نقش‏امام‏عصر (ع)،درهدايت‏اهواءوآراء - نقش ‏امام‏ عصر (ع) در هدایت‏ اهواء و آراء نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش ‏امام‏ عصر (ع) در هدایت‏ اهواء و آراء - نسخه متنی

ابوالقاسم خزعلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









نقش‏امام‏عصر (ع)،درهدايت‏اهواءوآراء

ابوالقاسم خزعلي
درمحضرآيت‏الله‏خزعلى در ايامى كه خود را مهياى تدوين مطالب «ويژه‏نامه موعود» مى‏ساختيم رخصت‏يافتيم تا در گفتگويى صميمانه از محضر حضرت آية‏الله خزعلى بخواهيم تا براى خوانندگان موعود از مفهوم و مصداق عدل و ظلم در نسبت‏با موضوع ظهور امام عصر، عليه‏السلام، سخن بگويند. متن حاضر، محصول درخواست ما و اجابت آن بزرگوار است.

موعود: در روايات وارد شده، كه با ظهور حضرت صاحب‏الزمان، عليه‏السلام، جهان از عدل و داد پر مى‏شود، چنانكه از ظلم و جور پرشده بود. مفهوم «ظلم‏» و «عدل‏» را در نسبت‏با موضوع ظهور بيان بفرماييد.

آيت‏الله‏خزعلى: بسم‏الله‏الرحمن الرحيم.

همه انسانها بر فطرت توحيد سرشته شده‏اند و مفاهيم اخلاقى نيز جزء خصلت آنهاست. چنانكه در قرآن آمده:

«فالهما فجورها و تقويها...» (1) مفاهيم اخلاقى و از جمله قسط و عدل، كششى فطرى و روانى در انسان دارند. در ميان همه مفاهيم، قسط وعدل در راس واقع شده‏اند و به عبارتى تامين كننده ساير مفاهيم و مسايل اخلاقى‏اند.

«قسط و عدل‏» بدين معناست كه خوراك لازم براى آنچه در جسم و جان انسان به وديعه نهاده شده، تامين شود. حال چه من روستازاده باشم و چه شهرنشين ، چه در منطقه‏اى دوردست‏ساكن باشم و چه در مركز كشور. من يك بشر هستم، آن فرد هم يك بشر است و همه بشرند. همه بايد از حيث معنوى و ارزشى تغذيه شوند. چنانچه اين امر حاصل شد بشر به سير تكاملى خودش ادامه مى‏دهد و به هدف خلقت مى‏رسد. اما، اگر اين امر حاصل نشد، قهرا به صورت طبيعى بسان يك غده سرطانى ، ساير اعضا را هم مريض مى‏كند و از بين مى‏برد. تنها عضو بيمار در رنج نيست. ساير اعضا هم در رنج مى‏افتند. آنكه در اثر بيمارى از ارزش و خوراك معنوى لازم محروم مى‏ماند از رشد و تكامل محروم مانده است. ناگزير بايد كسى بيايد و همه آنچه را كه بشر براى رشد احتياج دارد تامين كند. در اين مواقع ذهن ما بسرعت متوجه غذا و پوشاك و مسكن مى‏شود. بايد گفت كه اينها همه مهم هستند، اما، تامين خير، فهم خوب، درك عالى ، شناخت موقعيت انسان در عالم خلقت و اينكه ارتباطش در هستى با كيست و ابزارى كه براى اين امر خلق شده چگونه است و مسايلى از اين قبيل همه براى رشد بشر لازم است. يك عدل و قسط همه جانبه و فراگير لازم است تا فكر ما، فقه ما، احساسات و عواطف ما و ضوابط عمل و عقايد ما را تامين كند. موعود: راجع به حوزه و دايره شمول اين قسط و عدل توضيح بفرماييد، آيا عدل و داد حضرت شامل هر دو وجه از زندگى انسان مى‏شود؟ آيت‏الله خزعلى: يك بخش از بسط عدل و داد، راجع به عمران زمين و آبادى جهان است مانند كشف ذخاير زمين ، پيشرفت فنون، حذف محدويتها، در يك سطح قرار دادن همه، بسط برادرى و برابرى ميان همه و توزيع امكانات طبيعى .

گمان مى‏شود قسط و عدل تنها اين موارد را در برمى‏گيرد. اما، بايد توجه داشت‏بخش مهم قسط و عدل در فرهنگ است. آنگاه كه اوبيايد، عقل همه كامل مى‏شود، علم همه بالا مى‏رود و جهالت‏برطرف مى‏شود. بى‏سوادى نمى‏ماند. از اين موضوع چنين دريافت مى‏شود كه حضرت، يك فرهنگ وسيع; مجموعه‏اى از قوانين مى‏آورند كه بر اساس آن بشر ساخته مى‏شود.

در نهج‏البلاغه در وصف ياران قائم آمده است كه:

«تجلى بالتنزيل ابصارهم و يرمى بالتفسير فى مسامعهم و يغبقون كاس‏الحكمة بعدالصبوح ...» با قرآن چشمهاشان بصيرت پيدا مى‏كند يعنى با واقع آشنايشان مى‏كند و حقايق را نشانشان مى‏دهد. (2) پيچ و خمهاى استدلال را كم مى‏كند تا مردم بينا شوند. و تفسير را در بن‏گوشهاشان مى‏ريزد و صبح و شام از قدح حكمت آنها را سيراب مى‏كند.

«صبوح‏» آن است كه صبح به انسان مى‏دهند و «غبوق‏» آن است كه در عصر به انسان مى‏دهند. حكمت هم به معناى استوارى در عمل است. بنابراين معناى عبارت اين مى‏شود كه صبح و شام‏وتمام‏شبانه‏روزشان مصروف تحصيل حكمت مى‏شود و پيوسته از قدح حكمت مى‏نوشند.

نبايستى قسط را تنها به جانب ماديات برد. در همه امور، در نگاه كردن، در ارتباط با مردم و بالاخره در همه اركان زندگى بايستى عدالت جارى شود .امام على ،عليه‏السلام، درادامه‏مى‏فرمايد:

«...حملوابصائرهم‏على‏اسيافهم‏» وقتى كه موقع قيام برسد، بصاير اين قيام‏كنندگان روى شمشير و اسلحه‏شان قرار مى‏گيرد. (3) يعنى، حقد و كينه و ثروت‏اندوزى و قدرت‏طلبى روى شمشيرشان نيست‏بلكه بصاير است. على‏بن‏ابيطالب، وقتى مالك اشتر را راهى مصر مى‏كنند در عهدنامه به مالك مى‏گويند:

«مالك !به مصر مى‏روى درنده نباش، به جان مردم نيفت. مردم در دو صف هستند يا برادر دينى تواند (اگر مسلمانند) و يا در خلقت نظير تواند. اينها نيز به عفو نياز دارند، اينها هم خطا مى‏كنند اما، چنين نيست كه از خطاى مسلمين بگذرى اما از خطاى يك ارمنى و پيروان ساير اديان نگذرى آنها هم بشراند» (4) اين معنى را در ماجراى بدر و احد و احزاب نيز ديديم كه بصاير روى شمشيرهاى آنها قرار داشت. اما پس از معصومين، اوضاع به سويى ديگر رفت و تنها در عصر حكومت «عمر بن عبدالعزيز» مقدارى انعطاف پيدا شد كه آن هم استمرار نداشت. قسط و عدلى كه امام عصر، ارواحناالفداء برقرار مى‏كنند، در جميع جوانب و احتياجات بشرى است. به وسيله ايشان هر آنچه كه بشر احتياج دارد تامين مى‏شود.

على‏بن‏ابى‏طالب ،عليه‏السلام، در مدت پنج‏سال حكومت درگير با سه جنگ بزرگ شدند با اين همه، يك مقدار از خواست ايشان عملى شد فرمود; «در كوفه كسى باقى نمانده كه خانه ، آب گوارا و غذا نداشته باشد با اينكه من با سه جنگ خونين سرگرم بودم ولى كوفه را تامين كردم.» (5) موعود: درباره «عدالت‏» همه جانبه «مادى و فرهنگى‏» مطلوب كه حضرت پس‏ازظهورجارى‏مى‏سازند توضيح فرموديد، با توجه به اين مطلب، چه تعبيرى درباره «يملاء» مى‏توان عرضه داشت؟ با توجه به اينكه در روايات اشاره شده زمين مملو از ظلم مى‏شود و ايشان عدالت را جايگزين آن مى‏سازند.

آيت‏الله خزعلى: در حال حاضر جهان به سمت مملو شدن (يملاء) از ظلم مى‏رود و به عبارتى به انتهايش هم رسيده است. ابرقدرتها، براى تامين خودشان هر جا منبعى، ثروتى و ذخيره‏اى زيرزمينى است غصب مى‏كنند و حتى در كنار منابع ، مغزها را هم مى‏ربايند ، قهرا اين عمل غده سرطانى بزرگى به وجود مى‏آورد. در پى اين عمل، كرنش و زبونى مى‏آيد. پذيرش استعمار و استبداد مى‏آيد و ظالم روزبروز قوى‏تر مى‏شود. در حال حاضر دنياى ما به اين غده مبتلا است. چنانچه كويت را به خاطر نفتش غارت مى‏كنند و به سراغش مى‏روند اما، بوسنى را رها مى‏كنند و با تحريك ديگران ضربات بسيارى را بر او وارد مى‏سازند و اين ماجرا همچنان ادامه دارد و ابرقدرتها به همه خواسته‏هاى چپاولگرانه‏شان مى‏رسند و اكثر اهل زمين را از نعمات محروم مى‏سازند.

اولين كارى كه حضرت صاحب‏الزمان ،عليه‏السلام، پس از ظهور مى‏كنند برداشتن دانه درشتهاست. همان طور كه حضرت امام ،رحمة‏الله عليه، فرمود، سيدجمال مردى خبير و انقلابى بود ولى يك اشتباه داشت، او به دنبال شاهان مى‏رفت تا آنها را اصلاح كند، غافل از اينكه اين دانه درشتها اصلاح‏پذير نيستند.

حضرت‏حجت،عليه‏السلام،شاهان را برمى‏اندازد و يك حكومت در كوفه برقرار مى‏كند و اين حكومت‏به تدريج در سرتاسر كره زمين بسط مى‏يابد و در آن وقت ، «يملاء عدلا» محقق مى‏شود.

يعنى يك حاكم معصوم و پاك كه تمام مردم در نظرش چون فرزند و برادر و پدرند و براى همه به يكسان عدل را جارى مى‏سازد. امام محمد باقر، عليه‏السلام، به عمر بن عبدالعزيز كه درخواست راهنمايى و تذكر داشت فرمودند: «ارحم ولدك، صل اخاك، بر اباك‏» بچه‏هاى مسلمين راپسران خودحساب كن، متوسط‏الحالها را برادران خود و كهنسالان را پدران خود.

در وقت ظهور حضرت، وقتى اين معنى و آوازه اين عمل از كوفه به پنج قاره منتقل شد و عدالت جارى شد، منابع هر كشور همان هم كشور مى‏شود، البته مردم از منابعشان استفاده مى‏كنند و اگر چيزى اضافه آمد، به جانب مركز حكومتى سرازير مى‏كنند براى محرومان، بيچارگان و مردمى كه فاقد منابع هستند. از اين رو در هيچ سرزمينى كسى پيدا نمى‏شود كه در فقر مانده باشد. (6) در روايات آمده است كه پشته‏اى از مال يعنى طلا و نقره جلو حضرت جمع مى‏شود و ندا مى‏كنند كه هر كس حاجتمند است‏بيايد و بگيرد و تنها يك‏نفر متقاضى مى‏آيد. حضرت دامنش را پر مى‏كنند تا آنجا كه او خجل مى‏شود ، قصد برگرداندن آنها را مى‏كند، اما، حضرت در جواب او مى‏گويند: «ما چيزى كه بخشيديم پس نمى‏گيريم.» اين جريان ظالمانه مستبدان و دانه‏درشتها متوقف مى‏شود . امام معصوم جانشين مى‏شود و در ديگر نقاط افراد زبده كه همان‏313 نفر هستند و برگزيده نخبه‏هاى جهان‏اند، يا يك زندگى ساده و غذاى مختصر بر مردم حكم مى‏رانند. قهرا منابع مردم و فكرهاى مردم رو به بالندگى و رشد مى‏گذارد.

موعود: به نظر شما چه امرى موجب بروز اين همه انحطاط و تشتت در ميان بشر شده و حضرت حجت ،عليه‏السلام، چگونه اين همه انحطاط را اصلاح مى‏كنند؟ آيت‏الله خزعلى:بايد به اين نكته توجه كنيد كه هر چقدر كه بگوييم فطرت انسان خوب است تا دو موضوع در ميان مردم سركوب نشود، ناگزير از خوبان هم بايد احتراز كرد.

در ماجراى بعثت نبى‏اكرم، صلى‏الله‏وعليه‏وآله، مى‏بينيم كه وقتى روز دوشنبه مبعوث شدند در روز سه‏شنبه نماز را برگزار كردند و بعد از مدتى درباره نماز سوره‏اى آمد و گفته شد به جز اين سوره يعنى حمد، هيچ سوره ديگرى نمى‏بايست در نماز خواند. در سوره دوم مسلمين مختاراند اما در سوره اول نماز اختيار ندارند.

ما اين مطلب را مى‏دانيم اما دقت نمى‏كنيم. در نماز پس از حمد و ثناى خداوند از او استعانت مى‏جوييم و اولين درخواستمان هدايت‏به راه راست است. سپس راه راست را با سه قيد مى‏آوريم. متاسفانه در تفسيرها و ترجمه‏ها همه را «صراط‏» حساب كرده‏اند. يعنى گفته‏اند راه نعمت گرفتگان نه راه غضب‏شدگان و نه راه گمراهان در حالى كه اينطور نيست. زيرا «صراط‏» منصوب است، «صراط‏الذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم‏». و اگر «غير» صفت «صراط‏» بود بايد آن هم منصوب مى‏شد. در حالى كه «غير» در اينجا مجرور است، و صفت‏براى مضاف‏الله است. بنابراين معناى آيه چنين مى‏شود:

«خدايا ما را در راه كسانى كه نعمت گرفتند و مغضوب عليهم نبودند و از ضالين نبودند قرار بده.» يعنى كسانى كه در تمام زمان و در طول همه زندگى متوجه تو بودند، هوا را كوبيدند، نعمت تو را در جاى بايسته صرف كردند و هيچ گاه به آراء خود تكيه نكردند.

البته همه نعمت دارند. نعمت وجود، عقل و هدايت‏به همه داده شده اما، اين نعمت را گاه «اهوا» و گاه «آرا» منحرف مى‏كنند.

بشر مى‏گويد: راى من و هوا و هوس من اين است. و راى خودش را مقابل راى خدا مى‏گذارد و در نتيجه، فكر خود و راى خود را بر حكم خداوند مقدم مى‏دارد. اينها «ضالين‏» هستند.

همه مردم درزمره‏نعمت‏گرفتگان هستند، هر كس از عدم به وجود آمده از نعمات خداوند بهره برده اما، همين عقل و درايت‏خدادادى در هر كس به نوعى ظاهر مى‏شود. در «عمروعاص‏» به نوعى و در «اميرالمؤمنين‏» نيز به نوعى تجلى پيدا مى‏كند. بعضى به دانسته‏هاى اندكشان مغرور مى‏شوند در مقابل خداوند و علم بى‏كران او، عقل و علم ناچيز خود را قرار مى‏دهند اينها را مى‏گويند «ضالين‏».

معصوم كسى است كه نعمت گرفته شده را در جايش به كار مى‏برد و هيچ وقت‏به آراء خودش تكيه نمى‏كند. هر گاه از پيامبر اكرم سؤالى پرسيده مى‏شد مى‏فرمودند: «الان صبر كنيد تا جبرئيل بيايد.» پيامبر از خودش صحبت نمى‏كند.

مااز خدا اين راه را ما مى‏خواهيم; راه نعمت‏گرفتگان كه به غضب مبتلا نشده‏اند. يعنى به دنبال هوا نرفته و آراء خود را بر مطالب حكيمانه خداوند مقدم نداشته‏اند.

تمام بلاهايى كه بر سر ما آمده مربوط به همين دوتاست. «اهوا» و «آرا».

«زبير» از ياران على با «هوا» منعطف شد، با پول منعطف شد و در مقابل امام ايستاد. در جنگ جمل حضرت او را صدا كرد و گفته‏هاى پيامبر را درباره خودش به يادش آورد.

زبير دست از جنگ كشيد اما مى‏بايست‏به طرف جبهه على، عليه‏السلام، برود واين كار را نكرد. طلحه از ياران امام على ، عليه‏السلام، بود اما ، پول چهارخانه و هزار اسب او را از بين برد.

از صدر اسلام تا امروز هر چه گرفتارى پيدا كرده‏ايم از همين هواست و الان هم هر گرفتارى داريم از همين هواست.

الان ما ده مرتبه در شبانه‏روز در نماز مى‏گوييم:

«صراط‏الذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم و لاالضالين‏» روزى ده مرتبه به خودمان تلقين مى‏كنيم كه: هوانه ، راى نه ولى با اين وجود ما نوعا مبتلا هستيم، ايشان ريشه همين هوا و راى را مى‏كنند.

به نظر من، بهترين و بلندترين و درخشانترين سخن درباره اقدامات حضرت ولى عصر،عليه‏السلام، را امام على ، عليه‏السلام، بيان فرموده‏اند:

«يعطف الهوى على الهدى، اذ عطفواالهدى على الهوى و يعطف الراى على‏القرآن اذاعطفواالقرآن على‏الراى ...» هواهاى مردم را به هدايت‏برمى‏گرداند. يعنى اجازه نمى‏دهد يك مطلب از روى هوى و هوس واقع شود. هوى بايد به گرد هدايت‏باشد. (7) انبيا مى‏خواستند اين امر انجام شود اما، در كنارشان منافقى سبز مى‏شد. منافق منتظر فرصت‏بود. درباره حضرت موسى، عيسى و حتى پيامبراكرم هم همين طور پيش آمد. قرآن در اين باره مى‏گويد:

«و ممن حولكم من‏الاعراب منافقون و من اهل‏المدينه مردوا على‏النفاق‏»اينان اطراف تو تمرين نفاق مى‏كنند. در زير منبر پيامبر منتظر اندك فرصتى بودند. تا كار دلخواه خود را انجام دهند. (8) امام عصر ،عليه‏السلام، ريشه اين مسايل را مى‏زنند. و همه كسانى را كه «مردواعلى‏النفاق‏» هستند و به درد نمى‏خورند از بين مى‏برند و سپس همه را زير تعليم مى‏گيرند.

صبح و شام قدح حكمت را به آنان مى‏آموزند و مراقب ايشان‏اند، ديگر رقيبى هم در مقابلشان نمى‏ماند. از همين رو مردم را رشد مى‏دهد به طورى كه:

«حملوابصائرهم‏على‏اسيافهم‏» حضرت هوى را مى‏كشد و آراء را به قرآن برمى‏گرداند. اگر بتوان اين نكته را در مردم اصلاح كرد ، كارها خوب مى‏شود. (9) موعود: از ميان اين دو يعنى «هوا» و «آرا» كدام خطرناكتر است؟ آيت‏الله خزعلى: من از آرا بيشتر مى‏ترسم. كسى كه مسلمان است و براى خودش هم راى قائل است و در برابر خدا و پيامبر «من‏» مى‏گويد خطرناك است. يك وقت كسى مثل «ابوعلى سينا» است كه «من‏» مى‏گويد (هر چند آن بيچاره هم نگفت) اما يك وقت، فردى كه تشخيص يك عبارت ساده عربى را هم نمى‏دهد «من‏» مى‏گويد.

موعود: سؤال اين است كه چه تفاوتى ميان حضرت ولى‏عصر ،عليه‏السلام، و ساير ائمه و حتى انبياء هست كه ايشان موفق به اين كار مى‏شوند و مى‏توانند جلو بروز اين دو امر يعنى غلبه هوى و آرا را بگيرند و آنها نتوانستند؟ آيت‏الله خزعلى: درباره معجزه انبيا سخن بسيار است . معجزه حضرت موسى بايستى عصا باشد و معجزه پيامبر اكرم «بيان‏» چون ادراك مردم در عصر موسى ،عليه السلام، ضعيف بود، عصاى چوبى و يد بيضاء را بايد ببينيد. اما، در زمان نبى‏اكرم مردم بلاغت را مى‏بينند و تحت تاثير قرار مى‏گيرند. ادراك مردم در آخرالزمان از دو جهت مثبت و منفى بالا است .

مثبتش آن است كه علم جلو مى‏رود و مردم راز طبيعت را به دست مى‏آورند و به لطايف طبيعت پى‏مى‏برند. لطايفى كه پيشتر پى نمى‏بردند.

در حال حاضر با يك ماهواره از فاصله‏اى دور بر جهان حكومت مى‏كنند و همه كشورها را زير نظر دارند، اما در آن اعصار ممكن نبود. در قرآن مى‏خوانيم:

«سنريهم آياتنا فى‏الافاق و فى‏الانفسهم حتى يتبين لهم انه‏الحق ...» (10) ادراك مردم بالا مى‏رود اما در مقابل، مردم با همين ادراك ، نقطه مقابل يعنى ظلم را هم مى‏بينند كه هر كس روى كار مى‏آيد با وعده، در باغ سبز را نشان مى‏دهد.

اعتماد مردم از حكومتها و سران كاسته مى‏شود و تجربه چندين قرن به آنها منتقل مى‏شود. اين تجربه آنان را مهيا مى‏كند كه دنبال يك نفر بگردند كه واقعا دادگر است و واقعا براى داد مى‏آيد. قبلا تجربه كم بوده و يا منتقل نمى‏شده است ولى در عصر حاضر، اگر تجربه‏اى در گوشه‏اى از دنيا واقع شود بسرعت منتقل مى‏شود.

اين قدرت انتقال تجربه قبلا ممكن نبوده است. اين تجربه‏ها فكر مردم را بالا برده و آنان ظلمها را خوب شناخته‏اند و از طرف ديگر به خاطر غلبه ظلم، اعتماد از همه سلب شده است. حال يكى را كه با آن عظمت مى‏يابند به سويش مى‏روند; به همان سان كه مردم امام‏خمينى را يافتند و به سويش رفتند.

روزى به جناب بهلول گفتم: قضيه‏اى را درباره تو شنيده‏ام مى‏خواهم از خودت بشنوم تا واسطه نباشد. ايشان گفتند:

روزى درحرم‏حضرت‏عبدالعظيم بر منبر بودم. مى‏بايست پس از آن بلافاصله خود را به محل ديگرى مى‏رساندم. قرار من در آنجا ساعت 2 عصر بود اما، عواملى مانع از آن شد كه بموقع خودم را مهياى رفتن كنم. پنج دقيقه به ساعت دو مانده راه افتادم ، نزد خودم حساب مى‏كردم تا خود را به محل موعود برسانم سه ربع ساعت زمان مى‏برد. مانده بودم چه كنم.

وقتى كنار خيابان رسيدم يك اتومبيل بنز كنار پايم ترمز كرد. خيلى مؤدبانه گفت‏بفرماييد سوار شويد. سوار شدم اما بعد پشيمان شدم. به خودم گفتم من در دوران طاغوت تسليم اين بنزها نشدم حالا چطور ... مثل برق مى‏آمديم. همه چراغها بين راه سبز بود. من تعجب كردم. گفتم چطور شد كه يك چراغ قرمز هم پيش نيامد. ايشان گفتند: «ما جور به كسى نكرديم كه جور ببينيم.» پى نبرديم كه كيست. آمديم تا رسيديم به محل مجلس. گفتم لابد ده بيست دقيقه طول كشيده از صاحب مجلس عذرخواهى كردم. ايشان گفتند هنوز دو نشده . يكى دو دقيقه ماند. برگشتم، اما ديگر نه بنز ديدم و نه راكب بنز را ...

خوب ، الان هم اگر يك شخصى بيايد و مردم اورا ببينند، از عمق جان تسليم او مى‏شوند. لذا عدالت هم گسترش پيدا مى‏كند. همه مالك گونه حركت مى‏كنند.

مردم ديگر به دانشمندان هم بى‏اعتماد شده‏اند چون ديده‏اند كه ابزار كار صاحبان قدرت و ثروت شده‏اند.

موعود: امام عصر ،عليه‏السلام، حجت‏حى و حاضر زمان ماست. برخى تصور مى‏كنند ايشان وجود غايبى هستند كه در زمانى دور بايد بيايند و كارى بكنند و حتى قايل به هيچ نقشى براى ايشان (به دليل غيبت) در عالم نيستند. لطفا درباره نقش ايشان در عالم هستى بفرماييد و وظيفه‏اى كه ما نسبت‏به ايشان داريم.

آيت‏الله‏خزعلى: در زيارت جامعه كبيره مى‏خوانيم:

«بكم فتح‏الله و بكم يختم‏» كارها را خدا با شما آغاز كرد و با شما هم تمام مى‏كند.

بركات بر زمين به وسيله امام معصوم بر مردم مى‏بارد. امام على ، عليه‏السلام، در نامه‏اى كه به معاويه مى‏نويسد، در جواب او كه مى‏گويد همه از قريشيم مى‏فرمايند:

«فانا صنائع ربنا والناس بعد صنائع لنا» ما دست پرورده پروردگاريم بى‏واسطه، ولى تمام مردم دست‏پرورده ما هستند. (11) بنابراين وقتى تمام مردم دست پرورده هستند، همه نعمتهايى كه بر آنان مى‏بارد از ايشان است و اگر توجه كنند عنايت رسيده ملموس هم خواهد شد.

در دوران جنگ، در جبهه‏هاى خودمان مكرر اين الطاف وارد شده است و ماجراهاى مختلفى در اين زمينه نقل شده است ، از جمله ماجرايى كه براى يكى از طلبه‏هاى حوزه اتفاق افتاده است.

ماجرا از اين قرار بود كه طلبه‏اى به قصد خدمت راهى جبهه مى‏شود. در آنجا نزد حجة‏الاسلام شهيد ميثمى كه در آن زمان مسؤوليت تبليغات جبهه را بر عهده داشتند مشغول كار مى‏شود. توان و قدرت اين جوان طلبه موجب شده بود بسيارى از كارها براحتى انجام شود از همين رو آقاى ميثمى بشدت نسبت‏به حضور اين جوان احساس نياز مى‏كرده است اما، همسر اين طلبه مكرر از مشهد تماس مى‏گرفته كه چرا برنمى‏گردى بچه‏ها دچار سختى هستند و ...

بيش از شش‏ماه، مى‏گذرد و آقاى ميثمى اجازه رفتن به اين جوان نمى‏دهد تا اينكه يك روز جام صبرش لبريز مى‏شود. تصميم مى‏گيرد به نزد آقاى ميثمى برود و بگويد در هر حال من فردا راهى مشهد مى‏شوم. همين كار را هم مى‏كند. آقاى ميثمى مى‏بيند جايى براى صحبت نيست. از طرفى هم امور مربوط به جبهه با رفتن اين جوان طلبه در دچار اختلال مى‏شد. شب در خيمه متوسل به حضرت ولى عصر ،عليه‏السلام، مى‏شود و از ايشان استمداد مى‏طلبد. قرار بود كه فردا صبح جوان طلبه براى خداحافظى بيايد اما، به جاى خداحافظى اعلام آمادگى براى ماندن و ادامه كار مى‏كند.

ميثمى متعجب مى‏شود . به طلبه مى‏گويد مگر نه اينكه قرار بود به مشهد بروى ؟ جوان مى‏گويد قرار بود اما، امروز صبح خانم از مشهد زنگ زد و گفت: امام عصر، عليه‏السلام، به خوابش آمده و فرموده «چطور است كه مرتب مى‏گويى بيايد، كجا براى نصرت اسلام بهتر از جبهه؟» از همين رو به من توصيه كرده اگر چه وجودت در خانه به خاطر بچه‏ها و مشكلات لازم است اما در جبهه بمان ... در سفرى كه به مشهد داشتم به همين طلبه برخوردم و از زبان خودش ماجرا را شنيدم. بايد دانست كه هيچ كارى واقع نمى‏شود مگر با الطاف حضرت.

موعود: چه توصيه‏اى براى موعوديان و دوستان موعود داريد؟ آيت‏الله خزعلى: به همه برادران و خواهرانى كه اين نوشته‏ها را مى‏بيند و مطالعه مى‏كنند توصيه مى‏كنم دست از دامن ولى‏عصر ،عليه‏السلام، برندارند. در همه مشكلات به ايشان روى بياورند. اگر محكم دامن ايشان را بگيرند، حاجت‏خود را خواهند گرفت. ماه رمضان نزديك است. در اين ماه دعاى افتتاح خوانده مى‏شود، در اين دعا مى‏بينيد كه پس از حمد و ثناى خداوند درباره همه معصومين ،عليهم‏السلام، سخن به ميان آمده ولى دوسوم اين دعا درباره به امام عصر است كه اين نشان‏دهنده اهميت جايگاه ايشان است.

امروزه حكومت در دست ايشان است. مردم بايد بدانند كه امروز ولى‏امرشان ايشان‏اند. در دعاها به ما تعليم داده‏اند ، دائم بايد دست‏به دامن ايشان شد. در دعاى ندبه هر صبح جمعه مى‏خوانيم: «هل اليك يابن‏احمد سبيل فتلقى‏»،اى پسر احمد آيا راهى هست كه ملاقات شوى ؟ عجز و لابه مى‏كنيم كه راهى پيدا كنيم.

منقول است كه مرحوم «مامقانى‏» در عالم خواب در صحن مسجدالحرام، نبى‏اكرم، صلى‏الله عليه و آله، را به خواب مى‏بينند. مى‏گويد پس از نماز رفتم و خدمت نبى‏اكرم عرض ادب و حاجت كردم. حضرت فرمودند: مامقانى، دوران من گذشته است امروز دوران فرزندم مهدى است‏حاجتت را آنجا ببر. از اين رو برخى از محققان نظر داده‏اند كه اگر به هر يك از ائمه معصومين،عليهم‏السلام، هم متوسل شويم، برمى‏گردانند به حضرت مهدى،عليه السلام،.

از اين رو كمى هم در زندگى خودتان تجربه كنيد. ببينيد چنين هست‏يا خير.

موعود: توجه به مساله مهدويت در اين عصر و ترويج فرهنگ انتظار در شرايط فعلى چه ضرورتى دارد؟ آيت‏الله‏خزعلى: از اهميت‏موضوع همين بس كه پيامبر ، بيست و سه سال تلاش و رنج و زحمت متحمل شد و ناملايمات را تاب آورد، 108 غزوه و سريه را انجام داد اما هفتاد روز مانده به آخر عمر به او ابلاغ شد كه اگر مطلب آخر را درباره ولايت نگويد هيچ كارى نكرده است. و پس از آن پيام آمد كه:

«اليوم اكملت لكم دينكم.» (12) ما اگر در كارهايمان ولايت اهل بيت نباشد و ولايت مدار نباشيم همه چيزمان مانند شش صفر است . كه واحدش را بردارند. ديگر ميليون نداريم. آن واحد مى‏آيد به آن شش صفر اعتبار ميليون مى‏دهد و نه صفر را اعتبار ميليارد مى‏بخشد.

روى همين اعتقاد بود كه فرمود: «اليوم اكملت لكم دينكم.» اعتقاد قلبى، گرفتن فيض و ادامه توفيق همه منوط به اين امر است كه متوجه ولايت و امامت ولى عصر، عليه‏السلام، باشيم. شيعه‏اى كه در يك شبانه‏روز نام ولى عصر بر زبانش جارى نشود شيعه نيست.


1. سوره شمس (91) ، آيه 8.

2. نهج‏البلاغه ، ترجمه و شرح فيض‏الاسلام، خطبه 150، ص 458.

3. همان، ص 460.

4.همان، نامه‏53، ص‏993.

5. متن روايت چنين است: «ما اصبح بالكوفة الا ناعما و ان ادناهم منزلة لتاكل البر و يجلس فى‏الظل و يشرب من ماء الفرات‏»، المجلسى ، محمدباقر،بحارالانوار، ج 40، ص‏327.

6. ر.ك: المجلسى ، محمدباقر ، همان ، ج 52، ص 390.

7.نهج‏البلاغه ، خطبه 138، ص 424.

8.سوره توبه (9)، آيه 101.

9.نهج‏البلاغه ، خطبه 150، ص 460 .

10.سوره فصلت (41) ، آيه‏53.

11.نهج‏البلاغه ، نامه 28، ص 894.

12.سوره‏مائده(5)،آيه‏3.

نهج‏البلاغه,ترجمه و شرح فيض‏الاسلام,safhe=458

بحارالانوار,علامه مجلسي,jeld=52,safhe=390

بحارالانوار,علامه مجلسي,jeld=40,safhe=327

/ 1