سخت ترين و جانگدازترين روز در تاريخ زندگانى فاطمه، روزى است كه پدرش از دنيا رفت.فاطمه (عليها السلام) اثرى را كه اين فاجعه بزرگ در وى گذاشت، در خطبه و اشعارش متذكر شده است.از آن ساعت كه محمد (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در بستر بيمارى افتاد تا هنگامى كه چشم از دنيا بست، زهرا كمتر از بالين پدر جدا مى شد.گرفتگى و تأثر او وقتى شدت يافت، كه پدرش خبر مرگ خود را به او داد. ولى گويا محمد (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در اين لحظه هم نمى خواست دخترش را اندوهگين و دلشكسته ببيند; زيرا به او مژده داد كه تو بيش از هفتاد و دو روز و نصف زنده نخواهى بود.عايشه مى گويد: فاطمه در ايام بيمارىِ پدر، نزد وى آمد، محمد (صلّى الله عليه وآله وسلّم) آهسته به او چيزى گفت كه به گريه افتاد، باز چيز ديگرى در گوشش گفت كه خندان شد.