بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مى گويند زنان مهاجر و انصار آن چه از دختر پيغمبر شنيده بودند به شوهران خود گفتند و آن ها براى عذرخواهى به نزد وى رفته گفتند: اگر شوهرت پيش از آنكه كار ابوبكر در سقيفه محكم شود با ما وارد مذاكره مى شد، به جز او با كسى بيعت نمى كرديم ولى فاطمه (عليها السلام)چون مى دانست دروغ مى گويند، گفت پس از اين خطاى بزرگ، ديگر عذر شما پذيرفته نيست.(1)از جمله كسانى كه هنگام بيمارى فاطمه براى دلجويى وعذرخواهى نزد او رفتند، عمر و ابوبكر بودند. اين دو نفر پس از گرفتن اجازه وارد شدند، ابتدا ابوبكر گفت:تو در باره من چگونه مى انديشى؟ آيا من با اينكه تو را مى شناسم و قدر تو را مى دانم، حقّت را از تو مى گيرم؟ و ارثى كه از پيغمبر مى برى به تو نمى دهم؟ من از پدرت شنيدم مى گفت: ما پيمبران ارث نمى گذاريم هرچه گذاشتيم صدقه است.فاطمه (عليها السلام) گفت:اگر سخنى از پدرم بگويم كه خودتان آن را مى دانيد به 1 ـ احتجاج طبرسى، نقل از بيت الأحزان، ص75