استاد محمدتقي جعفري
دوران كودكي و نوجواني
41 -- استاد محمدتقي جعفري در سال 1304 ه.ش در شهر تبريز ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي را در دبستان اعتماد آغاز كرد. از آنجا كه قبل از ورود به مدرسه نزد مادر مقداري درس خوانده بود و آمادگي بسيار براي ورود به كلاسهاي بالاتر را داشت، لذا ايشان را از كلاس اوّل به كلاس چهارم ميبرند. در اين كلاس رتبهي دوم را به دست ميآورد در سال بعد در كلاس پنجم به رتبهي اوّل نائل ميشود. متأسفانه در اين هنگام به علتت فقر مالي ناگزير ميشود تا مدرسه را رها كرده و براي امرار معاش مشغول كار شود. وي كه از عدم ادامهي تحصيل سخت ناراحت بود يك شب در خواب با خود صحبت ميكند و در حال خواب افسوس ميخورد كه چرا نميتواند به تحصيلات خود ادامه دهد. پدر ايشان با توجه به ناراحتي فرزند خود راضي ميشود تا فرزندش در مدرسهي طالبيه به درس ادامه دهد. استاد نيمي از روز را به كار ميپرداخت و نيمي ديگر را به تحصيل در مدرسه طالبيه نزد سيدحسن شربياني كتاب امثله و صرف مير را شروع ميكند؛ دروس سيوطي و مطول را نزد آقا شيخاحمد اهري (1388 ق) كه در ادبيات بسيار قوي بود فرا ميگيرد. در تبريز نيز مقداري فلسفه و منطق را ميآموزد. پس از مدتي تحصيل در مدرسه طالبيه، استاد جهت ادامه تحصيل عازم تهران ميشود. در مدرسه مروي تهران
42 -- استاد در تهران به مدرسهي مروي وارد شده، مطالعه و تحصيل متن رسائل و مكاسب را پي ميگيرد. همچنين براي تكميل سطوح در درس مرحوم آيةاللّه شيخ محمدرضا تنكابني (12821385 - ق) حاضر شده و از درس فيلسوف بزرگ عصر ميرزا مهدي آشتياني (13061372 - ق) نيز كه در مدرسه مروي تشكيل ميشد بهرههاي بسيار ميبرد. استاد نزد ايشان به مدت دو سال منظومه و مقداري از امور عامه اسفار را فرا ميگيرد. يك سال تحصيل در قم
43 -- استاد پس از تحصيل در تهران عازم قم ميشود و در آنجا مدت يك سال به ادامه به ادامه تحصيلات خود ميپردازد. به مدت يك سال از درسهاي اخلاق امام خميني استفاده ميكند. در اين مدت از دروس آياتي چون حاجميرزا محمد فيض قمي (12931370 - ق) سيد محمدتقي خوانساري (13051371 - ق) سيد محمد حجت كوه كمري (13101372 - ق) و سيد صدرالدين صدر (12991373 - ق) شركت ميكند. در دوران تحصيل در حوزهي قم، استاد درگير فقر شده تا حدي كه يك بار مدت دو شبانه روز گرسنگي ميكشد و براي تهيهي مواد غذايي به بقالي محل سكونت خود رجوع ميكند تا مقداري برنج و روغن و خرما تهيه كند. بقال پس از آنكه، آنها را وزن ميكند تقاضاي پول ميكند و چون ايشان اظهار ميكند كه بعداً وجه آن را پرداخت خواهد كرد، بقال آن مواد غذايي را به جاي خود باز ميگرداند و ايشان را نااميد روانهي خانه ميسازد. استاد بر اثر گرسنگي در حجرهي خود دچار بيحالي ميشود كه ناگاه طلبهاي جهت رفع اشكال درسي خود به ايشان در حجرهي خود به ايشان رجوع ميكند و استاد را جهت صرف نهار به حجره خويش دعوت ميكند. به اين ترتيب استاد از گرسنگي نجات پيدا ميكند. از اين قبيل محروميتها در دوران طلبگي استاد بسيار بوده است. پس از يك سال اقامت در قم به تبريز ميرود تا مادر خود را كه مريض بوده ملاقات كند. امّا با ورود به تبريز خبر مرگ مادر را ميشنود و اين حادثه ايشان را سخت ناراحت ميكند. 17 سال تحصيل در نجف
44 -- پس از مدت كوتاهي اقامت در تبريز استاد در سال 1320 ه.ش. به اصرار آيةاللّه ميرزا فتاح شهيدي (12961372 - ق) رهسپار نجف ميشود. در اين هنگام، يكي دو هفته از فوت آيات عظام شيخ محمدحسين اصفهاني - معروف به كمپاني - و آقا ضياء عراقي (1361 ق) ميگدشت. در نجف به مدرسه صدر وارد ميشود و يك بار ديگر جلد دوم كفايه را بحث و مطالعه ميكند و سپس دروس خارج را شروع كرده و مقدار زيادي از باب طهارت و مكاسب محرمه را نزد مرحوم آيةاللّه شيخ محمدكاظم شيرازي (12901367 - ق) و حدود دو دوره اصول فقه را با ابوابي از فقه مانند مكاسب محرمه نزد آيةاللّه آقاي حاج سيدابوالقاسم خويي (13171414 - ق) ميخواند و براي مطالعهي كتاب صيد و ذباحه در دروس آيةاللّه آقاي سيد محمود شاهرودي (13011394 - ق) شركت ميكند. حدود يك سال و نيم از درسهاي آيةاللّه حكيم (13061390 - ق)، و قاعدهي فراع و تجاوز را نيز از درس آيةاللّه سيدجمال گلپايگاني (12961377 - ق)، و هفت سال از درسهاي آيةاللّه سيد عبدالهادي شيرازي (13021382 - ق) بهره ميبرد. همچنين در درسهاي فقه و اصول آيةاللّه ميلاني (13131395 - ق) شركت ميكند. آموزش فلسفه در نجف
45 -- استاد دروس فلسفه را در بعضي از مباحث نزد آقا شيخ صدراقفقازي و دروس فلسفي و عرفاني را از آقا شيخ مرتضي طالقاني (12801364 - ق) فرا ميگيرد و به مطالعهي كتابهاي علوم انساني به ويژه آثار فلسفي ميپردازد؛ اين كتابها از مصر و ايران و تركيه و لبنان وارد نجف ميشده است. به اين وسيله، استاد با انديشهها و معارف شرق و غرب آشنا ميشود. پس از تحصيل در نزد اساتيد فوق، استاد به تدريس خارج فقه و اصول، به ويژه كتابهاي مكاسب و كفايه ميپردازد. در نجف قسمتي از تقريرات درس آيةاللّه خويي را با عنوان «امربين الامرين» تحرير ميكند و «مسائل رضاع» از درسهاي آيةاللّه سيد عبدالهادي شيرازي را نيز به نگارش در ميآورد. جلد اول كتاب ارتباط انسان و جهان را در نجف تأليف ميكند و جلدهاي دوم و سوم آن را سپس در مشهد به اتمام ميرساند. سختيهاي طلبگي در نجف
46 -- استاد در دوران طلبگي خود در نجف به علت كمبود شهريه ناگزير بود تا مدتها روزي دو الي سه ساعت كار كند. در مجموع حدود هفده سال ايشان در نجف تحصيل ميكنند. (371320 - ه.ش) در مدت اقامت در نجف، يه تدريس فلسفه و معارف اسلامي نيز ميپردازد. چنان كه شهيد آيةاللّه محمدباقر صدر (13531400 - ق)مدت يك سال از درسهاي ايشان بهره ميگيرد. شاهد مسافر ديار ابديت
47 -- از ميان استادان متعدد ايشان در حوزهي نجف، مرحوم شيخ مرتضي طالقاني كه فقيه و عارف والا مقامي بوده تأثيرات اخلاقي بسيار بر استاد گذاشته است. استاد از ايشان خاطرهاي دارد كه به نقل آن ميپردازيم: «داستان از اين قرار بود كه من در دوران حضور در محضرشان، روزي كه آخرين روزهاي ذيالحجه بود براي درس به خدمتشان رسيدم. همين كه وارد شدم و رويارويشان نشستم، فرمودند: براي چه آمدي آقا؟ من عرض كردم: آمدم كه درس را بفرماييد. ايشان فرمودند: برو آقا، درس تمام شد. چون ماه محرم رسيده بود من خيال كردم ايشان ميفرمايد كه تعطيلات محرم (14 روز) رسيده است، لذا درس تعطيل است، و آنچه كه به هيچ وجه به ذهنم خطور نكرد، اين بود كه ايشان خبر مرگ و رحلت خود را از دنيا به من اطلاع ميدهد. و همهي آقايان كه در آن موقع در نجف بودند ميدانند كه ايشان بيمار نبود، لذا من عرض كردم: آقا دو روز به محرم مانده است و درسها تعطيل نشده است. ايشان كلمهي اخلاص (لاالهالااللّه) را با هيجان غير قابل توصيفي به زبان آورد و فرمود: ميدانم آقا! ميدانم! به شما ميگويم درس تمام شد. خر طالقان رفته پالايش مانده، روح رفته جسدش مانده، و خدا را شاهد ميگيرم هيچ گونه علامت بيماري در ايشان نبود. من متوجه شدم كه آن مرد الهي خبر رحلت خود را ميدهد. سخت منقلب شدم. عرض كردم پس چيزي بفرماييد براي يادگار. بار ديگر كلمه لاالهالااللّه را با يك قيافهي روحاني. رو به ابديت گفت. در اين حال اشك از ديدگان مباركش به محاسن شريفش جاري شد و اين بيت را در حال عبور از پل زندگي و مرگ براي من فرمود:
تا رسد دستت به خود شو كارگر
چون فتي از كار خواهي زد به سر
چون فتي از كار خواهي زد به سر
چون فتي از كار خواهي زد به سر
بازگشت به ايران؛ خواست خدا
48 -- پس از اتمام تحصيلات در حوزه نجف،در سال 1337 ه.ش. عازم ايران ميشود. استاد در ضمن نقل خاطرهاي، علت بازگشت خود به ايران را چنين بيان ميكند: «از جمله خاطرات من يكي داستاني شخصي است كه با مرحوم آقا سيدعبدالهادي شيرازي داشتم. زماني كه من از نجف برگشته بودم به ايران بعد از دو سه سال دو بار به نجف برگشتم و نظرم اين بود كه آنجا بمانم آن زمان آقا سيد عبدالهادي مريض بود. رفتم دست بوش ايشان. ديدم در بستر بيماري ناله ميكنند. عرض كردم آقا چيزي نيست ان شاءاللّه هر چه زودتر بهبود مييابيد. ايشان با يك حالت خاص فرمودند:
جان عزم رحيل كرد گفتم كه مرو
گفتا چه كنم خانه فرو ميآيد.
گفتا چه كنم خانه فرو ميآيد.
گفتا چه كنم خانه فرو ميآيد.
تدريس در مدرسه مروي
49 -- پس از بازگشت به ايران، در قم به خدمت آيةاللّه بروجردي شرفياب ميشود. ايشان از استاد ميخواهد تا در قم بماند و به تدريس بپردازد. چون آب قم با مزاج استاد سازگار نبود، عازم مشهد ميشود و پس از يك سال اقامت در آنجا به تهران ميآيد و در مدرسهي مروي به تدريس ميپردازد. آيات عظام شيخ محمدتقي آملي و سيد احمد خوانساري؛ نيز از ايشان ميخواهند تا امامت جماعت مسجدي را بپذيرند ولي چون احساس ميكند كه براي اداره مساجد اشخاص بسياري هستند، به كار تدريس و تحقيق و تأليف ميپردازد. آشنايي با فروزانفر
410 -- در اين ايام استاد با دانشگاهيان ارتباط برقرار ميكند و هم زمان، با شخصيتهايي چون استاد مطهري و دكتر محمد ابراهيم آيتي به ايراد سخنراني در دانشگاهها ميپردازد. در يك سفر نيز كه عازم مشهد بود در اتوبوس با مرحوم بديعالزمان فروزانفر آشنا ميشود. در يك بحث و گفتگوي علمي، استاد فروزانفر اعتماد علمي به ايشان پيدا ميكند و از استاد براي تدريس در دانشگاه دعوت به عمل ميآورد كه استاد نميپذيرد. 1. كيهان فرهنگي، 1363 ه.ش. مهر ماه ص 5. 2. مجله حوزه، شمارهي اول، سال چهارم، صص 827 -.