مهدویت از دیدگاه دین پژوهان و اسلام شناسان غربی (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مهدویت از دیدگاه دین پژوهان و اسلام شناسان غربی (1) - نسخه متنی

میرچا الیاده؛ مترجم: بهروز جندقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



مهدويت از ديدگاه دين‏پژوهان و اسلام‏شنا سا ن غربى -1

اشاره

آنچه در پى مى‏آيد ترجمه‏اى است از مقاله‏ى Messianism (مهدويت) كه در دائرة المعارف دين جلد 9 صفحه 469 الى 481 ويراسته ميرچا الياده توسط شركت انتشاراتى مك ميلان نيويورك آمريكا در سال 1987 به چاپ رسيده است . طبيعتا ديدگاه دانشمندان و دين‏شناسان غربى نسبت‏به ويژگى‏هاى حضرت مهدى (عج) تا حدود زيادى متاثر از متون و شخصيت‏هايى است كه با جايگاه عصمت، مبانى غيبت، تاريخ زندگى ايشان و به طور كلى ديدگاه شيعه‏ى دوازده امامى نسبت‏به آن حضرت، آشنايى كاملى نداشته‏اند، همچنان كه در قسمت كتاب‏شناسى اين مقاله ملاحظه مى‏شود، در اكثر برداشت‏ها كتب غيراصلى و دست دوم، ملاك قضاوت بوده‏اند و نويسنده‏ى بخش سوم مقاله (مهدويت در اسلام) در ابتداى كتاب‏شناسى خود تذكر مى‏دهد كه هيچ مطالعه‏ى جامعى را در خصوص كل موضوعات مربوط به حضرت مهدى (عج) و نهضتهاى تاريخى نيافته، تنها دو كتاب را مى‏تواند به عنوان منابعى مهم در خصوص ظهور اوليه، سابقه و توسعه ديدگاه حضرت مهدى (عج) در نهضتهاى شيعه، معرفى نمايد . اول، كتاب «آغاز مهدويت‏» اثر ژان اولاف بليج فلدت و دوم، كتاب «مهدويت در اسلام: ايده مهدى در شيعه دوازده امامى‏» اثر عبدالعزيز ساشادينا .

واضح است كه منظور اصلى از ترجمه اين مقاله و ساير مقالاتى كه در دائرة المعارف‏هاى معتبر غربى در مورد حضرت مهدى (عج) به قلم بزرگترين دين‏شناسان و اسلام شناسان غربى نگارش يافته، صرفا آشنايى با ديدگاه و نگرش آنان نسبت‏به آن وجود عزيز است نه تاييد كامل عقايد و كج فكرى‏هاى آن دانشمندان، لذا ترجمه اين نوع مقالات مى‏تواند زمينه‏اى براى شناخت هر چه دقيق‏تر عقايد بزرگان شيعه‏شناسى غرب در مورد حضرت فراهم آورد تا اين شناخت، خود مبنايى براى تبليغ صحيح و شناساندن شخصيت‏حقيقى آن امام عزيز به مردم و انديشمندان ديار غرب باشد . ان شاء الله .

(مترجم)

اين نوشتار، مشتمل بر سه مقاله است:

1) نگاه اجمالى

2) مسيحا باورى در دين يهود

3) مهدويت در اسلام

مقاله اول مرورى بين فرهنگى بر مفهوم و عقيده‏ى مسيحا باورى در اديان مختلف، به ويژه در مسيحيت، ارائه مى‏نمايد . دو مقاله‏ى بعدى به مسيحا باورى در سنت‏يهود و [مهدويت در] اسلام مى‏پردازند .

1) نگاه اجمالى

واژه مسيحا باورى از كلمه مسيح گرفته شده كه ترجمه‏ى واژه‏ى عبرى mashiah (تدهين شده) است و در اصل به پادشاهى دلالت مى‏كرد كه سلطنت او با مراسم مسح با روغن، مقدس اعلام مى‏شد . در كتب مقدس يهود (كتب عهد عتيق)، mashiah هميشه براى اشاره به پادشاه وقت اسرائيل به كار رفته است: در مورد طالوت نبى (باب 12 آيات 3 - 5 و باب 24 آيات 7 - 11)، داوود نبى (باب 19، آيات 22 - 21)، سليمان نبى (كتاب وقايع ايام 2 . باب 6، آيه 42)، يا پادشاه به طور كلى (كتاب مزامير: باب 2، آيه 2; باب 18، آيه 50; باب 20، آيه 6; باب 28، آيه 8; باب 9، آيه 84; باب 38، آيه 89; باب 51، آيه 89، باب 17، آيه 132). اما در دوره‏ى بين دو عهد، اين واژه به پادشاه آينده اطلاق مى‏شد كه انتظار مى‏رفت پادشاهى اسرائيل را اصلاح كند و مردم را از شر تمام شياطين نجات دهد

در عين حال، اگر چه در پيشگويى‏هاى پيامبران در خصوص پادشاه آرمانى آينده، از واژه‏ى مسيح استفاده نشده است، اما آنها را از زمره‏ى از همين نوع پيش‏بينى‏هاى مربوط به معادشناسى تلقى كرده‏اند . اين متون عبارتند از كتاب اشعياى نبى باب 9، آيات 1 - 6; باب 11، آيات 1 - 9; كتاب ميكاه نبى باب 5 آيات 2 - 6، كتاب زكرياى نبى باب 9، آيه 9، و برخى از مزامير «شاهانه‏» مانند كتاب مزامير داود باب 2، 72 و 110 . سابقه اين مفهوم اخير در مكاتب سلطنتى خاور نزديك باستانى يافت مى‏شود كه در آن پادشاه نقش ناجى مردم خود را ايفا مى‏كرد و انتظار مى‏رفت كه هر پادشاه جديد حاصلخيزى، ثروت، آزادى، صلح و سعادت را براى سرزمين خود به ارمغان آورد . نمونه‏هاى آن را مى‏توان هم در مصر و هم در بين النهرين يافت . دانشمند فرانسوى، ادوارد دورم (1) در كتاب خود تحت عنوان (1910) برخى از متونى را ذكر كرده است كه چنين انتظاراتى را تحت عنوان «پادشاه مسيح‏» مطرح كرده‏اند [. همچنين مراجعه كنيد به: پادشاهى، مقاله‏اى در باره‏ى پادشاهى در سرزمين مديترانه‏ى باستانى] .

يهوديت: در يهوديت مربوط به دوره‏ى بين دو عهد، اميدهاى مربوط به مسيح موعود در دو جهت‏شكل گرفت . يكى از آنها ملى و سياسى بود كه در مزامير منسوب (2) به سليمان (بابهاى 17 و 18) با بيشترين وضوح مطرح شده است . در اينجا اين مسيح ملى، فرزند داوود است . او با خرد و عدل حكومت‏خواهد كرد; قدرتهاى بزرگ جهان را شكست‏خواهد داد، مردم خود را از قيد كومت‏بيگانه رها خواهد ساخت و سلطنتى جهانى وضع خواهد كرد كه در آن مردم در صلح و سعادت زندگى خواهند كرد . همين آرمان شاهانه در توصيف حكومت‏شمعون در كتاب اول مكابيان (3) باب 14، آيه 3; مطرح شده كه بيانگر پيشگويى‏هاى كتب عهد عتيق در مورد مسيح موعود است .

برخى اسناد جعلى، به ويژه وصيت‏نامه ليواى (4) ، از مسيح كشيش نيز سخن مى‏گويند كه قرار است صلح و علم خداوند را براى مردم خود و جهان به ارمغان آورد . امت قمران (5) حتى منتظر دو فرد تدهين شده بودند، يك كشيش و يك پادشاه، اما اطلاع زيادى از وظايف آنها در دست نيست .

مسير دوم اين شكل‏گيرى مهمتر از همه در كتاب حبشى زبان مكاشفات خنوخ نبى (كتاب اول خنوخ) و در كتاب دوم اسدرا (6) (كه كتاب چهارم عزرا هم ناميده مى‏شود) يافت مى‏شود . تمركز اصلى آن بر عبارت پسر انسان است . اين عبارت در عهد عتيق عمدتا جهت اشاره به انسان (كتاب مزامير داود باب 8، آيه 5; باب 80، آيه 18; [نسخه انگليسى باب 80، آيه 17] و چندين بار هت‏خطاب به پيامبر، در كتاب فر قيال نبى) به كار رفته است . در رؤيائى كه در كتاب دانيال باب 7، ثبت‏شده است، اين عبارت در آيه 13 براى اشاره به «موجودى شبيه انسان‏» به كار رفته كه برخلاف چهار حيوان معمول، مظهر چهار قدرت بزرگ در جهان قديم است و بر نقش مهم اسرائيل در روز قيامت دلالت مى‏كند .

در كتب مكاشفات مذكور، پسر انسان شخصيتى غيرمادى، كمابيش الهى و ازلى است كه در حال حاضر در بهشت پنهان است . وى در آخرالزمان، ظاهر مى‏شود تا در باب رستاخيز مردگان در ميان جهانيان قضاوت كند . مؤمنين از سلطه‏ى شياطين رها مى‏شوند و او براى هميشه در صلح و عدالت‏بر جهان حكومت‏خواهد كرد . در اين كتب اغلب از او به عنوان «شخص برگزيده‏» ياد شده، تنها گاهى «شخص تدهين شده‏» ، يعنى مسيح موعود، ناميده مى‏شود . آشكار است كه تفسير سوره‏ى 13 باب 7 كتاب دانيال، «پسر انسان‏» را به يك شخص اطلاق مى‏كند نه چيزى كه مورد مقايسه قرار گيرد . مشكل در اين‏جاست كه تا چه حد اين متون به قبل از مسيحيت تعلق دارند . كتاب دوم اسدرا قطعا بعد از سقوط بيت المقدس در سال 70 ميلادى نوشته شده است و بخشهايى از كتاب اول خنوخ كه در آن اشاراتى به پسر انسان شده، در لابلاى قسمتهاى آرامى (7) زبان همان نوشته‏اى كه در قمران يافت‏شده، وجود ندارد . از سوى ديگر، به نظر مى‏رسد عهد جديد همين تفسير سوره 13، باب 7، كتاب دانيال را مفروض گرفته است .

مسيحيت:

مسيحيت اوليه بسيارى از نظرات يهوديت را در خصوص مسيح موعود پذيرفته، آنها را در مورد عيسى مسيح به كار مى‏برد . مسيح موعود در زبان يونانى به Christos ، يعنى مسيح، ترجمه شده است، بدين وسيله عيسى مسيح را با اميدهاى مسيحايى يهوديت‏يكسان تلقى كرده است . انجيل متى تفسير اين عبارت را در كتاب اشعياى نبى باب 9، آيه 1 (نسخه انگليسى باب 9، آيه 2) كسانى كه در تاريكى راه مى‏پيمايند، شاهد نور عظيم خواهند بود ، در عيسى مسيح متحقق دانسته است (انجيل متى باب 4، آيات 14 - 18). نقل شده كه كتاب ميكاه نبى باب 5، آيه 1 (نسخه‏ى انگليسى باب 5 آيه 2) تاييد مى‏كند كه مسيح در بيت اللحم به دنيا مى‏آيد (انجيل متى باب 2، آيه 6). آيه 9 از باب 9 كتاب زكرياى نبى به عنوان پيش بينى ورود عيسى مسيح به بيت المقدس تفسير شده است (انجيل متى باب 21، آيه 5) و اگر داستانى كه انجيل متى روايت كرده صحيح باشد، به معنى آن است كه عيسى مسيح خواسته است‏خود را مسيح موعود معرفى كند .

آيه 7 باب 2 مزامير ( تو پسر من هستى ) در ارتباط با غسل تعميد عيسى مسيح نقل شده يا حداقل تلويحا به آن اشاره دارد (انجيل متى، باب 3، آيه 17; انجيل مرقس باب 1، آيه 11; انجيل لوقا باب 3، آيه 22). (اما مسيح موعود در يهوديت پسر خدا تلقى نمى‏شد) . از كتاب مزامير داود باب 110، آيه 1 براى اثبات اين امر استفاده مى‏شود كه مسيح موعود نمى‏تواند پسر داوود باشد (انجيل متى باب 22، آيه 44) ; بخشهاى ديگر باب 10 مزامير داود مؤيد تفسير باب 5، 6 و 7 كتاب عبدانيان است . اما عهد جديد، مسيحا باورى سياسى مذكور در مزامير سليمان را رد مى‏كند . عيسى مسيح از قبول پادشاهى خوددارى كرد (انجيل يوحنا، باب 6، آيه 15) ; او در برابر پيلات (8) اعلام كرد: پادشاهى من متعلق به اين جهان نيست (انجيل يوحنا باب 18، آيه 26). با وجود اين او را متهم نمودند كه ادعاى پادشاهى يهود
را نموده است (انجيل يوحنا باب 19، آيه 19).

با اين حال، اگر چه عهد جديد تصريح مى‏كند مسيح موعود پسر خداست، اما از عنوان پسر انسان نيز استفاده مى‏كند . طبق اناجيل، عيسى مسيح اين عبارت را در مورد خود به كار مى‏برد كه در چند مورد احتمالا فقط به معنى انسان يا اين بشر بوده است (انجيل مرقس باب 2، آيه 10، انجيل متى باب 11، آيه 8، و نظير آن; انجيل متى باب 8، آيه 20 و نظير آن). در چند متن به آمدن پسر انسان در آخر الزمان اشاره شده است (انجيل متى باب 24، آيه 27; باب 24، آيه 37; انجيل لوقا باب 18، آيه 18; باب 18، آيه 23; باب 18، آيه 69; انجيل متى باب 10، آيه 23; انجيل مرقس باب 13، آيه 26) ; اينها حاكى از همان تفسير دانيال باب 7، آيه 13 كتاب د انيال نبى هستند كه در كتاب اول خنوخ و كتاب دوم اسدرا نيز آمده است اما حاوى عنصر ديگرى هم هستند كه به موجب آن، عيسى مسيح است كه براى بار دوم به عنوان قاضى جهانيان باز مى‏گردد . گروه سوم منابع مطرح كننده پسر انسان ، اشاره‏اى تلويحى به رنج و مرگ مسيح دارند كه گاه احياى او را نيز مطرح مى‏كنند (انجيل مرقس باب 8، آيه 31; باب 9، آيه 9; باب 9، آيه 31; باب 10، آيه 33; باب 14، آيه 21; باب 14، آيه 21; باب 14، آيه 41; انجيل لوقا باب 22، آيه 48 و غيره). اين آيات، ديدگاه رنج مسيح را مطرح مى‏كنند كه در مسيحا باورى يهود كاملا ناشناخته نيست اما هرگز ارتباطى به پسر انسان ندارد .(اگر پسر انسان يهود، گاه بنده‏ى خدا توصيف شده باشد فصل مربوط به رنج‏بنده، در كتاب اشعياى نبى باب 53 هرگز در مورد او صدق نمى‏كند) . در انجيا يوحنا، پسر انسان در بيشتر موارد خدائى است كه به صورت پادشاه و قاضى توصيف شده، و ضمنا موجودى ازلى در بهشت نيز تلقى مى‏شود .(انجيل يوحنا باب 1، آيه 51; باب 3، آيه 23; باب 8، آيه 28) ; كتاب عبرانيان باب 2، آيات 6 - 8 باب 8 مزامير داود را، كه در آن پسر انسان در اصل به معنى انسان بوده، اشاره به عيسى مسيح مى‏داند، در نتيجه مفهومى معاد شناختى به اين عبارت مى‏بخشد .

با يكسان تلقى كردن بنده‏ى رنجديده در كتاب اشعياى نبى باب 53 با عيسى مسيح، ويژگى جديدى در مسيحا باورى عهد جديد مطرح شد . در انجيل مرقس باب 9، آيه 12 آمده است كه در باره‏ى پسر انسان نوشته‏اند كه بايد رنجهاى فراوانى را متحمل گردد و به گونه‏اى تحقيرآميز با او رفتار شود (مقايسه كنيد با كتاب اشعياى نبى باب 53، آيه 3). كتاب اعمال رسولان باب 8، آيه 32; مصداق آيات 7 - 8 باب 53 كتاب اشعياى نبى را صريحا عيسى مسيح مى‏داند، و در كتاب اول پطرس باب 2، آيات 22 - 24 ذكر شده يا اشاره شده كه بخشهايى از كتاب اشعياى نبى باب 53 به او اشاره دارند . به نظر مى‏رسد كه اين يكسان‏انگارى، خلقت آغازين عيسى مسيح (يا احتمالا ظهور كليساى اوليه) باشد .

بنابراين، مسيح‏شناسى عهد جديد از ويژگيهاى بسيار فراوانى بهره مى‏گيرد كه بر گرفته از مسيحا باورى يهود است . در عين حال، بعد جديدى را هم به آن مى‏افزايد و آن، اين ديدگاه است كه اگر چه مسيح قبلا به شخصه اميدهاى مسيحا باورى را تحقق بخشيده است، اما قرار است كه باز گردد تا اين اميدها را به تحقق نهايى‏شان برساند .

مسيحا باورى (مهدويت) در اسلام . عقايدى مشابه بازگشت مجدد مسيح را مى‏توان در اسلام نيز يافت، كه احتمالا ناشى از تاثير مسيحيت است . اگر چه قرآن خداوند را قاضى روز قيامت مى‏داند، روايات اسلامى پس از آن، حوادث مقدماتى خاصى را قبل از آن روز معرفى مى‏كند . نقل شده كه محمد گفته است اگر فقط يك روز از عمر جهان باقى مانده باشد به قدرى طولانى مى‏شود كه فرمانروايى از اهل بيت پيامبر بتواند تمام دشمنان اسلام را نابود كند .

اين فرمانروا مهدى نام دارد، يعنى كسى كه به حق هدايت‏شده است . روايات ديگر مى‏گويند او جهان را پرا از عدل و داد مى‏كند همان گونه كه در حال حاضر پر از گناه است كه انعكاس واضح مكتب سلطنتى قديم است . برخى مهدى را همان مسيح (به عربى، عيسى) مى‏دانند كه قرار است‏با ظهور خود قبل از آخر زمان، دجال (فريبكار)، مسيحاى دورغين يا ضد مسيح را نابود كند . اين روايات به وسيله‏ى بنيانگذاران سلسله حاكمان جديد و ساير رهبران سياسى يا مذهبى و به ويژه در ميان شيعه، به كار گرفته شده‏اند . آخرين نمونه‏ى آن رهبر شورشيان، محمد احمد سودانى بود كه از سال 1883 به طور موقت نفوذ انگلستان بر اين منطقه را از بين برد .

نهضتهاى بومى پرست‏گرا (9) . به دلايلى مفهوم مسيح باورى براى توصيف چند فرقه بومى‏پرست در نقاط مختلف جهان كه در پى نزاع بين مسيحيت استعمارگر و اديان بومى به وجود آمده‏اند، به كار رفته است . اما به پيروى از ويتوريو لانترتارى (10) (1965)، بايد بين نهضتهاى مسيحا باورى و نهضتهاى پيامبران تمايز قائل شد . او مى‏گويد عيسى ناجى منتظر است و پيامبر كسى است كه آمدن كسى را كه قرار است‏بيايد اعلام كند . خود پيامبر پس از رحلت مى‏تواند مسيحا باشد و انتظار رود كه به عنوان يك ناجى باز گردد، يا اينكه، خود پيامبر با استناد به يك اسطوره‏ى مسيحايى سابق، خود را پيامبر مسيحا اعلام كند (پاورقى ص 242).

نمونه‏ى اين گونه نهضتها در تمام نقاط بومى جهان مشهود است . در همين قرن شانزدهم، امواج پى در پى قبايل توپى (11) در برزيل، در جستجوى سرزمين بدون شيطان كه مبتنى بر مسيحا باورى بود، به ساحل بائيا (12) رفتند . گفته شده مهاجرت ديگرى از اين قبيل براى يافتن سرزمين ابديت و آرامش جاودانى منجر به ظهور عقيده‏ى الدورادو (13) در بين مردم اسپانيا گرديده است . مهاجرتهاى مشابهى در قرنهاى بعد به رهبرى نوعى پيامبر رخ داده كه به عنوان خداى انسان گونه (14) يا نيمه خدا (15) توصيف شده و منظور از آن جادوگران قبايل بومى است كه براى بوميان، رهبران مذهبى و صور تناسخ يافته‏ى قهرمانان بزرگ اسطوره‏اى در سنت‏بومى و اعلام كنندگان دوران تجديد تلقى مى‏شدند .

نهضت رقص ارواح در غرب امريكا در سال 1869 به وسيله‏ى فردى به نام وودزيواب (16) شكل گرفت، او رؤياهايى مى‏ديد كه از طريق آن روح بزرگ اعلام مى‏كرد به زودى فاجعه‏ى بزرگى كل جهان را مى‏لرزاند و سفيدپوستان را نابود مى‏كند، سرخپوستان زنده مى‏شوند و روح بزرگ در دورانى بهشتى بين آنها زندگى مى‏كند . پسر وودزيواب، واوكا (17) (جان ويلسون (18) )، در سال 1892 روابطى با مورمونها برقرار كرد و آنها او را مسيحاى سرخپوستان و پسر خدا تلقى كردند .

در منطقه‏ى كنگو در افريقا، سيمون كيمبانگو (19) ، كه در هئيت مبلغان باپيتست‏بريتا ينا (20) پرورش يافته بود، در سال 1921 به عنوان پيامبر، بر مردم خود ظهور كرد . تبليغ او آميخته‏اى از عناصر مسيحى و بومى بود . او بركنارى قريب الوقوع حاكمان بيگانه، روش زندگى جديد براى آفريقائيان و آمدن عصر طلايى را پيش‏بينى نمود . او و جانشينش، آندره ماتسوا (21) ، هر دو تصور مى‏كردند كه پس از مرگ به عنوان ناجى مردم خود باز مى‏گردند . چندين نهضت مشابه ديگر از اين قبيل در ساير نقاط افريقا معروف است .

و اوايل قرن بيستم، ملانزى و گينه نو شاهد ظهور آئين‏هايى معروف به آيين‏هاى دينى كشتى‏هاى بارى بودند . عقيده‏ى رايج در ميان تمام آنها اين بود كه يك كشتى غربى (يا حتى هواپيما)، با سرنشينان سفيد پوست، از راه خواهد رسيد و براى بوميان ثروت به همراه خواهد آورد، همزمان با آن مردگان زنده مى‏شوند و دوران شادى به دنبال آن خواهد آمد . برخى پيامبران اين فرقه‏ها صورت تناسخ يافته‏ى ارواح تلقى مى‏شدند [. همچنين مراجعه كنيد به مدخل: . [ Cargo Cults به نظر مى‏رسد تمام اين جنبشها در بين افراد تحت‏ستم شكل گرفته، بيانگر آرزوى آنها براى آزادى و شرايط بهتر زندگى است . شرايطى كه مسيحيت در آن ظهور كرد قطعا، تا حدودى به همين شكل بوده است [. به مدخل‏هاى منجى‏گرايى و احياء و تجديد نيز مراجعه كنيد . (22) ]

كتاب شناسى

اثر قابل قبول در خصوص اوايل مسيحاباورى در يهوديت، كار زيگموند مونيكل (23) تحت عنوان او كه مى‏آيد (آكسفورد، 1956) است . كار خلاصه‏تر كه در عين حال شامل متون مصرى و بين النهرين است و در اين مقاله نيز به آن اشاره شده، كتاب اينجانب تحت عنوان مسيحا در عهد عتيق (لندن، 1956) است . مقاله‏ى كارستن كولپه (24) تحت عنوان Huios Tou Anthropou ، در فرهنگ خداشناسى عهد جديد، ويرايش گرهارد كتيل (25) (گرند رپيدز: ميك، 1972)، مساله‏ى پسر انسان را به خوبى مطرح مى‏كند . به اثر رولين كرن (26) تحت عنوان Vorfragen zur Christologic ، جلد 3 Tubingen ) ، 1982 - 1978) و پسر انسان: تفسير و تاثير دانيال (لندن، 1979) اثر موريس كيسى (27) نيز مراجعه كنيد . مهدويت در اسلام اخيرا توسط اثر حوا لازواروس - يافه (28) در كتاب وى به نام برخى از ابعاد دينى اسلام (ليدن، 1981)، صص 48 - 57، و نيز در مهدويت نخستين (ليدن، 1985) اثر ژان اولاف بليچ فلدت (29) مورد بحث قرار گرفته است . در زمينه‏ى اسلام، به مقاله‏ى اينجانب تحت عنوان «برخى ابعاد دينى خلافت‏» ، در كتاب سلطنت مقدس (ليدن، 1959) نيز مراجعه كنيد . ادگار بلاشه برخى مشاهدات اوليه را در rodoxiemusulmane پ te پ he پ Lemessianismedonsl پاريس، 1903) ارائه مى‏كند . بررسى جامع نهضتهاى منجى‏گرا را مى‏توان در اديان ستمديده (نيويورك، 1965) اثر ويتوريو لانترنارى يافت . اثر لانترنارى حاوى كتاب‏شناسى خوبى است . (30)

1. Edourd Dhorme

2. Pesudepigraphic
= Psuedepigrapha بخشى از كتاب مقدس كه جزو عهد عتيق منظور شده ولى از كتب رسمى آسمانى و مورد قبول پروتستانها نيست; مثل كتاب امثل سليمان و غيره . نوشته‏هاى مشكوك عهد عتيق كه به بعضى از انبياء منسوب است اما صحت اين انتساب معلوم نيست .(مترجم - واژه‏نامه‏ى اديان، دكتر گواهى).

3. = Maccabees لقب خانواده‏اى از ميهن‏پرستان يهود كه در زمان حكومت آنتوكيوس چهارم عليه سلطه‏ى يونانيان قيام كردند و يهوديه را از سلطه‏ى بيگانگان آزاد ساختند (مترجم - واژه‏نامه‏ى اديان).

4. = Levi پسر سوم حضرت يعقوب نبى وجد لاويانها (مترجم - همان).

5. Qumran

6) تلفظ لاتين و يوناين عزراء (مترجم).

7. = Aramaic زبان آرامى (يكى از زبانهاى سامى ثمالى كه حضرت عيسى و پيروانش به آن تكلم مى‏كردند و زبان كشور كهن آرام و سرزمين‏هاى مجاور آن بود) [. مترجم ].

8. Pilate

9. Nativistic Movements

10. Vittorio Lanternari

11. Tupi

12 = Bahia ايالت‏ساحلى واقع در شرق برزيل [مترجم ].

13. El Dorado

14. Man - God

15. Demi - God

16. Wodziwob

17. Woroka

18. John Wilson

19. Simon Kimbangu

20. British Baptist Mission

21. Andre Matswa

22. Millenarianismand Revivaland Renewal

23. Sigmund Mowinckel

24. Carsten Colpe

25. Gerhard Kiule

26. Rollin Kearn

27. Maurice Casey

28. Havalazarus - Yafeh

29. Jan - Olaf Bliche - Feldt

30. نويسنده: هلمه رينگ گرن.

/ 1