منجي: محور بنيادين گفتگوي تمدن ها
(6042 کلمه در اين مقاله وجود دارد)(30 بار مطالعه شده است) بسم الله الرحمن الرحيم محمد نقي زاده
مقدمه
براي گفتگوي بين تمدن ها، هم موضوعات متعدد و متنوعي را مي توان برگزيد و هم به زبان ها و ابزار مختلف مي توان به آن پرداخت. نکته ي مهم اين است که در اين زمينه همانند بسياري زمينه ها نبايد به صورت انفعالي عمل کرد و به موضوع هاي روزمره و مصداق هاي پيش پا افتاده پرداخت و اسير جوّ حاکم جهاني شد و تمرکز را بر جنبه ي مادي حيات انسان متوجه نمود. بلکه بهتر آن است که براي اين گفتگو که امري هميشگي خواهد بود برنامه اي جدي و بلند مدّت را تدوين نمود که طي آن مباني اصلي حيات انسان مورد توجه قرار گيرد. در اين راه همت، جديت، پشتکار و کنکاش در متون و موضوع هاي مختلف اسلامي براي تبيين موضوع ها، روش ها و مصداق هاي گفتگو ضرورتي انکارناپذير است. همه ي موضوع هاي مطرح در اسلام (حتي اگر مستقيماً يا ظاهراً مشهود نباشد) مي توانند درسي و نکته اي را در اين زمينه در اختيار قرار دهند. کليات
درمورد ويژگي ها و موضوعهاي مرتبط با گفتگو، مباحث مختلف و متنوعي قابل طرح ميباشدکه به اختصار به برخي از آنها اشاره خواهد شد. اهداف گفتگو
ارتباط بين تمدن هاي مختلف مي تواند مشتمل بر يک يا چند موضوع متنوع همچون: قصد هدايت جوامع و تبليغ آرا و نظريات، اخذ آداب و سنن نيک، عبرت آموزي، تبادل آراي علمي و مبادله ي هرگونه دانش و محصول باشد. معناي گفتگو
دوطرفه بودن گفتگو يکي از مهم ترين عوامل معرف گفتگو مي باشد. تنها «گفتن» از يک طرف و «شنيدن» ازطرف ديگر مطرح نمي باشد، ضمن آن که استقلال، هويت و احترام طرفين نيز محفوظ مي ماند. توجه به معناي گفتگو [1] نيز از اهميت برخوردار است. واژه ي «ديالوگ»، گفتگو و مذاکره به معناي متداول نيست، بلکه هم سخني است. در هم سخني قبل از آن که زبان گشوده شود، گوش بايد باز باشد. آن که گوش باز ندارد و خود را نيازمند شنيدن نمي داند براي گفتن نيز سخني ندارد. [2] . ابزار گفتگو
اصطلاح «گفتگوي تمدن ها» منحصر به تبادل کلام نمي باشد. هر چه بتواند ارتباط بين دو يا چند تمدن را برقرار نمايد و قادر باشد به اهداف گفتگوي تمدن ها جامه ي عمل بپوشاند، وسيله اي براي گفتگوي بين تمدن ها تلقي مي گردد. بنابراين همه ي علوم، فنون، صنايع، هنرها، آداب و رسوم، سنت هاي فرهنگي و ديني و هر چه محصول فکر و انديشه ي بشر و حامل پيامي باشد، مي تواند در خدمت گفتگوي تمدن ها قرار گيرد. نکته ي مهم در استفاده از اين وسايل اين است که در گفتگو بايد حالت تعادل و توازن بين دوطرف وجود داشته باشد. اسلام مي تواند موضوع هاي گوناگوني را در همه ي جهات زندگي، به ويژه جهت معنوي براي گفتگو مطرح نمايد، ضمن آن که موضوعات بسياري که ظاهراً به جهت مادي حيات مربوط مي شود داراي وجه يا باطن معنوي و روحاني نيز مي باشد. در مورد علل انتخاب موضوع «منجي» بعنوان الهام بخش گفتگوي تمدن ها مي توان گفت:در گفتگوي تمدن ها الزاماً صحبت رو در رو مطرح نيست و آن چه مهم است تأثير گذاري بر طرف مقابل و هم دلي در جامعه ي بشري است و توجه به موضوع هاي مورد علاقه ي انسان ها (که البته مي تواند تعريف هاي متفاوتي نيز داشته باشد)، از جمله رهبر و جامعه ي آرماني بشر يکي از ابزارهاي اين تأثيرگذاري است. موضوع هاي مرتبط با جامعه ي آرماني با همه ي معاني معنوي و نماديني که در خويش مستتر دارند، مي توانند بعنوان يکي از مهم ترين ابزار غيرکلامي مطرح شوند. بدين ترتيب که با شناسايي و تدوين ويژگي هاي چنين جامعه اي امکان تسري آن در جامعه هاي کنوني فراهم مي شود و براي معرفي ويژگي هاي تمدن مورد نظر اسلامي به جهانيان از اين ويژگي ها استفاده شود و بعنوان معيارهايي براي ارزيابي آن چه از ساير تمدن ها به کشورهاي اسلامي وارد مي شود مورد استناد قرار گيرند. مخاطبين
از آن جا که يکي از وجوه اصلي اسلام، جهاني بودن آن مي باشد و مخاطب آيه هاي قرآن هم «انسان» (به طور عام) هم «مؤمنين و مسلمين» و هم «غيرمسلمين» (به طور خاص) مي باشند، در گفتگوي تمدن ها پيام هر گروهي از مسلمين در مرحله ي اول متوجه ساير ملت هاي مسلمان و در مرحله ي دوم متوجه ملت هاي غيرمسلمان مي باشد. مخاطبان پيام هاي مربوط به ظهور منجي را مي توان به دوگروه عمده تقسيم کرد:دسته ي اول ملل، فرق و آحاد مسلمين و دسته ي دوم ملل غيرمسلمان هستند. ويژگي هاي منجي و جامعه ي آرماني بعنوان تفکر اسلامي و بيان نحوه ي نگرش اسلام به جامعه ي بشر و ارتباط انسان ها با يکديگر، با محيط و با جهان ضرورت دارد. اين معرفي مي تواند بعنوان يکي از مهم ترين زمينه هاي گفتگوي تمدن ها مطرح باشد. گفتگوي داخلي ملت ها و مذاهب
در بحث گفتگوي داخلي مسلمين مباحث قابل طرح عبارت است از اهداف و ثمراتي که در اثر توجه به منجي و مهدويت بر ارتباطات مسلمين تأثير مي گذارد. اين مباحث در قالب معرفي هويت واحد و وحدت مسلمين در مقابل غير مسلمين براي امت اسلامي تجلي خواهد نمود. تمدن اسلامي متشکل از بسياري از ملل و فرق با سنن گوناگون اجتماعي و خرده فرهنگ هاي بومي مي باشد که با وجود وحدتشان در زمينه هاي زيادي اختلاف ها و تفاوت هايي با يکديگر دارند. برخي از اين تفاوت ها اجتناب ناپذير و بدون اشکال مي باشد و برخي نيز ممکن است بتوانند به وحدت امت اسلامي خدشه وارد کنند. مي توان از دسته ي اول تفاوت ها مانند: زبان هاي متفاوت، وضع معيشتي، رسوم محلي گوناگون، لباس متفاوت و... که اجتناب ناپذير مي باشد بعنوان تفسير محلي و بومي اصول و ارزش ها نام برد. دسته ي ديگر تمايزات به تفاوت برداشت ها از اصول و تعاليم اسلامي مربوط مي شود که اين مباحث بايد در حوزه ي عالمان و فقيهان مورد بحث و مذاکره قرارگيرد و تا زماني که نتيجه ي مفيدي براي امت اسلامي دربرنداشته باشد، عمومي نشود. هم چنين بايد مراقبت کرد تا معارضين نتوانند از گسترش اين اختلافات در جهت تفرق و جدايي امت اسلامي بهره برداري نمايند. بايد توجه داشت که موضوع مهدي (عج) و ظهور او در آخرالزمان قبل از آن که عقيده ي ويژه ي شيعيان باشد موضوعي اسلامي است. با توجه به اسناد و مدارک موجود، اين موضوع آن قدر که در منابع و مآخذ اهل تسنن از پيامبراکرم (صلي الله عليه وآله) روايت شده است در مدارک اوليه ي شيعه وجود ندارد. [3] مثلا مسند احمد حنبل احاديث مهدي (عج) را ثبت و ضبط نموده است [4] راويان اوليه ي اهل سنت مانند: محمد بن اسماعيل بخاري، مسلم بن حجاج نيشابوري، ابن ماجه ي قزويني، ابوداود سيستاني و ترمذي که همگي در قرن سوم (256 هـ. ق تا 297 هـ. ق) درگذشته اند روايت ها مربوط به مهدي (عج) را نقل کرده اند [5] . در مورد امام مهدي (عج) در کتاب هاي اهل سنت از پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) نقل شده است که فرمود: «کيف أنتم إذا نزل ابن مريم فيکم و إمامکم منکم؟»: چگونه ايد هنگامي که پور مريم ميان شما نازل مي شود و امامتان از شماست؟ [6] . سعيد بن مسيب گويد: همراه ام سلمه همسر پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) شنيدم که فرمود: «المهدي من عترتي من ولد فاطمة»: مهدي از عترت من و از فرزندان فاطمه است. [7] . ابراهيم از پدرش محمد بن حنفيه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل کرد که پيامبرگرامي اسلام (صلي الله عليه وآله) فرمود: «المهدي منّا اهل البيت يصلحه الله في ليلة»: مهدي از ما اهل بيت است که خدا در يک شب کار او را به صلاح مي آورد. [8] . يکي از موضوع هايي که با وجود همه ي پرده پوشي ها اتفاق نظر عجيبي درباره ي آن بين فرقه هاي مسلمين وجود دارد همين موضوع امام مهدي (عج) است. چنان چه شهيد مطهري مي فرمايد: «انديشه پيروزي نهايي نيروي حق و صلح و عدالت بر نيروي باطل و ستيز و ظلم گسترش جهاني ايمان اسلامي، استقرار کامل و همه جانبه ارزشهاي انساني تشکيل مدينه فاضله و جامعه ايده آل و بالاخره اجراء اين ايده عمومي و انساني به وسيله شخصيتي مقدس و عالي قدر که در روايات متواتر اسلامي از او به «مهدي» تعبير شده است انديشه اي است که کم و بيش همه فرق و مذاهب اسلامي (با تفاوتها و اختلافهايي) بدان مؤمن و معتقدند.» [9] . به همين دليل اکثريت قريب به اتفاق عالمان اهل سنت در معتبرترين کتاب هاي خويش به موضوع حضرت مهدي (عج) و جزئيات آن اشاره نموده اند، [10] ضمن آن که در انتساب آن حضرت به پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) شکي وجود ندارد. [11] بسياري از آيه هاي قرآن کريم بنا به نظر مفسرين با استناد به روايت هاي رسيده از معصومين (عليهم السلام) به دوره ي ظهور امام مهدي (عج) و ويژگي هاي حکومت و دولت وي اشاره مي نمايد. [12] هم چنين به دليل صراحت و وضوح متون اسلامي به ظهور مهدي و ذکر جزئيات آن از سال 132 هجري قمري يعني حدود 120 سال پيش از ولادت آن حضرت کساني ادعا کرده اند همان مهدي مي باشند. [13] . توجه و اعتقاد به امام مهدي (عج) ويژه ي مسلمانان گذشته نيست بلکه اکنون نيز مسلمانان به آن باور دارند. از جمله «شيخ منصور علي ناصف» دانشمند معاصر جامع الازهر که پس از گردآوري احاديث مربوط به حضرت مهدي (عج) از پنج صحيح از صحاح ششگانه ي اهل سنت در باب هفتم کتاب خويش مي نويسد: «در ميان دانشمندان پيشين و پسين اهل تسنن مشهور است که بايد در آخرالزمان مردي از دودمان نبوت بنام مهدي ظهور کند و بر ممالک اسلامي مسلط شود و مسلمانان نيز از وي پيروي نمايند.» [14] . يکي از مهم ترين هدف هاي گفتگو بين ملل اسلامي، احراز هويت واحد و وحدت امت اسلامي مي باشد که ساير هدف ها و نتيجه ها مانند تبعات اين اهداف بنيادين مي باشد. يکي ازمهم ترين ويژگي هايي که هرفرد و جامعه اي، بويژه هر تمدني بايد داشته باشد، داشتنِ هويت است. احراز هويت خاص مستلزم توجه به همه ي زمينه هاي فرهنگي، سياسي و انساني است. با عنايت به تفاوت هاي موجود بين فرق و ملل اسلامي عناوين اصلي هويت امت اسلامي را در عناويني که تنها برگرفته از تعاليم اسلامي هستند مي توان تدوين کرد و هويت جوامع مختلف را نيز در قالب ويژگي هاي قومي، اقليمي و فرهنگي گردآورد و از همه مهم تر در قالب هويت اسلامي پايه ريزي نمود. اين عناوين عبارتند از: عبوديت حقّ سبحانه و تعالي، توجه به معنويت و روحانيت، حيات انسان و بهره گيري از جنبه ي مادي حيات در جهت تقويت جنبه ي معنوي، احترام به انسانيت انسان و سعي در رشد کرامت هاي انساني، رهايي انسان از هر قيد و بندي جز بندگي حضرت احديت جلّت عظمته و... از بارزترين عوامل وحدت، اعتقاد به رهبري و منجي واحد و آشنايي با جامعه ي آرماني واحد اسلامي مي باشد. از توصيه هاي مهم قرآن به مسلمين، وحدت امت اسلامي است. قرآن کريم براي رسيدن به وحدت معيارهايي را معرفي مي کند. [15] . هدف واحد براي انسان که روشن گر بسياري از موضوع هاي ديگر از جمله ويژگي هاي جامعه و رهبر آرماني مي باشد، يکي از بهترين جلوه هاي وحدت امت اسلامي است که اگر همراه آگاهي باشد به تحصيل ساير اهداف کمکي شايان مي کند. وحدت امت اسلامي اين پيام را براي جهانيان دارد که بايد با امت و تمدن اسلامي بعنوان يک موجوديت قدرتمند بنگرند و با آن وارد گفتگو شوند. اين قدرت الزاماً قدرت نظامي و قهريه نخواهدبود و مي تواند نمايشي از توانايي معنوي و فرهنگي باشد. در اين صورت، جهان تشنه ي معنويات امروز با ميل و رغبت بيشتر به اين گفتگو خواهد انديشيد و گفتگو از دايره ي نخبگان و سران، خارج و به ميان ملت ها کشيده مي شود. در زمينه ي وحدت امت اسلامي، شيعيان از امامان معصوم (عليهم السلام) خويش آموخته اند که از بسياري از حقوق خويش بگذرند و صلاح امت اسلامي را بر صلاح فرد و حتي جمعي کوچک تر مقدم بدارند. وحدت امت اسلامي از موضوع هاي اساسي و مهم تعاليم اسلامي است و مروري اجمالي بر ديدگاه هاي مختلف نشان مي دهد در نگرش به مهدويت و منجي بين گروه هاي اسلامي، زمينه هاي مناسبي براي وحدت نظر وجود دارد که مي توان آن را زمينه ساز از بين بردن ساير تفاوت ها و اختلاف ها و تبديل آن ها به وحدت قرارداد. از مهم ترين ثمرات وحدت ملل اسلامي محوِ از خود بيگانگي است. از خودبيگانگي پديده اي است که در قرآن کريم به آن اشاره شده [16] و انسان عامل بروز و رشد آن مي باشد و امروزه آفت بسياري از ملت ها است. وقتي که انسان از خدا غافل مي شود بتدريج خود و آن چه را که مربوط به خود و فرهنگش مي باشد فراموش مي کند. هدف و آرزوهايش را در آن چه بيگانگان دارند جستجو مي نمايد. خود بيگانگي با ظهور و رشد تمدن مادي غرب گريبان گير جوامع اسلامي گشته و عامل رکود و جمود آن ها و تشويق و ترغيبشان به تکرار و تقليد الگوهاي غربي گرديده است. با محو از خود بيگانگي در جامعه احساس حقارت موجود نيز محو خواهد شد. يکي از تبعات پيشرفت صنعتي و مادي مغرب زمين احساس حقارتي است که در جامعه هاي شرقي و ملل اسلامي بروز نموده است. اين احساس بيشتر در کساني رشد مي کند که معيارهاي مادي را عامل اصلي سنجش و ارزيابي توسعه، رشد و پيشرفت قلمداد نموده اند و از معيارها و جنبه هاي معنوي غفلت ميورزند. يکي از تبعات نايل شدن به اهداف فوق، تجلي قدرتمندي امت اسلامي در نظر بيگانگان و احساس شخصيت نمودن در ضمير مسلمين است. اين تجلي سبب خواهد شد تا مسلمين هنگام گفتگو بتوانند خود را بعنوان يک طرف واقعي گفتگو مطرح نمايند و بيگانگان در معادلات جهاني جايگاه ويژه اي را براي مسلمين درنظر گيرند. يکي ديگر از نتايج بروز وحدت امت اسلامي بر پايه ي مباحث معنوي،احيا و تقويت معنويت ميباشد زيرا يکيازمهم ترين بحران هاييکه انسانِ امروز با آن مواجه است بحران هويت و غفلت از بُعد معنوي حيات است. هدايت جامعه به معنويت، بحران هويت موجود را از بين ميبرد. جمع بندي موضوع هاي فوق منجر به احياي تفکر ديني اسلام به عنوان پايه و عامل هويت و حيات جامعه هاي اسلامي مي شود. پس از ظهور انقلاب صنعتي و توسعه ي فني و مادي تمدن مغرب زمين که با رشد تفکرات سکولاريستي در جامعه همراه بود اين توهم براي بسياري از ملل اسلامي، سران و نخبگان آن ها بوجود آمد که عامل توسعه ي مادي غرب، رشد تفکرات غير ديني و عامل عقب ماندگي مسلمين حفظ و پيروي از سنت ها مي باشد. در اين باره چند نکته قابل ذکر است: نکته ي اول: هيچ دليل علمي و منطقي براي اين که دين عامل عقب ماندگي و بي ديني عامل توسعه و پيشرفت است وجود ندارد. نکته ي دوم: مسلمين به همه ي دستورهاي دين مبين اسلام عمل ننموده اند که بتوان آن را دليل عقب ماندگي دانست. از مطالعه ي تاريخ برمي آيد که در بسياري از موارد مسلمين به مغز، مفهوم و معناي اسلام و دستورات اسلامي توجهي ننموده و تنها به ظواهر پرداخته اند. اسلام بمعناي يک روش زيست که بايد بر همه ي جنبه هاي زندگي و فعاليت هاي مسلمين مسلط باشد جاي خويش را به برخي مسايل فردي و شخصي داده است. اين موضوعي است که بيشتر مصلحان و انديشمندان مسلمان را در دو قرن اخير سخت به خود مشغول نموده است و آنان سعي در احياي تفکر ديني در بين مسلمين و هدايت جامعه ي اسلامي داشته اند. يکي از مهم ترين موضوع هايي که بايد در جامعه ي مسلمين ترويج شود احياي تفکر و روش زيست ديني است. [17] . گفتگوي امت اسلامي با ساير تمدن ها
يکي از موارد مهم درگفتگوي بين تمدن ها وجود موضوع مورد علاقه و اعتقاد مشترک بين دو طرف گفتگو ميباشد که يکي از آن ها مي تواند ويژگيهاي جامعه ي آرماني باشد. مروري اجمالي برادبيات اعتقادي اديان و تمدن ها بيانگر نقطه ي اشتراکي در زمينه ي منجي موعودي است که هر جامعه و تمدني به گونه اي انتظار او را مي کشد. فلسفه ي انتظار و ايجاد آمادگي و مهيا بودن موضوعي است که مي تواند بستري براي گفتگو باشد. يکي از فجايع زندگي پر مشغله و سنگين امروز گرفتن مجال انتظار از انسان است. انحطاط زندگي، انحصار همه ي وجوه آن در ماديت و پيشرفت تکنيک و اقتصاد که همه ي نيازهاي اين انسان را در چنين زندگي اي برآورده مي کند او را سرگرم خويش کرده است. يعني به خوردن، چريدن، بلعيدن، از چنگ و دندان هم ربودن و... «مشغول شده» و اين ها مجموعه ي فعاليت هاي او را تشکيل مي دهد. [18] . گفتگو در مورد فلسفه ي انتظار و زنده داشتن آن در جامعه ها گامي بسوي توجه آن ها به معنويت و رهايي از ماديت مي باشد. براي اين انتظار بزرگ جامعه ي بشري ويژگي هايي را مي توان برشمرد که مهم ترين آن ها در ديدگاه شهيد مطهري عبارتند از: «خوش بيني به آينده بشريت، پيروزي نهايي صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادي و صداقت بر زور و استکبار و استعباد و ظلم و اختناق و دجل (دجالگري و فريب)، حکومت جهاني واحد، عمران تمام زمين در حدي که نقطه خراب و آباد ناشده باقي نماند، بلوغ بشريت به خردمندي کامل، حداکثر بهره گيري از مواهب زمين، برقراري مساوات کامل ميان انسانها در امر ثروت، منتفي شدن کامل مفاسد اخلاقي، منتفي شدن جنگ و برقراري صلح و صفا و محبت و تعاون، سازگاري انسان و طبيعت». [19] . کتاب هاي ديني و انديشه هاي مذهبي جملگي اديان بر منجي و موعودي که روزي خواهد آمد و بشر را از ظلم و جهل نجات مي دهد و به سعادت رهنمون مي گردد تأکيد مي نمايد. در کتاب معروف «زند» پس از ذکر مبارزه ي هميشگي ايزدان و اهريمنان مي خوانيم: «آن گاه پيروزي بزرگ از طرف ايزدان مي شود و اهريمنان را منقرض مي سازند... پس از پيروزي ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان عالم کيهان به سعادت اصلي خود رسيده آدميان بر تخت نيک بختي خواهند نشست». [20] . هم چنين در کتاب «جاماسب نامه» جاماسب از زرتشت نقل مي کند: «مردي بيرون آيد از زمين تازيان... مردي بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق و بر آيين نياي خويش و با سپاه بسيار و روي به ايران نهد و آباداني کند و زمين را پر داد کند.» [21] . در کتاب «زند» آمده است: «لشگر اهريمنان با ايزدان دائم در روي خاکدان محاربه و کشمکش دارند و غالباً پيروزي با اهريمنان باشد اما نه بطوري که بتوانند ايزدان را محو ومنقرض سازند چه در هنگام تنگي از جانب اورمزد که خداي آسمان است با يزدان که فرزندان اويند ياري مي رسد و محاربه ايشان نه هزار سال طول مي کشد. آنگاه فيروزي بزرگ از طرف ايزدان مي شود و اهريمنان را منقرض مي سازند و تمام اقتدار اهريمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند و بعد از پيروزي ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان عالم کيهان به سعادت اصلي خود رسيده بني آدم بر تخت نيکبختي خواهند نشست.» [22] . در کتاب «وشن جوک» از کتاب هاي هندوها چنين آمده است: «سرانجام دنيا بر کسي برگردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد.» و در کتابي ديگر به نام «ديده» آمده است: «پس از خرابي دنيا پادشاهي در آخر زمان پيدا شود که پيشواي خلايق باشد و نام او منصور باشد و تمام عالم را بگيرد و به آيين خود درآورد.» [23] . در کتاب باسک (يکي از کتاب هاي آسماني هندوها) مي گويد: «دور دنيا تمام شود به پادشاه عدلي در آخرالزمان که پيشواي ملائکه و پريان و آدميان باشد و حق و راستي با او باشد و آنچه در دريا و زمينها و کوهها پنهان باشد همه را بدست آورد و از آسمانها و زمين آنچه باشد خبر دهد و از او بزرگتر کسي به دنيا نيايد.» [24] . «برهماييان» نيز به منجي معتقد هستند. در کتابشان آمده است: «دست حق درآيد و جانشين آخر ممتاتا ظهور کند و مشرق و مغرب جهان را بگيرد همه جا و خلايق را هدايت کند.» [25] . در «انجيل متي» فصل24 آمده است: «چون که برق از مشرق بيرون آيد و تا به مغرب ظاهر گردد آمدن فرزند انسان نيز چنين خواهد بود... خواهند ديد فرزند انسان را بر ابرهاي آسمان که ميآيد با قدرت و جلال عظيم وفرشته ها (ياران) خود را خواهد فرستاد با صور بلندآواز و آنان برگزيدگانشان را جمع خواهند نمود.» در فصل12 «انجيل لوقا» آمده است: «کمرهاي خود را بسته و چراغهاي خود را افروخته داريد وشما مانند کساني باشيد که انتظار آقاي خود را ميکشند تا هر وقت بيايد و در را بکوبد بي درنگ براي او باز کنيد.» [26] . اين عقيده در ميان چيني ها و مصريان و ساير ملل، تمدن ها و نحله هاي فکري رايج بوده است. از جمله در ميان قبايل «سرخپوست» آمريکايي اين عقيده رايج است که روزي «کرد» سرخپوستان ظهور خواهد کرد و آن ها را به بهشت زمين رهنمون خواهد شد. [27] . در «مزامير داود» از کتاب هاي عهد قديم، مزمور 37 چنين آمده است: «شريران منقطع خواهند شد هان بعد از اندک مدتي شرير نخواهد بود در مکانش تأمل خواهي کرد و نخواهد بود اما حکيمان (صالحان) وارث زمين خواهند شد.... زيرا متبرکان خداوند وارث زمين خواهند شد اما ملعونان وي منقطع خواهند شد.» [28] . پرفسور «هانري کربن» با اشاره به يکي بودن امام منتظر و پاراقليط [29] بشارتِ داده شده در انجيل يوحنا، از نظر شيخ حيدر آملي و کمال الدين عبدالرزاق کاشاني عقيده دارد: «دليل اين امر آن است که با آمدن امام - پاراقليط - دوره معناي صرف وحي هاي الهي يعني حقيقت ديانت که همان ولايت باقيه است آغاز خواهد شد. به همين دليل فرمانروايي امام زمينه ساز قيامت القيامات است.» [30] . در گفتگوي بيروني که به بحث گفتگوي بين تمدن اسلامي و ساير تمدن ها مي پردازد دو نکته ي مهم بايد مورد دقت قرار گيرد: نکته ي اول:
همان گونه که ذکر شد جهان معاصر، تشنه ي حقايق معنوي وروحاني است و بيان و توضيح ويژگي هاي جامعه ي آرمانيِ موعود و منجي گام مهمي در خدمت به جامعه ي بشري بعنوان تکليفي الهي است. نکته ي دوم: در اين گفتگو تجربيات و ديدگاه هاي ساير تمدن ها که تضادي با اصل ها و ارزش هاي اسلامي ندارند بايد مورد بهره گيري قرار گيرد. گام اول، تدوين معيارهاي الگوها و روش هاي رسيده از سوي ساير تمدن ها مي باشد. اگرچه به راه هاي گوناگون مي توان اصل ها و ارزش هاي اسلامي را به جهانيان معرفي و تعريف اسلام از ارزش ها و اصل هاي جهاني را به سايرين ارائه نمود. يکي از اساسي ترين آن ها گفتگو در مورد ويژگي هاي جامعه ي آرماني انساني و روش رسيدن به آن مي باشد. زيرا اصولي تحت عنوان اصول جهاني [14] وجود دارد که تمدن و جهان بيني هر ملتي تعريف خاص خود را از آن ها ارائه مي نمايد که قلمرو مناسبي براي تبيين نظر اسلام در مورد اصول جهاني است.