آشنايي با يك مكتب نوظهور
فرا روي از عقل
1-1- فلسفهي اشراق يكي از مكاتب مهم فلسفههاي اسلامي و ايراني است. اين مكتب در قرن ششم هجري توسط شهابالدين يحيي سهروردي (549-587 ق) تأسيس شد. شيخاشراق هر چند فلسفهي مشاء را براي فهم مباني فلسفه اشراق ضروري ميداند، ولي با نقد روش ارسطو و ابنسينا اعلام كند كه براي تحقيق در مسائل فلسفي و به ويژه حكمت الهي تنها استدلال و تفكرات عقلي كافي نيست. سلوك قلبي و مجاهدات نفس و تصفيهي آن نيز براي كشف حقايق ضروري است. او غايت فلسفه را نجات نفس از ظلمات هوي و هوس و رياضات و تزكيهي نفس را لازمهي علم كامل ميداند . برخلاف حكمت مشاء كه از فلسفهي يونان و به ويژه ارسطو و تفاسير نو افلاطوني آن سرچشمه گرفته است، حكمت اشراقي خود را ميراثدار دو انديشهي فلسفي ميداند: يونان و ايران. از فلسفهي يونان بر مكاتب فيثاغوري، افلاطوني و هرمسي تكيه دارد و از فلسفهي ايران باستان، كه غالب اصطلاحاتش مأخوذ از آن است، جنبهي رمزي نور و ظلمت و فرشتهشناسي را وام ميگيرد. (1) شيخ اشراق با اعراض از تعليمات ظاهري زردشتيان خود را با گروهي از حكماي ايران كه اعتقاد باطني مبتني بر وحدت مبدأ الهي داشتند يكي ميدانست. (2 ) شيخ اشراق در انديشه تركيب حكمت افلاطون و زردشت بود. او حكمت ايران باستان را داخل جريان كلي فلسفه اسلامي كرد. با فلسفهي اشراق، فلسفه و عرفان با هم تلفيق شدند. مهمترين منابع حكمت اشراقي، آثار صوفيه و مخصوصاً نوشتههاي حلاج و غزالي است. رابطهي ميان نور و امام بيشك برگرفته از مشكوةالانوار غزالي ميباشد. سهروردي مهمترين سلف بلاواسطهي خود را در جهان اسلامي فلاسفهي معروف نميدانست بلكه نخستين صوفيان از قبيل بسطامي و تستري ميشمرد. (3 ) فلسفهي اشراق در تلفيق فلسفه و دين پا پيش مينهد. قرآن كريم و احاديث نبوي را سرچشمهي الهامبخش فلسفه ميداند و بر تمسك به كتاب و سنت پا ميفشارد. (4) با اين همه، فلسفهي اشراق مكتبي التقاطي نيست؛ بازگشتي است به وحدت ابتدايي حكمت كه هر صورت آن نزد قومي رشد كرده بود و سپس در صورت نخستين خود جمع و احياء ميشود . با فلسفهي اشراق ، خشكي براهين مشائي با ذوق اشراقي جلا مييابد. فلسفهي اشراق به يكهتازي فلسفهي مشاء در انديشهي فلسفي مسلمين پايان داد و تا قرن يازدهم اين دو انديشه فلسفي در جهان اسلام پابهپاي هم رشد كردند. قتل زود هنگام شهابالدين سهروردي در آغاز جواني، مانع تدوين همه جانبه يك مكتب فلسفي گشت واز سوي ديگر ظهور حكمت متعاليه و به خدمت گرفتن تفكر اشراقي به عنوان يكي از اركان اربعه خود، اگر چه باعث استمرار حيات عناصر اشراقي در حكمت متعاليه شد، اما به حيات مستقل آن به عنوان يك جريان مشخص فلسفي پايان داد . پرداختن به حكمت اشراقي امروز از دو جنبه ضروري است: اول آشنايي با يكي از مكاتب بزرگ فلسفهي اسلامي كه نزديك پنج قرن يكي از دو جريان بزرگ حكمت اسلامي بوده است؛ دوم فهم حكمت متعاليه بيشك بدون درك عناصر اشراق آن ميسر نيست. هر چند دل مشغولان فلسفهي مشاء نيز براي پاسخگويي به نقدهاي حكمت اشراق بر مباني ارسطو و ابنسينا بايد با چنين فلسفهاي آشنا شوند. لذا از ديرباز در حوزهي فلسفي ايران شرح حكمت الاشراق قطبالدين شيرازي به عنوان كتاب درسي فلسفهي اشراق به رسميت شناخته شده است. ضمناً در مطالعات پيرامون فلسفه اشراق در نيم قرن گذشته در ايران، دواعي غير علمي را نيز نبايد از نظر دور داشت . 1. سهروردي، حكمةالاشراق ، مجموعه مصنفات شيخالاشراق، جلد دوم، به اهتمام هانري كربن، تهران 1355، ص 11-10 . 2. سهروردي، كلمةالتصوف ، فصل 20 و 19 ، سه رساله از شيخاشراق، به تصحيح ومقدمه نجفقلي حبيبي، تهران 1356، ص 116 و 117 . 3. سهروردي، التلويحات ، بخش 55 از كتاب الهيات، مجموعه مصنفات شيخاشراق، جلد اول، به اهتمام هانري كربن، تهران، 1355، ص 74-70 . 4. « احفظ الشعرية فانها سوط اللّه، بها يسوق عبادهالي رضوانه، كل دعوي لم تشهد بها شواهد الكتاب والسنة فهي من تفاريع العبث و شعب الرفث . من لم تعتصم بحبل القرآن غوي و هوي في غيابة جب الهوي...» سهروردي، كلمه التصوف ، فصل 1، سه رساله از شيخاشراق، ص 82 .