نويسنده :آيت الله هاشمي رفسنجاني
آن چه در پى مىآيد، حاصل گفت وشنود با حضرت آية اللَّه هاشمى رفسنجانى، دامت
بركاته، است. اين گفت و شنود، در تاريخ 16/7/81 با حضور چند تن از پژوهندگان اين
مركز، انجام گرفته است. شايان ذكر است كه قسمتى از اين مصاحبه در ايام مبارك نيمهى
شعبان امسال از سيماى جمهورى اسلامى پخش شده است.
انتظار: بسم الله الرحمن الرحيم با سلام و صلوات به محضر
مبارك حضرت بقية الله روحى له الفداء، قطب عالم هستى و استعانت از آن امام همام، و
نيز عرض تبريك به حضرتعالى و همهى عاشقان و منتظران آن حضرت، به مناسبت فرا رسيدن
ايام خجستهى نيمهى شعبان، اجازه مىخواهم در آغاز سخن از جانب خودم و همهى
دوستان از اينكه عليرغم اشتغالات فراوان، فرصتى را در اختيار مركز تخصصى مهدويت و
فصلنامه انتظار قرار داديد تا در مقوله مهدويت با شما گفت و شنودى داشته باشيم
تشكر كنم. در آغاز و پيش از طرح سوالات چنانچه مطلبى داريد بفرماييد.
بسمالله الرحمان الرحيم.
من، ابتدائاً، اين ايّام خجسته
را به تمامى عدالت خواهان جهان كه منتظر كسى هستند كه عدالت واقعى را در پهنهى
گيتى گسترش بدهد، تبريك مىگويم. ما، هر چه داريم، از بركت وجود ايشان است.
امروز، تحقيقاً، جزء مهمترين مسائل مردم، آگاهى بيشتر از
حضرت مهدى (عليهالسّلام) است. بنده، بايد از آقايانى كه براى تحقّق اين خواستهى
مهم مردم، زحمت مىكشند، قدردانى كنم.
انتظار: اجازه بدهيد گفت و گو را با فرازى از دعاى ندبه
آغاز كنيم. در بخشهاى پايانى دعاى ندبه چنين مىخوانيم: ((وأعنّاعلى تأدية حقوقه
إليه)). اين حقوق، آنقدر سنگين است كه بايستى برانجام دادن آن، از ذات احديّت كمك
گرفته شود. اين حقوق، مىتواند حقوق فردى باشد و مىتواند حقوق اجتماعى باشد. آن چه
تا حالا گفته شده، و در بيشتر كتابها هم هست، حقوق فردى است.
مرحوم صاحب مكيال المكارم، تا حدود هشتاد تكليف، برشمرده
است. آن چه از شما مىخواهيم استفاده كنيم، حقوق اجتماعى حضرت است؛ يعنى، ايران
اسلامى و نهادهاى حكومتى آن، به لحاظ پيشتاز يك حركت عظيم و زمينه ساز حكومت حضرت
حجّت (عليهالسّلام) چه تكليفى نسبت به آن حضرت دارند؟
ما، اصلاً، مبارزهمان، انقلابمان، و همهى برنامههاى
حكومتىمان، به نيابت از ايشان است؛ چون، به عقيدهى شيعه، مشروعيّت حكومت، درزمان
غيبت، با اذن ايشان و خواست مردم است. بنابراين، وقتى كه ما ((ولايت فقيه)) را
مىگوييم، منظورمان، كسى است كه در صورت موافقت مردم و خواست مردم، از سوى امام
زمان مأذون است تا مسئوليّت ادارهى امور جامعه را بر عهده بگيرد. اين فرض، جزء
عقائد مسلّم است.
مسئوليّت دخالت در زندگى مردم، قانون گذاشتن، قانون اجرا
كردن، مسائل مالى، مسائل تربيّتى، همهى اينها، با اين اذن و اجازه است. خوب، پيدا
است كه در چنين شرايطى، ما بايد آنچه را كه مىفهميم و فكر مىكنيم كه از معارف
اسلام است، پياده كنيم. امام زمان هم خودشان براى اينها قيام خواهند كرد. ما بايد
محتواى واقعى اسلام را در حدّ فهم خودمان، آنقدر كه مىفهميم، در همهى زمينهها
اجرا كنيم. غفلت كردن از هر بخشى از اسلام درجامعهى اسلامى كه به عنوان حكومت شيعى
شناخته شده، يك نوع تخلّف از حقوق است.
انتظار: از جمله حقوقى كه نسبت به آن حضرت بر عهدهى ما
است گسترش فرهنگ مهدويّت و بسط آن در همهى جهان است. ما، در اين باره، تاكنون چه
كردهايم؟ و چه كارهايى بايد بكنيم؟
شما، محدودهى بحث را يك مقدار كوچك كرديد. اصلاً، مهدويّت
براى چيست؟ خوب، مهدويّت، براى اسلام است! اگر اسلام نباشد، مهدويّت چه ارزشى دارد؟
به عنوان يك شخص، امام، ارزششان به اين است كه مىخواهند معارف آسمانى را تبيين و
اجرا كنند. ما اگر همين را بتوانيم به جامعهى بشرى بفهمانيم كه برنامهى امام زمان
چه خواهد بود و دنبال چه هستند، كار بزرگى است. من، معتقد نيستم كه ما، همهى
برنامههاى امام زمان را مىفهميم،چون اين تعبير كه ((ايشان، دين جديد مىآورند))،
نشان مىدهد كه ما، اسلام را خوب نمىشناسيم. ((دين جديد)) اشاره به محتويّات عملى
و فكرى و...اسلام است. ما نمىتوانيم فكر كنيم همهى آن چيزهايى را كه امام زمان
(عج) دارند، در اختيار ما است و همهى آنها را مىفهميم. اسلام واقعى و تفسير
واقعى و...را ايشان بايد بياورند. بنابراين، آن، مهمترين حقى است كه به گردن است.
گسترش فرهنگ مهدويت هم، يكى از اين بخشها است.
انتظار: در اسلام همهى مباحث و اجزاء و احكام آن از ارزش
يكسانى برخوردار نيستند. همچنان كه در روايات ((بُنى الاسلام على خمس)) اين معنا
كاملاً مشهود است در آخر همين طايفه از روايات آمده است: ((مانودى بشيءٍ كما نودي
بالولاية لأنّ الوالى هو مفتاحهنّ و الدليل عليهن)). سؤال ما در حقيقت اين است كه
شما با توجه به اهميت مسئلهى مهدويت هم به لحاظ اعتقادى و هم به لحاظ شرائط خاص
امروز ايران و جهان، چه راهكارهايى را براى طرح بهتر اين مسئله و بهرهى بيشتر بردن
از آن پيشنهاد مىكنيد؟ به عنوان مثال مىتوان حكومت امام عصر(عج) را به عنوان
الگوى خود و اهداف تربيتى، سياسى، اقتصادى و... آن را به عنوان اهداف نظام خود
بگيريم؟ آيا مهدويت و ظهور مىتواند به عنوان استراتژى و راهبرد نظام ما باشد؟
يكى، اين است كه يك كار تحقيقى شود و ابعاد برنامهى ايشان
كه در منابع ما وجود دارد، متناسب با زمان ما، استخراج، و به دنيا عرضه شود و به
مردم بگوييم، امام زمان، چنين برنامههايى خواهد داشت. دربارهى ايشان، براى خيلى
از افراد، پرسشها و ابهامهايى مطرح است. مىپرسند: ((بالاخره، اين چه برنامهاى
است كه يك انسانى از هزار سال پيش، زنده بماند و منتظر باشد تا اينكه در يك زمان
مناسبى، ظهور كند و مردم را نجات بدهد؟))؛ اينها را بايد براى مردم، باز بكنيم و
توضيح دهيم.
ممكن است كه برخى بگويند: ((متن روايات، براى مردم خوانده
شود.)) و به همين مقدار هم قانع باشند. اين، درست نيست ؛ زيرا، روايات مربوط به
حضرت حجّت (عليهالسّلام) صحيح و نا صحيحاش با هم مخلوط شده است چيزهايى، قابل فهم
است و چيزهايى هم براى عموم قابل فهم نيست. مخلوط كردن اينها، خدمت خوبى به عامهى
مردم نيست. خدمت خوب، اين است كه ما آنهايى را كه مىتوانيم بفهميم كه برنامهى
امام زمان است، متناسب با وضع امروز، به مردم عرضه كنيم.
در اين باره هم، تنها مردم خودمان را در نظر نگيريم. مردم
ما، يك تعبّد و علاقهى خاصىّ به حضرت دارند. وضعيّت فرهنگى مردم جهان را نيز در
نظر بگيريم. اتقاقاً، وقتاش هم همين الان است.
انتظار: اين جا، يك بحثِ مهمّى مطرح مىشود. اين بحث مهم،
نقش مردم در حكومت جهانى حضرت مهدى (عليهمالسّلام) است. واقعيّت، اين است كه گاهى
اوقات، در مباحثى كه پيش مىآيد، مردم، در اين حكومت، كنار گذاشته مىشوند و يا
مورد غفلت واقع مىشوند. شما، نقش مردم در اين حكومت جهانى را چگونه تحليل
مىفرماييد.
اتفاقاً، يكى از چيزهايى كه مىشود از همين منابعى كه
اشاره شد، استخراج كنيم و درست تبيين بكنيم، همين موضوع است. بعضى فكر مىكنند كه
حضرت، با يك قدرت قاهرهاى وارد مىشوند و بامعجزه و سوار بر ابر و... اسلام را بر
جهانيان تحميل مىكنند و مردم، طوعاً يا كرهاً، اين را بايد بپذيرند! از روايات و
اسناد، اين طورى استفاده نمىشود! اوّلاً، مبانى خود اسلام اين نيست، و ثانياً،
رفتار خود پيغمبر (عليهالسّلام) و رفتار على ابنطالب (عليهالسّلام) اين نبوده
است. حضرت(عج) با مردم سر و كار دارند و قطعاً نظر مردم، اينجا، مهمّ است. من فكر
مىكنم، يكى از خدماتى كه مىتوانيم به عنوان اداى حق مان، انجام دهيم، اين است كه
اين بحث را خوب روشن بكنيم، چون، دراسناد، كاملاً، روشن است كه وقتى امام زمان
(عليهالسّلام) مىآيد، مردم، رشد فكرى پيدا كردهاند. وقتى كه رشد فكرى پيدا
كردند، مىتوانند برنامههاى درست را درك كنند. بعلاوه، مردم، از كسانى كه ادّعاها
كردهاند و به عنوان مصلح وارد جامعه شدهاند، ولى خودشان هم به يك اخلال گر و
استعمارگر تبديل شدهاند، خسته شدهاند و تشنهى يك برنامهى عادلانه و انسان
دوستانه و سعادت آور هستند. در آن زمان، شرايط جهانى هم به گونهاى پيش مىآيد كه
حضرت مىتوانند برنامهى خودشان را به صورت جهانى مطرح كنند و با مردم جهان ارتباط
برقرار كنند. مردم جهان هم، مطالب را مىفهمند و با چشم باز، پس از درك كردن،
مىپذيرند.
براى من، اين مطلب، خيلى روشن است و از اسناد و احاديث
مربوط به حضرت حجت (عليهالسّلام)، به روشنى، اين مطلب به دست مىآيد. شرايطى كه
ايشان در آن ظهور خواهد كرد، زمانى است كه اگر برنامهى همه جانبهى قابل دفاع و
اميد بخشى براى مردم مطرح بكنيم، مردم، رأى مىدهند و استقبال مىكنند. بنابراين،
قطعاً، شما بايد فرض را بر اين بگذاريد كه ايشان، با رضايت مردم و با استقبال مردم
مواجه مىشوند. حالا اگر شما مطالبى در بعضى از اسناد مىببينيد كه با اينها
نمىخواند، آنها را بايد بررسى كنيم. يكى از كارهاى تحقيقى ما همين بايد باشد.
انتظار: يكى از مباحث مطرح در جهان، در زمان حاضر، بحث
جهانى شدن و جهانى سازى است. متفكّران غربى دراين باره بحثهاى زيادى دارند و
اصطلاح ((دهكدهى جهانى)) را مطرح كردهاند.
شايد، يك موقعى بود كه اگر بحث حكومت جهانى حضرت مطرح
مىشد، از اذهان بعضى، دور مىنمود و خيلى افراد نمىتوانستند تلقّى روشنى از آن
داشته باشند، ولى امروز، طرح اين مباحث و ضرورت آن به راحتى قابل فهم است. البته به
گمان برخى، جهانى شدنى و جهانى سازى با مباحث حكومت جهانى حضرت (عج) يكى است. آيا
چنين است؟ آيا اهداف، مبانى و آثار اين دو يكى است؟
جهانى شدن، الان، مسئلهى روز، بلكه از مهمترين مسائل
است. به طور طبيعى، تاريخ بشر، به طرف جهانى شدن مىرود. اين امر، قابل اثبات است.
شما از پنجاه سال، صد سال پيش به اين طرف كه نگاه بكنيد، مىبينيد كه بسيارى از
مسائل كه قبلاً منطقهاى بوده، يا كشورى بوده، يا قبيلهاى بوده، الآن، جهانى شده
است. الآن، مسائلى است كه كشورها نمىتوانند به تنهايى دربارهى آن، تصميم بگيرند.
حمل و نقل دنيا، ارتباطات و اطّلاع رسانى دنيا، محيط زيست دنيا، تجارت دنيا، مسائل
امنيّت دنيا،... الان به هم مرتبط هستند و هر گوشهاى از جهان كه حادثهاى پيش
بيايد، روى همهى جهان اثر مىگذارد. هرچه قدر هم پيش برويم، اين مسئله جدّىتر
مىشود. تعبير دهكدهى جهانى، واقعاً، يك تعبير خوب و قابل درك است و حقيقت و طبيعت
موضوع را مىرساند.
فرض ما، اين است كه يك عدّه از كسانى كه اين بحثها را
مطرح مىكنند، محقّق و دل سوز بشر هستند و مىخواهند، مشكلات بشر را حل كنند. در
اين ميان، قدرتهايى هستند كه فكر مىكنند بايد از اين جريان، براى خودشان، براى
حكومتشان، براى كشورشان، سوء استفاده كنند. آمريكا، اين چنين است. آمريكاييان، با
عملشان نشان دادند كه از اين جهانى كردن، در درجهى نخست، منافع خودشان را
مىخواهند و براى اين كه به منافع شان برسند، يك منافعى هم به ديگران مىدهند.
امام زمان، عجّلاللهتعالىفرجه، وقتى تشريف مىآورند، با
يك مكتب (حقيقت اسلام) تشريف مىآورند. مكتب ايشان، چند خصوصيّت دارد: يكى، اين است
كه مكتب ايشان، جهانى بينى دارد. الان، در دنيا، جهانبينى واحد نيست. دربارهى
مبدأ و معاد و رابطهى انسان با خدا و رابطهى طبيعت با خدا و رابطهى انسان با
طبيعت، نظرهاى گوناگونى وجود دارد و مكتبهاى فراوانى هست. مكتب حضرت، با واقعيّت
جهان مطابق است.
خصوصيّت ديگر، ايدهئولوژى مكتب است. منظورمان از
ايدهئولوژى، بايدهاى فكرى است كه در اصطلاح ما، اصول عقايد (توحيد و نبوت و معاد
و...) گفته مىشود.
خصوصيّت ديگر، استراتژى مكتب و خطوط راهنما است.
اينها، در دنياى امروز، واحد نيست. كشورها، براى خودشان،
اصول خاصى دارند.
مكتب امام زمان (عليهالسّلام) اين سه عنصر را دارد.
مقرّرات و احكام و وظايف و اخلاقيّات و... مراحل و گامهاى بعدى است كه بايد با آن
سه خصوصيت هماهنگ باشد. حضرت (عليهالسّلام) اينها را در سطح جهانى مطرح مىكند و
با توجّه به رشد مردم، پذيرفته مىشود.
البته، اختلاف سليقههاى فراوانى هم مىتواند باشد. اين،
بحث بعدى ما است. ما نمىتوانيم بگوييم، بشر، در آن زمان، مثل دانههاى تسبيح، يك
شكل اند. بشر، هيچ گاه مانند محصول كارخانهاى نبوده و نخواهد بود. تفكّر و
خلاقيّت، هميشه بوده و هست.
اين كه با اين اختلاف سليقهها، چه مىشود، بحث بعدى است.
وقتى حضرت (عليهالسّلام) مكتباش را عرضه مىكند، به طور طبيعى، زمينهى حكومت
واحد جهانى، ايجاد مىشود.
انتظار: با توجّه به اينكه جهان امروز، در مادّيّت زندگى
مىكند، با توجّه به اوضاع كنونى جهانى، آيا اصلاً، جايى براى حكومت امام زمان
(عليهالسّلام) هست يا نه؟ آيا مىشود تفكّر مهدويّت را در اين جهان مادّى نشان
داد؟
چرا نمىشود؟ وقتى برنامهاى باشد كه هر كسى، سعادت خودش
را در آن بينيد، چرا نپذيرد؟ الآن، كشورهاى اروپايى كه هر كدامشان براى خودشان پول
داشتند، مرز داشتند، خيلى چيزها داشتند، به اين نتيجه رسيدند كه بيايند، ابتدائاً،
بازار مشترك درست كنند و بعد اتّحاديّهى اروپا درست كنند و بسيارى از مقرّرات
داخلى خودشان را، حتّى پول شان را به نفع اين مجموعه كنار بگذارند. سبباش هم اين
است كه احساس مىكنند كه منافعشان در اين اتّحاد است و مردم هم اين را مىفهمند و
موافق مىشوند.
من دارم فرض را براين مىگذارم كه امام زمان
(عليهالسّلام) با برنامهاى مىآيند و ابزار تبليغ و ابزار معرّفى و اطّلاع رسانى
هم وجود دارد و مردم هم از وضع موجود خودشان، راضى نيستند و خستهاند،وقتى كه
برنامهى حقوقى مناسبى را مىبينيد، همكارى مىكنند.
اين كه مىفرماييد: ((مادّيّت غلبه دارد.))، امام زمان
نمىآيند كه مسائل مادّى مردم را نديده بگيرد! منافع مردم را در نظر مىگيرند و
زندگى سعادتمند براى مردم مىآورند! امام زمان كه نمىگويد: ((همهاش نماز
بخوانيد! همهاش قرآن بخوانيد!؛ همهاش زيارت كنيد! همهاش...))! او، برنامهى
زندگى مىآورد و مردم هم مىفهمند و مىپذيرنند. مثل الآن كه پذيرش نيست، خوب حضرت
هم ظهور نكردهاند.
انتظار: با توجّه به اين فرمايشهايى كه فرموديد، اگر
بخواهيم تفكّر مهدويّت را فراگير بكنيم تا آن مقبوليّت جهانى هم پيدا بشود، كدام يك
از اين اَبعاد تفكر و فرهنگ مهدويّت را برجسته كنيم؟
من فكر مىكنم، شما بايد دنبال جامعيّت برنامه برويد. اين
هم به طور خيالى نمىشود، بلكه بايد از اسناد موجود، شما برنامههاى امام زمان را
استخراج كنيد و آنها را اعلام كنيد. ما، الان نمىتوانيم ادعا كنيم كه همه چيز را
مىدانيم. اگر شما، پنجاه در صد از آن واقعيّتها را هم بتوانيد به صورت برنامه
معرفى كنيد، خدمت بزرگى كردهايد.
انتظار: آن سيرهى تربيّتى، فكرى، اجتماعى، اقتصادى،
سياسى، حضرت را كه تبيين كنيم، با توجّه به اين كه مردم، عطش دارند و هم از درك
بالايى هم برخوردارند، طبيعى است كه آنرا بخواهند و از آن استقبال كنند.
بله؛ اين همين طور است، ولى بايد به اسناد متكى باشد. يك
وقت، ممكن است كه خودمان، به عنوان يك متفكّر، آرزويمان را بيان كنيم، ولى اين،
جواب نمىدهد. خيلى از متفكّران، الآن، افكارى دارند، ولى مقبوليّت ندارند.
انتظار: برجسته كردن عدالت اجتماعى حضرت كه ((يملاء الارض
قسطاً و عدلاً)) مناسب و مؤثّر است.
بله؛ اين طور است. البته، خيلى از موارد ديگر هست.
دربارهى علم داريم، دربارهى اخلاق داريم، دربارهى ارتباطات داريم، دربارهى
سياست داريم، دربارهى برخورد با مردم داريم، دربارهى امنيّت داريم،.... اينها را
با توجّه به اسناد، بايد تبيين كنيم.
امنيّت، امروزه، يك شاخص مهم براى زندگى است. وقتى
مىگوييم، امام زمان آمدند، امنيّت آن قدر قوى است كه يك زن جوان مىتواند از اين
منطقه تا هر منطقه ديگرى برود و كسى تعرّض به او نكند، اين، براى مردم جذّاب و جالب
است.
انتظار: يا پشتوانههاى مكتبى كه شما فرموديد و يك چنين
فردى كه داراى مقام عصمت است و ياران توان مندى هم ساخته، با اين پشتوانهها، به
نظر مىآيد كه راه، براى مقبوليّت، خيلى باز است.
به هر حال، وقتى كه مستند به ادلّهى موجود باشد و مطابق
با عدل و فطرت انسان باشد، پذيرش زياد، است.
انتظار: كدام بُعد از ابعاد، اولويّت دارد؟
من، هيچ وقت فكر نكردم كه كدام اولويّت دارد، امّا همين حالا مىشود روى بعضى از موارد، انگشت گذاشت. عدالت، گمشدهى بشريّت است. اگر شما
بتوانيد از اسناد نشان بدهيد كه امام زمان، عادل مطلق است، كار ارزش مندى است.
امنيّت، اولويّت ديگر است. مردم، در همهى زندگىشان، مشكل
امنيّت داشتند.
علم، محور ديگر است. امام زمان (عليهالسّلام) درهاى
زيادى از دانش را بر روى بشر مىگشايد و طبيعت را كه هنوز بر روى بشر بسته است، باز
خواهد كرد.
ما، در اسناد، به اندازهى كافى، از اين چيزها داريم.
اينها، يك ارزشهاى موقّتى نيستند. من فكر مىكنم در همهى طول تاريخ، از
انسانهاى بدوى گرفته تا امروز، همهى اينها، براىشان ارزش بوده است. البته،
تفاوتهايى داشته است.
انتظار: ما مىتوانيم جلوههاى محبّت حضرت را مطرح كنيم.
بعضى، اين طور مطرح مىكنند كه آن حضرت، جوى خون راه مىاندازند! واقعيّت، اين طور
نيست! حضرت، آنقدر محبّت دارند، كه مردم مجذوب او مىشوند. وقتى مردم بدانند كه او
چه مىكند و چه مشكلاتى را از سر راه بشر بر مىدارد، طبعاً، چنين آقايى، خواستنى و
دوست داشتنى است و همهى انسانها هم منتظرش هستند. در حقيقت، اگر جاذبههاى فردى
آن حضرت هم توضيح داده شود، خيلى از افراد، مجذوب مىشوند.
بله؛ اين، يك دريچهى ديگر است. در اسناد ما، فراوان، اين
طور وارد شده است كه امام زمان، نقاط برجستهى انبياى سلف را همراه خودشاندارند؛
يعنى، شخصيّت رئوف حضرت عيسى و شخصيّت حضرت موسى و شخصيّت حضرت رسول اكرم را دارند.
خوب، مسلمانان به انبياء، سلام الله عليهم أجمعين، عشق مىورزند و مسيحيان، به حضرت
عيسى علاقه دارند و يهوديان، به حضرت موسى.
اديان ديگر، منتظر منجى خودشان هستند. اسم منجى آنان، مهدى
نيست، ولى آنان، منتظر فردى هستند با مشخّصههايى كه حضرت مهدى(عج) آنها را دارد.
در روايات ما، براى جنبههاى عطوفت و مهربانى و دلسوزى
ايشان، موارد زيادى پيدا مىشود.
اصلاً، آن جنبهى خشنى كه در بعضى از اسناد، بعضى، روى آن
تكيه مىكنند، به نظر درست نمىآيد. آن، مولود تفكرّات زمانى بوده كه پيروزى را
همراه با جنگ و كشورگشايى مىدانستند. اين نوع پيروزى، اگر مىخواست بشود، خوب، در
زمان حيات حضرت، بلكه در زمان حيات حضرت على (عليهالسّلام) هم مىتوانست اتّفاق
بيفتد! چرا خداوند، منتظر مىماند كه اين همه زمان بگذرد تا شرايط درست بشود؟ اگر
بنا است با معجزه و آن ابزارى كه معمولااً مىآورند، با آنها بخواهد ايشان پيروز
بشود، خوب، اين را در زمان حضرت آدم هم مىتوانست انجام دهد! پس پيدا است كه براى
برقرارى يك حكومت جهانى، زمينههاى ديگرى بايد آماده باشد و آن، همان پذيرش و عطش
مردم است.
يكى از نكات جالب توجّه در بارهى آن زمان، اين است كه
عطوفت، همگانى مىشود. در روايت آمده است، هنگامى كه حضرت مىآيند افرادى كه
نيازمندند، دست در جيب برادر مسلمانشان مىكنند، و به اندازهى نياز بر مىدارند و
بعداً بر مىگردانند! ما، مقدارى از رفاقت و مهربانى و صفا و صميميّت را در صدر
اسلام ديدهايم، ولى در زمان حضرت، اين امور، گسترده است. خوب، شما ملاحظه
بفرماييد، اگر اخلاق جامعه، به اين جا رسيد كه، اينگونه رفتار كنند، آيا فقيرى در
جامعه خواهد ماند؟ حلِّ معضل فقر، يكى از مشكلات زندگى بشر است! آرزوى بشر،اين است
كه هيچ كس فقير نباشد! وقتى زمان ظهور حضرت، اين گونه وصف شود، مردم جذب آن
مىشوند.
مورد ديگر، بحث آموزش و پرورش است. الآن سازمانها و افراد
گوناگونى تلاش مىكنند تا بىسوادى نباشد، ولى موفّق نشدهاند. در زمان حضرت، نه
تنها بىسوادى نيست، بلكه عقل بشر، رشد بالايى پيدا مىكند و خيلى از مجهولات براى
او حل مىشود.
مورد ديگر، بحث ارتباطات است. در زمان حضرت، كه وقتى
مأمورى به نقاط دور دست مىرود، اگر دربارهى مأموريّت خودش، ابهامى پيدا كند،
مىگويند. ((در كف دست خودت نگاه كن و مأموريّت را ببين.)). خوب، در كف دست آدم كه
چيزى نيست! ما نمىخواهيم بگوييم، آن موقع، اين معجزه اتّفاق مىافتد، بلكه مسائل
ارتباطى، به گونهاى است كه او مىتواند از اينها چيز بخواند؛ يعنى، برنامهاش را
مىتواند از دور ببيند و آن را اجرا بكند. اين گونه روايات را در قديم نمىفهميدند،
امّا الآن، با فنآورى اطّلاعرسانى، اين موارد، معلوم مىشود.
انتظار: حضرت مهدى(عج) كه بيايند، برخوردشان با كسانى كه
همدين با حضرت نيستند، چه گونه خواهد بود؟ نيز احزاب و آنانى كه همكيش و همفكر
نيستند، نقششان در حاكميّت حضرت چه گونه است؟
از آيات قرآن، مىشود فهميد كه اديان ديگر هم تا قيامت،
طرفدار دارند. ما، دليلى نداريم كه وقتى حضرت، تشريف مىآورند، همه را به پذيرش
اسلام مجبور مىكنند. شايد كسانى هم باشند كه اسلام را نپذيرند. البته، اينها،
قطعى نيست، ولى جاى اين است كه بگوييم، چنين آزادى وجود دارد كه مردم، عقايد خودشان
را داشته باشند. منتها، منطقاً، وقتى كه ايشان اسلام را معرّفى مىكنند، خود مردم
مىپذيرند. مردم،ديگر، تعصّبى ندارند. وقتى كه تفكّرشان باز باشد و استدلال هم
بشوند، خيلى از افراد مىپذيرند. اين كه ايشان، با چه شيوهاى حكومت مىكنند، آن
نقطهى مشخّص كه نقطهى شروع ما است، اين است كه ايشان، صاحب الامر هستند، و مانند
ديگر امامان، حاكميّت منحصراً براى ايشان است، امّا اين كه تحزّب خواهد بود. يا نه،
شايد باشد و ايشان اجازه بدهند تا سليقههاى مختلف، به صورت جريانها و احزاب،
فعّال باشند. اين كه انتخابات به همين شكلى كه از پايين، مردم، انتخاب مىكنند، اين
كه شوراها خواهد بود، اين كه در هر منطقهاى، شوراى مديريّت درست مىشود، اين كه
افرادى را منصوب مىكنند، اينها، چيزهايى نيست كه قطعى باشد.
من فكر مىكنم، اصل مسئله، روشن است؛ يعنى، كه رضايت مردم
و رأى مردم ملاك است، امّا اين كه، در مديريّت كشور، چهگونه به رأى مردم مىرسند و
چهگونه در ادارهى كشور به آنان متّكى مىشوند، اين كه آيا واقعاً در همهى كرهى
زمين، يك نوع مديريّت اعمال مىشود، آيا اين كه....، همهى اينها، از امورى است كه
روشن نيست. چه بسا، مثلاً، در گوشهاى از جهان، مسلمانان، يك نوع مديريّت خاصّى با
سليقهى خودشان داشته باشند، منتها، همه، هماهنگ با هدف و برنامهى حضرت هستند.
در برنامهى حكومتى حضرت، شايد جايى براى اختلاف نظر و...
وجود داشته باشد. ما، هيچ دليلى نداريم كه فكر كنيم كه همهى جهان، مثل يك خانواده
اداره مىشود.
انتظار: عرض بنده، ناظر به حقوق اقليّتها است. با توجّه
به اين كه در زمان ظهور، اقليّتهايى هم هستند، آيا حقوقى را رسماً دارند؟
من نمىتوانم يك نظر قطعى بدهم. اينها، از همان شيوههاى
حكومتى است كه در هر زمانى مىتواند تغيير بكند. اين كه چه گونه با آنان رفتار بشود
و چه قدر به آنان در مسائل سياسى و تربيتى و اقتصادى، ميدان داده شود، چيزهايى نيست
كه به صورت قانون كلّى و غيرقابل تغيير باشند.
انتظار: آيا جهانى شدن يا جهانىسازى را ما مىتوانيم
مقدّمهاى براى حكومت جهانى حضرت مهدى(عج) تلقّى كنيم؟ آيا ما مىتوانيم به اين
امر، كمك كنيم؟
اين، مىتواند به عنوان يك مقصد و تسهيل كنندهى شرايط
ظهور امام زمان، مطرح باشد. وقتى كه مقررّات جهانى، از طرف همهى كشورها پذيرفته
شده باشد، مردم، نمايندگانشان را در يك جا جمع كرده باشند و دربارهى محيط زيست و
مسير هواپيماها و شرايط ارتباطات اينترنتى و مخابرات، مقرّراتى را وضع كرده باشند،
آن وقت، حكومت واحد جهانى كه بخواهد تشكيل بشود، در يك شرايط آمادهترى مىآيد.
آلان، براى اينها، يك سرى مقرّراتى وضع شده است، در آن زمان، حضرت مهدى
(عليهالسّلام) مقررّات را كاملتر و بهتر و عادلانهتر و قابل اجراتر مىكند.
به نظرم، اين، روالى است كه مىتواند به حكومت واحد جهانى
منتهى شود.
انتظار: موضع ما در مورد جهانىشدن چيست؟
ما، فعلاً، عضوى از اين جامعهى بزرگ هستيم و نبايد در اين بحث، با اصل جهانىشدن مخالفت كنيم؛ چون، اين، يك چيزى است كه مىتواند در خدمت
بشريّت باشد. دادگاه بين المللى كيفرى كه براى مجازات جنايتكاران جنگى تشكيل شده
است، درست است كه الآن آمريكا در آن نفوذ دارد و...، ولى اگر انصافاً يك عدّه
دانشمند قاضىِ عادلِ شريفِ باشند و اگر هر كشور كوچكى هم از يك دولت قدرتمندى، به
عنوان جنايتكار جنگى، شكايت كرد، آن جا رسيدگى كند، آن، يك چيز خوبى است.
مطالب و امور ديگر هم اين طور است. ما بايد اينها را كمك
بكنيم تا انجام بشود و از اين كه هست، به سمت عقلانىترى برود.
انتظار: آمريكا، الآن، مدّعى رياست و سلطهى خود در امر
جهانىسازى است. آيا او در جهانىسازى، به معناى رعايت حقوق مردم ديگر كشورها، صادق
است يا نه؟
به نظر من، قطعاً، صادق و عادل نيست، امّا بالاخره، آنان،
اين را مىفهمند كه اگر بخواهند در چنين كارهايى موفقّ شوند، بايد يك مقدار امتياز
به ديگران هم بدهند؛ يعنى، اگر سازمان ملل بخواهد تشكيل بشود و ما هم بخواهيم عضو
بشويم و حق عضوّيت بدهيم، بايد يك منافعى را براى خودمان، آن جا ببينيم، و اگر بانك
جهانى مىخواهد تشكيل بشود و بخواهيم ما هم عضو شويم و يك پولى آن جا بگذاريم، خوب،
بايد نفعى هم به ما برسد.
انتظار: آيا ما مىتوانيم در اين سازمانهاى جهانى،
تأثيرگذار باشيم؟
بله؛ يقيناً، ما مىتوانيم تأثير بگذاريم. در بعضى از اين جاها كه مىخواسته تأسيس بشود يا چيزى تصويب بشود، وقتى ما حضور جدّى پيدا كرديم،
توانستيم اثر بگذاريم و بعضى چيزها را اصلاح كرديم و نظر ما رأى آورده و دنيا هم
استفاده كرده است.
البته، اين، احتياج دارد كه بقيّهى كشورهاى اسلامى هم
همكارى كنند. اگر اين پنجاه و چند كشور اسلامى، بتوانند خودشان را همراه كنند و
متّحد باشند، يك وزنهى عظيم مىشوند و در همهى اين مراكز جهانى، مىتوانيم با رأى
خودمان، سرنوشت دنيا را اصلاح بكنيم.
البته، آنان، باز نفعشان را بيشتر از ما مىبرند. از اين
رو، اگر منافعشان لطمه ببيند، بيرون مىروند. آمريكا، از يونسكو بيرون رفت؛ چون،
رأىاش در تعيين دبير كلّ، مؤثّر نبود. نيز از پيمان ((كى.يو.تو)) بيرون رفت.
انتظار: تا چه اندازه قدرت انتخاب و در واقع آزادى عمل
براى كشورها و جوامعى كه مىخواهند با معيارها و ملاكهاى خودشان انتخاب كنند، در
پروسهى جهانى شدن وجود دارد؟ آيا اصولاً مىشود برخورد فعّالانهاى داشت؟
بببيند! اين طرّاحىهايى كه مىشود، فرض كنيد همين تجارت
جهانى، كه طبيعى است آنانى كه پيشتاز اين كارها بودهاند، هدفشان، اين بوده كه
باب تجارت را با كشورهاى ديگر آن چنان باز كنند كه خودشان برنده باشند؛ چون، كسى را
ياراى مقابله به خود نمىديدند. به تدريج كه كشورهاى ديگر آمدند، يك مقرّراتى
گذاشتند. اگر كسى پيوست، اين طور نيست كه فورى همهى گمركات خودش را حذف بكند و
تعرفهها را بردارد! او، مىگويد، من، در ظرف دَه سال، هر كالايى را كه احساس
مىكنم مىتوانم در بازار جهانى رقيب شوم، آن را در سبد مىگذارم. البته، در مجموع،
آناناند كه سود مىبرند.
براى ورود به آن جا هم اختيار با خود ما است. در دولت من،
ماهى يك بار، براى ملحق شدن به تجارت جهانى بحث مىكرديم. عدّهاى مخالف بودند و
برخى نيز موافق. ما، آن وقت، به اين نتيجه رسيديم كه فعلاً تقاضايمان را بدهيم،
چون، خود پذيرش عضويّت، سالها به طور مىكشد. آمريكا هم كه مخالف ما است، خود اين
هم، زمان پيوستن ما را طولانىتر مىكند. از اين رو، وقت داريم كه خودمان را براى
آن روز آماده كنيم. درست است كه امريكا با پيوستن ما به تجارت جهانى مخالف است،
امّا اگر ما، جدّاً، بخواهيم به آن پيمان بپيونديم، راهحلهايى براى خثنى كردن
تلاش امريكا وجود دارد.
انتظار: الآن، ديگر معلوم نيست به شما حقّ انتخاب بدهند!
اگر عضو نشويد، نه چيزى به شما مىدهند و نه چيزى از شما مىگيرند! مضافاً اينكه
مخالفت يكى از اعضاء براى عدم پذيرش كافى است.
بله! نقطهى زشتى كه آنجا هست، همين حق وتو است كه به همه
دادند. خوب، اين، ديگر، جزء مقرّرات آنجا است. آمريكا، مخالفت نكند، يك كشور كوچك
ديگرى ممكن مخالفت بكند. بعضى از مقررّات آن جا، بايد اصلاح بشود و اگر ما حضور
داشته باشيم، خود اين، كمك مىكند كه آن جا تأثير بگذاريم و بعضى از مقررّات را
اصلاح كنيم.
در مجموع، الآن، شيوهى ملحق شدن به پيمانهاى بينالمللى،
يك شيوهاى است كه اجبار براى كسى ندارد، مگر اينكه شرايط، انسان را مجبور بكند.
به نظرم، اگر نفوذ و زورگويى بعضى از قدرتها را از اين جدا بكنيد، اصل جريان، مثبت
است.
انتظار: با توجّه به اين كه جنابعالى با امام امّت(ره)
مأنوس بوديد، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، در مراحل مختلف، يار ايشان بوديد،
بفرماييد كه آيا حضرت امام، با توجّه به بحث جهانى شدن، آيا مىخواستند يك حكومت
دينى فراگير تشكيل دهند يا نه؟ البته، قطعاً، همين طور بوده است. شما بفرماييد،
براى اين كار، ايشان، چه تمهيداتى انديشيده بودند؟
ايشان، تفكّرشان اين بود كه آرمانهاى عادلانهى انقلاب،
مانند كفر ستيزى و استعمار ستيزى و حمايت از محرومان و... محدود به حتّى فضاى
اسلامى نيست، بلكه اينها، مسائل بشرى است، امّا اين كه خصوصاً در بارهى حكومت
واحد جهانى حضرت مهدى(عج) صحبت كرده باشيم، چيزى يادم نمىآيد. اگر ايشان، چيزى را
مطرح كرده باشند، حتماً، در سخنرانى ايشان آمده است.
انتظار: ايشان، مكرّر، نام حضرت را مىبردند و مىفرمودند:
((ما، منتظريم حضرت تشريف بياورند و اين حكومت را تقديم ايشان بكنيم.)).
بله؛ اين تعبيرها بود، امّا اين كه ما بحثى كرده باشيم
براى اين كه ما الآن مثلاً داريم مقدّمات حضور حضرت را فراهم مىكنيم، من، يادم
نمىآيد. در اين جا لازم است اين نكته را مطرح كنم كه جمهورى اسلامى، پيوسته، در پى
اين بوده است كه حكومت جهانى حضرت (عليهالسّلام) را الگوى رفتار خود قرار دهد. ما
اگر از رفاه مىگوييم، اگر از امنيّت مىگوييم،...، چيزهايى است كه از آن جا
الگوبردارى كردهايم.
البته، در اين باره، ما، به اندازهى فهم خودمان از اسلام
و توانى كه داريم، عمل مىكنيم. ما، نه فهم حضرت را داريم و نه امكانات حضرت را،
لذا آن چه پياده مىكنيم، نمىتواند، كاملاً مطابق با آن الگو باشد.
اگر ما بتوانيم، به اندازهى توانمان هم اسلام را پياده
كنيم، الگوى خوبى براى جهان خواهيم بود و اين مىتواند، زمينه را براى ظهور حضرت
فراهم آورد.
انتظار: اگر فرضاً، شما، اين مشغلههاى فراوان سياسى را
نداشتيد و فارغ البال بوديد، چه موضوعى را براى گسترش فرهنگ مهدويّت انتخاب
مىكرديد؟
به دنبال اجراى اسلام مىبودم؛ يعنى، همينكارى كه الآن
مىكنيم؛ چون، فكر مىكنم روح مهدويّت، همين است. باز تأكيد مىكنم، اگر ما بتوانيم
آرمانهاى اسلام را در عمل پياده كنيم و به مردم جهان نشان دهيم، كار بزرگى براى
گسترش فرهنگ مهدوّيت انجام دادهايم. الآن هم، سعى و تلاشمان، جز اين نيست. حالا
اين كه چه مقدار موفّق شدهايم، يك بحث ديگرى است.
انتظار: به نظر شما، بهترين شيوهى حكومت براى دوران غيبت
چيست؟
به نظرم، همين نظام ولايى است كه در ايران ايجاد شده است. اگر ولايت فقيه نبود، نه انقلاب پيروز مىشد و نه مشكلات پس از پيروزى حل مىشد و
نه در جنگ موفّق مىشديم كه تماميّت ارضى خود را حفظ كنيم و يك وجب خاك به دشمن
ندهيم و نه مىتوانستيم، انسجام و وحدت ملّى كشور را حفظ كنيم و در آينده هم بدون
ولايت فقيه نمىتوانيم پيش برويم.
گزينههايى كه گاهى مطرح مىشود، مانند سكولاريزيم و...،
امتحان خودشان را در جاهاى ديگر دادهاند و اينها، فقط، يك مزاحمتهايى است كه از
آغاز انقلاب هم مطرح بوده است و چيز تازهاى نيست. در شوراى انقلاب، اينها هم مطرح
شد. اين بحثها، از سوى نهضت آزادى و... مطرح مىشد. آنان. صريحاً مىگفتند، نوع
حكومت ايران، يا جمهورى باشد يا جمهورى دمكراتيك!
انتظار: حكومت دينى، به اعتقاد شما، مبنايش بر اساس
مشروعيّت است يا مقبوليّت يا هر دو؟
هر دوى اينها بايد باشد. اگر نظر و مقبوليت مردم نباشد، كارى نمىتوان كرد. براى عملى كردن اسلام، ما بايد مردم را همراه خود داشته باشيم.
به نظر ما، فقيه واجد شرايط، جانشين حضرت بقيةالله (عليهالسّلام) است، امّا اگر
اين بحثها بخواهد جنبهى حكومتى به خود بگيرد، بايد براى فقيه، مقبوليّت حاصل شود.
حضرت على (عليهالسّلام) چون پذيرش مردم نبود، خانهنشين شد! ما كه بالاتر از حضرت
نيسيتم! اصلاً چرا حضرت در پردهى غيبتاند؟ زمينهى پذيرش گسترده و جهانى مردمى
وجود ندارد!
انتظار: يعنى، مشروعيّت را از شرع مىگيريم و مقبوليّت را
از مردم؟
بله؛ همين طور است. تنها تئورى كه مىتواند خود را نشان بدهد و در عمل هم نشان داده است، تئورى ولايت فقيه است.
انتظار: حاج آقا! دشمن، اين را خوب فهميده است، از اين رو،
سرمايهگذارى فراوانى براى دور كردن مردم از ولايت، چه ولايت معصوم و چه ولايت
فقيه، كرده است. الآن، فيلمهايى را مىسازند كه تفكّر مهدوّيت را زير سوال
مىبرند. نظام، براى مقابله با اين شبهات خارجى و داخلى، چه تدبيرى انديشيده است؟
همين تدبيرهايى كه تا به حال كردهايم. من نمىدانم كه شما
چه قدر سالهاى آغاز انقلاب را به ياد داريد. در آن زمان تهاجم به تئورى ولايت
فقيه، فراوان بود. بنى صدر كه رييس جمهور شد، افكارش را آشكار كرد و پيش از او،
دولت موقّت، تهديد به استعفا كرد و...، تدبيرهايى كه انديشيده شد، اين توطئهها از
بين رفت.
ما، هميشه، با اين گونه مسائل، در گير بوديم و الآن هم
همين طور است. ما، اوّلاً، كار خيلى مهمّى كه بايد انجام دهيم، اين است كه معاش
مردم را سر و سامان ببخشيم. اين، جزء نخستين وظيفهى دولت اسلامى است. حضرت كه مالك
اشتر را به مصر مىفرستد، به او مىگويد، با اموالى كه جمع مىكند، آبادانى كند و
آبادانىها را گسترش دهد.
الآن، شبهاتى كه مطرح است، بيشتر، مربوط به بُعد كارايى
نظام است. با موفقيّت اقتصادى، اين شبهات، خود به خود، پاسخ داده مىشود. البته، آن
شبهات فكرى را هم بايد مستدّلاً پاسخ داد.
اين شبهات، چيزهاى تازهاى نيست. شما كتاب خاطرات مرا كه
منتشر شده، ملاحظه كنيد. خواهيد ديد كه اينها، از آن موقع هم بوده است. بله، يك
وقتى در كمون و نهفته بوده است و زمانى آشكار شده است.
انتظار: الآن، نسبت به گذشته به فرهنگ مهدويّت، تهاجمات
گستردهتر و سازمان يافتهترى مىشود. به عنوان نمونه بر اساس پيشگويىهاى
نوسترداموس فيلم ساختند و تا مدّتها آن را در تمامى شبكههاى تلويزيونى خود نشان
دادند تا مردم خود را نسبت به اين مسأله،بدبين و متنفر كنند.
بله؛ اينها هست، ولى آنان اساس اسلام را هدف گرفتهاند و
به دنبال حذف اسلام هستند. الآن، به همهى ارزشهاى اسلامى حمله مىشود. حجاب هم
يكى از اينها است.
انتظار: ولى حجاب، به اهميت مسئلهى مهدويت نيست حجاب كجا،
مهدويت كجا!
اين، درست است، ولى آنان، به جان خود اسلام افتادهاند
شما، چون روى اين قضيّه زحمت مىكشيد، چنين مىگوييد، ولى ما مىبينيم كه آنان،
همهى ارزشهاى اسلام را مورد هجوم قرار دادهاند؛ زيرا، حضرت مهدى (عليهالسّلام)
هم بدون اسلام، مطرح نيست! حضرت مىآيند تا اسلام را اجرا كنند! داستان سلمان رشدى
براى نابودى اساس اسلام بود!
انتظار: در اوايل پيروزى انقلاب، در اسراييل، همايشى بود.
در آن جا گفته شد، در شيعه، دو نگاه مطرح است: نگاه سرخ و نگاه سبز. شيعه، با نگاه
سرخ، انقلاب مىكند و با نگاه سبز آن را حفظ مىكند. آنان گفتند، براى نابودى شيعه،
بايد قيام حسينى و قيام مهدوى را از اينان بگيريم.
من مىگويم، آنان، تنها، به يك موضوع نپرداختهاند، بلكه
به هر چيزى كه مايهى افتخار ما است و براى ما ارزش است، تهاجم كردهاند و مىكنند.
يكى از اين محورها هم موضوع مهدويّت است.
انتظار: يكى از اصلىترين چالشهايى كه جامعهى كنوى با آن
مواجه است، مسائل اقتصادى است. شما در ارتباط با حكومت امام زمان (عليهالسّلام) و
جلوههايى كه از رفاه عمومى در جامعه ايجاد مىشود و فقر رخت بر مىبندد، چه توضيحى
داريد؟
من، آن چه را كه فعلاً از مبانى اسلامى مىفهمم، اين است
كه يكى از ويژگىهاى اقتصادى زمان حضرت حجّت (عليهالسّلام)، اوّلاً، نقد كردن
منابع طبيعت است. آن روز كه ايشان مىآيند، زمين، كنزهاى خودش را بيرون مىدهد و
تكثير ثروت در دنيا مىشود. با توجّه به علم و فنآورى، همهى منابع طبيعت تسخير
مىشود و اين، با امروز ما، اصلاً قابل مقايسه نيست.
يكى ديگر از ويژگىها، تقسيم عادلانه است. تقسيم
عادلانهاى كه ما فعلاً مىفهميم، سلب مالكيّت نيست. حقوق ضعفا، به گونهاى تأمين
مىشود كه فرد محتاج، در حكومت حضرت مهدى (عليهالسّلام) وجود ندارد، ما نمىتوانيم
بگوييم، تفاوت نيست، امّا كسى محتاج نيست. جهان آباد، با توزيع مناسب ثروت،
مهمترين اركان اقتصادى حضرت مهدى(عج) است.
انتظار: تفاوت حكومت امام زمان (عليهالسّلام) با ديگر
حكومتها در چيست؟ اگر بگوييم، عدالت است، امنيّت است، رفاه است،...، ممكن است كسى
بگويد، مكاتب ديگر هم چنين ادّعايى دارند، حالا، هر چند تا به حال نتوانستهاند آن
را عملى كنند؟
مسئلهى مهمّى كه در رسالت انبيا و در مكتب تربيّتى قرآن
هست، آن بُعد تكامل انسانى است؛ يعنى، اين مكتب، انسانى را مىخواهد كه به دنبال
نزديكى به خدا است. اسلام، حركت بشر به سوى قرب الهى را مىخواهد. مطابق جهان بينى
ما، اصل، براى انسان، اين است كه به طرف خداوند حركت بكند و آخرتاش را تأمين بكند
و سعادت نهايى را بيابد. دنيا، مقدمهى آخرت است. اين مطلب، در زمان ظهور حضرت،
خالصتر مىشود.
انتظار: صحبت از كارهايى شد كه عليه مهدوّيت انجام
مىگيرد. نمونهاش، مثلاً ساختن فيلم عليه مهدويّت است. حالا اگر ما بخواهيم در صدا
و سيما در همين زمينهها، كار بكنيم، نظر شما چيست؟ آيا ساختن فيلمى در بارهى
شخصيت حضرت و عصر ظهور ممكن است؟ آيا لزومى براى آن مىبينيد؟
بله؛ من، با اين پيشنهاد موافقام. البته، شرطاش، اين است
كه يك مطالعهى همه جانبه و تحقيق گستردهاى انجام بگيرد و از آن نكات مهمّى كه از
اَسناد در بارهى حكومت امام زمان پيدا مىشود، يك فيلمنامه نوشته شود و مظاهر
زيباى او را، از بُعد اقتصادى و اخلاقى و امنيّتى و آموزشى و ارتباطى و همهى
چيزهايى كه در دنيا، ارزش است، نشان داده شود.
همين طور كه الان، فيلمهايى ساخته مىشود كه مثلاً، دنياى صد سال ديگر را
نشان مىدهد، مىتوان فيلمى ساخت كه زمان حضرت را نشان دهد.
البته، پيش از ساخت، بايد با مقام معظّم رهبرى و مراجع
و... هماهنگى شود.
انتظار: ما با آقاى لاريجانى صبحت كرديم و ايشان هم
استقبال كردند.
اين كار، يك گروه قوى تحقيقاتى مىخواهد. البته، كار سختى
هم نيست.
انتظار: جامعهى مسيحى، منتظر برگشت حضرت مسيح است تا
عدالت را براى زمين بياورد. آيا شما، اين نكتهى مشترك را زمينهى مناسب براى گفت و
شنود و جلب افكار عمومى و بين المللى براى پذيرش يك حكومت دينى، مىدانيد يا نه؟
مردم مسيحى و مسيحيّت، پس از سرخوردگى از رنسانس، به اين نتيجه رسيدهاند كه براى
رسيدن به آرامش و... بايد به دين، روى بياورند.
اين تفكّر، به طور كلّى، در همهى ملل و نحل وجود دارد.
يكى از كارهايى كه براى همين مسئلهى مهدويّت مىتوان كرد، اين است كه ميان مراكز
دينى و مذهبى كه چنين تفكّراتى دارند، ارتباط برقرار شود، بحث شود، خبرهاى آن پخش
بشود، اطّلاعات جمع بشود. بحث مهدويّت را در مسيحيّت بايد يك طور مطرح كرد و در
مراكز تشيّع، يك گونهى ديگر. اين جوامع، هر كدام، ادبيات خاصِّ خود را دارند. ما
از طريق اين نقاط مشترك، مىتوانيم به يك نقطهى نيرومندى برسيم. خداشناسى در فطرت
بشر هست و در يك جايى ظهور مىكند. بايد اين را احيا كرد.
انتظار: در بارهى همايش بين المللى مهدويّت چه نظرى
داريد؟
موافقام، ولى بايد دامنهى بحث را مشخّص كنيم. اين را مىشود به عنوان يك بحث دينى مطرح كرد و نيز مىشود به عنوان حكومت جهانى مطرح كرد.
اين را طورى بايد مطرح كرد كه براى همه، جاذبه داشته باشد.
انتظار: اعتقاد ما، اين است كه بدون عنايت امام زمان، عجل
الله تعالى فرجه الشريف، نه انقلاب، شكل مىگرفت و نه پيروز مىشد و نه از
بحرانهاى پس از پيروزى، سرافراز بيرون مىآمد و نه در جنگ، سربلند بود. عنايت
حضرت، در برخى از موارد، محسوستر است. پرسش ما اين است كه آيا اين موارد را در
زندگى شخصى و يا انقلاب، ديدهايد؟ از عنايت حضرت به خودتان، اگر خاطرهاى داريد،
براى تذ كار ما نقل بفرماييد.
من، خودم، از عنايات حضرت، زياد ديدهام. در جاهايى كه
انسان، واقعاً، مستأصل مىشود، با توسّلِ از صميم قلب، عنايات ايشان را خواهد ديد.
انتظار: يك نمونهاش را بفرماييد.
اصرارى نداشته باشيد.
انتظار: گمان مىكنم خيلىها علاقهمند باشند كه لااقل يك
نمونهاش را بشنوند.
يك موردش را در فتح فاو ديدم. ما، براى فتح فاو، بايد
هزاران نفر را از آب مىگذرانديم و به سنگرها و استحكامات عراق، حمله مىكرديم. ما،
همهى وسائل لازم را فراهم كرده بوديم، ولى به خاطر سنگينى كار طبيعى بود كه در آن
شرايط توسل به ائمه به خصوص به امام عصر (عليهالسّلام) براى ما خيلى كارساز شد. و
بالاخره دلهره داشتيم. خلوص رزمندگان و توسّل آنان و ما، سبب شد كه عمليّات والفجر
هشت با موفّقيّت به پايان برسد. ما فكر مىكرديم كه اگر دست عراق را از آب كوتاه
كنيم، نمىتواند ديگر ادامه دهد. افزون بر آن، در اين فكر بوديم كه اگر قرار شد،
آتش بس شود، آن جا را به، عنوان حربهاى براى رسيدن به حقوقمان نگه داريم.
الحمدللّه، فاو، به دست ما افتاد.
انتظار: در پايان از جناب عالى تشكّر مىكنيم.
خواهش مىكنم. اين، كمترين كارى است كه مىتوانستم انجام
دهم. ان شاء الله، موفّق باشيد.