ضرورت شناخت امام زمان (ع)
اشاره
من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتته جاهليه «كسى كه بميرد و نشناسد امام زمانش را همانا با مرگ در جهالت مرده است» شناخت موعود آخر الزمان و حجتبر حق زمان، تكليف هميشه شيعه اهل بيت است. در اين باره روايات بسيارى در منابع روايى مسلمين اعم از شيعيان و برادران اهل تسنن آمده است. واحد تحقيقات مركز فرهنگى موعود، تحقيق و تفحص درباره روايات را در دستور كار خود قرار داده است. اين مقاله، در زمره اولين آثارى است كه بحضور طالبان چشمه خورشيد تقديم مىشود. از دلايل عقلى و نقلى فراوانى استفاده مىشود كه بايد همه انسانها در همه اعصار و امصار، امام زمان خود را بشناسند، وگرنه رشته اتصال آنان از آئين مقدس اسلام گسسته، به عهد بربريت و جاهليتخواهند پيوست. در اين مقاله ما در صدد برشمردن دلايل عقلى و نقلى اين حقيقت نيستيم، بلكه تنها از اسناد و مدارك حديث معروف: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتته جاهلية» سخن خواهيم گفت و تعبيرهاى مختلف اين حديثشريف را به مقدارى كه در يك مقال بگنجد برخواهيم شمرد. با توجه به اين كه اين حديثبا تعبيرهاى مختلفى در منابع اهل تشيع و تسنن آمده، متون وارده را با دقت كامل بررسى كرده، در سه بخش تقديم خوانندگان گرامى مىنماييم: 1-متونى كه عينا - بدون هيچ كم و زياد - در منابع شيعه و سنى آمده است. 2- متونى كه فقط در منابع اهل سنت آمده است. 3- متونى كه فقط در منابع شيعه وارد شده است. بخش اول:
متونى كه در منابع شيعه و سنى بدون هيچ كم و كاست آمده: 1- «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية»:
«هركس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلى مرده است.» اين متن مشهورترين متن اين حديثشريف است كه جمع كثيرى از علماى شيعه و سنى آن را با سلسله اسناد خود، در كتابهاى حديثى،لام صلىالله عليه و آله روايت كردهاند. و اينك راويان اين حديثبا اين تعبير از علماى شيعه: 1- سيد مرتضى علمالهدى، متوفاى436 ه . (1) 2- امينالاسلام، ابوعلى، فضل بن حسن طبرسى، متوفاى 548 ه. (2) 3- على بن عيسى اربلى، متوفاى693 ه . (3) 4- على بن حسين بن عبدالعالى، مشهور به «محقق كركى» متوفاى 940 ه . (4) 5 - شيخ بهاءالدين محمد عاملى، مشهور به «شيخ بهائى» متوفاى 1030 ه . (5) 6 - ملا محسن فيض كاشانى، متوفاى 1091 ه . (6) 7- محمدبن حسن، مشهور به «شيخ حر عاملى» متوفاى 4-11 ه. (7) 8 - مولى محمد باقر مجلسى، متوفاى 1110 ه . (8) و اما راويان اين حديثشريف به همين تعبير از اهل سنت: 1- مسلم بن حجاج نيشابورى، متوفاى 261 ه . (9) 2- قاضى عبدالجبار معتزلى، متوفاى 415 ه . (10) 3- محمدبن فتوح حميدى، متوفاى 488 ه . (11) 4- مسعودبن عمر بن عبدالله، مشهور به «سعدالدين تفتازانى» متوفاى 791 ه . (12) 5 - على بن سلطان، مشهور به «ملا على قارى» (13) 6 - مولى حيدر على فيضآبادى هندى، متوفاى 1205 ه . (14) 7- حافظ سليمانبن ابراهيم قندوزى، متوفاى 1294 ه . (15) 2- «من مات ولم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية»:
در اين متن فقط كلمه «فقد» بر متن نخستين افزوده شده و مفهوم حديث را با تاكيد بيشترى بيان مىكند. اين متن را از علماى بزرگ شيعه: ابوجعفر محمد بن على بن شهراشوب، متوفاى 588 ه . روايت كرده (16) و از علماى اهل سنت گروهى آن را نقل كردهاند كه از آن جمله است: 1- شيخ ابوسعيد خادمى حنفى، متوفاى 1168 ه . (17) 2- قاضى بهلول بهجت افندى، مشهور به «قاضى زنگنه زورى» متوفاى 1350 ه . (18) 3- «من مات بغير امام مات ميتة جاهلية»:
«هر كس بدون امام از دنيا برود به مرگ جاهلى از دنيا رفته است.» راويان حديثشريف از علماى شيعه:
1-هور به «شيخ مفيد» متوفاى413 ه . (19) 2- محمد بن مسعود بن عياش سلمى، از بزرگان قرن سوم هجرى. (20) 3- شيخ محمد مشهدى، از علماى قرن دوازدهم هجرى. (21) و اما راويان آن از علماى بزرگ اهل سنت: 1- ابوداوود سليمان بن داود طيالسى، متوفاى 204 ه . (22) 2- احمد حنبل پيشواى حنابله، متوفاى 241 ه . (23) 3- ابوالقاسم سليمان بن احمد طبرانى، متوفاى 360 ه . (24) 4- عبدالحميد، ابن ابىالحديد معتزلى، متوفاى656 ه . (25) 5- نورالدين على بن ابى بكر هيثمى، متوفاى807 ه . (26) 6- على بن حسامالدين، مشهور به «متقى هندى» متوفاى 975 ه. (27) 7- محمد بن سليمان مغربى، متوفاى 1094 ه . (27) 4- «من مات لا يعرف امامه مات ميتة جاهلية»:
«هركس بميرد و امامش را نشناسد با مرگ جاهلى مرده است.» اين متن را حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى، متوفاى 1294 ه . از بزرگان اهل سنت در كتاب ارزشمند «ينابيعالمودة» روايت كرده (28) و جمع كثيرى از علماى بزرگ شيعه آن را در منابع حديثى خود آوردهاند كه از آن جمله است: 1- ابوجعفر احمدبن محمد بن خالد برقى، متوفاى 274 ه . (29) 2- على بن حسين بن موسى بن بابويه - پدر شيخ صدوق - متوفاى329 ه . (30) 3- محمدبن يعقوب كلينى، متوفاى329 ه. (31) 4- محمد بن ابراهيم نعمانى، از بزرگان شيعه در قرن چهاردهم هجرى. (32) 5 - محمد بن على بن بابويه، مشهور به «شيخ صدوق» متوفاى 381 ه . (33) 6 - ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، متوفاى 460 ه . (34) 7- سيد هاشم بحرانى، متوفاى1109 ه . (35) 8 - مولى محمد باقر مجلسى، متوفاى 1110 ه . (36) 5 - «من مات ليس عليه امام فميتته جاهلية»:
«هركس بميرد و امامى بر او نباشد، مرگش بر عهده جاهليت است.» اين متن را از بزرگان اهل سنت «طبرانى» متوفاى 360 ه. در معجم كبير (37) و فضل بن شاذان نيشابورى، متوفاى 260 ه . از اصحاب امام رضا عليهالسلام در كتاب گرانسنگ «الايضاح» روايت كردهاند. (38) 6 - «من مات و ليس عليه امام، فمتتته ميتة جاهلية»:
«هر كس بميرد و امامى بر او نباشد، مرگش همانند مرگ دوران جاهليت است.» اين متن را پيشواى محدثان شيعه، محمد بن يعقوب كلينى، متوفاى329 ه. در كافى شريف روايت نموده، (39) و گروهى از علماى اهل تسنن در كتابهاى حديثى خود آوردهاند كه از آن جمله است: 1- احمد بن عمر بزار، متوفاى 320 ه . در زوائد. (40) ثمى، متوفاى807 ه . در مجمع و كشفالاستار. (41) 7- «من مات و ليس له امام مات ميتة جاهلية»:
«هر كس در حالى بميرد كه امامى بر او نباشد به مرگ جاهلى از دنيا رفته است.» اين متن را از بزرگان اهل سنت، علاءالدين على بن بلبان فارسى حنفى، متوفاى739 ه . روايت كرده (42) و از محدثان بزرگ شيعه جمع كثيرى روايت نمودهاند كه از آن جمله است: 1- ابوجعفر محمد بن يعقوب كلينى، متوفاى329 ه . (43) 2- على بن حسين بن موسى بن بابويه - پدر شيخ صدوق - متوفاى329ه . (44) 3- محمد بن على ابن بابويه، مشهور به (شيخ صدوق) متوفاى ه . (45) 4- علامه بزرگوار مولى محمد باقر مجلسى، متوفاى 1110 ه . (46) بخش دوم:
متونى كه فقط در منابع اهل سنت آمده و عين آن تعبير در منابع شيعه نيامده، و يا ما در اين فرصت كوتاه، به آن دست نيافتهايم: 1- «من لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية»:
«هركس امام زمانش را نشناسد با مرگ جاهلى از دنيا رفته است.» اين متن را مطابق نقل مؤلفين «احقاقالحق»، مسلم بن حجاج نيشابورى، متوفاى 261 ه. در صحيح خود آورده است. (47) 2- «من مات بغير امام فقد مات ميتة جاهلية»:
«هركس بدون امام از دنيا برود، براستى به مرگ جاهلى از دنيا رفته است.» اين متن را حافظ احمدبن عبدالله اصفهانى، مشهور به «ابونعيم» متوفاى 430 ه . در حليه روايت كرده است. (48) 3- «من مات ولا امام له مات ميتة جاهلية»:
«هر كس در حالى بميرد كه امامى بر او نيست، به مرگ جاهلى از دنيا رفته است.» اين حديث را گروهى از بزرگان معتزله روايت كردهاند كه از آن جمله است: 1- ابو جعفر محمد بن عبدالله اسكافى معتزلى، متوفاى 240 ه. در كتاب ارزشمند «المعيار والموازنة» (49) و «نقض كتابالعثمانية». (50) 2- عبدالحميد، ابن ابىالحديد معتزلى، متوفاى656 ه. (51) 4- «من مات ولا بيعة عليه مات ميتة جاهلية»
«هر كس بميرد و بيعتى بر عهده او نباشد به مرگ جاهلى مرده است.» اين متن را گروهى از بزرگان اهل سنت روايت كردهاند كه از آن جمله است: 1- محمد بن سعد، كاتب واقدى، متوفاى 230 ه در كتاب طبقات. (52) 2- علاءالدين على بن حسامالدين، مشهور به «متقى هندى»متوفاى975ه. (53) 5 - «من مات وليس فى عنقه بيعة مات ميتة جاهلية.»
«هر كس بميرد و در گردنش بيعتى نباشد به مرگ جاهلى از دنيا رفته است.» اين متن را جمع كثيرى از محدثان اهل سنت روايت كردهاند كه از آن جمله است: 1- مسلم بن حجاج نيشابورى، متوفاى 261 ه . در صحيح خود. (54) 6 - «من مات و ليس عليه طاعة مات ميتة جاهلية»: «هر كس بميرد و اطاعتى (اطاعت امامى) بر او نباشد به مرگ جاهلى از دنيا رفته است.» اين متن را هيثمى در مجمعالزوائد نقل كرده است. (55) 7 - «من مات ولا طاعة عليه مات ميتة جاهلية»:
اين متن را با اين تعبير جمعى از علماى اهل سنت روايت كردهاند كه از آن جمله است: 1- عبدالله بن محمد بن ابى شيبه، متوفاى 235 ه. در كتاب «المصنف». (56) 2- شهابالدين احمدبنعلى، ابن حجر عسقلانى، متوفاى 852 ه. (57) 8 - «من مات و ليست عليه طاعة مات ميتة جاهلية»:
«هر كس بميرد و اطاعتى (اطاعت امامى) به گردنش نباشد به مرگ جاهلى مرده است.» اين متن را گروهى از علماى اهل سنت در منابع حديثى خود آوردهاند كه از آن جمله است: 1- احمد حنبل پيشواى حنابله، متوفاى 241ه. در مسند خود. (58) 2- محمد بن اسماعيل بخارى، متوفاى256 ه. در تاريخ خود. (59) 3- حافظ ابوالحسن على بن جعد جوهرى، متوفاى 230 ه. در مسند خود. (60) 4- حميد بن رنجويه، متوفاى 251 ه. در كتاب «الاموال». (61) 5 - متقى هندى، متوفاى 975 ه. در كتاب «كنز». (62) 9- «من مات و ليس فى عنقهلامامالمسلمين بيعة، فميتته ميتة جاهلية»:
«هر كس بميرد و در گردنش براى امام مسلمانان بيعتى نباشد، مردهاش مرده جاهلى است.» اين متن را محمود بن عمرز مخشرى، متوفاى 538 ه. در «ربيعالابرار» روايت كرده است. (63) 10- «من مات و لم يعرف امام زمانه، فليمت ان شاء يهوديا و ان شاء نصرانيا»:
«هركس بميرد و امام زمانش را نشناسد، اگر بخواهد يهودى از دنيا مىرود و اگر بخواهد نصرانى از دنيا مىرود.» اين متن را مطابق نقل آيتالله حاج شيخ لطفالله صافى (64) محمد بن عمر تيمى، مشهور به «فخر رازى» متوفاى606 ه. در رساله «المسائلالخمسون» روايت كرده است. (65) بخشسوم
متونى كه فقط در روايات علماى شيعه آمده، و يا در اين فرصت كوتاه در منابع حديثى اهل تسنن به آنها راه نيافتهايم: 1- «من مات لا يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية»:
«هركس بميرد و امام زمانش را نشناسد، با مرگ جاهلى از دنيا رفته است.» اين متن را مرحوم علامه مجلسى در بحار آورده است. (66) 2- «من مات و هو لا يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية»:
«هركس در حالى بميرد كه امام زمانش را نمىشناسد به مرگ جاهلى مرده است.» اين متن را جمعى از بزرگان عالم تشيع روايت كردهاند كه از آن جمله است: 1- محمد بن محمد بن نعمان، مشهور به «شيخ مفيد» متوفاى413 ه. (67) 2- ابوالفتح محمد بن على كراجكى، متوفاى449ه. (68) 3- غواص بحار معارف آل محمد، علامه مجلسى متوفاى 1110 ه. (69) 4- خاتمةالمحدثين، حاج شيخ عب-اس قمى، متوف-اى1359 ه. (70) 3- «من ماتليس له امام مات ميتة جاهلية»:
«هر كس بميرد و امامى بر او نباشد به مرگ جاهلى مرده است.» اين متن را ابوجعفر احمد بن محمد برقى، متوفاى 274 ه. روايت كرده است. (71) 4- «من مات و ليس له امام فميتته ميتة جاهلية»:
«هركس در حالى بميرد كه امامى بر او نباشد مردهاش مرده جاهلى است.» اين متن را پيشواى محدثان شيعه مرحوم كلينى در كافى شريف روايت نموده است. (72) 5 - «من بات ليلة لا يعرف فيهاامامه مات ميتة جاهلية»:
«هركس شبى را سحر كند كه در آن امامش را نشناسد به مرگ جاهلى مرده است.» اين متن را ابوعبدالله محمد بن ابراهيم نعمانى، متوفاى بعد از 442 ه. روايت كرده است. (73) 6 - «من مات و لم يعرف امامه مات ميتة جاهلية»:
«هركس بميرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلى از دنيا رفته است.» اين متن را گروهى از بزرگان شيعه روايت كردهاند كه از آن جمله است: 1- محمد بن يعقوب كلينى، متوفاى329ه. در كافى شريف. (74) 2- محمد بن مسعود بن عياش سلمى - قرن سوم - در تفسيرش. (75) 3- ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، متوفاى 460 ه. در اختيار رجالكشى. (76) 4- علامه بزرگوار مولى محمد تقى مجلسى، متوفاى 1110 ه دربحار (77) 7-«منمات و هو لا يعرف امامه مات ميتة جاهلية»:
«هركس در حالى بميرد كه امامش را نشناسد به مرگ جاهلى مرده است.» اين متن را ابوجعفر احمد بن محمد برقى، متوفاى 274ه. در محاسن آورده است. (78) 8 - «من مات و ليس عليه امام مات ميتة جاهلية»:
«هركس در حالى بميرد كه امامى بر او نباشد به مرگ جاهلى مرده است.» اين متن را مرحوم كلينى در كافى شريف روايت كرده است. (79) 9- «من مات و ليس عليه امام فمات ميتة جاهلية»:
«هركس بميرد و امامى بر او نباشد، پس به مرگ جاهلى مرده است.» اين متن را محمد بن جرير طبرى، از بزرگان جهان تشيع در قرن چهارم، معاصر و همنام طبرى معروف، در كتاب بسيار ارزشمند «المسترشد» روايت كرده است. (80) 10- «من مات وليس له امام يسمع له و يطيع، مات ميتة جاهلية»:
«هر كس در حالى بميرد كه امامى بر او نباشد كه به فرمانش گوش دهد و از اوامرش اطاعت كند، به مرگ جاهلى مرده است.» اين متن را شيخ مفيد قدس سره در كتاب «الاختصاص» آورده است. (81) 11- «من مات وليس عليه امام حى ظاهر، مات ميتة جاهلية»:
«هر كس بميرد و امام زنده و آشكارى نداشته باشد، به مرگ جاهلى مرده است.» اين متن را نيز شيخ مفيد قدس سره روايت كرده است. (82) 12- «من مات و ليس له امام من ولدى مات ميتة جاهلية»:
«اين متن را ابوجعفر محمد بن على بن بابويه، مشهور به «شيخ صدوق» در كتاب «عيون» از امام هشتم، از پدران بزرگوارش، از رسول اكرم صلىالله عليه و آله روايت كرده است (83) كه ترجمهاش اين است: «هر كس بميرد و امامى از فرزندانم برايش نباشد با مرگ جاهلى از دنيا رفته است.» 13- «من مات و ليس فى عنقه بيعة امام مات ميتة جاهلية»:
«هر كس بميرد و بيعت امامى در گردنش نباشد به مرگ جاهلى از دنيا رفته است.» اين متن را سيد مرتضى علمالهدى، متوفاى436 ه. در كتاب «الفصولالمختاره» روايت كرده است. (84) اينها جمعا 30 متن بود كه از نظرخوانندگان گرامى گذشت كه 10 متن از آنها اختصاص به اهل سنت داشت و13 متن از آنها به احاديثشيعه اختصاص داشت و7 متن از آنها عينا در منابع مورد اعتماد و اسناد شيعه و سنى آمده است. هدف ما از ارائه اين متون اثبات تواتر معنوى حديثشريف: «منيتة جاهلية» بود، كه با اندك تاملى در متون ياد شده هر شخص با انصافى به اين نتيجه مىرسد. برخى از بزرگان شيعه و برخى از علماى اهل تسنن بر تواتر آن تصريح كردهاند كه عين تعبيرشان را در اينجا مىآوريم، سپس نكاتى را يادآور مىشويم: 1- شيخ مفيد، متوفاى413 ه. در كتاب پرارزش «الافصاح» مىفرمايد: اين حديثبه صورت «متواتر» از پيامبر صلىالله عليه و آله روايتشده كه فرمود: «من مات و هو لايعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية». (85) وى همچنين رساله مستقلى در اين رابطه تاليف كرده و در آغاز آن مىفرمايد: حديث: «من مات و هو لايعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» روايت صحيحه است، و اجماع اهل آثار بر آن گواهى مىدهد (86) و صريح آيه قرآن: (يوم ندعو كل اناس بامامهم) (87) معناى آن را تقويت مىكند. 2- شيخ بهائى، متوفاى 1030 ه. در اين رابطه مىفرمايد: در ميان شيعه و سنى مورد اتفاق است كه رسول اكرم صلىالله عليه و آله فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» (88) 3- علامه مجلسى، متوفاى 1110 ه. در اين زمينه مىفرمايد: شيعه و سنى به صورت «متواتر» روايت كردهاند كه: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» (89) 4- سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى، متوفاى 1294 ه. مىفرمايد: اين حديث در ميان شيعه و سنى متفق عليه است كه: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» (90) 5 - قاضى بهلول بهجت افندى زنگنه زورى، متوفاى 1350ه . مىنويسد: حديث: «من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» متفق عليه علماى عامه و خاصه مىباشد. (91) 6 - ابن ابىالحديد معتزلى در شرح اين فراز از كلام امير مؤمنان عليهالسلام كه مىفرمايد: «لايدخلالجنة الا من عرفهم و عرفوه»: «وارد بهشت نمىشود جز كسى كه امامان را بشناسد و امامان نيز او را بشناسند.» (92) مىگويد: «اصحاب ما همگى بر درستى اين مطلب معتقد هستند كه هركس امامان را نشناسد وارد بهشت نمىشود.» (93) 7- سيوطى و آلوسى در ذيل آيه شريفه: (يوم ندعو كل اناس بامامهم) (94) از رسول اكرم صلىالله عليه و آله روايت كردهاند كه فرمود: «يدعى كل قوم بامام زمانهم»: «روز قيامت هر گروهى با امام زمانشان فراخوانده مىشوند.» (95) 8 - عين همين تعبير در منابع شيعه نيز از رسول اكرم صلىالله عليه و آله آمده است. (96) 9- مرحوم طبرسى آن را به تعبير: «يدعى كل اناس بامام زمانهم» روايت كرده است. (97) 10- در منابع حديثى آمده است كه حضرت امام حسين عليهالسلامفت، يكى از اصحاب پرسيد: «پدر و مادرم بفدايت، معناى شناختخدا چيست؟»سالار شهيدان در پاسخ فرمود: «معرفة اهل كل زمان امامهمالذى يجب عليهم طاعته»: «شناختخدا عبارت است از شناخت اهل هر زمانى امامى را كه اطاعتش بر آنها واجب است.» (98) 11- امام سجاد عليهالسلام در تفسير آيه شريفه (فطرةاللهالتى فطرالناس عليها) (99) فرمود: «فطرت عبارت است از لاالهالاالله، محمد رسولالله و على ولىالله.» سپس فرمود: «الى هيهناالتوحيد»: «توحيد تا اينجاست.» (100) از اين دو حديثبه روشنى معلوم مىشود كه شناخت امام از شناختخداوند متعال جدا نيست، بلكه يكى از ابعاد آن است، چنانكه دعاى معرفت كه از ناحيه مقدسه صادر شده، اشاره لطيفى به آن دارد، آنجا كه مىفرمايد: «اللهم عرفنى نفسك، فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبيك،اللهم عرفنى نبيك، فانك ان لم تعرفنى نبيك لم اعرف حجتك: اللهم عرفنى حجتك، فانك ان لم تعرفنى حجتك ضللت عن دينى.» اين دعا توسط نخستين نائب خاص حضرت بقيةالله ارواحنا فداه، از ناحيه مقدسه صادر شده، و امر شده كه در دوران غيبت آن كعبه مقصود شيعيان منتظر و چشم به راه بر خواندن آن مداومت كنند. (101) در پايان يادآور مىشويم كه يكى از نويسندگان متعهد معاصر، كتاب ارزشمندى را در پيرامون حديث: «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتةالجاهلية» تاليف كرده، و آن را «شناخت امام يا راه رهائى از مرگ جاهلى» ناميده است، ما ضمن سپاس و تقدير از مؤلف ارزشمند، مطالعه آن را به همه منتظران ظهور توصيه مىكنيم. 1. الذخيرة فىالكلام: چاپ 1411 ه قم، ص 495. 2.اعلامالورى باعلامالهدى: چاپ بيروت، ص 415. 3. كشفالغمة: چاپ بيروت، ج3 ص 318. 4. نفحاتاللاهوت: چاپ نجف ص13 و ترجمه آن: چاپ مشهد ص23. 5 .اربعين شيخ بهائى: چاپ1373 ش. قم، ص206. 6. سفينةالبحار: چاپ 1414ه اسوه، ج6 ص 75. 7. وسائلالشيعة: چاپ 30 جلدى آلالبيت قم، ج16 ص246. 8 . بحارالانوار: چاپ 110 جلدى تهران، ج 8 ص 368، ج 32، ص 321 و 331، ج 51 ص 160، ج 68 ص339. 9. صحيح مسلم، به نقل ملاعلى قارى در خاتمه «الجواهرالمضيئة» جلد 2 ص457 (الغدير: 10/360). 10. المغنى: ج 1 ص116 (شناخت امام ص 34). 11. الجمع بينالصحيحين حميدى، به نقل قاضى نورالله شوشترى در احقاق: ج 2 ص306. 12. شرح المقاصد: چاپ 1405 ه. قاهره، ج 5 ص239. 13. الجواهرالمضيئة: ج 2 ص509 (شناخت امام ص 41). 14. ازالةالغين: چاپ دهلى، (شناخت امام ص 42). 15. ينابيعالمودة: چاپ1416 ه. اسوه، ج3 ص 372. 16. مناقب آل ابىطالب: چاپ 1412ه. بيروت، ج 1 ص 304. 17. بريقةالمحموديه: چاپ قاهره، ج 1 ص116 (احقاق:19/651). 18. تشريح و محاكمه در تاريخ آل محمد: چاپ1403ه. تهران، ص166. 19. اختصاص شيخ مفيد، چاپ جامعه مدرسين قم، ص268 20.تفسير عياشى : چاپ 1380 ه. تهران، ج 2 ص303. 21. تفسير كنزالدقائق: چاپ ارشاد تهران، ج7 ص 460. 22. مسند طيالسى: چاپ حيدرآباد دكن، ص259 ح1913. 23. مسند احمد: چاپ1313ه قاهره، ج 4 ص96. 24. معجم كبير: چاپ 1404 ه. بيروت، ج19 ص 388 ح 910 و مسندالشاميين: ج 2 ص 438 (المسترشد: 178). 25. شرح نهجالبلاغه: چاپ مصر، ج19 ص 155. 26. مجمعالزوائد: چاپ1353 ه. قاهره، ج 5 ص 218. 27. كنزالعمال: چاپ بيروت، ج 1 ص103ح 464،ج6 ص 65 ح1486. 28. مجمعالفوائد: چاپ بيروت، ج 2 ص259 (شناخت امام: 42). 29. ينابيعالمودة: چاپ انتشارات اسوه، تهران، ج 1 ص 351. 30. محاسن برقى: چاپ مجمع جهانى اهلبيت، ج 1 ص 252 ح 475. 31. الامامة والتبصرة: چاپ بيروت، ج 1 ص377. 32. اصول كافى، چاپ بيروت، ج 1 ص377. 33. ثوابالاعمال: چاپ 1392ه. نجف اشرف، ص 205. 34. اختيار رجال كشى: چاپ دانشگاه مشهد، ص 425 ح799. 35. تفسير البرهان: چاپ بيروت، ج 1 ص386. 36. بحارالانوار: ج 8 ص 362 و ج23 ص 78 و 85. 37. معجمكبير طبرانى: ج 10 ص289 ح10687. 38. الايضاح: چاپ دانشگاه تهران، ص 75. 39. اصول كافى، چاپ بيروت، ج 1 ص376. 40. زوائد بزار: ج 1 ص 144 و ج 2 ص143 (شناخت امام ص33). 41. مجمعالزوائد: ج 5 ص 244 و 225 و كشفالاستار عن زوائدالبزار: ج 2 ص 252 ح 1635. 42. الاحسان بترتيب صحيح ابن حبان: چاپ بيروت، ج7 ص49 (شناخت امام: 38). 43. اصول كافى: چاپ بيروت، ج 1 ص 378 ح 2. 44. الامامة والتبصرة: چاپ1407 ه. بيروت، ص 220. 45. كمالالدين: چاپ1359ه. تهران، ج 2 ص 412،413 و 668. 46. بحارالانوار: ج23 ص 78 و 88 . 47. صحيح مسلم، ج 8، ص107 (احقاقالحق:13/85). 48. حليةالاولياء: چاپ1357 ه. قاهره، ج3 ص 224. 49. المعيار والموازنة: چاپ 1402 ه. بيروت، ص 24. 50. نقض كتاب العثمانية ص29 (الغدير: 10/360). 51 . شرح نهجالبلاغة: چاپ قاهره، ج13 ص 242. 52 . طبقات ابن سعد: چاپ 1405 ه. بيروت، ج 5 ص 144. 53 . كنزالعمال: چاپ1399ه. بيروت، ج 1 ص103 ح463. 54 . صحيح مسلم: چاپ 1374 ه. قاهره، ج3 ص 1478 ح 1851. 55 . مجمعالزوائد: چاپ1353 ه. قاهره، ج 5 ص223. 56 . المصتف ابن ابى شيبة: چاپ1409ه. بيروت، ج 8 ص 605 ح 92. 57 . المطالبالعالية: ج 2 ص 228 ح 2088 (شناخت امام: 40). 58 . مسند احمد: چاپ1313ه. قاهره، ج3 ص446. 59 . التاريخالكبير: چاپ1407 ه. بيروت، ج6 ص 445 ح2943. 60 . مسند ابىالحسن جوهرى: چاپ كويت، ج2 ص 850 ح 2375. 61 . الاموال: چاپ رياض، ج 1 ص82 (شناخت امام: 32). 62 . كنزالعمال: چاپ1399ه. بيروت، ج6 ص 65 ح 14861. 63 . ربيعالابرار: ج 4 ص 221 (شناخت امام:36). 64 . پيرامون معرفت امام: چاپ 1402 ه. تهران، ص 8. 65 . المسائلالخمسون: چاپ 1328 ه. مصر، ص 384 مساله47. 66 . بحارالانوار: چاپ تهران، ج23 ص89. 67 . الافصاح: چاپ بنياد بعثت ص 28 و الرسالةالاولى فىالغيبة: چاپ كنگره جهانى شيخ مفيد، در ضمن مجموعه مصنفات، ج7 - رساله هفتم - ص 11. 68 . كنزالفوائد: چاپ سنگى ص 152. 69 . بحارالانوار: ج23 ص 94 و ج37 ص27. 70. سفينةالبحار: چاپ انتشارات اسوه، ج6 ص219. 71. محاسن برقى: چاپ مجمع جهانى اهلبيت قم، ج 1 ص 252 ح 472. 72. اصول كافى: ج 1 ص 371 ح 5 و ص376 ح 2. 73. غيبت نعمانى: چاپ1397 ه. تهران، ص127. 74. اصول كافى: ج 2 ص 20 و 21. 75. تفسير عياشى: چاپ 1380 ه. تهران، ج 1 ص 252. 76. رجال كشى: چاپ دانشگاه مشهد، ص473 ح899. 77. بحارالانوار: ج 68 ص337 و387. 78. محاسن برقى: ج 1 ص 251 ح 474 و بحارالانوار: ج23 ص76. 79. اصول كافى: ج 1 ص397 ح 1. 80 . المسترشد فى امامة اميرالمؤمنين: چاپ 1415 ه. قم، ص177. 81 . اختصاص شيخ مفيد: چاپ جامعه مدرسين قم، ص269. 82 . همان مدرك. 83 . عيونالاخبار: چاپ 1390 ه. نجف اشرف، ج 2 ص 58 ح 214. 84 . الفصولالمختاره: چاپ كنگره جهانى شيخ مفيد، ص 245. 85 . الافصاح: چاپ بنياد بعثت، ص 28. 86 . مصنفاتالشيخالمفيد: چاپ كنگره، ج7 رساله هفتم «الرسالةالاولى فىالغيبة» ص 12. 87 . سوره نساء، آيه 41. 88 . اربعين شيخ بهائى، چاپ1373 ش . قم، ص206. 89 . بحارالانوار: ج 8 ص 368. 90. ينابيعالمودة: چاپ اسوه، ج3 ص456. 91. تشريح و محاكمه در تاريخ آل محمد: چاپ بنياد بعثت، ص166. 92. نهجالبلاغه. 93. شرح نهجالبلاغه: چاپ مصر، ج9 ص 155. 94. سوره نساء، آيه 41. 95. الدرالمنثور: چاپ مصر، ج 4 ص 194 و روحالمعانى: چاپ بيروت: ج 15 ص 112. 96. عيونالاخبار: ج 2 ص 32 ح 61 و تفسير كنزالدقائق: ج7 ص 455. 97. تفسير مجمعالبيان: ج6 ص663. 98. عللالشرائع: ص9، كنزالفوائد ص 151 و بحارالانوار: ج 5 ص 312، ج23 ص83 و93. 99. سوره روم، آيه 30. 100. تفسير قمى: ج 2 ص 155 و بحارالانوار: ج3 ص277. 101. مصباحالمتهجد ص269، كمالالدين ص 512، جمالالاسبوع ص 522، البلدالامين ص306 و بحارالانوار: ج53 ص187 و ج 95 ص327.