بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
هركس شب ها با خاطر آسوده به خانه برود و با خيال راحت در آغوش خانواده خود قرار گيرد و شما مرا به اين حال گذاشته ايد، من هرگز به بيعت شما احتياج ندارم، استعفاى مرا بپذيريد!مردم گفتند: خليفه! تو از همه داناترى، اگر بخواهى اين گونه كار كنى، دين پايمال و حكومت دچار ضعف مى شود. با اين سستى كه تو نشان مى دهى، كشور را به هرج و مرج خواهى انداخت.(1)ابوبكر: به خدا اگر به خاطر جلوگيرى از هرج و مرج و گسستن ريسمان دين نبود، پس از آنچه از فاطمه شنيدم حاضر نبودم، يك شب بر مردم حكومت كنم.(2)گويا خليفه از اين پيش آمد بسيار متأثر شده و از اينكه فاطمه دختر پيغمبر هم از وى خوشنود نبود، آزرده خاطر گرديده است، به حدّى كه حاضر شده، دست از خلافت بكشد ولى دلسوزى براى مردم و دين جلوگيرش شد و مردم نيز راضى نمى شدند ابوبكر استعفا دهد.ليكن ما از كتاب ابن قتيبه دينورى در ذيل همين مذاكرات، داستان عجيبى را مى خوانيم، كه معلوم مى شود به عكس جنبه سياسى خلافت ابوبكر، بسيار قوى تر از جنبه دينى آن بوده است.1 ـ اين گفته مردمى است كه به فاطمه و على پيام دادند، اگر زودتر ما را آگاه مى ساختى با ابوبكر بيعت نمى كرديم!2 ـ الامامة والسياسه، ص10