پس از ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف و گشودن شهرها و كشورهاى گوناگون، برخى از شهرها و قبايل به رويارويى با حضرت مىپردازند كه به وسيله لشكريان امام عليه السلام سركوب مىشوند و گروهى كج انديش، سخن حضرت را در برخى مسائل نمىپذيرند و به سركشى عليه حضرت دست مىزنند كه دوباره به وسيله لشكريان حضرت سركوب مىگردند. به رواياتى در اين زمينه توجّه كنيد:امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «سيزده شهر و طايفه هستند كه مردم آن با حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف به نبرد مىپردازند و حضرت با آنان مىجنگد. آنان عبارتند از: مردم مكه، مدينه، شام، بنىاميّه، بصره، دمنسيان، كردها، و اعراب قبايل: بنىضبّه(49)، غنى(50)، باهله(51)، ازد و سرزمينرى».(52)امام باقر عليه السلام درباره پرخاش گروهى به سخنان مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف مىفرمايد: «وقتى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف پارهاى از احكام را بيان مىدارد و درباره برخى از سنّتها سخن مىگويد، گروهى به عنوان اعتراض و قيام عليه حضرت، از مسجد بيرون مىروند. حضرت به يارانش دستور تعقيب آنان را صادر مىكند. سپاه حضرت، در محله تمارين بر آنان دست مىيابند و آنان را اسير كرده، نزد حضرت مىآورند. امام عليه السلام دستور مىدهد كه همگى را سر ببرند و اين آخرين شورش و حركتى است كه عليه حضرت رخ مىدهد».(53)درباره شورش در رميله و سركوبى آن، فرزند ابىيعفور مىگويد: به حضور امامصادق عليه السلام آمدم، در حالى كه گروهى از يارانش نيز در خدمت ايشان بودند. حضرت، به من فرمود: «آيا قرآن خواندهاى؟» عرض كردم: آرى؛ ولى به همين قرائت متعارف. فرمود: «مقصود من هم، همين قرائت بود». گفتم: منظور از اين پرسش چيست؟ فرمود: «حضرت موسى مطالبى را براى قوم خود گفت، ولى آنان تاب و توان آن را نداشتند و عليه حضرت - در مصر - قيام كردند؛ موسى عليه السلام نيز با آنان جنگيد و آنان را به قتل رساند.