ظهور نزديك است
اشاره:
آيتالله محمد ناصرى چهره نام آشنا در محافل مهدوى است، سالهاست كه اراداتمندان امام عصر (عج) در شهر اصفهان بر گرد او جمع مىشوند و با گوش دادن به بيانات ايشان عطش انتظار و شوق ديدارشان را دو چندان مىسازند . متن حاضر سخنرانى ايشان است كه در تاريخ 15/5/81 در حسينيه حضرت ابوالفضل (ع) ايراد شده است . نظر به اهميت نكاتى كه در اين سخنرانى مطرح شده است، گزيدهاى از آن را تقديمتان مىكنيم . لحظاتى كه امروز در خدمتتان هستم چند جملهاى راجع به جوانهاى ايرانى كه زمينهساز ظهور حضرت بقيةالله هستند صحبت مىكنم . دليل بر اين مدعى كه جوانهاى ايرانى زمينهساز ظهور حضرت بقيةالله هستند آيات متعدد قرآن و روايات متعددى است كه از نبىاكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نقل شده است . اين روايات را هم اهل سنت نقل كردهاند و هم علماى شيعه . يكى از اين آيات، آيه 38 از سوره محمد (ص) است كه مىفرمايد: «و ان تتولوا يستبدل قوما غيركم» . مضمون آيه اين است: اگر شما پشت كرديد، منحرف شديد و احكام اسلام را پشتسر انداختيد يك عده در آخرالزمان مىآيند و به اين احكام و ضوابط الهى عمل مىكنند . «و ان تتولوا» اگر شما به اسلام و قرآن و نبىاكرم و ولايت پشت كرديد «يستبدل قوما خيركم» بدل آورده مىشود عوض شما يك عدهاى غير شما كه آنها هم در همين منظومه زندگى مىكنند . موقعى كه اين آيه نازل شد عرض شد يا رسولالله آن اشخاصى كه بعد از ما مىآيند و بدل و عوض ما هستند و آنها به احكام اسلامى مىگروند چه كسانى هستند؟ موقعى كه اين سؤال از نبىاكرم (ص) شد حضرت سلمان پهلوى ايشان نشسته بودند . حضرت دست گذاشتند روى زانوى سلمان و فرمودند: قوم ايشان . سلمان فارسى ايرانى بود . اختلافى است كه آيا سلمان اصفهانى بوده استيا اهل شيراز بوده است . اين را ما مفصلا در نجف تحقيق كرديم و معلوم شد ايشان اصفهانى بودهاند و از دهات اصفهان . از طرفهاى زرين شهر و اين حدود . حضرت فرمودند كه اشخاصى از طايفه اين شخص مىآيند و دين اسلام را يارى مىكنند . بعد حضرت فرمودند: «والذى نفسى بيده لوكان الايمان منوطا بالثريا لتناوله رجال من فارس» ; قسم به آن كسى كه جان من در يد و قبضه اوست; يعنى قسم به خدا، قسم به ذات احديت اگر ايمان در ثريا باشد ايرانىها به آن دست مىيابند و خود را به كمال ايمان مىرسانند . روايت ديگرى است از حضرت صادق (ع) مىفرمايند: «وان تتولوا يا معشرالعرب يستبدل غيركم» ; اگر شما عربها عمل به وظايف شرعيه نكنيد و اسلام را به نحو كمالش نپذيريد يك عدهاى بعد از شما در آخرالزمان مىآيند و اسلام را بحقيقته مىگيرند و عمل خواهند كرد . در تفسير الميزان، تفسير مجمعالبيان، تفسير فخررازى، تفسير روحالبيان و تفسير ابوالفتوح . ذكر كردهاند كه مراد از اين كه يك عدهاى مىآيند و اسلام را احيا مىكنند و عمل مىكنند، جوانهاى آخرالزمان هستند . در روايت ديگرى است كه وقتى آيه نازل شد و فرمود: «و آخرين منهم لما يلحقوا بهم» ; شما كه ايمان آورديد يك عدهاى در آخرالزمان مىآيند و به شما ملحق مىشوند، سؤال كردند: يا رسولالله چه كسانى به ما ملحق مىشوند . حضرت دستبه شانه سلمان گذاشتند و فرمودند كه: يك عدهاى هستند در آخرالزمان از طايفه اين شخص; يعنى ايرانىها و اصفهانىها، اينها مىآيند و اسلام را يارى مىكنند . حضرت فرمودند: اگر ايمان در كهكشانها باشد عدهاى از عجم به آن دست مىيابند . حضرت در آن زمان، 1400 سال قبل از اين تقريبا، تعريف شما را مىكرده است كه كنجكاو هستيد، ولايتى هستيد . حضرت صادق و امام محمد باقر هم همينطور . آيه ديگر آيه 5 از سوره اسراء است . در اين آيه مىفرمايد: «بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باس شديد» ; اگر شما عمل نكنيد به احكام الهى يك عدهاى بر شما مسلط مىشوند و شما را به ضرب و زور وامىدارند كه عمل به احكام اسلام كنيد . عرض كردند: يا رسولالله! اينها چه كسانىاند كه بر ما مسلط مىشوند و ما را به ضرب و زور وادار مىكنند كه ما مسلمان باشيم و عمل به احكام اسلام كنيم؟ حضرت فرمودند: در آخرالزمان عدهاى مىآيند و از عجم هستند، ايرانىها هستند . حضرت صادق (ع) نيز در روايت معتبرى فرمودند كه: حضرت حق در آخرالزمان قبل از ظهور حضرت بقيةالله عدهاى را مهيا مىكند و براى سركوبى يهود مىفرستد . قبل از ظهور حضرت بقيةالله حكومتيهود در بين حكومتهاى اسلامى بايد نابود شود . اين را امام صادق (ع) فرمودند . آنها چه كسانى هستند كه نابود مىكنند يهود را؟ ايرانىها هستند . اين هم يك روايت . عياشى از امام محمد باقر (ع) روايتى نقل مىكند كه در آن پرسيده مىشود «اولى باس شديد» چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: اينها از اصحاب و انصار امام زمان در آخرالزمان هستند . روايت ديگرى است از حضرت صادق (ع) قريب به همين مضمون است . حضرت سه مرتبه قسم خوردند: آن اشخاص كه مىآيند و اگر ايمان در ثريا باشد به آن دست مىيابند و يهود را سركوب مىكنند: «والله هم اهل قم» ; اينها اهل قم هستند . روايتى نقل شده كه مفصل است . اين روايت را ابن ابى الحديد در شرح نهجالبلاغه (جلد دوم، صفحه 184) نقل كرده است . مىفرمايد كه: يك روز اميرالمؤمنين (ع) در كوفه مطالبى را بيان مىكردند و موعظه و نصيحت مىفرمودند، در آن زمان ايرانىها اطراف اميرالمؤمنين (ع) را مثل پروانه گرفته بودند . اشعث - كه حكمش معلوم است از بزرگان كوفه بود - آمد و جريان را ديد خيلى به او برخورد و خيلى ناراحتشد كه ما عرب هستيم و از بزرگان عرب لكن اين ايرانىها آمدهاند و اطراف اميرالمؤمنين (ع) را مثل پروانه گرفتهاند . ناراحتشد و شروع كرد يواش يواش جلو آمدن كه: يا اميرالمؤمنين اين سرخپوستان، يعنى ايرانيان، اطراف شما را گرفتهاند و بر ما چيره شدهاند و خود را بر ما فضيلت مىدهند . اميرالمؤمنين (ع) اين كلام را كه شنيد ساكتشدند و چيزى نفرمودند و از ناراحتى پاهاى مبارك خود را به منبر مىزدند . صعصة بن صوحان كه يكى از اصحاب خاص اميرالمؤمنين (ع) بود بلند شد و فرمود: يا اميرالمؤمنين گوش به اين حرفها ندهيد شما مطالبى را بفرماييد كه تا آخرالزمان در بين عرب و عجم مشخص باشد و شايع باشد . حضرت فرمودند: (منظورم اينجاست) آيا امر مىكنيد شكمپرستان را بپذيرم و مؤمنين و متقين و اين جوانها را از اطراف خود دور كنم؟ حضرت امير به جوانهاى ايرانى در آن زمان افتخار مىكرده است . بعد فرمودند: والله ايرانىها شما را سركوب مىكنند . اين هم يك روايتبود . احمد حنبل، يكى از علماى اهل سنت، از نبىاكرم (ص) نقل كرده كه حضرت فرمودند: خداوند اطراف شما را از ايرانىها پر مىكند و اينها چون شيرانى هستند و اهل فرار نيستند و از شما دفاع مىكنند و دشمنان شما را نابود مىكنند و از غنايم شما هيچ استفاده نمىكنند . حافظ ابونعيم كه يكى ديگر از علماى اهل سنت است نقل مىكند (خيلى جاها نقل كردهاند ايشان هم نقل كرده) كه: نبىاكرم (ص) يك شب خوابى ديدند و بعد آمدند نشستند در بين اصحاب و فرمودند كه من ديشب خواب ديدم كه: يك عدهاى گوسفند سياه دنبال من بودند، بعد از مدتى اين گوسفندهاى سياه نابود شدند و يك مشت گوسفندهاى سفيد و بسيار قوى اطراف من را گرفتند . تعبيرش چيست؟ ابوبكر گفت: يا رسولالله اجازه مىدهيد خواب را من تعبير كنم؟ حضرت فرمودند: تعبير كن . عرض كرد گوسفندهاى سياه ما هستيم، اطراف شما را گرفتيم ولكن ما مىرويم كنار و ايرانىها مىآيند جلو و اطراف شما را مىگيرند و شما را رها نمىكنند . حضرت مقدارى صبر كردند و فرمودند: بله، جبرئيل بر من نازل شد و همين تعبير را كرد . منظور اين كه روايات زيادى در فضيلت ايرانىها و جوانهاى ايرانى و اين كه اينها متعبد و متعهد هستند و پابند اسلام و دين و قرآن، وارد شده و شايد رواياتى كه در اين زمينه وارد شده به حد تواتر رسيده باشد . روايت ديگرى است از اهل بيت كه الان در نظرم نيست از كداميك از معصومين (ع) نقل شده است . در اين روايت نقل شده كه از نبىاكرم (ص)، حضرت فرمودند: من به ايرانىها بيش از شما اعتماد دارم . من به ايرانىها بيش از شما عربها اعتماد دارم . آيه شريفه مىفرمايد: «ان اكرمكم عندالله اتقيكم» ; هر كسى تقوايش بيشتر شد و بيشتر ملتزم شد كه به ضوابط شرعى عمل بكند، در خانه خدا مقربتر است . مقرب بودن و بزرگ بودن به لباس نيست، به سن نيست، به شغل نيست . بزرگى در نزد حضرت حق به تقواست . برادران! اين زمانى كه ما در آن قرار گرفتهايم زمان بسيار مشكلى است . مشكلات زياد است و روز به روز هم اين مشكلات اضافه مىشود . چرا؟ به واسطهاى كه من مكرر از بزرگان شنيدهام; فرج حضرت بقيةالله، روحىلهالفداء، خيلى نزديك است و هر مقدارى كه كه انسان به فرج نزديكتر شود، مشكلات زيادتر مىشود تا بيرونىها بيرون بروند . اميرالمؤمنين (ع) در نهجالبلاغه مىفرمايند: «والذى بعثه بالحق نبيا لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة بل يستخرج من الغربال خلق كثير» ; قسم به ذات احديت كه نبىاكرم را به حق برانگيخت، در آخرالزمان مردم امتحان مىشوند . امتحان شديد . اين گندمها را ديدهايد كه پاك مىكنند؟ در غربال پاك مىكنند و بلند مىكنند و بر هم مىزنند . خاكها و كثافتهايش مىريزد و كاههايش يك طرف مىرود . حضرت مىفرمايد: به قدرى امتحانات شديد مىشود و مردم غربال مىشوند كه اشخاص بزرگ بزرگ از توى غربال مىافتند پايين و يك اشخاص خاص مؤمن خالص در غربال مىمانند . «يستخرج من الغربال خلق كثير» ; عده زيادى از غربال مىريزند . امتحان ستبرادر من . مبادا كه شيطان ما را فريب بدهد .مبادا كه هواى نفس بر ما غالب شود . مشكلات را تحمل كن . شما نگاه كن طلا كه به اين قيمت است مىدانيد چقدر زحمت و چقدر ناراحتىها را تحمل كرده است تا به اين قيمت رسيده؟ سنگى كه بيشتر نبود . توى كوره آن را گذاشتند . چقدر حرارت و آتش فشار به آن آورد . آنقدر چكش توى سر و مغز آن خورده است . آنقدر تحت فشار قرار گذاشته تا حالا يك سكه شده و حالا اين مبلغ قيمت پيدا كرده يا دستبند شده يا سينهريز شده است . خيلى فشار را تحمل كرده تا به اين درجه رسيده است . «ام حسب الناس ان يقولوا امنا و هم لايفتنون» ; آيا ما مىگوييم كه مسلمانيم و مؤمنيم و از دوستان پيغمبر و دوستان امام زمان و امتحان نمىشويم؟ نه; امتحان مىشويم . شما يك شاگرد مىخواهيد بگيريد، يك رفيق مىخواهيد بگيريد كه چهارصباح با هم باشيد، چقدر امتحانش مىكنيد؟ خدا مىخواهد كه ذخائر خودش را تحويل اين اوليا بدهد، اينها را امتحان نمىكند؟ هر مقدارى كه به فرج نزديكتر مىشويم، امتحانات هم شديدتر مىشود . تحمل بكنيد! براى خدا استقامت داشته باشيد! دعا بكنيد كه خداوند ايمان ما را در دوران آخرالزمان ثابتبدارد . مشكلات خيلى زياد است . جوانها، خواهرها، برادرها! الآن مخصوصا مشكلات زياد است . خواهرها و برادرها! عفت و نجابت را رعايت كنيد . صلاح شما، سعادت شما، تكامل شما، ثبوت ايمان شما، در اين جهت است . خدا شاهد است، مشكلات هست، تحمل كنيد . حالا امتحانات زياد است ما چه بايد كنيم؟ بايد از امتحانات درستبيرون بياييم . راه درست از امتحان بيرون آمدن ما چيست؟ اين است كه انقلاب درونى ايجاد كنيم; يعنى بياييم و خودمان را تهذيب كنيم . كسانى كه خود را تهذيب نكرده باشند سعادت پيدا نمىكنند . اگر هم كه ايمان پدرى و مادرى داشته باشند، لقلقه زبان بيش نيست . چون صفات رذيله نمىگذارد كه ايمان در درون انسان جلوهگر شود . هر كدام از صفات رذيله در وجود انسان يك حجاب بسيار بزرگى است كه اطراف روح را گرفته است . ايمان روز به روز ضعيفتر مىشود . هر مقدارى كه معاصى و صفات رذيله بيايد و حجابها بيشتر شود اين ايمان ضعيفتر مىشود . اگر من خواسته باشم كه ايمانم قوى باشد و سراسر وجودم را بگيرد، راهش اين است كه انقلاب درونى ايجاد كنم . انقلاب درونى چيست؟ تخليه و تحليه است . صفات رذيله را در مقام اصلاحش بربياييم . حضرت حق در قرآن مكرر مىفرمايد: «قد افلح من تزكى» يا «قد افلح من زكيها و قدخاب من دسها» ; رستگار شد آن كسى كه خودش را تزكيه كرد; يعنى صفات رذيله را از وجودش دور كرد و خود را محلاى به صفات حميده كرد و خودش را مؤدب به آداب اسلامى كرد . چنين شخصى «اتقى» است، «اكرم عندالله» است، «اسعد» است و «اكمل من جميع الابعاد» است . راهش اين است كه انسان اين كتب اخلاقى را بردارد و مطالعه كند، ببيند آن صفات رذيلهاى كه در وجودش هست چيست؟ كتابهاى اخلاقى، هم درد را بيان كرده و هم دوا را بيان كرده است . انسان درد را ببيند، دوايش را هم ببيند و خودش را معالجه كند . اين يك راهش است . براى اصلاح خود و انقلاب درونى يك راه ديگر هم وجود دارد . آن چيست؟ توسلات و توجهات به حضرت بقيةالله، روحى له الفداء . از حضرت بخواهد . انسان يك توبه و انابه از اعمال و رفتار و گفتارش بكند، بعد توسلات به حضرت بقيةالله داشته باشد . مخصوصا اگر بشود يك ربع ساعت، ده دقيقه، نيم ساعت قبل از اذان صبح بلند شود، دو ركعت نماز بخواند، يك سلامى به امام زمان بدهد و خود را بيندازد در دامن امام زمان . يابن رسولالله كمكم كن، من راهى ندارم، چارهاى ندارم، اسير نفسم، اسير شيطانم . شيطان داخلى و خارجى من را محاصره كرده و دستبند به من زده است . تو نجاتم بده، حضرت عنايت مىكنند، توفيق مىدهند، توجه مىكنند . امام زمان - به ذات احديت قسم - احدى از موجودات را فراموش نمىكنند، نه من و شما را، نه ملائكه را، نه حيوانات را، نه ساير مخلوقات را . خودشان فرمودهاند: «انا غير مهملين لمراعاتكم ولا ناسين لذكركم» ; من شما را رها نكردهام . امام زمان اشراف دارد . احاطه قيومى بر عالم وجود دارد . «لولا الحجة لساخت الارض باهلها» . حضرت محيط هستند، مىدانند، مىبينند، صد درصد متوجه هستند . شما يابنالحسن را در جميع احوال فراموش نكن، در همه گرفتارىها فراموش نكن . اين تذكر را هم عرض بكنم; اوضاع خيلى خوبى نيستبرادر من . من مىدانم مكرر از بعضى از بزرگان نقل شده است . خودم چيزى ندارم لكن شنيدهام بزرگان فرمودهاند: «فرج حضرت خيلى نزديك است» و همين طور هم هست . الان خيلى از اشخاص از غربال در مىروند و مىافتند پايين و فسادشان ظاهر مىشود و از خط ولايتىها خارج مىشوند . حواستان جمع باشد كه مبادا از غربال خارج شويد، مقام رهبرى هم - كه خدا انشاءالله حفظشان كند - مدتى قبل داستان مفصلى فرمودند كه ما حصلش را عرض مىكنم كه: «فرج خيلى نزديك بود لكن بداء حاصل شد .» همه بايد بيشتر مقيد باشند، متوجه باشند . يك توبه از اعمال گذشته و عزم و جزم بر ترك معصيت در آينده و داشته باشند . به نمازهاى اول وقت و مخصوصا تسبيح حضرت زهرا (س) ؟ ! بعد از نمازها اهميت دهند . چه آثارى دارد اين تسبيح حضرت زهرا (س) . هم مشكلگشاى امور دنيوى و اقتصادى، هم مشكلگشاى امور معنوى و عرفانى است . از هر دو بعد آثار عجيبى براى تسبيح حضرت زهرا (س) است . اين را فراموش نكنيد و روزى صد مرتبه هم استغفار داشته باشيد . اين روزنامهها، اين مجلهها و اين هفتهنامهها، اينها زياد است . همه را بخواهى ببينى كه نمىتوانى . بعضىها را هم كه نمىتوانى . اگر بگوييم كه جوانها هم به كلى اينها را مطالعه نكنند كه نمىشود، بايد اهل اطلاع باشند، از اوضاع جهان اطلاع كمابيشى داشته باشند . يك روزنامه، دو روزنامه، يك مجله كه اعتماد به آن دارى، اينها را مطالعه كن . اخبار را هم در 24 ساعتيك دفعه كه اخبار سراسرى مىگويد گوش بده . بقيهاش را به كارت بچسب . الان موقع ترقى شماست، الان موقع تعالى شماست . الان موقع سرمايهاندوزى شماست . عمرتان را ضايع نكنيد . ما نفهميديم، كسى به ما تذكر نداد . عمرمان ضايع شد و هيچ ترقى و تعالى نداشتيم . اما شما عمرتان را ضايع نكنيد، هدر ندهيد . در مجالس و محافل نشستن و صحبت كردن و اشخاص را بزرگ و كوچك كردن فايدهاى ندارد . يك روزنامه مطالعه كن . يك ساعت، نيم ساعت هم اخبار سراسرى را بشنو و بقيهاش را به كارت بچسب . جديت در تحصيل، جديت در كسب و كار داشته باش و در مسائل سياسى هم چشم بسته تبعيت كن از مقام رهبرى . راه سعادت اين است . راه تكامل اين است . راه رضايت امام زمان اين است . خدا مىداند، آنچه من بين خود و خداى خود فهميدم اين است كه براى شما عرض مىكنم و همين مطلب را در قبر جواب مىدهم . منظور اين است، غنيمتبشماريد، در تمام مشكلات، چه مشكلات مادى باشد، چه معنوى باشد، چه اقتصادى باشد، اجتماعى و سياسى باشد، در هر مشكلى كه وارد شديد «يابنالحسن، يابنالحسن» را فراموش نكنيد . امام زمان ملجا ماست، امام زمان پناهگاه ماست، سرپرست ماست . خودشان فرمودند: «نحن صنايع ربنا و الخلق بعد صنايعنا» . نمىگويم به ساير ائمه و امامزادهها و سر قبور مؤمنين، اولياى الهى، شهدا، علما، نرويد، اين را نمىخواهم بگويم . مىخواهم بگويم هر حاجتى كه شما داريد، زير نظر امام زمان بايد به دستشما برسد . چون يگانه كسى كه واسطه فيض است و مىتواند در عالم وجود، افاضه كند حضرت بقيةالله است . سلام شما به ساير ائمه اهل بيت (ع)، ساير امامزادهها، علما، شهدا هم به اجازه امام زمان است . اهل بيت، ائمه اطهار (ع) دستور مىدهند به فرزندشان حضرت بقيةالله (ع)، امامزادهها تقاضا مىكنند و بزرگان هم همينطور . يكى از اولياى الهى نقل كردهاند كه حاجتى داشتم و مدت زيادى متوسل به امام زمان (ع) مىشدم و ختمى گرفته بودم، يك شب خواب ديدم كه حضرت بقيةالله (ع) نشستهاند و نامههاى زيادى به محضر ايشان آوردهاند، حضرت يكى يكى نامهها را مىديدند و همه را مىگذاشتند كنار . بعد يكى از نامهها را كه برداشتند، باز كردند و بوسيدند و به چشمشان گذاشتند و گذاشتند كنار . عرض كردم: يابن رسولالله اينها چيست؟ فرمودند: دوستان ما به امامزادهها و اولياى الهى متوسل شدهاند و آن بزرگواران براى من نامه نوشتهاند كه كار ايشان را اصلاح كنم . گفتم: يابن رسولالله آن نامهاى را كه بين همه نامهها بوسيديد و به چشمتان گذاشتيد چه بود؟ گفتند: اين نامه را عمويم حضرت ابوالفضل نوشته بود . چون آن بزرگوار نوشته بود من بوسيدم و به چشمم گذاشتم . منظور اين بود كه همه كارها زير نظر امام زمان بايد اصلاح شود كه ملجاء ماست، امام ماست، معشوق ماست . خدا مىداند من در بسيارى از مشكلات علمى همينطور كتاب را گذاشتم كنار و گفتم يابنرسولالله كمكم كن . خدا شاهد است مكرر، يكدفعه حواسم جمع شد، متوجه شدم مطلب خيلى روشن است، خيلى هويدا است . اين داستان را يكى از آقايان، نقل مىكرد الان هم در تهران هست، گفت: يكى از دانشجويان مؤمن متقى خيلى خوب در خارج از رفيقان ما بود . چند سالى مشغول تحصيل بود و آمد تهران . بعد از برگشت ديديم خيلى امام زمانى شده است . البته زمانى كه پيش ما هم بود امام زمانى بود، اما آنجا خيلى قوىتر شده بود و علاقه و توجهش به امام زمان بيشتر شده بود . و همواره يابنرسولالله و يابنالحسن مىگفت . گفتيم: آيا نكند كاسه داغتر از آش شدهايد؟ شما از ما جلو مىزنى، گفت: من يك چيزى ديدم . گفتم: چه ديدى؟ گفت: ما چند سال در خارج بوديم و مشغول تحصيل در رشته طب . سال گذشته در سالن امتحانات قرار گرفتم، موقعى كه سؤالات را دادند، من نگاه كردم، ديدم چيزى به ذهنم نيامد . سؤال اول، چيزى به ذهنم نيامد . يك مقدارى فكر كردم و گفتم من كه چيزى نفهميدم . رفتم سراغ سؤال دوم، ديدم اين را هم نفهميدم . سؤال سوم و چهارم كه ده تا سؤال بود . هيچ كدامشان به ذهن من نيامد . سرم را گذاشتم روى نيمكت و فكر كردم . ديدم رفقا و همكلاسىها همه مشغول هستند و سؤالات را حل مىكنند و من همينطور ماندهام . بعد به ذهنم آمد: خوب، من حالا چند سال است اينجا هستم و حالا نتيجه كارم را مىخواهم بگيرم .
سه، چهار سال جوانىام را اينجا مصرف كردم و حالا هيچ چيز به ذهنم نمىآيد . خيلى ناراحتشدم . يكدفعه يادم آمد كه شما مىگفتى در موقع گرفتارىها متوسل به امام زمان شو . مىگويد: متوسل به امام زمان شدم و منقطع شدم از هر جهتى شروع كردم: «يابنالحسن، يابنالحسن» ، كمكم كن! آبرويم در معرض خطر است . مضطربم، چه بكنم؟ بعد گريه و بدنم شروع كرد به تكان خوردن . چند نفر اطراف متوجه شدند . گفتم: چيزى نيست . خود را نگه داشتم و قلبا متوجه به امام زمان بودم . يكدفعه مثل اينكه بدنم تكانى خورد و گرم شد . به سؤالات نگاه كردم، ديدم اولى خيلى عالى است . فورا حل كردم . در ظرف نيم ساعت تمام آن ده سؤال را حل كردم و رفتم ورقه امتحانى را دادم . فردا فرستادند دنبال من كه بيا اينجا . گفتند، شما با يكى از اين اساتيد مربوط بوديد؟ گفتم: نه، هيچكس . گفتند: نمىشود، شما با يكى از اين اساتيد مربوط بوديد . گفتم خدا مىداند نه . به حضرت موسى قسم، به خداى موسى، به حضرت عيسى قسم ابدا نه . گفتند: امكان ندارد، همه دانشجويان چهار تا پنج، شش تا از سؤالها را جواب دادند . چهار خطا داشتند، شش خطا داشتند . شما يكى از سؤالها را هم خطا نكردى . تمام را جواب دادى . گفتم: كس ديگر مرا كمك كرد و جريان را گفتم و منقلب شدند . لذا حالا من در تمام مشكلات «يابنالحسن» را فراموش نمىكنم و مىدانم كه آقا من را فراموش نمىكنند . ما آقا را فراموش مىكنيم لكن آقا ما را فراموش نمىكنند . برادران در تمام مشكلات «يابنالحسن» را فراموش نكنيد . خدايا قسمت مىدهيم به عزت محمد و آل محمد، فرج امام زمان نزديك بگردان . موانع ظهورشان را برطرف بفرما . قلوب همه ما را به نور ايمان و معرفت و تقوا و ولايت و خلوص منور بگردان . اسامى همه ما را در طومار اصحاب و انصارشان ثبت و ضبط بفرما . خدايا قسمت مىدهيم به عزت محمد و آل محمد، مشكلات اين جوانها، پسرها، دخترها را به نحو احسن حل بفرما . خدايا كسانى كه خدمتبه اسلام و قرآن و نظام مىكنند مخصوصا مقام رهبرى در كنف ولى عصر محصور و محفوظشان بدار و صلىالله على محمد و آل محمد .