شهر عدل امام مهدی (ع) تجلیگاه تمام خرد و کمال هنر انسانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شهر عدل امام مهدی (ع) تجلیگاه تمام خرد و کمال هنر انسانی - نسخه متنی

علی اصغر پورعزت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



شهر عدل امام مهدي

تجليگاه تمام خرد و كمال هنر انساني

اشاره

شوق انتظار جان‌مايه حركت براي گذر از وضع موجود به سوي وضع مطلوب است؛ حركتي كه بايد با شناسايي مقصد آغاز گردد و بدان سو متمايل شود؛ و در اين حال، آحاد جامعه يا سالك راه نجاتند و يا غوطه ور در سيد قهقرايي جاهليت مدرن. شعور منتظران دستمايه ادراك حقيقت شهر عدل در امتداد نگاه آنان است؛ منتظراني كه مكلف به احياي شهر صالحان بوده، مسؤول حفظ و حراست از آنند؛ شهري كه به آرزوها و تمايلات كمال‌جويانه و حق طلبانه انساني مي بخشد و تصويرگران آن، بسيج آگاهانه گروه هاي متنوع و متكثر مردم براي تحقق جامعه موعود است؛ شهري كه مختصات آن مقيد به اصول خردنامه و هنر است؛ شهري كه روابط اجتماعي مردم آن نمايانگر تمام خردمندي و كمال زيبايي است.

و در واقع، سرشت تصوير بصيرت‌بخش از آينده موعود و راهبرد فوق فعال انتظار هزاره اي جامعه انساني همين عقلانيت و زيبايي است.


واژه ها و اصطلاحات رهنما

1. مسير حركت

2. مبدا و مقصد

3. شعور و ظهور

4. شهر صالحان

5. شهر خرد و زيبايي

6.‌ تصويرپردازي بصيرت بخش

7. انتظار هزاره اي

مقدمه

هر آن‌كه عزم حركت مي كند، طرحي از مسير و مقصد در انديشه دارد. انتظار نيز طليعة حركتي براي گذر از وضع موجود به سوي وضع مطلوب است؛ حركتي كه بايد با شناسايي مقصد آغاز گردد؛ مقصدي كه اگر شناخته نشود، مرگ آدمي چون مرگ جاهلي است، در عميق‌ترين لايه هاي جهل، ناآگاهي، جمود و سكون.

.... اللهم عرفني حجتك فانك ان لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني. اللهم لاتمتني ميتة جاهلية و لا تزغ قلبي بعد اذ هديتني. [1]

من مات و ليس له امام فميتته ميتة جاهلية.[2]

بديهي است كه چنين عقوبت سنگيني در برابر كوتاهي و تقصيري بزرگ تعيين مي‌شود. پس منظور از شناخت امام، شناخت او برحسب ويژگي هاي ظاهري و نسب او نيست.

مخاطب دعا حكيمي است كه به عبث حكم نمي كند و خود اساس عدل و ميزان است؛ پس اگر مرگ ناآشنا با امام زمان (عج) مرگ جاهلي است، مراد از شناخت امام و آشنايي با او چيزي فراتر از شناخت ظاهري است. چه بسا گمراهاني كه او و اجدادش را به درستي تا ابراهيمu مي‌شناختند، ولي با راه، شيوة حكومت و مقصد او ناآشنا بودند و به كام مرگ جاهلي فروافتادند.

بنابراين مقصود از اين شناخت، شناختي شوق انگيز براي شروع حركت است؛ حركت به سوي تحقق خواسته هاي او و امت او در احياي «شهر عدل»؛ شهري كه در آن، اهداف امام و امت و منتظِر و منتظَر به هم مي آميزند؛ شهري كه در امتداد صراط مستقيم و طريق الوسطي به دست صالحان تحقق مي يابد و به همان‌ها به ارث مي رسد.[3]

سخن از راهي طولاني است كه هر لحظه سكوت و غفلت از سير در آن، ممكن است انحرافي جبران‌ناپذير در پي‌داشته باشد، اما مختصات اين راه و مقصد آن (شهر عدل موعود) كدام است و چگونه مسير كاروانيان در آن استمرار مي يابد و احيا مي گردد؟

بنابر دلالت هاي قرآني و روايي، احياي اين شهر، حاصل تلاش و كوشش نسلي از بني آدم است كه با مجاهدت خود، به شايستگي زندگي در شهر عدل صالحان دست مي يابند؛

]و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون[ ]ان في هذا لبلاغاً لقوم عبدين[ (انبياء/ 105 و 102)

و در زبور، پس از تورات، نوشتيم كه مسلماً زمين را عباد صالح به ارث خواهند برد و به يقين در اين سخن پيام رسايي است براي قومي كه بنده خداوندند.

]وعدالله الذين امنوا منكم و عملوالصالحات ليستخلفنهم في الارض كما....[.

(نور/ 88)

خداوند به كساني از شما كه ايمان آورند و اعمال صالح انجام دهند، وعده داده است كه قطعاً آنان را در زمين به خلافت خواهد رساند... .[4]

در واژه هاي «صالحون» و «صالحين»، حدي از صلاحيت مورد نظر است كه حضرت ابراهيم عليه السلام پس از آن همه مجاهدت و مقاومت در راه خدا، در آخرت به آنان ملحق مي شود.[5]

آيه 105 از سوره انبيا بشارت مي دهد كه به زودي زمين از شرك و گناه پاكيزه مي گردد و جامعه‌اي صالح و موحد در آن زندگي خواهند كرد.[6]

آيه 55 سوره نور نيز به اهل ايمان و عمل صالح مژده مي دهد كه به زودي جامعة صالحي مخصوص آنان ايجاد مي شود و زمين در اختيار آنان قرار مي گيرد. دين آن‌ها متمكن گشته، امنيت برقرار مي شود؛ امنيتي كه در ساية آن از شر كفار و منافقان در امان باشند و آزادانه خدا را عبادت كنند.[7]

و نعمتي كه خداوند ارزاني مي دارد، پايدار است، مگر اين‌كه مردم وضع خويش را به دست خويش دگرگون سازند:

]ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم[ (رعد/ 11)

و خدا نعمتي را كه نزد گروهي است تغيير نمي دهد، تا هنگامي كه آنان آن‌چه را در ضمير دارند، تغيير دهند.[8]

اگر دليل بقاي يك نعمت، شايستگي و صلاحيت است، مي توان استفاده كرد كه با بازگشت به مراتبي از شايستگي و صلاحيت، نعمت‌هاي از دست رفته باز مي گردد و شرايط زندگي اقوام، بهبود مي يابد.

مسير كسب شايستگي به سوي مقصدي آرماني و والا است؛ مقصدي كه آشنايي با مختصات آن، بر شوق منتظران مي افزايد و استقامت آنان را فزوني مي بخشد. بنابراين تصويرپردازي آينده موعود، راهبردي است براي افزايش اشتياق منتظران به حيات در «شهر عدل».

شعور و ظهور؛ دورنماي شهر عدل در امتداد نگاه منتظران

گويا سير تاريخ حكايت مكرر تنهايي غم‌انگيز معصوم در راه وصال به شهر عدل است؛ تنهايي وصف‌ناپذيري كه حيات دنيوي را با خار در چشم و استخوان در حلقوم و همزيستي با جاهلاني كه ظاهري از آدمي دارند، در شمار دشوارترين شكنجه ها قرار مي‌دهد.[9]

قابل تأمل است كه تحقق «شهر عدل» وعده خداوند حكيم است؛ حكيمي فارغ از قيود زمان و مكان كه عزم او بر تحقق چيزي همان وقوع آن است: ]واذا قضي امرا فانما يقول له كن فيكون[.[10]

حكيمي كه كار عبث نمي كند و نعمتش را فقط براي شايستگان پايدار مي سازد و حضور و حيات وي در شهر عدل را براي صالحان مخصوص ساخته است. [11]

گويا شعور و بلوغ پيروان، حلقة مفقوده معادله اي است كه پاسخ آن، كليد افتتاح شهر عدالت است؛ زيرا همواره مردم، زمامداراني چون خود خواهند داشت.[12]

با دقت در سيره معصومان عليهم السلام و با اعتقاد به وحدت روية آنان در برخورد با انواع پديده ها،[13] امكان تشخيص حق از باطل فراهم مي آيد. سيرة اماماني كه همگي مفسر، توضيح دهنده و متجلي كننده حقايق دين پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بودند و در همه حال، عين گفتار، كردار و سيرت پيامبر را نمايان مي ساختند.[14]

پس هرگاه شعور و بلوغ اجتماعي به ميزاني رسيد كه جامعه از شايستگي پيروي از معصومان برخوردار گردد، آن‌ها به حكومت قيام نمودند و هرگاه جامعه به سوي ديگران شتافت، طريق ديگري براي هدايت تدريجي مردمان برگزيدند.[15]

امام در اوج كمال علمي و معنوي، به امامت مي رسد و طبق حكم خالق، اطاعت از امر او بر ديگران وجوب مي يابد؛ به طوري كه نه در حكم خدا تغييري ايجاد مي شود و نه در مشي امام. پس استدلال مي شود كه آن‌چه تحقق شهر كمال‌يافتگان، صالحان و عدالت‌پيشگان را به تأخير مي اندازد، ضعف در توان و تمايل[16] پيروان است. براساس اين استدلال، بلوغ و شعور پيروان، لازمة تحقق ظهور و قيام براي تحقق شهر عدل است؛ بلوغ و شعور لازم براي ادراك حقيقت عدالت و تمايل به قيام و پايمردي براي احياي آن!

سيرة معصوم عليهم السلام همواره بر حمايت از عامه مردم تأكيد داشته، آنان را ستون دين ناميده و نقش آنان را در تحقق عيني حاكميت مورد توجه قرار داده است (ر.ك: جدول1).

رديف

متن نمونه سخنان

منبع

1. نامه به مالك اشتر

ستون دين، انبوهي مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان عامه مردم هستند، پس بايد گرايش تو به آنان و ميل تو به سوي ايشان باشد (ر.ك. نهج‌البلاغه، ترجمه آيتي، ص 723).

نهج البلاغه، نامه 53

2. درباره مردمي كه به والي نياز دارند يا با او كار دارند

من از رسول الله صلي الله عليه و آله بارها شنيدم كه مي‌گفت: «هرگز پاكيزه نمي‌گردد امتي كه در ميان آن‌ها حق ناتوان بدون لكنت زبان، از توانمند بازستانده نشود»؛ پس تحمل نماي درشت‌گويي يا عجز آن‌ها را در سخن گفتن (ر.ك. همان، ص 741).

همان، نامه 53

3. درباره عثمان و كشته شدن او

خودكامگي نمود و در اين خودكامگي بد كرد؛ شما نيز ناشكيبايي كرديد و در اين ناشكيبايي بد رفتار كرديد (ر.ك. همان، ص 91).

همان، خطبه 30

4. دربارة چگونگي رفتار والي با مردم

زنهار از اين‌كه به نيكي كردن، منت بر مردم نهي، يا درباره آن‌چه از جمله اعمالت بوده بزرگ‌نمايي كني، يا به مردم وعده دهي و خلاف آن نمايي؛ كه همانا منت نهادن، نيكي را باطل مي سازد، و بزرگ‌نمايي روشني حق را ببرد و خلف وعده سبب برانگيختن خشم خدا و مردم شود (ر.ك. همان، ص 749).

همان، نامه 53

5. دربارة مردم حق طلب

خدا بيامرزد كسي را كه حقي را ببيند و آن را ياري دهد و ستمي را ببيند و آن را دور سازد و صاحب حق را در گرفتن حقش يار باشد (همان، ص 477).

همان، خطبه 196

عنوان جدول:

جدول 1. گزيده سخنان امام علي «عليه السلام» دربارة اهميت توجه به مردم و نقش آن‌ها در استقرار حكومت عدل و نفي استبداد .

تاكنون هرگز شنيده نشده و در هر گزارش معتبري مشاهده نشده است كه روش معصومان عليهم السلام، حتي براي نجات مردم، به استبداد گرايش يابد.[17]

براساس نظريه هاي رهبري، مي توان چهار حالت كلي را در نظر گرفت كه در آن‌ها سبك مطلوب رهبري برحسب ميزان بلوغ و شعور پيروان تعيين مي شود.

در حالتي كه توانايي افراد براي فعاليت كم باشد و تمايل آن‌ها به انجام كار نيز اندك باشد، كم‌ترين ميزان بلوغ و آمادگي در ميان پيروان مشاهده مي شود؛ در چنين وضعيتي استفاده از سبك هاي رهبري «دستوري و شبه‌استبدادي» توصيه مي شود.

هنگامي كه توانايي افراد كم باشد، ولي علاقة آن‌ها به انجام فعاليت زياد باشد، سطح بلوغ پيروان، متوسط يا نسبتاً پايين برآورد مي شود و استفاده از سبك رهبري «استدلالي ـ تشويقي» توصيه مي گردد.

در صورتي كه افراد از توانايي مطلوبي برخوردار باشند، ولي علاقه اي به انجام كار نداشته باشند، توصيه مي شود كه از سبك رهبري «مشاركتي» استفاده گردد.

اما اگر وضعيت به گونه اي باشد كه افراد هم از توانايي مطلوب و هم از تمايل زياد به انجام كار برخوردار باشند، رهبر مي تواند با استفاده از سبك «تفويضي»، انجام كار را برعهده پيروان گذارده، مسئوليت آن را نيز به ايشان تفويض نمايد. بنابراين چهار حالت كلي شكل مي گيرد (نمودار 1).

سبك تفويضي

(انجام كار و مسئوليت آن به خود افراد واگذار مي شود)

سبك مشاركتي

(كار با مشاركت افراد و سهيم كردن آن‌ها در نتيجه انجام مي شود)

سبك استدلالي ـ تشويقي

(با حمايت و تشويق كاركنان و هدايت آن‌ها به انجام كار مبادرت مي شود)

سبك دستوري

(انجام كار از طريق دستورات صريح و روشن از كاركنان مطالبه مي شود)

جدول 1: انواع سبك‌هاي رهبري متناسب با ميزان بلوغ پيروان.[18]

بدين ترتيب، هنگامي از سبك دستوري استفاده مي شود كه كم‌ترين حد بلوغ در ميان كاركنان مشاهده شود؛ ولي با افزايش بلوغ كاركنان، به‌تدريج از سبك‌هاي استدلالي، مشاركتي و تفويضي نيز بايد استفاده كرد؛ اما به نظر مي رسد در حالتي كه سطح بلوغ مردمان پايين است، هر حركتي براي تشكيل حكومت عدل با شكست مواجه مي شود و هرگونه تلاش براي نيل به اين مقصود، همانند كشت در زمين ديگران است.[19]

بنابراين هرچه ميزان بلوغ و شعور افراد جامعه افزايش يابد، برامكان كاميابي در تحقق شهر عدل افزوده مي شود (نمودار 2).

بدين ترتيب، يكي از مهم‌ترين و مؤثرترين اقدام ها براي تعجيل در ظهور و استقرار حكومت عدل پايدار، سوق دادن جامعه به سوي تركيب اجتماعي «جامعه صالحان» است؛ يعني شكل دهي جامعه اي كه در آن افراد حق طلب، زياد و افراد عدالت‌گريز، عدل‌ستيز و خردستيز در حداقل باشند.

شايد يكي از مناسب ترين و كارآمدترين استراتژي هاي اقدام براي هدايت سيستم اجتماعي به وضعيت حق مدار، ارائه تصويرهاي بصيرت‌بخش از وضعيت مطلوب آينده باشد.

اين اقدام را مي توان نوعي «واكنش فوق فعال» در برابر وضع موجود و تصويرپردازي‌هاي القاگرانة ديگران تلقي كرد.[20]

بدين ترتيب، با ارائة تصويري مناسب از وضعيت هدف، امكان اجماع نيروها و گروه‌هاي متفرق در سيري اصلاح‌طلبانه به سوي آينده فراهم مي آيد؛ اجماعي كه مي تواند مقدمه شكل گيري «امت» باشد.

براين اساس، پرسش‌هايي قابل طرح است:

1. چگونه مي توان بدون تحميق توده ها و القا به ناخودآگاه آن‌ها و بدون كم‌ترين تمايل به راهبردهاي تزويرمدار، جامعه را به سوي تحقق شهر عدل سوق داد؟

2. ترسيم تصوير بصيرت‌بخش از آينده، بايد بر چه مبنايي انجام شود؟

3. الزامات حاكم بر فراگيري تصويرپردازي از آينده كدامند؟

4. يك تصوير بايد از چه ويژگي هايي برخوردار باشد تا بتوان آن را بصيرت‌بخش ناميد؟

مباني و شاخص هاي اصلي تصويرپردازي ـ تمام خرد و كمال هنر

اگر تصويرپردازان بخواهند مختصات جهان آينده را به گونه اي ترسيم نمايند كه شوق مستمر و پايدار مردم را به تحقق آن برانگيزانند، بايد با تعهد به حقيقت، به دو مبناي مهم پايبند باشند: عقلانيت و زيبايي.

انسان ها رشد مي كنند، فرهنگ ها تغيير مي كنند و تمدن ها متحول مي شوند؛ با وجود اين، هرگز آن‌چه كه آدميان به طور منطقي دريافته اند، دگرگون نمي شود. انسان ها هرگز نمي توانند باورهاي قطعي عقلاني خود را از نظر دور دارند. در واقع براي نفوذ بر انديشه آدمي، هيچ چيز مؤثرتر از «منطق» نيست.

البته در طول تاريخ، عده اي يافت شده اند كه با شك بر واقعيت ها، در زنجير ترديد ناشي از تحليل‌هاي سفسطي اسير شده، كاركرد مفيد و سازنده بخش عمده اي از نيروهاي اجتماعي را از ميان بردند؛[21] با اين حال، همواره پايدارترين باورهاي انساني، بر مباني عقلايي و اصول منطقي مبتني بوده اند. اما در شرايط موجود، با توجه به محدوديت هاي آدمي، دست يابي به شرايط تصميم گيري كاملاً عقلاني، بعيد به نظر مي رسد؛ مگر در موارد استثنايي كه گزينه هاي تصميم بسيار محدود و معين باشند. از اين رو آدمي معمولاً به عقلانيت نسبي اعتماد مي كند و تصميم مي گيرد تا اگر نمي تواند به وضعيت بهينه دست يابد، دست كم از وضعيت رضايت بخش برخوردار گردد.[22]

هم‌چنين تمايل آدمي به ادراك زيبايي ها و شوق ادراك زيبايي ها، محرك مهمي است كه در عالي ترين سطوح بلوغ انساني، مشوق رفتار آدميان است.

در واقع، اگر عقلانيت راستا و مسير حركت صحيح را مشخص مي كند، شوق زيبايي‌شناسانه، نيرو و حرارت ضروري براي حركت را فرا راه آدمي قرار مي دهد. اما زيبايي هاي قابل ادراك در شرايط عادي، نسبي و زوال پذيرند. در وضع موجود، آدمي شيفته و مفتون چيزهايي مي شود كه به اقتضاي دنيايي بودن، رنگ مي بازند و او را در حسرت خود تنها مي‌گذارند. بنابراين آدمي درگير سيري يادگيرنده و رو به اصلاح در دو جهت مكمل است:

ـ سير به سوي دريافت هرچه دقيق تر مباني عقلاني براي تطهير تصورات، رفتارها و كنش هاي فردي و اجتماعي؛

ـ سير به سوي ادراك هر چه ظريف‌تر مباني زيبايي‌شناختي تصورات، رفتارها، تعاملات فردي و اجتماعي.

اگر اين دو تمايل فطري آدمي مدنظر قرار گيرند، هيچ نهايتي را نمي توان تحقق آرمان‌هاي انساني فرض كرد، مگر آن‌كه در آن حالت، عقلانيت به تمام و زيبايي به كمال حاصل گردد.

يعني پايان كار انسان در بهترين وضعيت قابل تصور، وضعيتي است كه رفتارهاي فردي و اجتماعي، دقيقاً منطبق بر اصالت عقل و كاملاً متناسب با حقيقت هنر باشند؛ آن چنان‌كه در كليت خود، جلوه هايي از حقيقت اسماي حسناي الهي را نمايان سازند.[23]

از اين رو بر عهده تصويرپردازان شهر موعود است كه مسير خود را در دو طريق، منطبق بر عقل گرايي علمي و زيبايي‌شناسي هنري استمرار بخشند.

شهر عدل موعود، مظهر عقلانيت و زيبايي
«شهر عدل» شهري است كه انجام كار آدمي بدان ختم مي شود؛ انجامي كه براساس وعده هاي الهي در اديان توحيدي، مقرون به سعادت و بهروزي عامه مردم خواهد بود؛ مردمي كه در احيا و پايداري اين شهر و حكومت عدل آن نقش اساسي دارند.

حكومت عدل موعود، از ميان مردم برخاسته است و مسئولانش پاسخ‌گوي امتي حكيم و دانشمندند كه امامي عادل و عالم را به پيشوايي خود انتظار كشيده اند.

امتي كه جز براي احقاق حق و تحقق عدل سؤال نمي كند و دائماً امام خود را در امر اصلاح تركيب حكمرانان ياري مي دهد؛ امتي شايسته حيات در شهر عدل، شهر صالحان و شهر خردمندان. در چنين جامعه اي است كه رجوع به آراي عمومي معني پيدا مي كند؛ زيرا مردم به اندازه‌اي از بلوغ و بينش اجتماعي مي رسند كه بدون اثرپذيري از تبليغات برتر احزاب مزورتر، آراي خود را با مصالح خود تطبيق مي دهند.

تداول امر به معروف و نهي از منكر، به طور آگاهانه، اشتباه‌هاي جامعه را اصلاح مي‌نمايد و موجب آن مي شود كه هيچ‌گاه كليت جامعه در خطا متوقف نشود. بنابراين مي‌توان انتظار داشت كه آراي عامه مردم در شهر عدل كاملاً با راي امام و رهبر خردمند و دورانديش آنان منطبق باشد.

نخبگان و اشراف چنين جامعه اي نه با ثروت و قدرت و شهرت بيش‌تر، كه با دانش و حكمت و اخلاص بيش‌تر شناسايي مي شوند و مردم با اقتدا به آن‌ها، به سرچشمه هاي حكمت و آگاهي دست مي يابند.

در سنت گزارش شده از معصوم(ع)، اشاره هاي روايي زيادي درباره سطح عقل و خرد مردمان شهر عدل يافت مي شود (جدول 2).

رديف

متن روايت

منسوب به

منبع و ماخذ

منبع اصلي

1

چون قائم ما قيام كند، دستش را بر سربندگان مي‌گذارد و عقول آن‌ها را متمركز ساخته، اخلاقشان را به كمال مي رساند.

امام باقر عليه السلام

مسعود پورسيدآقايي، پيداي پنهان، ص 35

بحارالانوار، ج 52، ص336 و منتخب الاثر ص 482.

2

در دولت مهدي (عج) به همه مردم حكمت و علم بياموزند.

امام باقر عليه السلام

پيداي پنهان، ص35.

بحارالانوار، ج 52، ص 352.

3

از ميان فرزندان او (آدم) پيامبراني برگزيد و پيمان وحي را از آنان گرفت، .... و پي در پي رسولان خود را به سوي آن‌ها فرستاد تا.... گنج‌هاي پنهاني عقل ها را آشكار سازند.

امام علي عليه‌السلام

ترجمه امامي‌وآشتياني ج 10، ص 65.

نهج البلاغه، خطبه1.

4

چه بسيارند افرادي كه براي چيزي عجله مي‌كنند كه اگر آن را به‌دست آورند (پشيمان شده)، دوست دارند هرگز به آن نرسيده بودند و چقدر امروز به فردا نزديك است.... بدانيد كه آن شخص از ما (مهدي) كه آن فتنه ها را دريابد، با چراغي روشنگر در آن گام مي نهد و بر همان سيره و روش صالحان رفتار مي كند تا گره ها را بگشايد، بردگان و ملت هاي اسير را آزاد سازد، جمعيت‌هاي گمراه و ستمگر را پراكنده و حق جويان پراكنده را گرد هم آورد.... سپس گروهي براي درهم كوبيدن فتنه‌ها آبديده و مهيا مي گردند. هم‌چون آبديده شدن شمشير به دست آهنگر! چشم اينان با قرآن روشني مي گيرد و معاني آياتش گوش آنان را نوازش مي دهد و شامگاهان و صبحگاهان از جام حكمت و معارف الهي سيراب مي گردند.

امام علي عليه‌السلام

نهج‌البلاغه ترجمه امامي و آشتياني، ج 2، ص151؛ آيتي ص339.

نهج البلاغه، خطبه 150.

دلالت‌هاي روايي گزارش شده درباره مراتب خردمندي و عقلانيت مردم شهر عدل

5

عدالت را اجرا نتواند كرد، مگر كسي كه آن را به بهترين وجه بشناسد.

امام موسي كاظم عليه السلام

حكيمي جامعه‌سازي قرآني، ص 167.

كافي، ج 1، ص 542.

6

اي علي بدان كه مردمي در آخرالزمان خواهد آمد كه داراي شگفت انگيزترين ايمان ها و استوارترين يقين ها هستند، مردمي كه پيامبر را نديده اند و حجت خدا نيز از نظر آن‌ها پنهان است، با اين حال، از راه نوشته و كتاب (خطي سياه بر كاغذي سپيد) ايمان مي آورند.

پيامبر اكرم (ص)

جامعه‌سازي قرآني، ص 165.

اكمال الدين، ج 1، ص405، بحار، ج 52، ص 125.

مختصات اين شهر به گونه اي است كه تمايلات زيبايي‌شناسانة آدميان در ترسيم قواعد و مناسبات اجتماعي را به بهترين شكل پاسخ‌گو باشد.

رهبر اين تمدن، با مراتبي وصف‌ناپذير از زيبايي در رفتار و سلوك فردي و اجتماعي، شناسايي مي شود و رفتار مردم نيز از اين زيبايي تأثير مي پذيرد (جدول 3).

شعار هنر براي هنر بي معني جلوه مي كند و رسالت هنر به حقيقت خود نزديك مي‌شود؛ حقيقتي كه تلاش به منظور توسعه ادراك اصالت هاي زيبايي شناسانه براي عامه مردم و آشنا ساختن آن‌ها با سرشت و جوهر زيبايي‌هاي پايدار را وظيفه هنرمندان مي داند. شهر عدل امام مهدي، شهري است در اوج زيبايي؛ شهري خيره‌كننده كه از جلوه هاي نازيباي فقر، بيماري و فساد به دور است و از خانواده هايي منسجم، مستحكم و خلل ناپذير تشكيل مي شود.

هنرمندان اين شهر در جست‌وجوي رموز پايدار زيبايي‌شناسي، طريق هنر را به طريق علم پيوند مي زنند. علم و هنر در خدمت اهداف مقدس انساني قرار مي گيرد؛ اهدافي منطبق با اهداف خلقت در متجلي ساختن اسماي الهي در رفتار و حالات جوامع انساني.

تشبيه حالات و رفتار امام زمان به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، حضرت عيسيu و حضرت موسيu بر حدود وصف‌ناپذيري از وقار، زيبايي، آراستگي در ظاهر، رفتار و كردار ايشان دلالت دارد؛ زيبايي آميخته با سادگي و بي پيرايگي محيط زندگي. (جدول 3)

بها به معناي نيكويي است و بر زيبايي صورت و سيرت دلالت دارد.[24] اين رفتار و سلوك زيبا و موقر، به اجزاي جامعه اي مملو از پيروان مشتاق آموخته مي شود و كل جامعه منعكس‌كننده رفتار و حالاتي از اين‌گونه خواهد شد.

بدين ترتيب، جامعة عدل شكل مي گيرد؛ جامعه اي كه به دليل هم‌سويي با اهداف خلقت، به قابليت بقا و پايداري دست مي يابد.[25] در اقتدا به امامي كه حسن جمال عالمين است.

نتيجه بحث آن است كه تصويرپردازي از آينده موعود، بايد با تعهد مستمر به دو شاخص مهم صورت گيرد و مستمراً بازپردازي تصاوير پردازش‌يافته در طريق اصلاح قرار گيرد؛ تعهد به عقلانيت كامل‌شده و زيبايي كمال‌يافته.

ختم سخن: تصويرپردازي بصيرت‌بخش و راهبرد فوق فعال منتظران

عدالت مفهومي است كه عميقاً با خردمندي و زيبايي ملازمه دارد؛ به گونه‌اي كه هر چه يك جامعه از عقلانيت ابزاري به عقلانيت ارزشي و جوهري[26] و هر چه از زيبايي‌شناسي سطحي و ظاهرگرا به زيبايي‌شناسي عميق و باطن‌گرا نزديك‌تر شود، مختصات شهر عدل را بيش‌تر عينيت مي بخشد.

نمودار 3، رابطة عقلانيت جوهري و زيبايي پايدار با ماهيت مصنوعات توليد شده در جامعه

رديف

متن روايت

منسوب به

منبع و ماخذ

منبع اصلي

1

مهدي ع از فرزندان من است، نامش، نام من و كنيه اش، كنيه من است، شبيه ترين مردم است به من، از نظر خلق و صورت، و از نظر خلق و سيرت.

پيامبر اكرم (ص)

پيام امام زمان(عج) 1408، هـ.ق، ص 109.

كمال الدين صدوق، صص 286 و 257.

2

مهدي امت من، شبيه ترين مردم به من است، در شكل صورتش و سخنان و رفتارش.

پيامبر اكرم (ص)

پيام امام زمان ص109.

كمال الدين صدوق، صص257 و 286.

3

مهدي طاووس اهل بهشت است.

پيامبر اكرم (ص)

پيام امام زمان ص111.

بحارالانوار، ج51، ص 91.

4

چون قيام كند، به عدالت حكومت كند و در زمان او ستم ريشه كن و راه ها امن مي‌گردد...

امام صادق (عليه‌السلام)

پيداي پنهان ص40.

منتخب الاثر، ص 308.

5

مهدي اين امت، از ما است، او از هيبت موسي و بهاء عيسي و قضاوت داوود و صبر ايوب برخوردار است.

پيامبر اكرم (ص)

پيام امام زمان1408،ص 107.

منتخب‌الاثر، 26.

6

مهدي «عليه السلام» به كارگزاران خود در تمامي بلاد فرمان مي دهد كه شهرها را آباد سازند.

امام صادق ع

پيداي پنهان ص42.

روزگار رهايي، ج 2، ص 65.

7

زمين به وسيله مهدي u آباد، خرم و سرسبز مي شود.

امام باقر ع

پيداي پنهان ص42.

منتخب الاثر، ص157.

8

مهدي (عج)، اموال را ميان مردم چنان به تساوي تقسيم مي كند كه ديگر نيازمندي يافت نمي شود تا به او زكات دهند.

امام باقر ع

پيداي پنهان ص8.

بحارالانوار، ج52، ص 390.

جدول 3، دلالت هاي روايي گزارش شده درباره مراتب زيبايي و فرزانگي سيرت مهدي و ياران او

هرچه مصنوعات توليدشده در جامعه بيش‌تر در خدمت ترويج فرهنگ عدالت خواهي باشند، جامعه به مختصات شهر عدل نزديك‌تر مي شود.

مصنوعاتي كه عاشقانه طراحي و ساخته مي شوند، در وراي نسل ها و گروه هاي انساني پايدار مي‌مانند و منتقل مي شوند. وجوه زيبايي‌شناسانه و عقلاني كتاب هاي مقدس و انعكاس آن‌ها در آثاري چون نهج البلاغه، صحيفه سجاديه، دعاي عرفه و دعاي كميل كه زيبايي و حكمت را به هم آميخته اند، به توليد مصنوعاتي انجاميده اند كه در ميان آثار ديگران نظير ندارند.

در واقع، سرّ پايداري و اعتبار ارزش بسياري از آثار هنري، ادبي و ساخته هاي فيزيكي (نظير بناهاي باستاني) نيز همين است. براي مثال، آثار شعرايي كه بيش از ديگران از كتاب‌هاي مقدس تأثير پذيرفته اند قابل مقايسه با آثار ساير شعرا نيست؛ به گونه‌اي كه مقايسه آثار فردوسي، حافظ، نظامي و مولوي با آثار بسياري از شعراي معاصر آن‌ها، اهميت اين شاخص ها را بيش‌تر روشن مي‌سازد.

تكامل علم و هنر، راه اديان حقيقي را هموار مي كند؛ به طوري كه به نظر مي رسد پيوند عقلانيت علمي و زيبايي‌شناسي هنري، به شناخت صحيح و معتبر از دين مي انجامد. گويا هرچه عقل و هنر به تمام و كمال مي رسند، مسير بقا بر صراط علم و دين هموارتر مي‌گردد.

بنابراين تصويرپردازان راه آينده بايد در سيري حق گرا و رو به اصلاح (يادگيرنده)، التزام آثار خود را به خردورزي و زيبايي‌شناسي افزوني بخشند. خود بر ساخته هاي خود نقد بزنند و تا پايان عمر بر اصلاح آن‌ها اصرار نمايند تا ان شاءالله سير جامعه بشري به سوي آينده اي بنا شده بر عقلانيت علمي و زيبايي شناسي هنري هموارتر گردد.

اين هر دو، در مسير توسعه بلوغ و شعور انساني قرار دارند؛ شعور ادراك ظهور مهدي (عج) و همة مظاهر خرد و زيبايي كه با تجلي حكم او بر سيستم هاي اجتماعي ساختة آدميان، مجال ظهور مي يابد.

اميد آن‌كه با شناسايي وجوه عقلاني و زيبايي شناسانه شهر عدل او، شوق آگاهانة جوامع بر استمرار حركت به سوي احياي آن و كسب شايستگي براي حضور و حيات در آن افزايش يافته، به توسعه شعوري كه مقدمه ادراك ظهور و حيات در شهر عدل امام مهدي (عج) است، بيانجامد.

فهرست منابع:

1. قرآن كريم، انتشارات اسوه، وابسته به سازمان اوقاف و امورخيريه، 1365.

2. مفاتيح الجنان، گردآوري: حاج شيخ عباس قمي، ترجمه: مهدي الهي قمشه اي؛ مركز نشر فرهنگي رجاء با همكاري مؤسسه جهاني خدمات اسلامي، چاپ 1369.

3. طباطبايي، سيد محمدحسين، الميزان؛ ترجمه دوره بيست جلدي، تهران، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي با همكاري مركز نشر فرهنگي رجاء و مؤسسه انتشارات اميركبير.

4. نهج البلاغه امام عليu، ترجمه: عبدالمحمد آيتي، تهران، بنياد نهج البلاغه و دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1379.

5. نهج البلاغه، ترجمه: محمد جعفر امامي و محمدرضا آشتياني، زير نظر ناصر مكارم شيرازي، قم، مدرسه الامام علي بن ابي طالبu 1381.

6. امام زين‌العابدينu، صحيفه سجاديه، ترجمه: محمد مهدي رضايي، قم، نشر جمال، 1382.

7. الواني، سيد مهدي، مديريت عمومي، تهران، نشر ني، 1374.

8. الواني، سيد مهدي و شريف‌زاده، فتاح. فرآيند خط مشي گذاري عمومي، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، 1379.

9. پورسيدآقايي، مسعود، پيداي پنهان: نگاهي كوتاه به حيات، سيرت و آثار حضرت مهديu، قم، انتشارات حضور، 1380.

10. پورعزت، علي اصغر، تصويرپردازي از آينده، استراتژي اقدام در سيستم هاي اجتماعي، سخن سمت، شماره 10، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها، 1382.

11. پورعزت، علي اصغر، تصويرپردازي از آينده، براي وحدت آفريني بر مدار شهر عدل، تهران: هفدهمين كنفرانس بين المللي وحدت اسلامي، 1383.

12. حجازي، سيد جمال الدين، پيام امام زمان(عج)؛ مؤسسه الغدير، 1408 هـ.ق.

13. جعفري، يعقوب، بينش تاريخي نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1372.

14. جعفري، محمد تقي، حكمت اصول سياسي اسلام (ترجمه تفسير فرمان مبارك اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السلام به مالك اشتر) تهران، بنياد نهج البلاغه، 1379.

15. رضاييان، علي، مديريت رفتار سازماني، تهران، سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها (سمت) 1379.

16. زيباكلام، فاطمه؛ سير انديشه فلسفي در غرب، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1378.

17. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج 18 (جلد سوم از بخش سيره معصومين عليهم السلام)، تهران، انتشارات صدرا، چاپ 1378.

18. نقي پورفر، ولي الله، بررسي شخصيت اهل بيتu در قرآن (به روش قرآن به قرآن)، تهران، مركز آموزش مديريت دولتي، 1377.

19. حكيمي، محمدرضا، جامعه سازي قرآني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1378.

[1] . مفاتيح، ص 1082

[2] . پيام امام زمان، ص 67 (به نقل از حركت العقول).

[3] . ر.ك: قرآن كريم، سوره انبياء، آيه 105 و نهج البلاغه، خطبه شانزدهم.

[4] . ر.ك: بررسي شخصيت اهل بيت در قرآن، صص 213 و 214.

[5] . ر.ك: الميزان، ج 1، صص 421 - 425.

[6] . همان، ج 14، ص 492.

[7] . همان، ج 15، صص 212 و 214.

[8] . همان، ج 11، ص 468.

[9] . ر.ك: نهج البلاغه، ترجمه امامي و آشتياني، خطبه 3، ص 75.

[10] . بقره: 117.

[11] . ر.ك. سوره رعد، 11.

[12] . ر.ك: حكمت اصول سياسي اسلام، ص 405.

[13] . در زيارت جامعه كبيره آمده است «اشهد ان ... و ان ارواحكم و نوركم و طينتكم واحده؛ يعني شهادت مي دهم كه... و اين‌كه ارواح و نور و طينت شما (اهل بيت) تجلي حقيقتي واحد است (مفاتيح، ص 1004).

[14] . ر.ك: مرتضي مطهري، مجموعه آثار (ج 18)، صص 37ـ38.

[15] . ر.ك: نهج البلاغة، ترجمه امامي و آشتياني، ج 1، خطبه 74، ص 183 و خطبه 3، صص 75 - 77.

.[16]بلوغ و آمادگي افراد براي انجام هر كار را مي توان حاصل توانايي پيروان و تمايل آنها به انجام آن فرض كرد (ر.ك: علي رضاييان، مديريت رفتار سازماني، ص 414ـ413).

[17] . البته واضح است كه بايد ميان قاطعيت براي نيل به اهداف اجتماعي و استبداد تفاوت قائل شد.

[18] . براساس مديريت رفتار سازماني، 403-400.

[19] . ر.ك: نهج البلاغه، ترجمه آيتي، خطبه 5، ص 53.

[20] . براي آشنايي با استراتژي تصويرپردازي از آينده و تفاوت تصويرپردازي هاي القايي با تصويرپردازي هاي بصيرت بخش و انواع واكنش هاي مواجهه با برنامه هاي القايي، رجوع كنيد به: علي اصغر پورعزت، تصويرپردازي از آينده، تابستان 1382 و ارديبهشت 1383.

[21] . ر.ك: فاطمه زيباكلام، سرگذشت سوفسطائيان و شكاكان؛ صص 25- 27.

[22] . ر.ك: الواني و شريف زاده، فرآيند خط مشي گذاري عمومي، صص 28 - 40.

[23] . ر.ك: بقره،31-33.

[24] . پيام امام زمان، ص 113.

[25] . ر.ك: بينش تاريخي نهج‌البلاغه، صص 126 و 127 و صحيفه سجاديه، ترجمه رضايي، صص 254 و 255.

[26] . براي آشنايي با مفهوم عقلانيت ابزاري و عقلانيت جوهري، ر.ك: سيد مهدي الواني، مديريت عمومي، صص 375-388.

/ 1