي اي كه فرانسه از حجاب ممانعت مي كنه رو نوشته بود . گفته بود : اصلش يه كلمه است ، فرانسه از رشد اسلام در كشورش مي ترسه . عين جمله اين بود : فرانسه از رشد روزافزون و فزاينده و غير قابل كنترل اسلام در كشورش مي ترسد . يعني ببينيد ما مسلمونها درسته كه تكنولوژي مون ضعيفه اما اون آرمانهايي كه داريم ، ( آرمانهايي كه قبلاً گفتم ) اينقدر قوي هست كه داره اين تكنولوژي رو به زانو در مي ياره و ما براي فردا كه اعتقاد آرماني مون هست كه : و نريد انَّ مُنَّ علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم العارفين بايد از نظر تكنولوژي هم پيشرفت كنيم . در روز ظهور مهدي (عج) قراره ما مملكت رو بچرخونيم ديگه . پس براي اون زمان ما در كنار اخلاق و عقايد اسلامي ، بايد از نظر تكنولوژي هم حرفي براي گفتن داشته باشيم . و اگر تلاش نكنيم ، فرج آقا(عج) باز هم عقب مي افته . اين خيلي مهمه . يعني ما بايد براي اين موضوع هم يه برنامه اي داشته باشيم . چون مي دونيم مهدي (عج) مي ياد ، اما متأسفانه هيچ برنامه و استراتژي اي نداريم . وقتي يهود و صهيونيست براي مهدي (عج) كه گمان مي كنه مي ياد ، استراتژي مي گذاره و مي گه احتمال آمدن مهديِ شيعيان هست . استراتژي داشته باشيم كه چگونه برخورد كنيم . چگونه مقابله كنيم . چگونه بجنگيم ، و وقتي شكست خورديم چگونه دوباره نيروسازي كنيم . ( اونها اعتقاد دارن كه شكست مي خورن ) بعد از شكست چگونه بازسازي كنيم و دوباره شروع كنيم و حكومت رو پس بگيريم ؟ لذا اومدند برنامه ريزي كردند و گفتند بايد تمام اون كشورهايي كه اگر مهدي (عج) بياد و انا المهدي بگه ، اينها لبيك مي گن ، رو يك جورهايي در بند كنيم .

بانكدار صهيونيست انگليسي يه جمله جالبي داره : مي گه : بايد تلاش كرد تا كشورها ناگزير شوند وام بگيرند و وقتي وام گرفتند ديگر خلاصي ندارند ، لذا بانكهاي جهاني راه انداختن ، وامهاي كلان با بهره هاي چند برابر دادند ، حالا كار نداريم كه اين اقدامات چقدر موثربوده ، اما بايد مراقب باشيم و اي كاش وقت داشتيم ، مشكلات مملكتمون كمتر بود ، زودتر اين سياستهاي بانك اسلامي و گفتگوي تمدنها رو جدي مي گرفتيم . فعلاً كه بازيه در حد يك خونه ساختن و ساختمون و چهار تا پژو و پرشياي بيشتر و اشتغال زايي براي چهار تا كارمند و . . . هست اما اي كاش وقت داشتيم و خيلي جدي تر به اين مسائل (1 ـ سيستم بانكي اسلامي ، 2 ـ سيستم ارتباطي اسلامي ( اينترنت ) و 3 ـ گفتگوي تمدنها ) نگاه مي كرديم .

/ 1