درباره هایدیگر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درباره هایدیگر - نسخه متنی

محمدرضا جوزی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درباره هايديگر

مقاله محمد رضا جوزي مترجم

هايدگر در آغاز کتاب بزرگ خود با نام نيچه که بايد آن را (شاهکار) magnum opous هايدگر به شمار آورد مي نويسد:

مواجهه با نيچه هنوز آغاز نشده و حتي مقدمات آن نيز فراهم نگرديده. مدت هاي مديد است که نيچه را يا مورد تجليل و تقليد قرار داده اند، و يا به او ناسزا گفته و از وي سو استفاده کرده اند. فکر و سخن نيچه براي ما هنوز بسيار معاصر است. از لحاظ تاريخي ما از او هنوز به اندازه کافي فاصله نگرفته ايم. ما فاقد آن فاصله لازم براي تحسين قوت تفکر يک متفکر هستيم. مواجهه (confrontation) يعني همان نقد اصيل و حقيقي. مواجهه عالي ترين روش و در واقع تنها روش شناختن يک متفکر است. در مواجهه است که مسئوليت تدقيق و تامل در تفکر او را به عهده مي گيريم و نيروي موثر و نه ضعف هاي او را پي جويي مي کنيم. براي چه؟ براي اينکه از طريق مواجهه است که خواهيم توانست آزادي لازم براي فکر کردن را به دست آوريم.

اين سخنان که روزي هايدگر درباره نيچه گفته بود اکنون به نحو شگفت آوري در مورد خود او صادق است. يکي از اموري که مانع مواجهه ما با هايدگر و يا هر فيلسوف ديگري مي شود اين است که پيش از سير در طريقت فکري او، با وي از در چون و چراي سياسي برآييم.

لازم مي دانم که به طور مختصر و فشرده چند نکته در مورد رابطه هايدگر با ناسيونال سوسياليسمِ آلمان که به گفته هاي مقلدانه برخي، افراد را از مطالعه آثار هايدگر باز داشته، توضيح دهم:

- هايدگر در زمان حکومت نازي ها (1933) فقط مدت ده ماه رياست دانشگاه فرايبورگ را به عهده گرفت. ضمنا او را از جانب مقامات بالاي حزب بدين سمت منسوب نکردند، بلکه طبق سنت دانشگاهاي آلمان با راي و تاکيد «کليه اعضا» سناي دانشگاه بدين سمت برگزيده شد.

- او در طي مدت رياست خود بر دانشگاه «هيچ يک» از اساتيد، کارمندان و دانشجويان را نه معزول کرد و نه اخراج نمود و نه مورد توبيخ قرار داد.

- در نوشته ها و سخنان هايدگر، چه تلويحا و چه تصريحا هيچ نشاني از ضديت با يهود يا تعصبات نژادي وجود ندارد.

- در طرز تفکر هايدگر به طور کل، و در برخي از آثارش نظير در آمدي به مابعد الطبيه ، تفکر ما را به چه مي خواند و نيچه به طور اخص، شواهد کافي و کامل در نفي نازيسم، کمونيسم و آمريكانيسم وجود دارد.

- مقامات آلمان هيتلري به دليل تعارض فکر هايدگر با ايدئولوژي نازيسم و عدم تمکين او به خواسته هاي حزب، وي را از رياست دانشگاه «معزول» کردند.

- هايدگر مانند هر انسان شريف و با شخصيتي به ملت و کشور خود احترام مي گذاشت و از آن دفاع مي کرد، چنان که هر ايراني شريف و با شخصيتي از کشور و ملت خود دفاع مي کند و اگر نکند از شرف و شخصيت بويي نبرده است.

- از هايدگر ايراد گرفته اند که چرا پس از جنگ جهاني دوم در مقابل ناسيونال سوسياليسمِ و بالاخص کشتار يهوديان سکوت کرده است. کساني که از اين جهت بابت از هايدگر انتقاد مي کنند بايد بدانند نحوه تفکر او و کتابها و رسالات و دروس و سخنراني هايش بلندترين و دامنه دار ترين فرياد عليه تفکري است که کشتار يهوديان تنها يکي از ثمرات نا مبارک آن است و اگر کسي «گوش شنيدن» چنين بانگ رسايي را نداشته باشد و انذار و اخطار صريح آن جدي نگيرد، در آن صورت گفتن و نوشتن چند جمله در مذمت يکي از صدها هزار مظاهر زشت آن چه فايده اي در بر خواهد داشت؟ هايدگر دو هزار سال تاريخ غرب را از افلاطون تا زمان حاضر با نام «متافيزيک» مي نامند که فهم آن محتاج مطالعه آثار هايدگر است، اما اجمالا بايد گفت نيست انگاري و خود بينايي از لوازم ذاتي تفکر متافيزيکي است و آنچه هيتلر در آلمان مرتکب شد تنها از مظاهر بي شماري خود بنيادي و نيست انگاري بود و چنين نبود و نيست که مخالفان نازيسم تا آنجا که در ذيل حوالت تاريخي متافيزيک قرار دارند از خود بنيادي و نيست انگاري منزه باشند.

هايدگر صريحاً گفت و نوشت که دو هزار سال متافيزيک نيست انگار، انسان را از خانه ذات خود خارج کرده و مادام که آدمي به حقيقت ذاتي خود که قرب به وجود است بازنگردد بيايد منتظر مصائب و سيه روزي هايي بيش از اين باشيد. پس از جنگ جهاني دوم تفکر نيست انگارانه مصائبي به بار آورده که به مراتب زشت تر و ننگين تر از نازيسم بوده و اغلب کساني که از هايدگر به خاطر سکوت او انتقاد کردند در برابر نتايج صريح و روشن آن، يا سکوت پيشه کردند و يا به تاييد آن پرداختند. طي پنجاه سال، از جنگ جهاني دوم تاکنون ، صدها جنگ نکبت بار منطقه اي در آفريقا، آسيا، آمريکاي لاتين، اروپا و اخيرا در خاورميانه بر پا شده که ميزان تلفات آن روي هم رفته چندين برابر تلفات يهودياني بود که قرباني نازيسم شدند، اما نوحه گران داخائو و آشوتيش اگر نگوييم که عامل و مشوق آن بوده اند لااقل بي اعتنا از کنار همه آنها گذشتند و مي گذرند، آنچنان که گويي غير يهودي در خور رحم و شفقت نيست.

ـ تفکر هايدگر نه تنها با حفظ وضع موجود سازگاري ندارد، بلکه اساس آن را نفي مي کند. در تفکر هايدگر زمينه هاي فلسفي براي نسخ حوالات تاريخي متافيزيک فراهم آمده و بي جهت نيست که نويسنده اي مانند پوپر منتقدان تمدن غرب را دشمن عقل و جامعه باز مي ماند. او تمام کساني را که درباره تاريخ و سنت ها حاکم بر تاريخ سخن گفته اند به نام تاريخ انگار (HISTORIICIST ) مي کوبد و کنار مي گذارد.

هايدگر مي گويد: تفکر، تازه وقتي شروع مي شود که به تحقيق آزموده باشيم عقلي که در طي قرنها ستوه آمده، خود سرسخت ترين دشمن (ANTAGONIST ) تفکر است؟

يکي از خصوصيات تفکر هايدگر اين است که هيچ کس را بندگي غرب و عقل منسوخ غربي دعوت نمي کند و به همين جهت در ميان کشورهاي شرقي، از هند و ژاپن و چين گرفته تا کره و تايلند، علاقه مندان فراواني دارد. جاروا لعل مهتا که يکي از هايدگر شناسان بزرگ جهان و اهل هند است مي نويسد:

با مطالعه در آثار هايدگر بود که آموختم براي ما اثر و ودايع تاريخي خود، که همچون ديني برگردن من است. احترام تازه اي قائل شوم.....

تاکنون ده ها کتاب و رساله درباره هم سخني و همدلي ميان هايدگر و تفکرات شرقي نوشته شده، در حالي که هيچ کس به قرابت و هم سخني پوپر با معرف شرقي اشاره اي نکرده است. در آثار هايدگر کينه توزي متفرعنانه نسبت به ملل و اقوام ديگر آنچنان که در آثار هوسرل (فلسفه و بحران غرب، صص 96ـ57) و پوپر و اذناب آنها به چشم مي خورد وجود ندارد.

تفکري که هايدگر ما را به آن مي خواند «تفکر قلبي» است نه تفکر قالبي علم فيزيک. هر قلبي مستعد تفکر نيست مگر آنکه اول از سرسخت ترين مانع تفکر يعني خودبيني و خودرايي (سوبژکتيويته) پيراسته شده باشد. با خرد نقاد خود بيناد هم سخني و مدارا ممتنع است و انسانها چون ديوار و بلکه چون سد سکندر و در مقابل يکديگر خواهند ايستاد و خون يکديگر را بي رحمانه خواهند ريخت، چنان که ريخته اند.

اگر قرار است ميان ملل و اقوام روي زمين گفت و گويي برقرار شود، تفکر هايدگر واسطه خوبي براي اين گفت و گو است. شاگرد چيني هايدگر مي گويد:

وقتي رفتار غير منصفانه متفقين را با هايدگر ديدم به او گفتم:

منکيوس مي گويد: وقتي آسمانيان اراده مي کنند که تکليف سختي را بر عهده کسي بگذارد، نخست قلب او را از تلخي اندوه آکنده مي کنند، رگ و پي و استخوانيهاي او را مي پوسانند و کالبدش را به مشقت دچار مي کنند و اعمال و آثارش را با بي حرمتي مي کنند تا آنکه قلبش مهبط الهام شود و طبيعتش انگيخته گردد و نقايصش جبران شود ..... و از اين همه، مي آموزيم که حيات حقيقي از شور و اشتياق و محنت و حرمان نشات مي گيرد و از طرف ديگر مرگ حاصل بي دردي و لذت و تن آسايي است.

محمد رضا جوزي

مترجم کتاب پرسش از خدا در تفکر هايدگر

/ 1