جهان در آستانه ظهور - شرائط و علائم ظهور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرائط و علائم ظهور - نسخه متنی

بنیاد حضرت مهدی موعود (عج)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جهان در آستانه ظهور

    در بخش‏هاى گذشته درباره غيبت امام دوازدهم و فلسفه آن سخن
گفتيم. آن آخرين حجت پروردگار غايب شد تا پس از فراهم شدن زمينه‏ها ظاهر شود و جهان
را از پرتو هدايت‏هاى مستقيم خود بهره‏مند سازد. بشريّت مى‏توانست در دوران غيبت،
به گونه‏اى عمل كند كه هر چه زودتر شرايط حضور امام را آماده سازد ولى به خاطر
پيروى از شيطان و هواى نفس و دور ماندن از تربيت صحيح قرآنى و نپذيرفتن ولايت و
راهبرى معصوم‏عليه السلام به بيراهه رفت و هر روز بناى ستمى را در دنيا قرار داد و
ظلم و تباهى را گسترده كرد. با انتخاب اين مسير، به سرانجام بسيار بدى رسيد. جهانى
پر از ظلم و جور، فساد و تباهى، روزگارى تهى از امنيّت اخلاقى و روانى، حياتى به
دور از معنويّت و پاكى و اجتماعى پر از تجاوزها و پايمال كردن حقوق زيردستان، محصول
عملكرد انسان‏هاى دوران غيبت شد. واقعيتى كه در كلام معصومين از قرن‏ها قبل، پيش
بينى شده و تصوير سياه آن، ترسيم گشته بود.

 امام صادق‏عليه السلام به يكى از ياران خود فرمود:

 هنگامى كه ببينى ظلم و ستم فراگير شده، قرآن فراموش گشته و از روى هوا و هوس
تفسير گرديده، اهل باطل بر اهل حق پيشى گرفته، افراد با ايمان سكوت اختيار كرده،
پيوند خويشاوندى بريده شده، چاپلوسى فراوان گشته، راههاى خير بدون رهرو و راههاى شر
مورد توجه قرار گرفته، حلال، حرام شده و حرام مجاز شمرده شده. سرمايه‏هاى عظيم در
راه خشم خدا (و فساد و ابتذال) صرف گرديده، رشوه خوارى در ميان كاركنان دولت رايج
شده، سرگرمى‏هاى ناسالم چنان رواج پيدا كرده كه هيچ كس جرأت جلوگيرى آن را ندارد،
شنيدن حقايق قرآن بر مردم گران آيد اما شنيدن باطل سهل و آسان باشد، براى غير خدا
به حج خانه خدا بشتابند، مردم سنگدل شوند (و عواطف بميرد)، اگر كسى اقدام به امر به
معروف و نهى از منكر كند به او توصيه مى‏كنند كه اين كار وظيفه تو نيست، هر سال
فساد و بدعتى نو پيدا شود. (هرگاه ديدى اوضاع مردم اينگونه شده) مراقب خويش باش و
از خدا نجات و رهايى از اين وضع ناهنجار را بخواه (كه فرج نزديك است).(1)

 البته اين تصوير سياه از دوران پيش از ظهور، چهره غالب آن دوره است چرا كه در
همين روزگار هستند دين باوران حقيقى كه بر عهد خود با خداوند استوار مى‏مانند و
مرزهاى اعتقاد خود را پاس مى‏دارند و در فساد محيط حل نمى‏شوند و سرنوشت خود را به
فرجام زشت ديگران پيوند نمى‏زنند. و اينها از بهترين بندگان خدا و شيعيان امامان
نور هستند كه در روايات فراوان مورد تمجيد و ستايش قرار گرفته‏اند. اينان هم خود
پاك زيستند و هم ديگران را به پاكى دعوت مى‏كنند چون نيك مى‏دانند كه مى‏توان از
راه ترويج خوبى‏ها و ساختن محيطى معطّر به عطر ايمان، ظهور امام خوبى‏ها را پيش
انداخت و مقدمات قيام و حكومت او را فراهم كرد زيرا كه زمانى قيام عليه بدى‏ها ممكن
است كه مصلح موعود ياورانى داشته باشد. و اين تفكر نقطه مقابل ايده باطل و مردود
ترويج فساد براى تعجيل ظهور است. به راستى آيا پذيرفته است كه اهل ايمان در برابر
زشتى‏ها و بدى‏ها سكوت كنند تا فساد فراگير شود و از اين راه زمينه ظهور فراهم
گردد؟ آيا ترويج خوبى‏ها و فضيلت‏ها نمى‏تواند ظهور امام خوبان را نزديك كند؟

 فريضه امر به معروف و نهى از منكر از تكاليف قطعى هر مسلمان است كه در هيچ
زمان و مكانى قابل چشم پوشى نيست پس چگونه است كه به خاطر تعجيل ظهور بتوان مروّج
ظلم و تباهى شد؟!

 چنانكه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود:

 در پايان اين امت (مسلمان) قومى خواهند بود كه مانند مسلمانان صدر اسلام اجر
خواهند داشت آنها امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند و با اهل فتنه (و فساد)
مى‏جنگند.(2)

 گذشته از اين آنچه در روايات فراوان به آن تصريح شده است، پر شدن جهان از ظلم
و ستم است و اين به معنى ظالم شدن همه انسان‏ها نيست بلكه همچنان راه خدا، رهروان
خود را خواهد داشت و عطر فضيلت‏ها در محيطهاى گوناگون به مشام خواهد رسيد.

 بنابراين، جهانِ پيش از ظهور اگرچه دوران تلخى است ولى به دوره شيرين ظهور
پايان مى‏گيرد و اگر چه روزگار فساد و ستمگرى است امّا پاك بودن و ديگران را به
خوبى‏ها دعوت كردن از وظايف حتمى منتظران است و در تعجيل فرج آل محمدصلى الله عليه
وآله تأثير مستقيم دارد.

 اين بخش را با سخنى از امام مهدى‏عليه السلام به پايان مى‏بريم كه فرمودند:

 ما را از شيعيان باز نمى‏دارد مگر آنچه از كردارهاى آنان كه به ما مى‏رسد و
ما را ناخوشايند است و از آنان روا نمى‏دانيم.(3)

زمينه‏هاى ظهور و علائم آن‏

 ظهور امام مهدى‏عليه السلام شرايط و نشانه‏هايى دارد كه از آنها به عنوان
زمينه‏هاى ظهور و علائم آن ياد مى‏شود تفاوت اين دو آن است كه زمينه‏ها در تحقق
ظهور تأثير واقعى دارند به گونه‏اى كه با فراهم شدن آنها ظهور امام اتفاق مى‏افتد و
بدون آن ظهور نخواهد بود. ولى علائم در ظهور نقشى ندارند بلكه تنها نشانه‏هايى
هستند كه به وسيله آنها مى‏توان به اصل ظهور و يا نزديك شدن آن پى برد.

 با توجه به تفاوت ياد شده به خوبى مى‏توان دريافت كه زمينه‏ها و شرايط نسبت
به علائم و نشانه‏ها از اهميت بيشترى برخوردارند بنابراين لازم است كه بيش از آنكه
به دنبال علائم باشيم به زمينه‏ها توجه كنيم و در حد توان خود در تحقق آنها بكوشيم.
به همين جهت ما ابتدا زمينه‏ها و شرايط ظهور را توضيح مى‏دهيم و در پايان به اختصار
برخى از علائم ظهور را برخواهيم شمرد.

زمينه‏هاى ظهور

 هر پديده‏اى در جهان با فراهم آمدن شرائط و زمينه‏هاى آن به وجود مى‏آيد و
بدون تحقق زمينه‏ها امكان وجود براى هيچ موجودى نخواهد بود. هر زمينى قابليت پرورش
دانه را ندارد و هر آب و هوايى مناسب با رشد هر گياه و نباتى نيست. وقتى كشاورز
مى‏تواند انتظار برداشت خوب از زمين داشته باشد كه شرايط لازم براى به دست آمدن
محصول را تهيه كرده باشد.

 بر اين اساس هر انقلاب و رويداد اجتماعى نيز به زمينه‏ها و شرايط آن بستگى
دارد؛ همانگونه كه انقلاب اسلامى ايران نيز با فراهم آمدن مقدمات آن به پيروزى
رسيد. قيام و انقلاب جهانى امام مهدى‏عليه السلام كه بزرگترين حركت جهانى است نيز
پيرو همين اصل است و بدون تحقق زمينه‏ها و شرايط آن به وقوع نخواهد پيوست.

 مقصود از اين سخن آن است كه تصور نشود امر قيام و حكومت امام مهدى‏عليه
السلام از روابط حاكم بر جهان آفرينش مستثنى است و حركت اصلاحى آن بزرگوار از راه
معجزه و بدون اسباب و عوامل عادى به سرانجام مى‏رسد. بلكه بر اساس تعاليم قرآن و
پيشوايان معصوم‏عليهم السلام، سنّت الهى بر اين قرار گرفته كه امور عالم از مجراى
طبيعى و علل و اسباب عادى انجام گيرد.

 امام صادق‏عليه السلام فرمود:

 خداوند امتناع دارد از اينكه امور را جز از راه اسباب (آن) فراهم آورد.(4)

 و در روايتى از امام باقرعليه السلام نقل شده است كه شخصى به ايشان عرض كرد:

 مى‏گويند زمانى كه امام مهدى‏عليه السلام قيام كند همه امور بر وفق مراد او
خواهد  بود.

 حضرت فرمود: هرگز چنين نيست. قسم به آنكس كه جانم در دست اوست اگر بنا بود
براى كسى كارها خود به خود درست شود همانا براى رسول خداصلى الله عليه وآله چنين
مى‏شد.(5)

 البته سخن فوق بدين معنى نيست كه در قيام بزرگ مهدوى، امدادهاى غيبى و آسمانى
وجود نخواهد داشت بلكه مقصود آن است كه در كنار امدادهاى الهى، زمينه‏ها و عوامل و
شرايط عادى نيز بايد فراهم شود.

 با اين مقدمه ابتدا بايد زمينه‏هاى ظهور را بشناسيم و سپس در راه تحقّق آنها
گام برداريم.

 مهمترين زمينه‏هاى قيام و انقلاب جهانى امام مهدى‏عليه السلام چهار چيز است
كه هر يك را جداگانه مورد بررسى قرار مى‏دهيم:

الف. طرح و برنامه‏

 روشن است كه هر قيام و حركت اصلاحى به دو برنامه نياز دارد:

 1. برنامه‏اى جامع براى مبارزه با ناهنجارى‏هاى موجود از طريق سازماندهى بهتر
نيروها.

 2. قانونى كامل و متناسب با همه نيازهاى جامعه كه ضامن تمام حقوق فردى و
اجتماعى در يك نظام عادلانه حكومتى باشد و حركت رو به رشد اجتماع را براى رسيدن به
وضعيّت آرمانى، ترسيم كند.

 تعاليم قرآن كريم و سنّت معصومين‏عليهم السلام كه همان اسلام ناب است به
عنوان بهترين قانون و برنامه در اختيار امام عصرعليه السلام است و آن حضرت بر اساس
اين منشور جاويد الهى عمل خواهد كرد(6) كتابى كه مجموعه آيات آن توسط خداوند بزرگ
كه آگاه به تمام زواياى حيات آدمى و نيازهاى مادى و معنوى اوست نازل گشته است.
بنابراين انقلاب جهانى او از نظر برنامه و قانون حكومتى، داراى پشتوانه‏اى بى نظير
است و با هيچ حركت و جنبش اصلاحى ديگرى قابل مقايسه نيست. شاهد اين ادّعا آن است كه
جهان امروز پس از تجربه قوانين بشرى به ضعف و سستى آنها اقرار و اعتراف كرده است و
به تدريج آماده پذيرش قوانين آسمانى مى‏گردد.

 «آلوين تافلر»، مشاور سياستمداران آمريكا براى حل اين بحران و اصلاح جامعه
جهانى، نظريه «موج سوم»(7) را ارائه كرده است؛ ولى در عين حال اعترافات شگفت‏آورى
در اين زمينه دارد:

 «فهرست مشكلاتى كه جامعه ما (غرب) با آن مواجه است، تمامى ندارد. با ديدن
فروپاشى پياپى نهادهاى تمدن صنعتى در حال نزاع به درون غرقاب بى‏كفايتى و فساد؛ بوى
انحطاط اخلاقى آن نيز مشام را مى‏آزارد. در نتيجه موج ناخشنودى و فشار براى
تغييرات، فضا را انباشته است. در پاسخ به اين فشارها، هزاران طرح ارائه مى‏شود كه
همگى ادعا دارند اساسى و بنيادى يا حتى انقلابى‏اند؛ اما بارها و بارها، مقررات و
قوانين، طرح‏ها و دستورالعمل‏هاى جديد - كه همگى به منظور حل مشكلات ما تهيه و
تدوين شده‏اند - كمانه مى‏كنند و بر وخامت مشكلات ما مى‏افزايند و اين احساس عجز و
يأس را دامن مى‏زنند كه هيچ فايده‏اى ندارد و مؤثّر نيست. اين احساس براى هر نظام
دموكراسى خطرناك است و نياز شديد به وجود مرد سوار بر اسب سفيد ضرب المثل‏ها را هر
چه بيشتر دامن مى‏زند».(8)



ب: رهبرى‏

 در همه قيام‏ها، نياز به رهبر از ابتدايى‏ترين ضرورت‏هاى قيام شمرده مى‏شود و
هر چه قيام وسيع‏تر و داراى اهداف بلندترى باشد، نياز به رهبرى توانا و متناسب با
آن اهداف بيشتر احساس مى‏شود.

 در مسير مبارزه جهانى با ظلم و ستم و حاكميت عدالت و مساوات در كره زمين وجود
رهبرى آگاه و توانا و دلسوز كه از مديريتى صحيح و قاطع برخوردار باشد ركن اصلى و
اساسى انقلاب است. حضرت مهدى‏عليه السلام كه عصاره انبياء و اولياء است به عنوان
رهبر قيام بزرگ زنده و حاضر است او تنها رهبرى است كه به دليل ارتباط با عالم غيب،
به همه هستى و روابط موجود در آن آگاهى كامل دارد و داناترين انسانهاى زمان خويش
است.

 پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود:

 آگاه باشيد كه مهدى‏عليه السلام وارث تمام علوم است و بر تمام دانش‏ها احاطه
دارد.(9)

 او يگانه رهبرى است كه از همه قيد و بندها آزاد بوده و تنها دل در گرو رضايت
آفريدگار عالم دارد.

 بنابراين قيام و حكومت جهانى از نظر رهبر و پيشوا نيز در بهترين شرايط قرار
دارد.

ج. ياران‏

 يكى ديگر از زمينه‏ها و شرايط لازم براى تحقق ظهور، وجود ياورانى شايسته و
لايق براى پشتيبانى از قيام و انجام كارهاى حكومت جهانى است بديهى است وقتى انقلابى
جهانى به وسيله رهبرى آسمانى روى مى‏دهد ياورانى متناسب با آن مى‏خواهد و اينگونه
نيست كه هر كس ادّعاى ياورى كند بتواند در آن ميدان، حضور يابد.

 در اين باره به جريان زير توجه كنيد:

 يكى از شيعيان امام صادق‏عليه السلام به نام سهل بن حسن خراسانى به آن حضرت
مى‏گويد:

 چه چيز شما را بازداشته است از اينكه حق مسلّم خود (حكومت) را به دست بگيريد
در حالى كه صدهزار شيعه‏ى پا در ركاب و شمشير زن در اختيار شماست؟ امام دستور
مى‏دهند تا تنور آتشى فراهم شود و چون شعله‏هاى آتش بالا مى‏گيرد به سهل
مى‏فرمايند: اى خراسانى برخيز و در تنور بنشين سهل كه گمان كرده است امام از او
خشمگين شده، شروع به عذر خواهى مى‏كند و مى‏گويد: آقا مرا ببخشيد و به آتش شكنجه‏ام
نكنيد!! امام مى‏فرمايد: از تو گذشتم.

 در اين حال هارون مكّى از شيعيان راستين حضرت وارد مى‏شود و سلام مى‏كند.
امام صادق‏عليه السلام به او پاسخ مى‏دهد و بدون هيچ مقدمه‏اى به او مى‏فرمايد: در
درون تنور بنشين!

 هارون مكّى بى درنگ و بدون هيچ پرسشى، اين كار را انجام مى‏دهد! امام
صادق‏عليه السلام در همان حال با مرد خراسانى گفتگو مى‏كند و درباره خراسان خبرهايى
مى‏دهد چنانكه گويى خود شاهد آن بوده است و پس از مدّتى به سهل مى‏فرمايد: برخيز اى
خراسانى و داخل تنور را نگاه كن! سهل برخاسته و داخل تنور را نگاه مى‏كند و هارون
را مى‏بيند كه در ميان شعله‏هاى آتش چهار زانو نشسته است!

 آنگاه امام‏عليه السلام از او مى‏پرسد: در خراسان، چند نفر مثل هارون
مى‏شناسى؟! خراسانى مى‏گويد: به خدا قسم، يك نفر هم اينگونه سراغ ندارم حضرت
مى‏فرمايد: آگاه باش! ما در زمانى كه پنج نفر ياور و پشتيبان پيدا نكنيم قيام
نمى‏كنيم. ما بهتر مى‏دانيم كه كدام زمان، زمان قيام است!(10)

 بنابراين جا دارد صفات و ويژگى‏هاى ياوران امام مهدى‏عليه السلام را در آئينه
روايات پيشوايان دينى مرور كنيم تا بدين وسيله جايگاه خود را شناخته و در پى رفع
كمبودهاى خود باشيم.

1- معرفت و اطاعت‏

 ياران مهدى‏عليه السلام از شناخت عميق نسبت به خداوند و امام خود برخوردارند
و با آگاهى كامل در ميدانِ حق حضور يافته‏اند.

 امام على‏عليه السلام درباره آنها فرموده است:

 مردانى كه خدا را چنان كه شايسته است شناخته‏اند.(11)

 شناخت و اعتقاد آنان نسبت به امام نيز در ژرفاى وجودشان ريشه دوانيده و سراسر
وجودشان را فرا گرفته است اين شناختى فراتر از دانستن نام و نشان و نسب امام است.
معرفت به حق ولايت امام و جايگاه بلند او در مجموعه هستى است و اين همان معرفتى است
كه آنها را سرشار از محبّت او كرده و مطيع و گوش به فرمان او قرار داده است؛ زيرا
كه مى‏دانند سخن امام سخن خدا و اطاعت از او اطاعت از خداست.

 پيامبرصلى الله عليه وآله در توصيف آنها فرموده است:

 آنها در اطاعت از امام خويش مى‏كوشند.(12)

2. عبادت و صلابت‏

 ياوران مهدى در عبادت از پيشواى خود الگو گرفته‏اند و روزها و شب‏ها را با
ذكر شيرين حق سپرى مى‏كنند امام صادق‏عليه السلام درباره آنها فرمود:

 شب‏ها را با عبادت به صبح مى‏رسانند و روزها را با روزه به پايان مى‏برند(13)
و در سخنى ديگر فرمود: بر فراز اسب‏ها، خدا را تسبيح مى‏گويند.(14)

 و همين ذكر خداست كه از آنان مردانى آهنين ساخته است كه هيچ چيز صلابت و
استوارى آنها را در هم نمى‏كشند امام صادق‏عليه السلام فرمود:

 آنان مردانى هستند كه گويا دل هايشان پاره‏هاى آهن است.(15)

3. جان نثارى و شهادت‏طلبى‏

 معرفت عميق ياران، نسبت به امام مهدى، دل‏هاى آن‏ها را مملوّ از عشق به امام
مى‏كند بنابراين در ميدان رزم او را چون نگينى در ميان مى‏گيرند و جان خود را سپر
بلاى او مى‏كنند.

 امام صادق‏عليه السلام فرمود:

 (ياران مهدى) در ميدان رزم در اطراف او مى‏چرخند و با جان خود از او محافظت
مى‏كنند.(16)

 و نيز فرمود: آنها آرزو مى‏كنند كه در راه خدا به شهادت برسند.(17)

4. شجاعت و دليرى‏

 ياران مهدى‏عليه السلام مانند مولايشان افرادى شجاع و مردانى پولادين هستند
امام على‏عليه السلام در وصف آنها فرمود:

 همه آنها شيرانى هستند كه از بيشه‏ها بيرون شده‏اند و اگر اراده كنند كوهها
را از جا مى‏كنند.(18)

5. صبر و بردبارى‏

 بديهى است كه مبارزه عليه ظلم جهانى و برقرارى حكومت عدل جهانى با رنج و
مشقت‏هاى فراوان همراه است و ياوران امام در راه تحقق آرمان‏هاى جهانى امام
مهدى‏عليه السلام مشكلات و ناگواريها را به جان مى‏خرند ولى از سر اخلاص و تواضع،
عمل خود را ناچيز مى‏شمارند.

 امام على‏عليه السلام مى‏فرمايد:

 آنها گروهى هستند كه به خاطر صبر و بردبارى در راه خدا، بر خداوند منّت
نمى‏گذارند. و از اين كه جان خويش را تقديم آستان حضرت حق مى‏كنند، به خود
نمى‏بالند و آن را بزرگ نمى‏شمارند.(19)

6. اتّحاد و همدلى‏

 امام على‏عليه السلام در توصيف همدلى و اتحاد ياران امام چنين مى‏فرمايد:

 ايشان يكدل و هماهنگ هستند.(20)

 اين يكدلى به سبب آن است كه خودخواهى‏ها و خواسته‏هاى شخصى در وجود آنان نيست
آنها با اعتقادى صحيح در زير يك پرچم و براى يك هدف، قيام مى‏كنند و اين خود يكى از
عوامل پيروزى آنها بر جبهه مقابل مى‏باشد.

7. زهد و پارسايى‏

 امام على‏عليه السلام در وصف ياران مهدى‏عليه السلام فرموده است:

 او از يارانش بيعت مى‏گيرد كه طلا و نقره‏اى نيندوزند و گندم و جوى ذخيره
نكنند.(21)

 آنان اهداف بلندى دارند و براى آرمانى بزرگ برخاسته‏اند و مادّيات دنيا نبايد
آنها را از اهداف و آرمان‏ها باز دارد. بنابراين آنها كه با ديدن زرق و برق دنيا،
چشمهايشان خيره مى‏شود و دل‏هايشان مى‏لرزد در ميان ياوران ويژه امام مهدى‏عليه
السلام جايى ندارند.

 آنچه گذشت بخشى از ويژگى‏هاى ياران امام مهدى‏عليه السلام بود و به جهت
برخوردارى از اين خصوصيات، در روايات از آنان به بزرگى ياد شده است و پيشوايان
معصوم‏عليهم السلام زبان به ستايش و بزرگداشت آنان گشوده‏اند.

 پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در وصف آنان فرموده است:

 اوُلئِكَ هُمْ خِيار الْاُمّةِ.

 آنان بهترين امت (من) هستند.(22)

 و در سخنى ديگر امام على‏عليه السلام فرموده است:

 فَبِاَبى‏ وَاُمّى‏ مِنْ عِدّةٍ قَليلَةٍ اَسْمائُهُمْ فِى الْاَرضِ
مَجْهُولَةٌ.(23)

 پدر و مادرم فداى گروه اندكى باد كه در زمين ناشناخته‏اند.

 البتّه ياوران مهدى‏عليه السلام بر طبق لياقت و شايستگى‏ها در رده‏هاى مختلف
قرار مى‏گيرند و در روايات آمده است كه آن حضرت علاوه بر 313 نفر يار ويژه كه كادر
اصلى قيام را تشكيل مى‏دهند، از لشكرى 10 هزار نفرى نيز برخوردار است و به علاوه
خيل عظيم مؤمنان منتظر به يارى او خواهند شتافت.

د: آمادگى عمومى‏

    در مقاطع مختلف تاريخ امامان معصوم‏عليه السلام، اين حقيقت
مشاهده مى‏شود كه مردم آمادگى لازم براى استفاده بهتر از حضور امام را نداشتند.
آنان در زمان‏هاى گوناگون فيض محضر معصوم را قدر ندانستند و از زمزم جارى هدايتهاى
او آنچنان كه بايسته بود بهره نبردند. خداوند متعال آخرين حجت حق را پنهان كرد تا
هر زمان كه آمادگى عمومى براى پذيرش او فراهم شد ظاهر شود و همگان را از سرچشمه
معارف الهى سيراب سازد.

 بنابراين وجود آمادگى از شرايط بسيار مهمّ براى ظهور مصلح موعود است چرا كه
با وجود آمادگى است كه حركت اصلاحى آن حضرت به نتيجه مطلوب خواهد رسيد.

 در قرآن كريم درباره گروهى از بنى اسرائيل كه از ظلم و ستم جالوت كه
فرمانروايى ستمگر بود به ستوه آمده بودند آمده است كه از پيامبر زمان خود خواستند
كه براى آنها فرماندهى را برگزيند تا تحت فرمان او به نبرد با جالوت بپردازند.

 أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمََلإِ مِنْ بَني إِسْرائيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ إِذْ
قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكًا نُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ قالَ
هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما
لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ
أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَليلاً
مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ(24)

 آيا مشاهده نكردى جمعى از بنى اسرائيل را بعد از موسى، كه به پيامبر خود
گفتند: زمامدار (و فرماندهى) براى ما انتخاب كن تا (زير فرمان او) در راه خدا پيكار
كنيم. (پيامبر آنها) گفت: شايد اگر دستور پيكار به شما داده شود (سرپيچى كنيد و) در
راه خدا جهاد و پيكار نكنيد. گفتند: چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم در حالى
كه از خانه‏ها و فرزندانمان رانده شده‏ايم (و شهرهاى ما به وسيله دشمن اشغال، و
فرزندان ما اسير شده‏اند)؟ اما هنگامى كه دستور پيكار به آنها داده شد، جز عده كمى
از آنان، همه سرپيچى كردند. و خداوند از ستمكاران آگاه است.

 خواستن فرمانده براى جنگ، نوعى آمادگى را در آنها نشان مى‏داد اگر چه تعداد
فراوانى در بين راه سست شدند و عدّه كمى تا پايان مبارزه ماندند.

 پس امر ظهور زمانى است كه همه از عمق جان خواهان عدالت اجتماعى، امنيّت
اخلاقى و روانى و رشد و شكوفايى معنوى باشند؛ وقتى مردم از بى عدالتى‏ها و تبعيض‏ها
خسته شوند و ببينند كه آشكارا حقوق ضعيفان به وسيله صاحبان قدرت و ثروت پايمال
مى‏گردد و امكانات مادى در انحصار عده‏اى معدود است و درست در همان زمان كه بسيارى
از افراد اجتماع نيازمند نان شب هستند گروهى ديگر براى خود كاخ‏ها مى‏سازند و در
محافل خود، هزينه‏هايى سر سام‏آور غذايى و رفاهى به بار مى‏آورند، در چنين محيطى
عطش عدالت خواهى به اوج مى‏رسد.

 زمانى كه فساد اخلاقى در انواع مختلف رواج پيدا كند و افراد در انجام كارهاى
ضد اخلاقى بر يكديگر سبقت بگيرند بلكه به اعمال زشت خود افتخار كنند و يا چنان از
اصول الهى و انسانى فاصله بگيرند كه بعضى از اعمال منافى عفّت را قانونى كرده و در
نتيجه نظام اصيل خانواده را سست كنند و فرزندان بى سرپرست را به دامن اجتماع
بريزند، اشتياق به ظهور پيشوايى كه حاكميّت او، امنيّت و سلامتى اخلاقى و روانى را
به بشريّت هديه خواهد كرد، فراوان مى‏شود. و آنگاه كه مردم همه لذّت‏هاى مادى را
تجربه كنند ولى از زندگى و حيات خود راضى نباشند و در پى جهانى برخوردار از معنويّت
باشند، تشنه آبشارِ لطف امام‏عليه السلام مى‏شوند.

 بديهى است كه شوق درك حضور امام، زمانى به اوج مى‏رسد كه بشريت با تجربه كردن
دولت‏ها و نظام‏هاى مختلف بشرى به اين حقيقت برسد كه تنها نجات دهنده عالم از فساد
و تباهى، خليفه و جانشين خدا در زمين حضرت مهدى‏عليه السلام است و يگانه برنامه‏اى
كه حيات پاك و طيّبه را براى انسان‏ها به ارمغان مى‏آورد قوانين الهى است. بنابراين
با همه وجود نياز به امام را درك كنند و به دنبال اين درك، براى فراهم شدن
زمينه‏هاى ظهور او تلاش كنند و موانع را از سر راه او بردارند. و در اين زمان است
كه فرج و گشايش فرا مى‏رسد.

 پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله در توصيف آخر الزمان و دوران پيش از
ظهور فرمود:

 [زمانى مى‏رسد] كه انسان مؤمن هيچ پناهگاهى نمى‏يابد كه از شرّ ظلم و تباهى
به آن پناه برد پس [ در آن زمان ] خداوند عزوجل مردى از خاندان مرا بر
مى‏انگيزد.(25)

علائم ظهور

 قيام و انقلاب جهانى امام مهدى‏عليه السلام نشانه‏هايى دارد. دانستن اين
علائم، آثار مهمّى در پى خواهد داشت. از آنجا كه اين نشانه‏ها نويد بخش فرج مهدى آل
محمدصلى الله عليه وآله است، وقوع هر يك از آنها نور اميد را در دل‏هاى منتظران، پر
فروغ‏تر خواهد كرد و براى معاندان و منحرفان مايه تذكّر و هشدار خواهد بود تا از
بدى و تباهى دست بردارند همچنان كه منتظران را براى درك ظهور و كسب قابليّت همراهى
و حضور در كنار معصوم‏عليه السلام مهيّاتر خواهد كرد. علاوه بر اينكه آگاهى از
اتفاقاتى كه در آينده رخ خواهد داد مى‏تواند ما را در برنامه‏ريزى مناسب براى
مواجهه بهتر با آنها يارى دهد، همانگونه كه اين علائم معيار خوبى براى تشخيص
مدّعيان دروغين مهدويّت است بنابراين اگر كسى ادّعاى مهدويت كرد ولى قيام او همراه
با اين علائم نبود به سادگى مى‏توان به دروغگو بودن او پى برد.

 در روايات پيشوايان معصوم‏عليه السلام علائم فراوانى براى ظهور ذكر شده است
كه بعضى از آنها پديده‏هاى طبيعى و عادى و بعضى غير عادّى و معجزه آسا هستند.

 ما از ميان اين علائم ابتدا آنهايى را كه در منابع معتبر و روايات بيشتر به
صورت برجسته ذكر شده را بيان مى‏كنيم و در پايان تعدادى از علائم ديگر را به اختصار
برخواهيم شمرد.

 امام صادق‏عليه السلام در روايتى فرموده‏اند:

 «[قيام‏] قائم‏عليه السلام پنج نشانه دارد: خروج سفيانى، يمانى، نداى آسمانى،
كشته شدن نفس زكيّه و خسف بيداء.»(26)

 اكنون با توجه به روايات، علائم پنجگانه ياد شده را كه در روايات متعدد تكرار
شده است توضيح مى‏دهيم گرچه تمام جزئيات حوادث مربوط به آنها براى ما قطعى نيست.



الف. خروج سفيانى‏

 خروج سفيانى از علائمى است كه در روايات فراوانى به آن اشاره شده است. سفيانى
مردى از نسل ابوسفيان است كه اندكى پيش از ظهور از سرزمين شام قيام مى‏كند. او
جنايت كارى است كه از قتل و كشتار هيچ پروايى ندارد و با دشمنان خود به شكل فجيعى
رفتار مى‏كند.

 امام صادق‏عليه السلام در توصيف او مى‏فرمايد:

 «اگر سفيانى را ببينى پليدترين مردم را مشاهده كرده‏اى»(27)

 آغاز قيام او ماه رجب است. وى پس از تصرف شام و مناطق اطراف آن به عراق حمله
كرده و در آنجا به كشتار گسترده‏اى دست مى‏زند.

 بر اساس بعضى از روايات از خروج تا كشته شدن او پانزده ماه به طول
مى‏انجامد.(28)

ب. خسف بيداء

 خسف به معناى فرو رفتن است و بيداء منطقه‏اى ميان مكه و مدينه است.

 مقصود از خسف بيداء اين است كه سفيانى، لشگرى را براى مقابله با امام
مهدى‏عليه السلام به سمت مكّه گسيل مى‏دارد. هنگامى كه لشگر او به منطقه بيداء رسيد
به صورتى معجزه آسا در زمين فرو مى‏رود.

 امام باقرعليه السلام در اين باره فرمود:

 «به فرمانده سپاه سفيانى خبر مى‏رسد كه مهدى‏عليه السلام به سوى مكه رفته
است، پس لشگرى را در پى او روانه مى‏كند ولى او را نمى‏يابد... چون لشگر سفيانى به
سرزمين بيداء رسيد ندا دهنده‏اى از آسمان آواز مى‏دهد: «اى سرزمين بيداء آنان را
نابود كن» پس آن سرزمين لشگر را در خود فرو مى‏برد.»(29)

ج. خروج يمانى‏

 قيام سردارى از سرزمين يمن يكى ديگر از علائم است كه اندكى پيش از ظهور رخ
خواهد داد. وى كه مردى صالح و مؤمن است عليه بدى‏ها و انحرافات قيام مى‏كند و با
تمام توان با بدى‏ها و تباهى‏ها مبارزه مى‏كند. البتّه جزئيات حركت و اقدامات او
براى ما چندان روشن نيست.

 امام باقرعليه السلام در اين باره فرمود:

 «...در ميان بيرق‏ها[يى كه قبل از قيام مهدى‏عليه السلام بلند مى‏شود ]پرچمى
هدايت كننده‏تر از پرچم يمانى وجود ندارد كه آن پرچم هدايت است چون به سوى صاحب شما
(امام مهدى‏عليه السلام) دعوت مى‏كند.(30)

د. صيحه آسمانى

 يكى ديگر از علائمى كه پيش از ظهور اتفاق مى‏افتد صيحه آسمانى است. اين نداى
آسمانى كه بر اساس بعضى از روايات نداى جبرئيل‏عليه السلام است در ماه رمضان شنيده
مى‏شود(31) و از آنجا كه قيام مصلح كل، انقلابى جهانى است و همگان منتظر وقوع آن
هستند؛ يكى از راه‏هاى آگاهى مردم جهان از اين رويداد همين نداى آسمانى خواهد بود.

 امام باقرعليه السلام فرمود:

 «قيام قائم‏عليه السلام تحقق نمى‏يابد مگر اينكه ندا دهنده‏اى از آسمان ندايى
دهد كه اهل مشرق و مغرب آن را بشنوند».(32)

 اين صيحه همچنانكه مايه شادمانى مؤمنان است هشدارى براى بدكاران است تا از
كردار زشت خود دست كشيده و به حلقه ياوران مصلح جهانى بپيوندند.

 در باره محتواى اين نداى آسمانى روايات مختلفى رسيده است از جمله امام
صادق‏عليه السلام فرمود:

 «ندا دهنده‏اى از آسمان به نام قائم‏عليه السلام و نام پدرش آواز
مى‏دهد».(33)

ه . قتل نفس زكيّه‏

 نفس زكيّه به معناى شخص به رشد و كمال رسيده و يا انسان پاك و بى گناهى است
كه قتلى انجام نداده است و مقصود از قتل نفس زكيّه اين است كه اندكى پيش از قيام
امام مهدى‏عليه السلام شخصيّت برجسته و يا بى گناهى بدست مخالفان حضرت كشته مى‏شود.

 زمان اين رخداد بر اساس بعضى از روايات 15 شب پيش از قيام امام مهدى‏عليه
السلام است. امام صادق‏عليه السلام در اين باره فرمود:

 بين قيام قائم آل محمدصلى الله عليه وآله و كشته شدن نفس زكيّه تنها 15 شب
فاصله است.(34)

 علائم فراوان ديگرى نيز در روايات ذكر شده است كه بعضى از آنها عبارتند از:
خروج دجّال (موجودى حيله‏گر و پليد كه بسيارى از انسان‏ها را گمراه مى‏كند)، خورشيد
گرفتگى و ماه گرفتگى در ماه مبارك رمضان، آشكار شدن فتنه‏ها و قيام مردى از خراسان.

 گفتنى است توضيح و تحليل اين نشانه‏ها در كتاب‏هاى مفصّل، بيان شده است.(35)


1) كافى، ج 7، ص 28.

2) معجم احاديث الامام المهدى، ج 1، ص 49.

3) احتجاج، ج 2، ش 360، ص 602.

4) ميزان‏الحكمة، ج 5، ح 8166.

5) غيبت نعمانى، باب 15، ح 2.

6) امام باقرعليه السلام در توصيف امام مهدى‏عليه السلام فرمود: يعمل بكتاب
الله، لايرى نكرا الا انكره بر اساس كتاب خدا (قرآن) عمل خواهد كرد و هيچ زشتى را
نمى‏بيند مگر اينكه آن را انكار مى‏كند. بحارالانوار، ج 51، ص 141.

7) ايشان معتقد است تا به حال دو انقلاب كشاورزى و صنعتى تحول عظيمى در جهان
ايجاد كرده و موج سوم كه انقلاب الكترونيكى و فراصنعتى است در راه است.

8) فصلنامه انتظار، سال دوم، ش 3، ص 98 (به نقل از به سوى تمدن جديد، تافلر،
محمد رضا جعفرى).

9) نجم‏الثاقب، ص 193.

10) سفينةالبحار، ج 8، ص 681.

11) منتخب‏الاثر، فصل 8، باب 1، ح 2، ص 611.

12) يوم‏الخلاص، ص 223.

13) يوم‏الخلاص، ص 224.

14) بحارالانوار، ج 52، ص 308.

15) همان.

16) همان.

17) همان.

18) يوم‏الخلاص، ص 224.

19) همان، ص 224.

20) همان، ص 223.

21) منتخب‏الاثر، فصل 6، باب 11، ح 4، ص 581.

22) يوم‏الخلاص، ص 224.

23) معجم احاديث الامام المهدى، ج 3، ص 101.

24) سوره بقره، آيه 246.

25) عقدالدرر، ص 73.

26) غيبت نعمانى، باب 14، ح 9، ص 261.

27) كمال‏الدين، ج 2، باب 57، ح 10، ص 557.

28) غيبت نعمانى، باب 18، ح 1، ص 310.

29) همان، باب 14، ح 67، ص 289.

30) همان، ح 13، ص 264.

31) همان، ص 262.

32) همان، ح 14، ص 265.

33) همان، باب 10، ح 29، ص 187.

34) كمال‏الدين، ج 2، باب 57، ح 2، ص 554.

35) ر.ك: بحارالانوار، ج 52، صص 181 الى 278.

/ 1