معرفت انتظار (4) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفت انتظار (4) - نسخه متنی

سید محمد انجوی نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عرفت انتظار 4

سخنران : حجت الاسلام سيد محمد انجوي نژاد

قسمت چهارم از بحث معرفت انتظار رو در خدمت شما عزيزان هستيم ، بحث امروز شامل چند بعد مي شه كه اين ابعاد در بحث انتظار بسيار مهم هستند ، يكي از بحث هايي كه امروز بهش مي پردازيم نگاه آقا اميرالمؤمنين (ع) به معرفت انتظار هست و ديگري ، نگاه اهل بيت (س) به ايرانيان در بحث انتظار و در قسمت آخر اگر برسيم بحث سفياني زمان حاضر ، اون چيزي كه بر طبق روايات حدس زده مي شه رو انشاءالله معرفي خواهيم كرد . و البته اين خيلي جمله با جرأتيه . و من سعي مي كنم چون خيلي جملات ، براي شما جديد هست و ممكنه عجيب باشه ، آدرس ها و سندها رو هم خدمتتون بگم كه هم شما و هم كساني كه بعداً نوار و يا جزوه به دستشون مي رسه ، به موثق بودن اين روايات پي ببرن .

در اصول كافي جلد 2 ، صفحه 139 اومده : آقا اميرالمومنين (ع) مي فرمايد : او ( قائم (عج) ) گرچه غائب است ولي دانش او براي مردم مخفي نيست و آداب ، احكام و تعاليمش در قلب و جان انسانهاي مؤمن استوار و پابرجاست و مردم بر اساس تعاليم و رهنمودهاي او زندگي مي كنند .

خُب از اين روايت دو تا نتيجه مي گيريم يكي اين كه در آخر الزمان قدرت الهي در امر هدايت تكويني قويتر مي شه و من و شما بدون ديدن امام (ع) يا شنيدن مطلبي در مورد اين زمان ، از امام (عج) ، قدرت تشخيص مون بالا مي ره ، فكرها ، فكرهاي بازتر و وسيعتر و قويتري مي شه . اين يك مطلب و مطلب دوم اينكه امام زمان (عج) اجازه نخواهد داد كه در يك حكومت واقعي اسلامي حالا چه حكومت باشه ، چه مملكتي باشه كه مسلمونها درش هستن ، انسانها در اثر قصور به راه خلاف برن . حالا منظور از قصور چيه ؟ يعني اينكه ما بشينيم فكرهامون رو بكنيم و بعد به يه نتيجه خلاف برسيم .

در بحثهاي فقهي ، در اصول استنباط ( يعني وقتي كه مراجع ما يك امري رو استنباط كردن و حكمي دادند ) قاعده اي داريم ، تحت عنوان قاعده لطف . بر اساس اين قاعده امام زمان (عج) اگر ديد مجتهدين جامعه ، ولي فقيه و علماء دين و يا بقيه ، در مورد يه مسئله اي فكرهاشون رو كردن ، توكلشون رو كردن ، توسلشون رو كردن ، متقي هم بودن ، اما به نتيجه اشتباه رسيدند ، به يه طريقي اونها رو آگاه خواهد كرد .

در مورد مسائل فقهي ، اين موضوع فراوون ديده شده و در تاريخ ما زياد بوده ، همين الان هم هست . و در مورد مسائل اجتماعي و تاريخي هم شماها در طول تاريخ انقلاب ، دو سه جا خيلي قوي با اين مسئله برخورد كرديد . مهمترين جا كه مستند هست و سند هم داريم ، جايي هست كه وقتي در اول انقلاب ، حكومت نظامي برپا شد ، خُب عقل حكم مي كنه كه اين حكومت نظامي رو تحمل كنيم و از صبح راهپيمايي كنيم ، براي اين كه بحث گوشت و پوست و استخوان و تير ( اون هم در دست دشمن مست ) هست ، وقتي كه در دستِ زنگيِ مست ، شمشير باشه ، قاعده عقلي اين حكم رو مي كنه كه بايد فعلاً خودمون رو كنار بكشيم . در يه چنين شرايطي ، امام (ره) فرمان تاريخي خودشون رو دادن : ملت ! بريزيد توي خيابونها ! همه مخالف بودن . مِن جمله حضرت آيت الله طالقاني (ره) ، ايشون تعريف مي كنن ، به خدمت حضرت امام (ره) رسيدم ، به ايشون عرض كردم آقا ! اين چه كاريه ؟! اصلاً اين با مصلحت و سياست و درايت شما جور در نمي ياد . خُب امشب رو مي شينيم توي خونه ، فردا صبح راهپيمايي مي كنيم . امام (ره) فرمودن : نه ، همين امشب . خيلي اصرار كردن . مرحوم طالقاني ، شهيد بهشتي (ره) ، حضرت آيت الله خامنه اي و بزرگان اون زمان ، اصرار كردن كه آقا ! اين حكم تون رو يه جوري برگردونيد . امام (ره) آخرش مجبور شدن گفتن : آقا ! شايد اين حكم از من نباشه !! اگه آقا (عج) گفته باشه ، بازم مي گيد نه ؟!

اين مي شه قاعده لطف . يعني امام زمان (عج) در اون برهه هاي خطرناك ، مسؤولين و هدايت كننده ها و ائمه ها و ولي هاي جامعه رو تنها نمي ذاره . و اين قول اميرالمؤمنين (ع) هست .

روايت دوم : در بحارالانوار ، جلد 28 ، صفحه 70 اومده :

در دوره غيبت امام غائب (عج) ، مردم از حدود و چهار چوب احكام شرع خارج خواهند شد ، ( الان شما تطبيق بديد ببينيد اين طوري شديم يا نه ؟ وقتي كه مي گن : مردم ، زود به جمع كانون يا شيراز يا ايران نگاه نكنيد . در روايت ها ، مردم ، يعني تمام مردم جهان ، و در زمان حاضر ، يعني همين هفت ميلياردي كه الان در جهان وجود داره ) ادامه روايت : بسياري از آنها گمان خواهند كرد كه حجت الهي از دنيا رفته ولي سوگند به خداوند در چنين دوره اي حجت خداوند در بين مردم كوچه و بازار در رفت و آمد است . وي حرفهاي مردم را خواهد شنيد و او مردم را خواهد ديد . ولي آنها تا زمان فرج ، قادر به ديدنش نيستند .

اين يعني چي ؟ يعني حضور فيزيكي امام (عج) در جامعه ! در زمان غيبت ، امام (عج) در يك جزيره و يا جايي مخفي نشده ، با اين روايت معلوم مي شه اون افسانه اي كه در مورد امام زمان (عج) و جزيره برمودا ساختند ، دروغ محضه . امام زمان (عج) در ميان ما مي چرخه ، اصلاً ما خودمون اِنْ قلت داريم . اون كسي كه در سمينارهاي دربسته مي شينه و براي مردم تصميم مي گيره و بعد سوار ماشينش مي شن و به خونه ا ش مي ره ، نه توي اتوبوس مي شينه ، نه توي تاكسي ، نه بين راه ها رفت و آمد مي كنه ، نه بين كوچه و بازار هست ، نه خريد مي كنه ، نه اصلاً حساب و كتابِ پولش براش مهمه ، اين نمي تونه براي مردم تصميم بگيره . اون كسي مي تونه امام زمانِ مردم باشه كه با مردم ما راه مي ره ، با مردم ما مي خوره و مي آشامه ، با مردم ما خسته مي شه ، با مردم ما مي خوابه ، با دردهاي مردم ما گريه مي كنه . و حتماً امام (عج) بايد در بين مردم حضور فيزيكي داشته باشه . و بر طبق روايت موثق اميرالمؤمنين (ع) ، امام زمان (عج) ، در بين ماها حضور فيزيكي داره .

در روايت ديگه اي كه قبلاً در بحثهاي سياست انتظار براتون گفتم ، وقتي امام زمان (عج) ظهور مي كنن ، خيلي از ماها و حتي در روايت اومده اغلب شيعيان ، امام زمان (عج) رو مي شناسن . مي گن : ما امام (عج) رو يه جايي ديديم . و ايشون جزء كساني هستند كه وقتي ديديم شون چهره شون توي ذهنمون مي مونه .

خوب دقت كنيد ، طرف مي گه : آقا ! اون روز امام زمان (عج) اومد پيش من . خُب راست هم مي گه . توي خواب يا حتي بيداري ، توي خيابون ، يه كسي رو مي بينه كه يه حرف غيبي مي زنه . اما اين رو بدونيد امام زمان (عج) يه جمال ثابت دارن ، اگه يكي گفت : من امام زمان (عج) رو به قيافه يه پيرمرد دهاتي ديدم و يا به قيافه هاي ديگه اي ، مطمئن باشيد دروغ مي گه . امام زمان (عج) يه جمال ثابت دارن ، به هيچ قيافه ديگه اي هم در نمي يان . نه پير مرد دهاتي ، نه سيد بلند ، نه سيد كوتاه و . . . فقط به قيافه خودشون .

امام زمان (عج) جواني در حدود سي سال هستند ، با قيافه اي كاملاً مشخص و ابداً اون قيافه تغيير نمي كنه . يعني امام زمان (عج) ما ، به قيافه ديگه اي ظهور نمي كنن . به همون قيافه اي ظهور مي كنند كه در زمان غيبت ، در بين مردم ظاهر مي شدند .

اما آقا اميرالمؤمنين (ع) در مورد علل غيبت ، مي فرمايند : ( بشاره الاسلام ، صفحه 63 )

روايت اول : امان از ستمكاران ، ( ستمكاران كيا هستن ؟ ) حكام ظالم و جور ( كساني كه با امام زمان (عج) ما مشكل دارند . كساني كه همين الان اگر امام زمان (عج) ما بياد بر عليه ايشون شمشير خواهند كشيد ، تا امام زمان (عج) مطمئن نباشه كه بر اينها پيروز و برنده مي شه ، ظهور نمي كنه ) دوم : كساني كه به نام امام زمان (عج) ستم مي كنند . ( بعداً به اين مي رسيم ) سوم : مؤمنين و مؤمناتي كه الان خيلي عادي دارن زندگي مي كنن اما در برهه امام زمان (عج) كه صعب مستصعبه و خيلي دوره سخت مي شه ، ايمانشون رو از دست مي دن و به خودشون ستم مي كنن ( ظلمتُ نفسي ) . اين سه گروه كساني هستند كه از علل غيبت امام زمان (عج) هستند يا بهتر بگيم ، از موانع ظهور آقا امام زمان (عج) هستند .

روايت دوم :

آن حضرت (عج) از چشم مردم نهان خواهد شد تا مردمان گمراه از مردمان غير گمراه شناخته شوند .

اگه امام زمان (عج) ظهور كنن ، شايد يه عده اي همين طوري ايمان بيارن ، دقيقاً مثل زمان پيغمبر (ص) كه ابوسفيان و خالد بن وليد ايمان آوردند . اينها ايمان آوردند ، چرا ؟ چون قدرت در دست پيغمبر (ص) بود ، امام زمان (عج) مي خواد در برهه اي شيعه ، امتحانش رو پس بده كه قدرت در دست شيعه نباشه ، گمراهان و انسانهايي كه در صراط مستقيم هستند ، قبل از ظهور امام زمان (عج) ، خط مرزي بينشون محكم ، مشخص ، پررنگ و آماده باشه . براي اين كه امام زمان (عج) بياد و گمراهان رو كنار بذاره و از انسانهايي كه امتحان شون رو خوب پس دادن ، رسماً استفاده كنه . حالا اين كه گمراهان در اون دوره هدايت مي شن يا نه ، يه بحث ديگه است . اما اين گمراهان ، جزو كارگزاران و اعضاء اصلي حكومت امام زمان (عج) نخواهند بود . پس اين هم دومين دليل غيبت از قول آقا اميرالمؤمنين (ع) .

امام علي (ع) در نهج البلاغه ، حكمت 139 مي فرمايند : شما به خاطر ظلمها و ستمهايي كه بر فرزندان من خواهيد كرد ، به اين مسئله ( غيبت ) و سختي هاي آن دچار خواهيد شد . مردم مدينه ، كوفه ، نجف ، سامرا ، عراق ، عربستان و حتي برخي مردم ايران ، در طول تاريخ ، قدر امامان شون رو نشناختند و اين تجربه قدرنشناختن 13 معصوم ، تجربه سختي براي خدا بوده و ديگه اين تجربه تكرار نخواهد شد . ديگه خداوند تبارك و تعالي وجود نازنين و پربركت و سراسر قابل استفادة امام (ع) رو در اختيار امام ناشناس ها و قدر ناشناسان قرار نخواهد داد .

قدر ناشناسان اونهايي نيستند كه بعد از ظهور ، به پاي امام زمان (عج) بيوفتن ، اونهايي هستند كه همين الان قدر امام (عج) رو نمي دونن . قدر شناسي امام (عج) رو بايد اثبات كنيم . به قول آقا اميرالمؤمنين (ع) اثبات كنيم كه اگر آقا بياد ، ما چقدر قدرش رو مي دونيم .

آقا ! شما تا حالا چه كار كردي ؟ پرونده ات رو بيار ببينم ! اگه قدرشناسي امام (عج) ، 200 مورد داشته باشه ، پنجاه تاش رو انجام دادي ؟ كه حداقل بگيم ما قدر امام (عج) رو در زمان غيبت مي دونيم . پس اين سه دليل ، از دلائل مهم غيبت از قول آقا اميرالمؤمنين (ع) بود .

اما آثار غيبت :

1 ـ سرگرداني مردم ، در كتاب كمال الدين شيخ صدوق ، صفحه 203 ، اومده : ( روايتهايي كه شيخ صدوق جمع آوري كرده ، همه مستند و درست هستند اصلاً از لقبش مشخصه ، صدوق فاميل ايشون نيست ، لقبشه ، صدوق يعني كسي كه از نظر شيعه هرچي گفته ، درست بوده . اين بزرگوار و شيخ مفيد در انتخاب روايات بسيار وسواس داشتند و از علماي قهار علم رجال بودن . سند روايات رو با وسواس زياد ، بررسي مي كردن . روايتهايي كه نقل مي كنند بسيار دقيقه ، به روايت دقت كنيد ! )

اي مردم ! آگاه باشيد در چنان شرايطي اگر كسي در اين راه ثابت قدم باشد و در نتيجه طولاني شدن دوره غيبت ، قلب او قساوت پيدا نكند ، در روز قيامت با من خواهد بود .

مواظب باشيم ، طولاني شدن غيبت ، ما رو به غفلت دچار نكنه . غيبت و غفلت ، در حقيقت زمينه ساز همديگه هستن . اين ضرب المثل فارسي رو همه بلديد ، دقيقاً همين صحبت من رو تأييد مي كنه ، ضرب المثل مي گه : از دل برود هر آنكه از ديده رود .

مراقب باشيد ، به خودتون تلقين كنيد . دائم با ذكر و دعا همراه باشيد ، دائم به ياد ائمه (ع) باشيد ، با بكار بردن اسامي مختلف اين ياد آوري رو براي خودتون داشته باشيد . چه اشكالي داره توي دفترت ، روي كيفت ، روي كلاسورت اين اسامي رو بزني ؟ آقا ! خجالت داره آدم روي كلاسورش بزنه : اللهم عجل لوليك الفرج ؟! يارو عكس دختر و پسر غربي رو مي زنه ، خجالت نمي كشه ، ولي ما خجالت مي كشيم . اول دفترت كه مي خواي شروع كني ، بنويس : او خواهد آمد ! اِذا جاء نصرالله والفتح ، وَ رأيت النّاس يدخلون في دين الله افواجا ، فسبح بحمده ربك واستغفره انه كان توابا اين خجالت داره ؟ بايد به خودمون تلقين كنيم . جوون هستي ، از پونصد جا دارن به تو تلقين مي كنن ، تو نبايد يه خود تلقيني داشته باشي ؟ ( به قول متافيزيكي ها ! )

در كتاب بحار الانوار ، جلد 28 ، صفحه 111 ، اومده : دشمنانِ شيعيان از آنها بدگويي كرده و افراد فاسق و شرور به شرارت و گمراه سازي مردم خواهند پرداخت . چيزي كه الان واقعاً مشخصه ديگه . مي گه شيعيان خالص در معرض اتهام ها قرار مي گيرن ، دشمنان شرور مشغول نقشه سازي و گمراه كردن مردم مي شن .

اين گمراه كردن مردم ، در دو جبهه هست :

1 ـ جبهه رسمي و علني فساد . كه انشاءالله توي برنامه ام هست يه منبر تند راجع به اين موضوع براتون بذارم . فعلاً بذاريم اين منبرهاي عادي بگذره ، يه كم شماها سر جا بياين ! چون اگه يه نفر هميشه تند صحبت كنه و داد بزنه ، ديگه تنديش به دل نمي چسبه . آدم بايد هر سه ماهي ، شش ماهي ، يه بار تند صحبت كنه . پس يكي جبهه رسمي فساد هست كه در جاي خودش بهش مي پردازيم .

2 ـ جبهه غير رسمي و غير علني و شبكه هاي زير زميني فساد كه ديگه به خيابونها كاري ندارن ، به مجالس و پارتي ها كاري ندارن ، به كاباره ها كاري ندارن ، به رقاص خونه ها كاري ندارن ، حتي به دبيرستانها ، و دانشگاه ها هم كاري ندارن ، اينها همه جبهه هاي علني هستن ، به سراغ خود ما مي يان . به كانون كار دارن ، به هيأت ها كار دارن ، به بسيج كار دارن ، به نماز جمعه ها كار دارن ، به نماز جماعت ها كار دارن . به روحانيت ، به مداحان ، به متوليان فرهنگي ، به سازمان تبليغات ، به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي و . . . به جاهايي كه بايد دست مردم رو تو دست خدا بذارن . اين مراكز رو با اسامي مختلف ، پر از كساني مي كنن كه مشغول گمراه سازي هستند .

و بعد ، اثر ديگه غيبت ، مشكل شدن دينداري :

در بحارالانوار ، جلد 52 ، صفحه 111 اومده : امام علي (ع) مي فرمايد : براي صاحب الامر (عج) ، غيبتي است كه در آن زمان هر كس به دين خود چنگ بزند و در آن استوار باشد ، همانند كسي است كه با دست خود بخواهد بوته هاي خار را بكند . ( چقدر زيبا و قشنگ و لطيف اميرالمؤمنين (ع) اينجا با ما همدردي مي كنه ، و بعد مي فرمايد ) به راستي چه كسي مي تواند با دست خود بوته هاي خار را لمس كند ؟

من مي دونم كار شما سخته . وقتي جلسه قبل گفتم : امام زمان (عج) روزي صد بار براي ما دعا مي كنه ، يه وجه اش اين هست كه مي دونه كار ما چقدر سخته .

حضرت علي (ع) هم داره مي گه : در آخر الزمان داشتن دين و درو كردن معارف ديني براي مردم ، مثل كسي هست كه با دست لُخت بخواد بوته هاي خار رو از زمين بكنه . بوته هاي خاري كه محكم در زمين ريشه دونده . در سخن اميرالمؤمنين (ع) لطايف زيادي هست . آخه مي دونيد ؟ خار يه موجود كم آب هست . براي رسيدن به آب ، بايد ريشه هاي طويل و قطوري در زمين ايجاد كنه كه كندن اين خارها با دست خيلي مشكل مي شه و واقعاً سخته . ( دينداري در آخر الزمان سخته )

و باز در بحار الانوار جلد 51 ، صفحه 114 اومده : در اين دوره ، مردم از يكديگر برائت خواهند جست . مردم يكديگر را قبول ندارند . بدبيني در ميان مردم رواج پيدا مي كند .

نيمه خالي ليوان رو ديدن ، جزو عرف مردم مي شه . انجام خوبيها و پخش كردن خوبيهاو اقتدا كردن به صفت يامن اظهر الجميلِ خدا كردن ، جزو رفتارهاي غريبِ زمانه مي شه . بديها رو ديدن و صفات شيطاني ، (همون اظهر الخبيث كه مال شيطان هست ) رو پخش كردن ، يعني اشاعه فحشاء در ميان مردم ، عرف مي شه . صد هزار تا خوبي بهش مي شه اصلاً نمي بينه . يه بدي كه مي بينه صداش در مي ياد .

مثال خيلي بچه گانه اي هست ، فقط چون شما در جريان بوديد اين مثال رو مي زنم . اونهايي كه در جريان قضيه نبودن و يا اونهايي كه بعداً نوار و يا جزوه به دستشون مي رسه ، ببخشن . تا الان سي تا كاروان از شيراز به مشهد برديم ، همه به موقع رسيده ، اما يكي از كاروانها ، يه اتوبوسش دير رسيد ، يه روز تأخير داشت ، داد و فريادش در اومده .

از اول سال تا الان ده هزار تا كار كرديم ، آمار فعاليتهاي سال 83 رو با هر سازماني توي كشور مي خوايد مقايسه كنيد ، اصلاً قابل مقايسه نيست . يكي نگفت : آفرين . درسته بعضي ها گفتن ، ولي اون نگفت . اما يه نكته ظريف رو مي بينه ، شروع مي كنه به بدبيني .

نسبت به خودي ها بدبين ، نسبت به اطرافيان بدبين ، زن و شوهر نسبت به هم بدبين ، برادر و خواهرها نسبت به هم بدبين ، فرزندان به پدر و مادرها بدبين ، پدر و مادر به فرزند بدبين !

بابا ! فرزند تو كه قرار نيست توي اين دوره و زمونه قطب العارفين بشه . علي (ع) داره مي گه ديندار بودن سخته ، مثل كندن خار با دست خالي مي مونه . قدرش رو بدون . چهار تا اشتباه هم ممكنه بكنه ، نصيحتش كن . چوب تكفير بلند نكن . جووني خودت رو يادت رفته ؟

و بعد مي فرمايد : گمنامي و بي آبرويي خوبان ! خوبان در گوشه هاي انزوا گمنامند . طرفداران خوبان كم مي شوند .

انسانهاي خوب ، حرف هاشون غريب مي مونه . در جايي بيان نمي شه . فيلم نمي شه ، تيتر نمي شه ، سي دي نمي شه ، پخش نمي شه و جفنگ گوها ، بي مايه ها ، بي آبروها ، ندارها ، انسانهايي كه از نظر انساني و الهي ارزشي ندارن ، در جامعه روي بورس مي يان . حرفهاشون تيتر مي شه ، با تيراژ بيت المال حرفهاشون ، روزانه چند بار تكرار مي شه .

كنار حرم آقا علي بن موسي الرضا (ع) ، پرفروش ترين سي ديِ ما مي شه ، سي دي اي كه چهار تا جفنگ گو ، داره چرت و پرت مي گه . اون هم به سبك موسيقي هاي غير مجاز . شمايي كه توي كاروان مشهد بوديد ديديد كه چه جمعيتي كنار حرم جمع شده بود . اينها زائرين علي بن موسي الرضا (ع) هستن ، اومدن از امام رضا (ع) معارف كسب كنن و برگردن . اونجا كه ديگه خيابون لاله زار يا مشير فاطمي يا چهار راه سينما سعدي و خيابون زند شيراز نيست ، خيابون امام رضا (ع) است ! صد متري حرم امام رضا (ع) !

ندارها ، بي چيزها ، روي بورس مي يان . جفنگ گو ها ، گل مي كنن . لغو گوها بالا مي رن ، و انسانهاي داراي معارف عاليه به شدت زمين مي خورن .

در عرض سه دقيقه ، در يك تيزر تلويزيوني ، به مناسبت چهلم مرحوم حضرت آقاي دولابي ، ( رحمت الله عليه ) صحبتهاي ايشون رو پخش كردن !! هر كس من رو مي بينه مي گه : آقاي دولابي اين بود ؟! آقا چقدر ما تكون خورديم . و رفت ، و ساعتها براي كساني كه هيچ چيز ندارن ، مايه گذاشته مي شه . مصاحبه ، صحبت ، با پدرش ، مادرش ، برو ، بيا و . . . اين خصوصيت آخرالزمانه . اين صحبت من نيست ، آقا اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايند .

روايت مي فرمايد : اهميت دادن به افراد بي اهميت . اهميت دادن انسانها به مسائل غير بشري و غير انساني و الهي ، مثل پول و . . . متمولين داراي احترام مي شوند ، كساني كه مقام هاي مادي دارن و يا داراي زيبايي صورت هستن . و زيبايي هاي سيرت ، عرفان ، سخن حق ، اقتدا به اهل بيت (س) ، جزء مسائلي مي شه كه به قول امروزي ها دِمده مي شه و اُمّل گري و ارتجاع ناميده مي شه .

و اما سيماي ياران حضرت مهدي (عج) :

حالا مي يايم سراغ ياران حضرت مهدي (عج) . مي خوايم ببينيم ياران ايشون چه ويژگي هايي دارن :

1 ـ خلوص و شدت توحيد گرايي . قلبهاشان مانند آهن است و در ذات خدا يقين شان مانند سنگ است . هيچ ميخي در سنگ قلبشان به ناحق فرو نخواهد رفت . به ذات خدا يقين دارن . اگر به اين اعتقاد دارن كه خدا يكيست و تمام قدرت عالم دست خداست و قادر متعاله ، در هيچ خانه ديگه اي رو نمي زنن و اگر مقلب القلوب و محول الحول و مدبر اليل و النهار هست ، در هيچ خانه اي رو براي تغيير قلوب و تغيير احوال يا تدبير روزگار خودشون نمي زنن . فقط خدا ! توي همين زمونه خودمون هستن .

2 ـ توانمندي و قدرت ، اگر آنها بر كوه ها يورش برند ، آنها را از بن برمي كنند و اين اكسير تقواست كه زندگي قدرتمندانه را برايشان به ارمغان مي آورد .

به لطف تكيه شون به مركز قدرت و اعظم قدرت ( يعني خداوند تبارك و تعالي و اهل بيت عصمت سلام الله عليهم اجمعين ) هيچ مانعي در مقابلشون نيست . اصلاً هيچ چيزي براشون مانع ، حساب نمي شه . راحت !

در زمان جنگ ، مي خواستن منطقه بوارين عراق رو توجيه كنن ، يه مشت بچه هاي 16 ، 17 ، 18 ، 19 ساله نشسته بودن ، نقشه رو گذاشته بودن وسط ( نقشه اي كه اگه تو امروز ببيني ، با خودت مي گي تنها راه عبور از اين موانع ، اين هست كه انسان يه ذره پوش فولادي و ضد گلوله ، ضد حرارت ، ضد آب ، ضد مانع ، بپوشه ، يه دونه از اين بيلهاي مكانيكي ، ضد خاكريز و ضد گلوله تانك ، ضد گلوله دوشيكا ، ضد موشك و . . . هم داشته باشه تا بتونه صد متر از مسير رو جلو بره ) فرمانده اي كه داشت ما رو توجيه مي كرد ، دستش همين جور مي لرزيد ، اصلاً برنمي گشت به ما نگاه كنه ، همين طور از روي نقشه توضيح مي داد . باخودش مي گفت من اگه برگردم به اين بچه ها نگاه كنم ، يه وقت وحشت رو توي صورتشون ببينم ، چكار كنم ؟ فقط يه بار برگشت زير چشمي يه نگاهي كرد ، آروم شد ! تنها چيزي كه نبود ، وحشت بود . راحت !

كسي سؤالي نداره ؟ نه . اِه ! رد مي شين ؟ انشاءالله . چه جوري ؟ اونش به تو ربطي نداره . مگه قراره ما رد بشيم ؟ و ما رميت اذا رميت تو تير نمي ندازي ، تو رد نمي شي .

كوه در مقابلشون هيچ چي نيست . اين كلمة آقا من نمي تونم مال ياراي امام زمان (عج) نيست . توي دانشگاه مي گه من نمي تونم . توي مدرسه ، توي خيابون هر جا مي رسه مي گه من نمي تونم . يار امام زمان (عج) هيچ چيزي در مقابلش مشكل نيست . هيچ چي ! اميرالمؤمنين (ع) دارن مي فرماين .

3ـ با اين همه مشكل ، تعداد بسيار كمي از آنها در زمان غيبت ، توفيق ديدار پيدا مي كنند و به حضور حضرت (عج) مشرف مي شوند .خيلي كم ! دم از تقرب جانان زنند ناكس و كس توي اين دوره و زمونه همه ادعا مي كنن كه امام زمان (عج) رو مي بينن !! همه .

يكي از علماء تعريف مي كرد : رفتم منزل يه بنده خدايي از رفقا . پشت سر ما نماز مي خوند و . . . يه شب گفت : آقا ! براي شام تشريف بياريد منزل ما . رفتم ، نشستم سر سفره . ديدم يه بشقاب گذاشتن بغل سفره توش دو تا كباب گنديده هم هست ، دو تا كباب نيم خورده . با دو تا گوجه گنديده و نيم خورده ! شيش ، هفت تا قاشق برنج پوسيده و كپك زده هم توي يه بشقاب ديگه بود ! گفتم : اينها چيه آقا جون ؟!

گفت : هيچي ! ماه پيش آقا (عج) منزل ما مشرف شده بودن ، اين ته مونده غذاي ايشون هست ، ما تبركاً نگه داشتيم !!

الهي خدا لعنتت كنه ، دروغگو ! يه جمله :

آقا ! در ميان جمعهاي متدين و مذهبي ، يه درصدي ( 5 الي 10 درصدي ) هستند كه وظيفه دارن تو رو خراب كنن . حواست باشه !

بابا ! اين همه جا براي گناه هست ، اين همه جا براي كثافت كاري هست ، چرا اينجا ؟ چرا به نام امام زمان (عج) ؟ اصلاً جلسه تشكيل مي دن به نام امام زمان (عج) ، اما رسماً براي شهوات هست . خُب چرا ؟! و اين قلب امام زمان (عج) رو خون مي كنه .

در ادبيات فارسي اومده كه شخصي قرار بوده سنگسار بشه ، همه مي يان و بهش سنگ مي زنن ، اين هم محكم ايستاده بوده ، هرچي سنگ و آجر به طرفش پرت مي كنن ، خم به ابروش نمي ياره . يه نفر مي ياد يه مشت خاك به طرفش مي پاشه ، روي دستش مي ريزه ، اين يه نگاه به دستش مي كنه و مي تكوندش ، آرام اشكش جاري مي شه !! همه مي گن : اين همه سنگ به تو زدن ، هيچي چي نگفتي ، اما براي يه مشت خاك گريه مي كني ؟! ( خوب دقت كنيد ) گفت : اين خودي بود . خيلي فرق داره !

تو كه با نام امام زمان (عج) و با نام جلسه براي امام زمان (عج) ، داري گناه مي كني ، مي دوني با اين كارت چه بلايي به سر امام زمان (عج) مي ياري ؟ كاري كه تو مي كني ، يهود در حق امام زمان (عج) نمي كنه . با اين كار داري روحيه آقا (عج) رو خراب مي كني .

بارها گفتم ، اگه صد هزار نفر رو توي اين مملكت بگيرن و از بابت بزرگترين گناهان اعدام كنن ، اونقدري به امثال بنده لطمه نمي خوره كه يكي از شماها پاش رو كج بذاره . واقعاً كمرمون مي شكنه . خداشاهده من بارها به بچه هاي حراست گفتم اين گزارشها رو به من نديد ، وقتي اين گزارشها رو مي بينم ، تا سه روز مريضم .

اگه مسئله اي هم اينجا و هر جاي ديگه هست ، انشاءالله خدا كمك كنه و حل بشه .

مي گه : ياران نزديك امام زمان (عج) ، به نام امام زمان (عج) و جلسه امام زمان (عج) ، رسماً براي دنيا و براي شهوات ، براي ريا و خيلي چيزهاي ديگه كار نمي كنن .




  • دم از تقرب جانان زنند ناكس و كس
    هماي را چه رسد همنشين شدن با خس !



  • هماي را چه رسد همنشين شدن با خس !
    هماي را چه رسد همنشين شدن با خس !



4 ـ عشق والا به حضرت (عج) و به متعلقات حضرت (عج) . هرچي متعلق به امام زمان (عج) هست رو دوست داره . پرچم امام زمان (عج) ، جمكران امام زمان (عج) ، صداي امام زمان (عج) ، قرآن امام زمان (عج) و . . . هرچيزي كه فكر مي كنه به نام امام زمان (عج) هست ، دوست داره . ببينيد اين شعر چقدر قشنگه ! گفت :




  • بوسم معجر ليلي از آن
    بوي زلف خوب ليلي دارد آن



  • بوي زلف خوب ليلي دارد آن
    بوي زلف خوب ليلي دارد آن



( چادر ليلي رو مي بوسم چون بوي ليلا رو مي ده )




  • عشق مي ورزم به پاي افزار او
    بهر آنكه هست پاي ابزار او



  • بهر آنكه هست پاي ابزار او
    بهر آنكه هست پاي ابزار او



( كفشش رو دوست دارم ، عاشق كفش هاش هستم ، براي اينكه ابزار راحتي پاهاي ليلي هست )




  • شانه اش بوسم گذارم بر دو چشم
    تا ز بويش نور گيرد هر دو چشم



  • تا ز بويش نور گيرد هر دو چشم
    تا ز بويش نور گيرد هر دو چشم



متعلقات امام زمان (عج) رو دوست داره . آقا ! چرا شب ميلاد امام زمان (عج) 400 ، 500 هزار نفر به جمكران مي رن ؟ و يا شبهاي چهارشنبه ؟ خيلي جمعيت عجيبيه . چرا عشق به جمكران دارن ؟ چون متعلق به امام شون هست . سخن امام (عج) رو به روي چشم مي ذاره ، مي گه : آقا گفته . چشم !عشق به كلام امام (عج) داره . و گاهي بعضي از مفسدين از اين عشق تو به متعلقات امام زمان (عج) سوء استفاده مي كنن . بايد خيلي مواظب باشي .

5 ـ ياران امام زمان (عج) داراي كفايت كافي و وافي هستند . و اين كفايت شامل علم و عمل مي شه . قرآن كريم در سوره بقره مي فرمايد : واتقوا الله و يعلمكم الله ( تقوا و علم ) در سيماي ياران امام زمان (عج) بر طبق آيات و بر اساس اين آيه ، تقوا و علم دو بال جدا ناشدني هستند كه بايد به هم متصل باشند ، اون كسي كه فكر مي كنه فقط با تقوا مي تونه منتظر خوبي باشه ، در اشتباهه ، و اون كسي كه فقط فكر مي كنه با اندوختن و انباشتن علوم در مغزش ( به قول قرآن كمثل الحمار يحمل اسفارا همين طور كتاب روي خودش انبار كنه ) مي تونه منتظر واقعي باشه ، اين هم در اشتباهه . تقوا و علم ، هر دو با هم .

6 ـ ياران امام زمان (عج) شب زنده دارند . مرداني كه در شب ها ، كم مي خوابند و ترسان و مضطربند وَ اَمَّا اليْل فَسافونَ اَقدامَهم تارينَ الْعِزّاءِ الْقُرْآن يُرَتِّلونَهُ ترتيلا وَ يَحْزَنونَ بِهِ اَنْفُسَهُمْ شبها روي قدمهايشان مي ايستند ، با خدا حرف مي زنند ، قرآن را مي خوانند ، از قرآن حُزن مي گيرند ، براي دين درد مي گيرند و بعد به خواب مي روند . يك شب رو بدون درد دين نمي خوابه . حزن از قرآن يعني همين . نه اون اشكهاي عادي .

7 ـ شجاع و دلاورند . پركار ! ( به كلمات دقت كن ، علي (ع) داره مي فرمايد ) پركار ! با انگيزه ، خستگي ناپذير ، نترس و مقاومند . عبادت خالص دارند ، براي خدا عبادت مي كنند . خَلِّص العمل فَاِنَّ الناقِدَه بَصيرٌ بَصير اون كسي كه اعمال ما رو نقد مي كنه خيلي آگاهه . سرش كلاه نمي ره ، خالص ! عملت رو خالص كن ، نمي توني عبادت بزرگ انجام بدي ؟ با دو تا عبادت كوچيك شروع كن . تمرين كن . براي چي اومدي اينجا ؟ براي چي داري گوش مي كني ؟ انگيزه ات چيه ؟ بابا ! سعي كنيم اين جلسه اي كه داريم مي يام ، براي خدا باشه . به خاطر خدا بيايم . اغلب براي خدا مي يان ، اما يك عده اي براي شيطان مي يان . و عده اي ديگه به بهانه جلسه و با نواي شيطان مي يان . اونهايي كه براي شيطان مي يان ، جلسه امام زمان (عج) رو مستمسك قرار مي دن تا از اون طريق به شيطان برسن . اصلاً دستور شيطانه . و اونهايي كه به بهانه جلسه ، با نواي شيطان مي يان ، ( براي خدا مي ياد ، اما اينجا ، شيطون چشمش رو مي بره به سمت چيزهاي شيطوني ) بايد مواظب باشن ، اين يكي رو حداقل تميزش كن . دو ساعت مي ياي اينجا سعي كن پاك پاك باشه ، فقط براي خدا باشه . مشهد مي خواي بري ؟ سعي كن اين سري نائب الزياره امام زمان (عج) باشي ، اين 5 روزه خودتو جمع كن . خجالت نداره آدم نائب الزياره باشه ، نگاه نكنه ببينه آقا چي نوشته ؟ چي كار كرده ؟

سه روز اعتكاف مي ري ، در سال صد تا جلسه شركت مي كني ، صد تا دو ساعت ، اين رو ديگه فقط نيتت رو بذار براي رضاي امام زمان (عج) . اين كارها رو ديگه ول كنيم . و همين دستت رو مي گيره ، توي جامعه بعدي هم كه رفتي كمكت مي كنه . گناهانت كمتر مي شه . اما اگه خداي نكرده قبح گناه در جلسات امام زمان (عج) در ايام متعلق به امام زمان (عج) ، در زيارات و عبادات بريزه ، مطمئن باش از كثيف ترين انسانهاي تاريخ جلو مي زني . اين جا رو ديگه پاك باش .

تو حرم آقا علي بن موسي الرضا ، موقع نماز صبح ( كه اصلاً من نماز صبح حرم رو توي كربلا و حرم حضرت عباس (ع) هم خوندم ، اما نماز صبح حرم آقا علي بن موسي الرضا (ع) يه چيز ديگه است ) مكبر داره اقامه مي گه ، ما هم بلند شديم رو به قبله كه نماز بخونيم ، يه خانم رد مي شه ، همين جوري داره نگاه مي كنه !! اِه ! اينجا هم ؟! حداقل اين ساعاتي كه اسمش رو گذاشتيم ساعات معنوي ، پاكش كنيم .

فَاِنَّ الناقده بصيرٌ بصير ، تعلم خائنه الاعين و ما تخفي الصدور از ته قلب هاتون خبر داره . چي رو قايم كرديد ؟ چشمهاي خيانتكار لو مي ره ، و بدونيد بي آبرويي در اين مكانها بسيار سريع تر از بي آبرويي در خيابونهاست . تحمل نمي كنند ، سريع زمينت مي زنن ! مي گن : يعني چي ؟ به بهانة من ؟! برو هر غلطي مي خواي بكني بكن ، الحمدلله كه همه چي برات جوره !!

سعي كنيد مطالعات تون رو زياد كنيد . كتاب و رساله هم كه الحمدلله فراوونه ! از كتابخونه هامون بيشتره . ارزون . من بهتون گفتم رساله لقاء الله يا المراقبات رو بخريد ، هفتصد ، هشتصد تومن هست ، چيزاي ديگه خيلي ارزونتره ، بگير و بخون .

9 ـ فرمانبري و اطاعت محض ! اطيعو الله و اطيعو الرسول و اولي الامر منكم حضرت آقاي بهاء الديني رحمت الله عليه ، فرمودند عارف ، عاشق ، منتظر ، مدعي عشق امام زمان (عج) نمي تواند با حكومت اسلامي و وليش مشكل داشته باشد . ايشون كه يه پيرمرد تقريباً صد ساله هستن ، نمي ياد دينش رو بفروشه و نورانيتش رو بفروشه . عوام هزار تا كرامت ازش ديدن . ايشون ديگه نمي ياد سر من و تو كلاه بذاره و يه جمله دروغ بگه . حداقل يه كم فكر كنيم .

10 ـ روشنگر و هدايت بخش است . اين ياران بر اطاعت بي چون چرا در راه رضاي او ، چراغ هاي روشن هدايتند چرا كه سرچشمه هاي حكمت در اثر تقواي محض ، از سرزمين قلبشان بر زبانشان جاريست و مهار خردورزان در دست با كفايتشان است .

كساني هستند كه خرد عقلي جامعه رو كنترل مي كنن ، علمي رو دارند كه از تقواشون نشأت مي گيره . و اين علم متقي ، علم نورانيست و علم نوراني ، چراغ روشنگر يك جامعه است . در محيط خانه اش ، در محله اش ، در مدرسه و دانشگاهش در شهرش و در كشورش ، راه مي ره ، مردم آدم مي شن . نفس مي مي كشه . با نفسش تأثير مي ذاره . بعضي ها يه جايي مي رن ، فقط مي شينن ، آدم عوض مي شه .

بالاتر بريم ؟ مي فرمايد : طرف رو توي قبرستون خاك مي كنن ، عذاب از همه قبرستون برداشته مي شه ! اين عالم متقي است . روشنگر است ، چراغ روشن هدايت دارد .

11 ـ آرزوي شهادت دارد . يدعون بالشهاده و يَتَمَنَّونَ ان يقتلوا في سبيل الله تمناي شهادت داره . خدايا ! اين يكي رو ديگه واقعاً كار كرديم ، سعي كرديم جلسه ما اينطوري باشه ، همه عشق به شهادت دارن . زن و مرد . بدون آرزوي شهادت نمي خوابند ، بدون آرزوي شهادت بلند نمي شن ، قنوتي را بدون دعا براي شهادت نمي خوانند ، سجده اي را بدون دعا ترك نمي كنند ، لحظه اي را از ياد شهيد غافل نمي شوند . و چقدر خدا به ما لطف كرده ، در زماني قرار داريم كه چسبيديم به شهداء ! چقدر خدا لطف كرده ؟!

12 ـ خون خواه حسين بن علي (ع) هستند . شعارهم يا لثارات الحسين چقدر اميرالمؤمنين (ع) قشنگ مي فرمايند . شعارش اين است اي خون خواهان حسين ! اشك براي حسين (ع) ، عشق به امام حسين (ع) ، براي لحظه اي فراموش نمي شه .

حالا بحث داره اخص مي شه ، با حديث و روايت دارم خدمتتون مي گم . آدرسش رو هم دقيق مي گم ،

در كتاب نورالثقلين ، از روضه الكافي نقل شده : امام صادق (ع) مي فرمايد : اشخاصي هستند كه قبل از ظهور مهدي (عج) با دشمنان اهل بيت (س) مقابله و آنها را نابود مي كنند ،

حديث دوم : بحار الانوار ، جلد 6 ، صفحه 216 ، حضرت در شرح آيه اولي بَأسٍ شديد ( كساني كه خيلي محكم و استوار هستند ) و زمينه ساز حكومت امام زمان (عج) هستند ، مي فرمايد : والله ! اونها اهالي قم اند . و مردي است از قم كه بلند مي شود .

در جلد 20 شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديدِ سنيِ معتزلي ، نقل مي كنه ، مي گه : در مسجد ، آقا اميرالمؤمنين (ع) مشغول خطبه بودند ، اشعث بن غيثِ منافق ، وارد شد ، در حالي كه گويا از ايرانيان كينه اي عميق بر دل داشت ، و فرياد كشيد ( وسط خطبه ) يا علي ! اين سرخ رويان چه كساني هستند دور خودت جمع كرده اي ؟ ( در عرب اون زمان ، به ايرانيها به دليل اين كه يه مقدار سفيدتر از اعراب بودن و گونه هاشون گل داشت ، مي گفتند : سرخ پوست يا سرخ روي ) بعد سع سعه بن سوهان مي گه : نگاه كردم ديدم اميرالمؤمنين (ع) با حالت غضب ، دستهاشون رو به هم پيچوند ، پاهاشون رو به هم فشرد ! ( علي (ع) ! اسوه صبر ، كسي كه 23 سال دم نزد ، عصباني نشد ، زنش رو زدند ، صداش در نيومد ) رگ گردنش متورم شد ، علي (ع) به سرخي گرائيد ! با خودم گفتم : بايد به علي (ع) كمك كنم ! ( سع سعه بن سوهان بزرگواري بوده ! تنها كسي هست كه بر جنازه اميرالمؤمنين (ع) خطبه خوند .

خطبه وداع اميرالمؤمنين (ع) رو ايشون خوند . حسن (ع) ايستاده بود ، حسين (ع) ايستاده بود ، ابوالفضل العباس (ع) ايستاده ، زينب (س) عقب تر ، و سع سعه بن سوهان خطبه رو خوند ) مي گه به داد علي (ع) رسيدم ، بلند شدم ، گفتم : يا علي ! اين اشعث ها ، براي ما ارزشي ندارن ، جوابش رو نمي خواي بدي ؟ اميرالمؤمنين (ع) سر مباركشون رو چند لحظه پائين انداختند و جملات عجيبي رو فرمودند كه با شنيدن اين جملات اشك شوق در چشم هر ايراني جمع مي شه ( از رو مي خونم ، اين رو ابن ابي الحديد سني داره مي گه ، يه نفر عرب و سني كه نه دينش به ما مي خوره و نه مليتش ) علي (ع) فرياد كشيد : شما گمان كرديد كه من به واسطه اين حرفها اين جوانان سرخ روي را از اطراف خودم رها و آنها را جواب مي كنم !؟ هرگز ! اگر اين عمل را انجام دهم از جاهلان خواهم بود . اينها دين خدا و اسلام را ياري خواهند كرد . اي اعراب ! بدانيد و آگاه باشيد ، اگر شما شمشير زديد و آنان را با اسلام آشنا كرديد ، زماني مي آيد كه آنها شمشير مي زنند و گردنهاي شما را براي بازگشت به اسلام نرم مي كنند و آن قبل از ظهور مهدي سلام الله عليه خواهد بود .

( سي تا روايت رو گشتم ، دو تا روايت ناب رو در آوردم ، ، دقت كنيد )

شرح ابن ابي الحديد ، جلد 20 ، صفحه 284 ( باز هم ابن ابي الحديد مي گه ، يه سني معتزلي . ايشون اين روايت رو از قول دو نفر بيان مي كنه : 1 ـ احمد بن حنبل ، 2 ـ عبدالله بن عمر ، احمد بن حنبل ، پيشواي مذهب حنبلي هست و عبدالله بن عمر ، پسر عمربن خطابه . قبل از روايت ، يه جمله رو از احمد بن حنبل بگم : احمد بن حنبل فرزندي داشت كه بسيار عالم و متقي بود ، خودش هم آدم بسيار بزرگواري بود ، به هر حال هر كسي ممكنه اشتباهي بكنه ، اما فرزندش نقل مي كنه ، يه زماني از پدرم سؤال كردم : از اصحاب رسول خدا و از خواص ، اونهايي كه بهشون اعتماد داري رو نام ببر . بابا شروع كرد نام بردن : ابي بكر ، عمر ، عثمان و . . . همه رو نام برد ، طلحه ، زبير و . . . . همه اصحاب رو نام برد و تمام شد اما اسمي از علي (ع) نياورد . گفتم : بابا ! علي (ع) رو جزو اصحاب نگفتي . قضيه چيه ؟! مي گه : پدرم تا اسم علي (ع) اومد ، شونه هاش لرزيد ، اشك در چشمانش حلقه زد ، گفت : پسرم ! تو از اصحاب سوال كردي و من از علي (ع) نگفتم . علي (ع) جان پيغمبر (ص) بود . )

اما روايت : كتاب فردوس الاخبار ، جلد 5 ، صفحه 366 : خداوند قدرت شما را ، از عجم ها قرار مي دهد آنها چون شيراني هستند كه اهل فرار نيستند و شما را مي كشند و دشمنان ولايت را نابود مي سازند .

اما نكته :

فريب برخي از جهادگران داغ رو نخوريم ، اول بحث گفتم مي خوايم سفياني زمان رو معرفي كنيم . اين كلمه خيلي جرأت مي خواد چون من خودم گفتم كه اون شرايط قبل از ظهور رو با تداعي معاني شايد بتونيم معرفي كنيم ، اون چيزي كه بر طبق روايات ما ، به سفياني زمان نزديك هست رو مي گيم ، شايد باشه ، شايد هم نباشه . اگر باشه كه خوشا به حالمون ! چون سفياني ، چسبيده به ظهور هست . يعني آخرين و نزديك ترين مطلب به ظهور ، بحث سفياني هست .

دقت كنيد . مصاحبه اي كه الان مي خوام براتون بخونم ، مصاحبه ابو مصعب زرقاوي طراح حمله و بمب گذاري در كربلا و قائم مقام و سخن گوي حزب القاعده است ، اين مصاحبه رو سازمان سيا منتشر كرد ، شبكه العالم هم پخش كرد و در سايت اينترنتي خود القاعده هم اين مصاحبه اومده . من خودم ديشب اين مصاحبه رو از روي سايت ديدم و كامل خوندم . ( البته فيلتر گذاري شده بود . با يه بدبختي رفتيم داخلش ، بعضي وقتها اين فيلترها جلوي تحقيق رو مي گيره . نمي دونم چه جوريه ؟! شايد آدم بخواد تحقيق كنه ! طرف مي گفت مي خواستم راجع به زاد و ولد خرگوش تحقيق كنيم ، كلمه خرگوش رو زديم ، چون عبارت سكس هم توي اين كلمه هست ، ديديم فيلتري شده . بابا ! خرگوشهامون چكار كنن ؟! فيلترها يه مقدار كلي شده . )

مصاحبه : دشمنان ما در زمانه فعلي چهار گروهند : 1 ـ آمريكا ، 2 ـ كردها ، 3 ـ پليس عراق و 4 ـ شيعيان و مظاهر آنها . وي شيعيان را به عنوان دشمنان در كمين نشسته ، در لباس دوست توصيف كرده ، و آنها را ماية اختلاف در اسلام دانسته و قتل آنها را از قتل خوارج واجب تر مي داند . ( اين مصاحبه رسمي سخنگوي القاعده است ! . بعضي از ماها توي ايران داريم گول مي خوريم ! )وي اهل سنت را در خواب غفلت فرو رفته دانسته و مي گويد به نظر ما شيعيان كليد تغييرند ! و بعد مي گه : منظورم اين است كه هدف قرار دادن و ضربه زدن به اين افراد در عمق ديني ، سياسي و نظامي آنها ، موجب تحريك آنان خواهد شد و اگر ما موفق به كشاندن آنها به ميدان جنگ فرقه گرايي شويم آنگاه مي توانيم اهل تسنن غافل را در هنگام احساس خطر موجود و مرگ حتمي به دست اين افراد بيدار كنيم . به قول اونها ، راه حل بيداري جهان اسلام ، تحريك نظامي ، دولتي ، حكومتي ، سياسي شعيان هست ، براي اينكه با اهل سنت به جنگ مشغول بشن ، تا اهل سنت از غفلت بيدار بشه . ببينيد تو رو خدا استراتژي رو !

علائم ظهور سفياني ( بر طبق روايات ) منطقه ظهور : دمشق ( كه درستش دِمِشْق هست ) اردن ، حلب و حمس هست . كه اينها الان مراكز فرمانروايي سوريه ، اردن ، عراق و لبنان هستند .

پس اين ها مراكز ظهور سفياني هستند . اما روايت : ( خوب دقت كنيد ، مصاحبه رو شنيديد ، به روايت هم دقت كنيد . ) سفياني و يارانش ، ظاهري به شدت مذهبي دارند و تلاش بسيار زيادي در جهت مذهبي جلوه دادن جنبش خود مي كنند .

توي گزارشي كه خبرگزاري رويتر از زرقاوي نوشته بود ، يه جمله قشنگ اومده بود كه وقتي من خوندم ، خنده ام گرفت . نوشته بود زرقاوي مانند انساني است كه 1800 سال پيش زندگي مي كرده ، با همون تيپ ، با همون لباس ، با همون ريش ، با همون قيافه و با همون فكر ، كه برداشتن و گذاشتنش اينجا .

در نسخه خطي ابن حماد صفحه 75 اومده : سفياني در اثر عبادت بسيار زرد رنگ به نظر مي رسد ، سفياني اگرچه شديداً خود را دشمن روميان ( غربيان ) و يهود نشان مي دهد اما سرانجام به عنوان خط مقدم دفاعي به نفع يهوديان و نيروهاي نظامي رومي با ارتش مهدي (عج) وارد جنگ مي شود و پس از شكست ، با باقيمانده نيروهايش ، به سمت لشكريان غربي مي گريزد .

روايت سوم :

اين روايت هم از ابن حماد هست ، كينه توزي از بارزترين صفات سفياني و يارانش است و نقش سياسي او ايجاد فتنه در ميان مسلمانان و تحريك اهل سنت در مقابل شيعيان است .

كاري كه الان القاعده داره انجام مي ده . ( ببينيد فردا نريد بگيد انجوي گفت بن لادن ، سفياني هست . من چند تا روايت رو با يه مصاحبه كنار هم گذاشتم ، انشاءالله كه اين طوري باشه چون همون طوري كه گفتم سفياني چسبيده ترين واقعه نسبت به ظهور هست . چسبيده ترين !

جنگ با القاعده حتميست ، اينها كثيف ترين امت پيغمبرند . اينها از يهود خبيث تر هستن . گول نخوريم . آقا ! در خباثت شون همين بس كه مي زنن اين همه مردم بي گناه رو توي كشورهاي مختلف مي كشن . بساطي كه توي اسپانيا و آمريكا درست كردن رو همه تون شنيديد . خباثت از اين بالاتر ؟ كدوم ديني به ما اين جازه رو مي ده ، به خاطر اين كه ساختمون هاي دشمنان مون خراب شده ، و بچه ها و زنان و كودكان و فرزندان بي گناه زير آوار تيكه تيكه بشن ، خوشحال باشيم ؟ هيچ ديني به ما چنين اجازه اي نمي ده . اين قدر القاعده خبيثه . چنين كاري رو توي اسپانيا كرد . رسماً هم مسؤوليتش رو به عهده مي گيرن و اينها الان بزرگترين موانع هستند ، يعني قبل از جنگ با اسرائيل ، اولين جبهه ، و خط مقدم ما ، اين سفياني هست كه از خودمونه . در كشورهاي عربي اول با شعارهاي ضد آمريكايي براي عربهاي نديد بديد ( نسبت به مبارزه ) نيرو جذب مي كنن ، و بعد مي يان اين مسائل مثلاً مذهبي شون رو رو مي كنن . گول نخور عزيز من ! گول نخور . دقت كن ، در آخر الزمان شناخت مرد و نامرد ، سره و ناسره خيلي مشكل مي شه . خيلي مشكل !

خُب الحمدلله تونستيم توي اين جلسه يك ساعت و خورده اي بحث رو جمع كنيم ، و انشاءالله تا آخر ماه شعبان بحث معرفت انتظار به يه جايي برسه . بحث انتظار كه تموم نمي شه ، ما تا الان بحث معرفت انتظار رو داشتيم ، بحث سياست انتظار و حقيقت انتظار . هر كدوم هفت ، هشت جلسه صحبت كرديم . و هنوز من چند بحث ديگه از انتظار توي ذهنم هست : حكمت انتظار ، فلسفه انتظار ، شهادت و انتظار ، عافيت و انتظار و . . . كه هر كدوم چند جلسه وقت مي بره .

قسمت آخر بحث :

شايد خيلي بي معرفتي باشه اگه يادي نكنيم از شاعر بسيجي بعد از جنگ ، ( در اين زمانه اي كه خيلي ها از اين مسائل زود مي گذرن )يعني ابوالفضل سپهر كه من در چند شهري كه برنامه داشتم ، ايشون هم حضور داشتند . و مشتركاً برنامه داشتيم . كسي كه به سن و سال خيلي از شماها بود . بسيجيِ داغِ جنگ نديده ! يه دو سه تا نكته از زندگي ايشون رو خدمتتون مي گم و بعد هم يكي از شعرهاش رو انتخاب كردم كه به قول خودش شعر نيست ، زبونه . شايد اشكالات قافيه و اشكالات وزني هم داشته باشه . اما واقعاً زبان حال هست . در مصاحبه اي كه با ايشون داشتن ، راجع به شهادت يه صحبت خيلي جالبي ايشون كردند ، بعد ازشون سؤال مي كنند :

آقاي سپهر ! شما جبهه هم رفتيد ؟

مي گه : نه .

ـ چرا ؟

ـ به سنم نمي خورد . بعد بلافاصله ، بدون مكث ، بدون اين كه اصلاً بذاره اون بنده خدايي كه سؤال كرده ، نفس بكشه ، مي گه : نه اين كه اگه سنم مي خورد مي رفتم . . . . جبهه رفتن جيگر مي خواد و عشق ! هر كسي نمي تونه بره . ( خيلي ها الان مي گن ما اگه بوديم مي رفتيم ، معلوم نيست . خيلي ها بودن و نرفتن ، مذهبي تر از تو هم بودن و نيومدن . طلبه هم بودن ، پاسدار بودن ! من سراغ دارم ، پاسدار بود اما نيومد جبهه . بسيجي بودن ! چند سال عضو بسيج بودن اما نيومدن ، آموزش نظامي هم ديده بودن )

در يه سمينار ( توي شهر ري ) به اشتباه معرفيش كردن ، چون ناراحتي كليه و كبد داشت و معلوم بود كه رفتني هست ، گوينده به اشتباه گفت در خدمت شاعر گرانقدر بسيجي ، جانباز جنگ و دفاع مقدس و رزمنده ، برادر سپهر هستيم . . . !

اومد گفت : بسم الله الرحمن الرحيم ، اون چيزي كه گوينده گفت ، دروغه ! بنده نه جانبازم ، نه جنگ رو ديدم ، اصلاً من بچه ام ، به اين چيزها نمي خورم . من ، فقط افتخارم اينه كه نوكري بچه رزمنده ها رو دارم مي كنم . همين !

انسان فوق العاده عجيب و متواضعي بود . اما در روحياتش ، وقتي نگاه مي كردي ، از بچه هاي داغ ديده ، هنوز سيم وصلِ جنگ ، چيزي كم نداشت . گويا كه سالها با شهداء مأنوس بود . گويا كه تمام اين خطها رو شكسته بود .

يه اتفاقي براي مرحوم سپهر مي افته ، ايشون توي قسمت تفحص زياد كار مي كرده ، جنازه اي رو داشتن كشف مي كردن ، يه قسمت لگنيِ پشت پاشنة پا مربوط به يه شهيد بزرگواري بيرون مي ياد . اين رو مي بينه ، برمي داره و مي بوسه . از اونجا به بعد زندگي ابوالفضل سپهر عوض شد ! اصلاً كلاً تغيير مي كنه . اين پابوسي يك استخوان شهيد چي به بهش داد ؟ هيچ كس نفهميد . سوزش به مراتب بالا رفت . جوري شعر مي گفت گويا واقعاً خودش جانبازه . جوري از شهيد مي گفت ، گويا واقعاً خودش شهيد هست . در اون شعر الا اي كربلا كه يه وقتي توي يه مناسبتي براتون مي خونم ، گويا كه توي خط داره مي جنگه . خُب اين رو بچه هاي جنگ مي فهمن ، كسي كه توي خط نبوده نمي تونه اين جوري شعر بگه . اين طور نيست كه بشينه با چهار تا رزمنده صحبت كنه ، يا چهار تا كتاب خاطرات بخونه و بتونه اين جور شعر بگه . مثل اين كه توي اون زمان بردنش ، بهش يه چيزهايي رو نشون دادن .

تقيد عجيب مذهبي داشت . يك لحظه بدون وضو نبود . دوستانش تعريف مي كردن مي گفتن توي خواب كه قلت مي زد ، از چُرت بيدار مي شد ، بلند مي شد وضو مي گرفت ، برمي گشت مي خوابيد . قلت مي زد !

بسيار پاك ، نوراني ، مقدس ! يكي از دوستاش نقل مي كرد : يه دونه سوئيچ داشت ، سر اين سوئيچ يه چيز گرد مانند زده بود ، تقريباً شبيه قلب بود (فلزي ، با دو تا زائده ) وقتي پيرهن مي پوشيد ، اين رو مي ذاشت توي جيب پيرهنش . وقتي هم پيرهنش جيب نداشت ، اين رو دستش مي گرفت . توي جيب شلوارش نمي ذاشت ! ( داريم بحث رو وصل مي كنيم به سپهر و امام حسين (ع) ) مي گفت يه وقت بهش گفتيم : ابوالفضل ! اين چيه ؟ چرا اينقدر بهش احترام مي كني ؟ وقتي مي خواي بخوابي ، مي ذاري بالاي سرت ، وقتي بي وضو هستي سريع از خودت جداش مي كني ، وضو كه گرفتي دستت مي گيري ، تو جيب شلوارت نمي ذاري ، هميشه دستت هست ، نوازشش مي كني ! اين چيه ؟!

گفت : آقا ! اين يه ترانزيستور هست ، يه روز رفته بودم مغازه يكي از بچه ها . لوازم صوتي هيأت هاي مذهبي رو تعمير مي كنه ، دستگاه اِكُوي يه هيئت رو باز كردن ، گفتن ترانزيستوره داخل ميكروفن سوخته . هنر ترانزيستور ميكروفن اينه كه صداي گوينده رو مي گيره و با تمام توان به بيرون مي ده . مي گفت : مي خواستن عوضش كنن ، من دقت كردم ديدم اين ترانزيستور ، براي اين كه صداي حسين (ع) رو بتونه برسونه همه وجودش رو سوزونده !

وقتي من به اين نگاه مي كنم ، كيف مي كنم . از من جلوتره . همه وجودش براي حسين (ع) سوخته . وقتي بهش نگاه مي كنم ، كم مي يارم . مي خوام جلوي چشمم باشه . مي خوام ازش ياد بگيرم چطوري مي شه با همه وجود سوخت ؟

ببين چقدر ديدگاه او ، با من و تو فرق مي كنه ! توي يكي از شعرهاش مي گه : ( ببينيد چقدر قشنگه )

( توي هيأت نشسته ، سماور داره مي جوشه ، بخار مي زنه بالا ) سماوري كه به عشق حسين (ع) مي جوشد . بخار رحمت آن ، عيب خلق مي پوشد .

ببينيد چقدر ديدگاه ، ديدگاه عجيبيه ! و در همين جواني و همين سن و سالي كه داش

ت اجازه ندادند بمونه و برمي گرده ، حتماً برمي گرده . چقدر زيبا و قشنگ رفت ، چقدر دردمند !

توي اين جلسه ، يه شعر از شعرهاي قشنگش كه در حقيقت زبان حال جانبازي هست كه به جبهه رفته و برگشته ، براتون مي خونم .

بسم الله الرحمن الرحيم

اتل متل يه بابا

كه اون قديم قديما

حسرتشو مي خوردن

تمامي بچه ها

اتل متل يه دختر

دردونة باباش بود

بابا هرجا كه مي رفت

دخترش هم باهاش بود

اون عاشق بابا بود

بابا عاشق اون بود

به گفته بچه ها

بابا چه مهربون بود

يه روز آفتابي

بابا تنها گذاشتش

عازم جبهه ها شد

دخترو جا گذاشتش

چه روزاي سختي بود

اون روزاي جدايي

چه سالهاي بدي بود

ايام بي بابايي

چه لحظه سختي بود

اون لحظه رفتنش

ولي بدتر از اون بود

لحظه برگشتنش

هنوز يادش نرفته

نشون به اون نشوني

كه اون خودش رفته بود

اما آوردنش به خونه

زهرا به اون سلام كرد

بابا فقط نگاش كرد

اداي احترام كرد

بابا فقط نگاش كرد

خاك كفش بابا رو

سرمه تو چشاش كرد

باباجونو بغل كرد

بابا فقط نگاش كرد

اتل متل يه بابا

يه مرد بي ادعا

براش دل مي سوزونن

تمامي بچه ها

زهرا به فكر باباش

بابا تو فكر زهرا

گاهي به فكر ديروز

گاهي به فكر فردا

يه روز مي گفت كه خيلي

براش آرزو داره

ولي حالا دخترش

زيرش لگن مي ذاره

يه روز مي گفت دوست دارم

عروسيتو ببينم

ولي حالا دخترش

مي گه به پات مي شينم

مي گفت برات بهترين

عروسي رو مي گيرم

ولي حالا مي شنوه

تا خوب نشي نمي رم

وقت غذا كه مي شه

سرنگ رو برمي داره

يه زرده تخم مرغ

توي سرنگ مي ذاره

گوشه لپ بابا

سرنگو مي فشاره

براي اشك چشمش

هي بهونه مي ياره

غصه نخور بابا جون

اشكم مال پيازه

بابا با چشماش مي گه

خدا برات بسازه

هر شب وقتي بابا رو

مي خوابونه توي جاش

با كلي اندوه و غم

مي ره سر كتاباش

حافظ و برمي داره

راه گلوش مي گيره

قسم مي ده حافظ و

خواجه ! بابام نميره

دو چشمشو مي بنده

خدا خدا مي كنه

با آهي از ته دل

حافظ و وا مي كنه

فال و شاهد فال و

با يك نظر مي بينه

نمي خونه چرا كه

هر شب جواب همينه

اون شب كه از خستگي

گرسنه خوابيده بود

نيمه شبي چه خواب

قشنگي رو ديده بود

تو خواب ديدش تو يك باغ

تو يه باغ پر از گل

پر از گل شقايق

ميون رودي بزرگ

نشسته بود تو قايق

يه خورده اين طرف تر

ميون دشت و صحرا

جايي از اينجا بهتر

بابا سوار اسبه

مي گه مي شه ؟ محاله

بابا به آسمون رفت

تا پشت يك در رسيد

امشب با اين شعر و مقدمه كجا بريم ؟ معلومه كجا ؟! السلام عليك يا اباعبدالله (ع)

/ 1