مقدمه
الحمدلله رب العالمين و العاقبة لاهل التقّوى و اليقين، الصلوة والسلام على اشرف الانبياء و المرسلين حبيب اله العالمين ابى القاسم محمد، صلى الله عليه و آله المعصومين، الذين اذهب الله عنهم الرجس و طهّرهم تطهيرا، سيّما، ناموس الدهر و ولى الامر روحى و ارواح العالمين له الفدا.
اى اميرى كه علمدار شه كرب و بلائى
به نسب پور دلير على آن شاه عدو كش
يك جهان صولت و پنهان شده در بيشه تمكين
من چه خوانم به مديح تو كه خود اصل مديحى
بى حسين آب ننوشيدى و بيرون شدى از شط
تويَمِ فضل و محيط ادب و بحر حيايى
اسد بيشه صولت،پسر شير خدائى
به لقب ماه بنى هاشم و شمع شهدائى
يك فلك قدرت و تسليم به تقدير قضائى
من چه گويم به ثناى تو كه خود عين ثنائى
تويَمِ فضل و محيط ادب و بحر حيايى
تويَمِ فضل و محيط ادب و بحر حيايى
حجت اللّه كه جهان حاجت از او مىجويد
بابى انت و امّى بر او مىگويد
بابى انت و امّى بر او مىگويد
بابى انت و امّى بر او مىگويد
جاى دارد كه شهيدان همگى غبطه خورند
بهر هر يك همه جنّت موعود كم است
نه پيمبر نه وصيّيى نه امام و معصوم
گوئيا با همه در رتبه شريكى و سهيم
بمقامى كه تو را داده خداوند كريم
گر كنند اجر تو را بين شهيدان تقسيم
گوئيا با همه در رتبه شريكى و سهيم
گوئيا با همه در رتبه شريكى و سهيم
فردا نبود شفيع ما را
جز دست ز تن جداى عباس
جز دست ز تن جداى عباس
جز دست ز تن جداى عباس
گفت جايى كه امامت به فدايت جانم
به چه اميد و چه رو، من كنمت جان تقديم
به چه اميد و چه رو، من كنمت جان تقديم
به چه اميد و چه رو، من كنمت جان تقديم
يك دهن خواهم به پهناى فلك
تا كه مدحش را كنم رشك ملك
تا كه مدحش را كنم رشك ملك
تا كه مدحش را كنم رشك ملك