پرسش : آيا ايمان به ظهور منجى نزد اديان وملل ديگر نيز وجود دارد؟ پاسخ : ايمان به ظهور منجى بشريت از وضع موجود واقامه عدل وداد، فطرى بشر است ولذا اين عقيده در هر ملت ودينى وجود دارد. محمّد امين زينالدين مىگويد: «شکى نيست که اعتقاد به اصلاح جامعه از وضعيّت موجود، از ابتداى تاريخ بشر در ذهن مردم وجود داشته است واز عقايد اختصاصى دين اسلام نيست، زيرا در بين اديان آسمانى قبل از ظهور اسلام مشاهده مىکنيم که همگى خبر از وقوع اين حقيقت دادهاند وحتى صفات مصلح وراهکارهاى اصلاحى او را نيز بيان کردهاند، گرچه نام او را مهدى ودعوت اصلاحى او را به نام مهدويت نگذاشتهاند... اين عقيده وفکر حتى به اديان ديگر از قبيل زردشتى وبرهمنى و... نيز سرايت کرده است...».( مع الدکتور احمد امين فى حديث المهدى والمهديّه، ص 11.) در بين اديان آسمانى وآيينهاى شبه دينى وملتها، مىتوان از اينها نام برد: 1 - يهود به بازگشت عزير يا منحاس بن عازر بن هارون اعتقاد دارد . 2 - مسيحيت با ايمان به بازگشت عيسى (ع). 3 - زردشت با ايمان به بازگشت بهرام شاه. 4 - هندوها با ايمان به بازگشت فيشنوا. 5 - مجوس با ايمان به بازگشت أوشيدر. 6 - بودايىها در انتظار ظهور بودا. و.... ( الامامة وقيام القيامة، ص 271ù270 ؛ العقيده والشريعة فى الاسلام، ص 192.)
پرسش : از چه زمانى خطوط کلّى براى روز موعود جهانى ترسيم شده است؟
پاسخ : ترسيم خطوط کلّى براى روز موعود به شروع خلقت باز مىگردد؛ زيرا اين روز هدف وغرض اساسى براى خلقت است. براى توضيح اين مطلب به نکاتى چند اشاره مىکنيم: 1 - براى برپايى حکومت عدل جهانى دو شرط اساسى وجود دارد: يکى شناخت کامل عدل به معناى وسيعش وديگرى آمادگى براى فداکارى در راه پياده کردن عدالت در سطح جهان، بعد از علم وشناخت عدل. بشر اين دو شرط اساسى را از ابتداى خلقت نداشته است، بلکه انبيا متکفّل اين دو امر مهم شده ودرصدد تربيت بشر براى رسيدن به آن دو بودهاند. گرچه انبيا در شرط اوّل به موفقيّت رسيده وعدل را به معناى وسيع وهمه جانبهاش براى مردم تبيين نمودهاند ولى در طول تاريخ خود نتوانستند شرط دوم را به طور کامل محقق سازند، واين نه به جهت قصور در انجام وظيفه آنان بوده، بلکه به خاطر قصور يا تقصير از جانب مردم بوده است. 2 - انبيا در طول تاريخ بعثت خود مردم را به هدف وغرض اساسى از خلقت بشر که همان رسيدن به حکومت عدل توحيدى است گوشزد مىکردهاند. خداوند متعال مىفرمايد: «وَلَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ»؛«در زبور بعد از ذکر [تورات] نوشتيم بندگان شايستهام وراث [حکومت] زمين خواهند شد.»( سوره انبياء، آيه 105.) ونيز مىفرمايد: «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِينَ»؛ «ما مىخواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم وآنان را پيشوايان ووارثان روى زمين قرار دهيم.»( سوره قصص، آيه 5.) ونيز مىفرمايد: «هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدى وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ»؛ «او کسى است که رسول خود را با هدايت ودين حقّ فرستاد تا او را بر همه اديان غالب سازد هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.»( سوره صف، آيه 9.) 3 - براى هيچ يک از انبيا، شرايط اساسى وعمومى براى هدايت کلّ بشر وتشکيل حکومت عدل توحيدى در سطح جهان فراهم نشد، زيرا دو شرط اساسى براى تشکيل چنين حکومتى فراهم نگشت: الف) انبيا گرچه مفهوم عدل کامل وبه معناى وسيع آن را براى مردم تفهيم نمودند ولى بشر به آن درجه از فهم وشعور نرسيده است تا به حقيقت آن در سطح گستردهاش پى برده باشد. لذا هدف انبياى سابق بر حضرت موسى (ع)، ترسيخ وتثبيت عقيده مردم بوده، وتکاليف شرعى فرعى زيادى نداشتهاند، تا اينکه از زمان حضرت موسى (ع) تا عصر بعثت رسول اکرم (ص) خصوصاً در شريعت اسلام شرايع به صورت تفصيل تبيين شده است. ب) تاکنون هيچ امّتى به حدّى نرسيدهاست که بتواند در راه پياده شدن حکومت عدل توحيدى جهانى فداکارى تام وتمام داشته باشد. حضرت نوح950 7 سال قوم خود را به حقّ وحقيقت دعوت کرد ولى به جز اندکى به او ايمان نياوردند. قوم حضرت ابراهيم (ع) به جاى پذيرش دعوتش او را در آتش انداختند. قوم حضرت موسى (ع) درخواست او را براى مقابله با حاکمان ظالم فلسطين رد کرده وگفتند: «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقاتِلا إِنّا ههُنا قاعِدُونَ»؛ «تو وخدايت برويد وبا آنان بجنگيد ما اينجا نشستهايم.»( سوره مائده، آيه 24.) حواريون حضرت عيسى (ع) در قدرت خداوند شک نمودند وبه عيسى خطاب کرده، گفتند: «يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّکَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مآئِدَةً مِنَ السَّمآءِ» «اى عيسى بن مريم! آيا پروردگارت قدرت دارد که براى ما سفرهاى غذا از آسمان نازل کند.»(پاورقي . همان، آيه 112.) نتيجه: گرچه خطوطى کلّى واساسى روز موعود از ابتداى خلقت ترسيم شده است ولى هنوز شرايط تحقق وپياده شدن آن فراهم نگشته است.
پرسش : منجى در آيين هندو کيست؟
پاسخ : بشارت به ظهور منجى در کتابهاى مقدس هندوها نيز به چشم مىخورد. در کتاب «ماللهند» از کتابهاى مقدس هندوها آمده است: «در اواخر دوره چهارم اهل زمين به فساد کشيده شده واکثر آنها کافر مىشوند آنان معصيتهاى بزرگ را انجام داده وحاکم آنها افراد پست خواهد بود. مردم در آن روز به گرگها شبيهاند که همديگر را مىدرند وغارت مىکنند. کاهنان ومردان دين فاسد مىشوند وحقّ با دزدان مىشود وافراد باتقوا وزاهد را تحقير مىکنند... در آن زمان «برهمنکلا» يعنى مردى شجاع وديندار ظهور مىکند وزمين را با شمشير برندهاش از مفسدين وپليدىها پاک کرده وافراد پاک وطاهر را حفظ خواهد نمود».( ماللهند، ص 321.) در کتاب «شاکمونى» آمده است: «حکومت ودولت جهانى به دست مردى از ذرّيه سيّد خلايق عالميان «کشن» بزرگ ختم خواهد شد، او کسى است که بر کوههاى شرق وغرب عالم حکومت خواهد کرد... وتمام اديان الهى، يک دين خواهد شد، او که اسمش قائم وعارف باللَّه است، دين خدا را احيا خواهد نمود». ( بشارت العهدين، ص 242 ؛ بشارة الظهور، ص 17.) ودر کتاب «وشن جوک» از کتابهاى هندوها آمده است: «ودر آخرالزمان زمين به دست مردى خواهد افتاد که خداوند متعال را دوست دارد واو از خواص بندگان خداست. نام او «فرخنده وخجسته» است.( همان، ص 272 ؛ بشارة الظهور، ص 18.) ودر کتاب «باسک» از کتابهاى هندوها آمده است: «دوره آخرالزمان به حکومت حاکم عادلى ختم خواهد شد که رهبر ملائکه وجنّ وانس است. حق با اوست . او بر دريا وخشکى وکوهها سيطره پيدا مىکند واز آنچه در آسمانها وزمين است خبر مىدهد وکسى بزرگتر از او متولد نشده است».( بشارة الظهور، ص 18.) در کتاب «أوپانيشاد» آمده است: «اين مظهر (ويشنو) در آخرالزمان ظهور مىکند در حالى که بر اسبى سفيد سوار وبه دست او شمشيرى برهنه است، وبه ماننده ستاره دنبالهدار مىدرخشد وهمه افراد پست را به هلاکت مىرساند وزندگى نوينى را برپا کرده وطهارت وپاکى را بر مىگرداند».( اوپانيشاد، ص 737.)
پرسش : منجى در آيين بودا کيست؟
پاسخ : مؤسس آيين بودا شخصى است به نام «سدهارتا جوتوما» معروف به «بودا»، او کسى بود که در نپال متولد شد وبودايىها او را فرزند خدا مىدانند ومعتقدند که در آخرالزمان ظهور کرده، بشريّت را از وضع موجود وگرفتارىها نجات خواهد داد. آنان مىگويند: بودا با کامل کردن وظيفه خود با جسدش به آسمان رفته وبار ديگر به زمين باز مىگردد تا صلح وبرکت را به مردم بازگرداند. بودايىها دو مذهب بزرگ دارند: يکى مذهب شمالى که در حق بودا تا به حدّى غلو کرده او را خداى خود مىدانند. وديگرى مذهب جنوبى که غلوّشان در حقّ بودا کمتر است. وعمدتاً در منطقه آسياى شرقى ساکنند
پرسش : موعود از ديدگاه زردشتيان کيست؟
پاسخ : در کتاب معروف زردشتيان به نام «زند» بعد از آنکه سخن از مقابله ومبارزه ابدى بين ايزدان واهريمنان به ميان مىآورد، مىگويد: «در اين هنگام فتح وپيروزى ونصرت از ناحيه ايزدان واقع مىشود وبعد از نصرت ويارى ايزدان ونابودى نسل اهريمنان عالم به سعادت اصلى خود مىرسد وفرزندان آدم بر کرسى سعادت وبرکت خواهند نشست».( بشارات العهدين، ص 238ù237 ؛ بشارة الظهور، ص 34.) جاماسب در کتاب «جاماسبنامه» از زردشت نقل کرده که فرمود: «مردى از سرزمين تازيان از ذريه هاشم خروج خواهد کرد،او مردى بزرگسر، با جسمى عظيم، ساقى طولانى، بر دين جدّش وبا لشکرى فراوان رو به ايران خواهد نمود، زمين را آباد کرده وآن را پر از عدل وداد خواهد نمود».( بشارت العهدين، ص 244ù243.) در همان کتاب بعد از بشارت به نبوّت رسول اکرم (ص) مىگويد: «واز ذريه دختر آن پيامبر که به (خورشيد عالم وشاه زمان) معروف است، مردى به خلافت خواهد رسيد که در دنيا به حکم يزدان حکم خواهد نمود، او آخرين خليفه آن پيامبر در وسط عالم يعنى مکه است، ودولتش تا روز قيامت دوام خواهد داشت...».( بشارت العهدين، ص 273 ؛ بشارة الظهور، ص 20.) در کتاب «زند بهمن يسن» شرح کتاب «اوستا» کلام جاماسب را از قول استادش زردشت اين چنين نقل مىکند: «قبل از ظهور سوشيانس خلف وعده، دروغ، بىدينى وبىبند و بارى در عالم گسترش مىيابد، مردم از خداوند دور شده وظلم وفساد عالم را فرا مىگيرد. اين امور، احوال عالم را دگرگون کرده وزمينه را براى ظهور منجى جهانى فراهم مىآورد وعلائمى که هنگام ظهور اتفاق مىافتد عبارت است از حادثه عجيب وغريبى در آسمان ظاهر مىشود که دلالت بر آمدن «خردشهر ايزد» دارد. ملائکه از طرف مشرق ومغرب به اذن او فرستاده مىشوند تا خبرها واعلانها را به عالم برسانند...».( جاماسبنامه، ص 25.) ونيز در کتاب «زند بهمن يسن» مىخوانيم: «...وبعد از آن، سوشيانس عالم را پاک خواهد نمود، آن گاه قيامت برپا خواهد شد».( زند بهمن يسن، ص 19.) در همان کتاب در تفسير کلمه سوشيانس آمده است: «سوشيانس آخرين کسى است که مىآيد وزردشت را در عالم نجات خواهد داد».( همان، ص 150.)
پرسش : منجى نزد يهود چه کسى است؟
پاسخ : با مراجعه به کتابهاى مقدس يهود پى مىبريم که اشارات وتصريحات فراوانى به مسأله موعود جهانى شده است. واز جمله کتابهايى که در آنها به اين موضوع اشاره شده: کتاب دانيال نبى، حجّى نبى، صفيناى نبى، اشعياى نبى وزبور داوود است. لذا در قرآن کريم مىخوانيم: «وَلَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ»؛ «وبه تحقيق در زبور بعد از ذکر نوشتيم که همانا زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.»( سوره انبياء، آيه 105.) در زبور داوود مىخوانيم: «بار خدايا! حکومت خود را به ملک ببخش وعدالتت را به فرزند مَلِک عطا فرما تا به نيکى بين مردم حکم کرده وبر افتادگان انصاف دهد... تمام پادشاهان بر او خضوع کرده وهمه ملتها خدمتگذار او گردند...».( کتاب مقدس، عهد قديم، مزامير، مزمور 72، ص 1212-1210، رقم 17-1.)
پرسش : چرا حضرت مسيحعليهالسلام تاکنون زنده مانده است؟
پاسخ : حکمت بقا وزنده ماندن حضرت مسيح (ع) تاکنون بر حسب آنچه که عقول ما درک مىکند امورى است: 1 - در حضرت عيسى (ع) خصوصياتى يافت مىشود که در ساير انبيا نبوده است، از قبيل ولادت بدون پدر، زنده کردن مردگان، به آسمانها رفتن وديگر خصوصيات. 2 - زنده بودن وبقاى او برهان ودليل وشاهدى بر غيبت امام مهدى (ع) خواهد بود، زيرا بقاى مسيح با عمرى بيش از دو هزار سال، دليلى بر امکان وجود وحيات حضرت مهدى (ع) در کمتر از اين مقدار سال است، همان حکمتى که در روايات براى طول عمر حضرت خضر بيان شده است. شيخ صدوق؛ در «کمال الدين» به سند خود از امام صادق (ع) نقل مىکند که فرمود: «...بلى، إنّ اللَّه تبارک وتعالى لمّا کان فى سابق علمه أن يقدّر من عمر القائم (ع) فى آيام غيبته ما يقدّر، وعلم ما يکون من إنکار عباده بمقدار ذلک العمر فى الطول، طوّل عمر العبد الصالح فى غير سبب يوجب ذلک إلاّ لعلّة الاستدلال به على عمر القائم (ع) وليقطع بذلک حجة المعاندين لئلاّ يکون للناس على اللَّه حجة»؛ «...آرى، از آنجا که در علم سابق خداوند مقدّر شده بود که عمر قائم (ع) را در ايام غيبتش طولانى مىگرداند ومىدانست که اين مقدار طول عمر را بندگانش انکار مىکنند، لذا عمر بنده صالحش را تنها به جهت استدلال وشاهد آوردن عمر قائم (ع) طولانى کرد، وتا اينکه حجت ودليل معاندين قطع گردد وبراى مردم حجت واستدلالى بر خدا نباشد.»( کمالالدين، ص 357، ح 53 ؛ الغيبة، طوسى، ص 172، ح 129 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 222.)
پرسش : حکمت مشارکت حضرت مسيح(ع) در تشکيل حکومت جهانى چيست؟
پاسخ : شرکت حضرت مسيح (ع) در تشکيل حکومت عدل توحيدى جهانى ومساعدت حضرت مهدى (ع) در اين امر مهم جهاتى دارد که به برخى از آنها اشاره مىکنيم: 1 - از آنجا که مسيحيان جماعت زيادى را از مردم عالم تشکيل مىدهند، لذا با نزول او از آسمان ومشاهده معجزه از او، ايمان آورده ودر حقيقت به جهت پيروى واقتداى او به حضرت مهدى (ع)، مسيحيان نيز تسليم حضرت مهدى مىشوند. 2 - در نتيجه جهت اوّل، فتح وپيروزى حضرت بر عالم سريعتر وآسانتر خواهد شد، ولذا به جهت ايمان مسيحيان به امام مهدى (ع) بدون جنگ وخونريزى بخش عظيمى از عالم تحت اختيار حضرت قرار خواهد گرفت.
پرسش : آيا حضرت عيسى(ع) به زمين باز مىگردد؟
پاسخ : مطابق نصّ آيات قرآن واناجيل، حضرت عيسى (ع) به آسمانها رفت ودر پايان تاريخ به زمين باز مىگردد. در انجيل يوحنّا مىخوانيم: «از من شنيديد که به شما گفتم: من مىروم ودوباره به سوى شما باز مىگردم».( کتاب مقدس، عهد جديد، انجيل يوحنّا، ص 339، رقم 30-28.) در قرآن نيز به نزول حضرت عيسى (ع) اشاره شده است: 1 - خداوند متعال مىفرمايد: «وَيُکَلِّمُ النّاسَ فِى المَهْدِ وَکَهْلاً»؛ «واو [عيسى] در گهواره وهنگام پيرى با مردم سخن مىگويد.»( سوره آل عمران، آيه 46.) مىدانيم که حضرت عيسى (ع) هنگام سى سالگى به آسمانها رفت، پس مقصود به پيرى همان زمان نزول او از آسمان در آخرالزمان است. 2 - ونيز خداوند مىفرمايد: «وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الکِتابِ إِلّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ القِيامَةِ يَکُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً»؛ «وهيچ يک از اهل کتاب نيست مگر اينکه پيش از مرگش به او [مسيح] ايمان مىآورد وروز قيامت بر آنها گواه خواهد بود.»( سوره نساء، آيه 159.) ضمير در «به» و«موته» به حضرت عيسى (ع) باز مىگردد. از اين آيه به خوبى استفاده مىشود که حضرت عيسى در آخرالزمان از آسمان نزول کرده ومردم به او ايمان خواهند آورد.( ر.ک: صحيح بخارى، ج 4، ص 143 ؛ درالمنثور، ج 2، ص 241 ؛ و... .) 3. ونيز مىفرمايد: «وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسّاعَةِ فَلاتَمْتَرُنَّ بِها»؛ «وهمانا عيسى نشانه روشنى( سوره زخرف، آيه 61.) براى قيامت است پس در آن شک نداشته باشيد.» ( جامع البيان، ج 25، ص 115 ؛ البحر المحيط، ج 9، ص 386.) ونيز روايات شيعه وسنّى به نزول حضرت عيسى اشاره کرده است: بخارى به سند خود از رسول خدا (ص) نقل کرده که فرمود: «کيف انتم إذا نزل ابن مريم فيکم وامامکم منکم»؛ «شما را چه مىشود هنگامى که فرزند مريم در ميان شما فرود آمده( صحيح بخارى، ج 4، ص 143.) در حالى که امام شما از بين شماست.» شيخ صدوق؛ به سندش از محمّد بن مسلم ثقفى نقل کرده که از امام باقر (ع) شنيدم که مىفرمود: «القآئم منّا منصور بالرعب... وينزل روح اللَّه عيسى بن مريم، فيصلّى خلفه»؛ «قائم از ماست که با رعب ووحشت [که در قلوب مردم مىافتد] يارى خواهد( کمال الدين، ص 331، ح 16.) شد... وروح اللَّه عيسى بن مريم فرود آمده وپشت سر او به نماز خواهد ايستاد.»
پرسش : حضرت عيسى (ع) در کجا فرود خواهد آمد؟
پاسخ : از روايات استفاده مىشود که مکان نزول حضرت مسيح در آخرالزمان سرزمين دمشق است. طبرانى به سند خود از رسول خدا (ص) نقل کرده که فرمود: «ينزل عيسى بن مريم (ع) عند المنارة البيضاء شرقى دمشق»؛ «عيسى بن مريم کنار مناره سفيد قسمت شرق در سرزمين دمشق فرود خواهد آمد.»( المعجم الکبير، ج 1، ص 217.) ابن کثير مىگويد: «مسيح دجال خروج مىکند، آن گاه مسيح از آسمان بر زمين فرود مىآيد ومحلّ فرود او کنار مناره سفيد شرقى در دمشق هنگام نماز صبح است».( الفتن والملاحم، ص 172.)
پرسش : منجى نزد مسيحيان کيست؟
پاسخ : حضرت مسيح (ع) مبعوث شد تا مردم را بشارت دهد. کلمه «انجيل» از لغت يونانى گرفته شده وبه معناى «خبر خوش» وبشارت به رهايى آمده است. اين بشارت همان قيام ملکوت خداوند ويا به تعبير ديگرى مىتوان از آن به حکومت توحيدى در سطح کره زمين ياد نمود. در کتاب مقّدس مىخوانيم: «بر من واجب است تا تمام شهرها را به ملکوت خدا بشارت دهم وبراى اين امر فرستاده شدهام».( کتاب مقدس، عهد جديد، ص 205، رقم 43.) در انجيل متّى آمده است: «حضرت عيسى در جميع شهرها ودهات سير مىکرد ودر مجامع آنها مردم را تعليم وبه ملکوت بشارت مىداد».( انجيل متّى، 35/62/9.) در کلمات حضرت مسيح کلمه «فرزند انسان» زياد به چشم مىخورد، در انجيل متّى آمده است: «به حقّ مىگويم که از ميان حاضرين در اين مکان کسانى هستند که مرگ را نمىچشند تا اينکه فرزند انسان را مشاهده نموده که در ملکوتش مىآيد».( کتاب مقدس، عهد جديد، انجيل متّى، ص 84-82، رقم 28-13.) ونيز مىخوانيم: «همان گونه که برق از مشرق طلوع کرده وهمه را روشن مىکند آمدن فرزند انسان نيز اين چنين است».( همان، ص 104، رقم 27.) ونيز مىخوانيم: «به همين جهت آماده باشيد، در ساعتى که انتظار آن را نمىکشيد فرزند انسان خواهد آمد». ( همان، 44/105/24.) مقصود از «فرزند انسان» کيست؟ مسيحيان درصدد آن هستند که بر حضرت مسيح منطبق سازند، ولى از قرائن وشواهد موجود استفاده مىشود که مقصود از «فرزند انسان» شخصى غير از مسيح است که همان حضرت مهدى (ع) باشد: الف) در انجيل يوحنا از حضرت مسيح مىخوانيم: «من طالب مجد وعظمت خود نيستم در آنجا کسى است که آن را مىطلبد وحکم مىکند».( همان، انجيل يوحنّا، ص 317، رقم 50.) ب) از عباراتى که در انجيل متّى آمده به خوبى استفاده مىشود که «فرزند انسان» در آن عبارات غير از حضرت مسيح است که در آخرالزمان به جهت پياده کردن ملکوت خداوند ظهور کرده وعيسى بن مريم او را متابعت ومشايعت خواهد نمود.
پرسش : ظهور منجى در اناجيل در چه وقتى معين شده است؟
پاسخ : از برخى عبارات اناجيل به دست مىآيد که وقت ملکوت آسمانها که همان حکومت عدل جهانى توحيدى در روى زمين است، آخرالزمان معين شده است. حضرت عيسى (ع) در مورد مقدمات برپايى ملکوت خداوند مىگويد: «وزود است که خبر از جنگها وشايعات بشنويد، مبادا که فزع کنيد؛ زيرا حدوث آنها حتمى است، ولى نهايت عالم نخواهد بود».( کتاب مقدس، عهد جديد، انجيل متّى، ص 102، رقم 6.) ونيز مىفرمايد: «...آنکه تا نهايت باقى مىماند اوست کسى که خلاصى مىيابد».( همان، 13/103/24.) واين مطلب موافق رواياتى است که از رسول اکرم (ص) رسيده واشاره دارد به اينکه: «المهدىّ يخرج فى آخر الزمان»؛ «مهدى در آخرالزمان خروج خواهد نمود.»( الغيبة، طوسى؛، ص 178.)
پرسش : وسعت حکومت حضرت مهدىعليهالسلام چقدر است؟
پاسخ : از عهد جديد استفاده مىشود که حکومت حضرت مهدى (ع) که از آن به ملکوت آسمانها يا ملکوت خداوند براى فرزند انسان تعبير شده تمام روى زمين را فرا خواهد گرفت، در انجيل لوقا آمده است: «در آينده مردمى از شرق وغرب وشمال وجنوب زمين آمده وبر سر سفره، در ملکوت خداوند خواهند نشست».( انجيل لوقا، 29/242/13.) ودر انجيل مرقس مىخوانيم: «وواجب است که قبل از آن به جميع عالم بشارت داده شود».( انجيل مرقس، 10/166/13.) در احاديث اسلامى نيز به اين موضوع اشاره شده است، امام باقر (ع) مىفرمايد: «القائم منّا... يبلغ سلطانه المشرق والمغرب»؛ «قائم از ما... حکومت او مشرق ومغرب عالم را فرا خواهد گرفت.»( کمال الدين، ص 330، ح 16.) ابوداوود به سندش از رسول خدا (ص) نقل کرده که فرمود: «ويهلک اللَّه فى زمانه الملل کلّها إلاّ الإسلام»؛ «خداوند در زمان او [مهدى (ع)] اهل همه ملتها به جز اسلام را هلاک خواهد نمود.»( سنن ابىداوود، ج 2، ص 319، ح 4324.)
پرسش : اوصاف ياران منجى در اناجيل چيست؟
پاسخ : در اناجيل مسيحيان اوصافى براى ياران منجى بشريت ذکر شده که به برخى از آنها اشاره مىکنيم: 1 - اطاعت: در انجيل مرقس آمده است: «به حقّ به شما مىگويم: هرکس که همانند طفل، ملکوت خدا را نپذيرد در آن داخل نخواهد شد». مثال به طفل اشاره به اطاعت مطلق است.( کتاب مقدس، عهد جديد، انجيل مرقس، ص 157، رقم 15.) 2. عمل به احکام: در انجيل متّى آمده است: «اين گونه نيست که هر کسى ياربّ ياربّ بگويد داخل در ملکوت آسمانها شود، بلکه هر کس به خواست پروردگار عمل کند در آسمانهاست».( همان، انجيل متّى، 21/56/7.) 3. استضعاف: در انجيل لوقا آمده است: «خوشا به حال شما اى فقرا، زيرا براى شماست ملکوت خداوند. خوشا به حال شما اى گرسنگان در امروز، زيرا در آينده سير خواهيد شد. خوشا به حال شما اى گريه کنندگان، زيرا در آينده خندان خواهيد شد. اين در حالى است که در جاى خود «ملکوت آسمان» به عصر ظهور تطبيق شده است».( همان، انجيل لوقا، ص 210، رقم 21ù20.)
پرسش : آيا در اناجيل به علائم ظهور منجى اشاره شده است؟
پاسخ : در انجيل متّى آمده است: «...ودر آن هنگام که عيسى در باغ زيتون نشسته بود شاگردانش به نزد او آمده وبا او خلوت کردند واز او سؤال نمودند: به ما بگو: در چه زمانى اين امور تحقّق خواهد يافت وعلامت ونشانه آمدن تو وپايان عالم چيست؟»( کتاب مقدس، عهد جديد، انجيل متّى، اصحاح 24، ص 102، رقم 3.) ونيز مىخوانيم: «وزود است که خبر از جنگهايى مىشنويد... مبادا که فزع کنيد زيرا وقوع آنها حتمى است».( انجيل متّى، 6/102/24.) ونيز آمده است: «وهنگامى که فرزند انسان در مجد وعظمتش مىآيد ودر حالى که ملائکه او را همراهى مىکنند بر روى عرش عظمتش مىنشيند وجميع امتّها نزد او محشور خواهند شد...».( کتاب مقدس، عهد جديد، انجيل متّى، اصحاح 25، ص 107، رقم 34-31.) در انجيل لوقا آمده است: «فريسيّون از او سؤال نمودند: چه زمانى ملکوت خداوند مىآيد؟ او در جواب فرمود: ملکوت خدا غيرمترقّبه مىآيد».( انجيل لوقا، 20/252/17.) ونيز مىخوانيم: «وهنگامى که خبر از جنگها وفتنهها شنيديد فزع نکنيد زيرا اين امور بايد در ابتدا تحقق يابد ولى اين پايان عالم نيست. آن گاه به آنان فرمود: زود باشد که امتى بر امتى ومملکتى بر مملکتى قيام کند وزلزلههاى شديد وگرسنگىها وقحطىها در مکانهاى زيادى به وقوع پيوندد وزود است که امور خوفناک ونشانههاى بزرگى حادث گردد».( انجيل لوقا، 11-9/265/21.) پرسش : هر يک از صاحبان اديان، منجى را از دين خود مىداند راه حلّ اين اختلاف چيست؟ پاسخ : در تشخيص هويّت منجى عالم در پايان تاريخ نزد صاحبان اديان اختلاف است، هر کسى بزرگى از دين خود را رهبر اين نهضت مىپندارد واو را احياگر دين خود مىداند.
اهمّ اسباب اختلاف عبارتند از:
1 - نصوص وبشارتهاى آسمانى از آن جهت که خبر غيبى است لذا هر کسى به جهت تعصب دينى که دارد آن را به رهبر وبزرگ دينى خود حمل مىکند. 2 - علماى اديان ودانشمندان مکاتب مختلف از آن جهت که به هوّيت وشخصيّت مهدى موعود آخرالزمان جاهلند، لذا منجى را بر رهبران خود حمل نمودند. براى حلّ مشکل وتحديد هويّت منجى بشريّت مراحلى را بايد طى نمود: 1 - تمييز بشارات ونصوص خاصهاى که در رابطه با منجى در کتابهاى مقدس آسمانى اهل کتاب وارد شده است. 2 - بررسى صفات وخصوصيات منجى در کتابهاى مقدس بدون تأثيرپذيرى از پيشفرضها. 3 - بررسى حقايق تاريخ ومقايسه آن با صفات وخصوصياتى که در کتابهاى مقدس درباره منجى آمده است تا مصداق واقعى وهويّت شخصى منجى، معين شود. 4 - معرفى حضرت مهدى (ع) به ديگران تا قدرت تطبيق براى آنان نيز فراهم گردد. لذا مشاهده مىکنيم که گروهى از مسيحيان با بررسى صفات وخصوصيات مصلح ومنجى جهانى در کتابهاى مقدس خود وتطبيق آنها بر منجى ترسيم شده در اسلام، به اسلام وتشيع گرويدند ومهدويت اسلامى را پذيرفتند، اينک به برخى از آنها اشاره مىکنيم:
1 - قاضى ساباطى مسيحى
او بعد از بررسى بشارت اشعياى نبى در شأن مصلح جهانى ومناقشه در تفسير يهود ونصارا براى آن مىگويد: «در نتيجه مقصود از اين کلام همان مهدى موعود اسلامى است؛ زيرا در آنجا درباره منجى مىگويد: او به مجرّد شنيدن، جزا نمىدهد. واين با اجماع مسلمين سازگارى دارد که مىگويند: اين صفت از خصوصيات مهدى موعود است». ونيز مىگويد: «عقيده اماميه در اينکه منجى، فرزند حسن عسکرى است که در سال 255 از مادرى به نام نرجس متولد شد وسپس غايب گشت وبه اذن خداوند ظهور خواهد نمود، به واقع نزديکتر است».( البراهين الساباطية، ص 208ù207.)
2 - علامه محمد صادق فخر الاسلام
او که شخصى مسيحى بوده وپس از تحقيقات فراوان مسلمان شيعى شده است در کتابى به نام «انيس الاسلام» که در ردّ يهود ونصارا نوشته، در آنجا تمام بشارتها به ظهور منجى را بر حضرت مهدى موعود اسلامى منطبق کرده است.
3 - علامه محمّد رضا رضايى
او نيز که شخصى يهودى بوده واسلام را انتخاب کرده است در کتاب خود به نام «منقول رضايى» بشارات بر منجى را بر مهدى موعود منطبق کرده است. پرسش : چگونه با وجود تحريف در تورات وانجيل به آن دو استشهاد مىشود؟ پاسخ : گاهى سؤال مىشود که شما قائل به وجود تحريف در تورات وانجيل وديگر کتب غير از قرآن هستيد چگونه در قضيه مهدويت وساير موضوعات به آن استدلال مىکنيد؟ 1 - در موضوع مهدويت چنان آيات و روايات فراوانى وجود دارد که براى اثبات آن احتياج به منابعى ديگر غير قرآن نباشد. 2 - استناد واستشهاد به بشارات کتابهاى آسمانى وغير آسمانى ديگران از باب تأييد است نه اثبات. 3 - نقل بشارات از کتابهاى مقدس ديگران به جهت تقارن بين اديان وهدايت اهل اديان به دين حق يعنى اسلام است. 4 - کسى ادعا نکرده که تمام آنچه که در کتابهاى مقدس اديان ديگر آمده تحريف شده است، بلکه آنچه مسلّم است اينکه بخشى از آنها مورد تحريف قرار گرفته است. 5 - در اثبات عدم تحريف در مواردى که به آنها استشهاد مىشود همين بس که در مصادر اسلامى نيز به آن اشاره بلکه تصريح شده است. 6 - برخى از بشارات کتابهاى مقدس اديان ديگر با واقعيات تاريخى مطابقت داشته است، از قبيل اينکه: مصلح جهانى همان امام دوازدهم از ذريه اسماعيل واز نسل بهترين زنان است که ولادت او در وضع شديد واختناق سياسى به وقوع خواهد پيوست، وبه همين جهت خداوند او را از ظالمان تا هنگام ظهور محفوظ خواهد داشت. پرسش : چرا قوانين اديان آسمانى پيشين به نحو اکمل پياده نشد؟ پاسخ : پياده شدن عدل وداد وقوانين الهى در جامعه احتياج به گذران دو مرحله دارد: 1 - مرحله تنظيم قوانين اجتماعى از ناحيه قانونگذارى که عالم وعادل است. اين مرحله با ارسال رسل وانزال کتب انجام پذيرفت. 2 - مرحله تطبيق قوانين الهى، که با گذر از دو شرط قابل پياده شدن در جامعه بشرى است: الف. رسيدن جامعه بشرى به رشد وتکامل فکرى، تا استطاعت درک آن قوانين را داشته باشد ونيز به آن ايمان آورد. ب. تنفيذ کننده وپياده کننده آن قوانين، عالم، مقتدر ومعصوم باشد تا بتواند آن قوانين را در سطح عالم پياده نمايد. پرسش : چرا در عصر پيامبر اکرم(ص) حکومت جهانى توحيدى تحقق نيافت؟ پاسخ : بشر به مانند طفلى است که در ابتداى زندگى خود احتياج به طىّ مدارس ومدارج علمى وعملى در سطوح مختلف دارد تا بتواند به رشد وتکامل نهايى خود برسد. به همين جهت است که رهبران الهى بدون ايجاد شرايط وزمينه کافى براى رسيدن به آن هدف، آمادگى براى اجراى حکومت عدل جهانى را ندارند، واين به جهت نقص آنها نيست، بلکه مشکل از ناحيه نبودِ قابليت محل است.
پرسش : بعد از ظهور اسلام خطوط کلّى براى روز موعود چگونه ترسيم شد؟
پاسخ : پاسخ اين سؤال را با ذکر مقدماتى خواهيم داد: 1 - اسلام کاملترين طرح را براى تطبيق حکومت عدل جهانى توحيدى در پايان تاريخ داده است؛ زيرا اسلام آخرين شريعت آسمانى است. واز طرفى ديگر دعوت اسلام جهانى است. بشر قبل از اسلام از آنجا که فهم ودرکش به اين حدّ نرسيده بود که اين طرح کامل را بفهمد ودرک نمايد لذا به دوره ظهور اسلام واگذار شد. موقعى پيامبر اسلام (ص) طرح حکومت عدل جهانى را داده است که بشر به اين سطح عقلى وفرهنگى رسيده بود تا اين طرح جامع را احساس کرده ودرک کند. 2 - پيامبر اسلام (ص) وامامان معصوم: بعد از او وبسيارى از صحابه در اخبار، از اين طرح وبشارت آن به مردم سهم بسزايى داشتهاند؛ زيرا آنها حاملان اصلى اين طرح هستند. اين بزرگواران تمام سعى وتلاش خود را به کار گرفته وبراى آمادگى ذهنى مردم از راههاى مختلف اين موضوع مهم را تثبيت نمودند، از قبيل: الف. خبر دادن از تحقق هدف بزرگ خلقت هنگام تحقق حکومت عدل جهانى. ب. تأکيد بر اينکه رهبر اين حکومت امامى معصوم از ذريه رسول خدا (ص) است. ج. خبر از وقوع ظلم وبيدادى که قبل از ظهور در عالم گسترش خواهد يافت. 3 - خود امام مهدى (ع) نيز در آماده سازى مردم براى پذيرش اين امر مهم سهم بسزايى داشته وبا پيامبر وامامان قبل از خود تشريک مساعى کرده است، از قبيل: الف. اقامه دليل بر ولادت ووجودش با تکرار ملاقاتها با مردم. ب. بيان طرح کامل براى غيبت وظهورش.