ه) پايان جنگ‏ها - چشم اندازی به حکومت امام مهدی عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چشم اندازی به حکومت امام مهدی عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف - نسخه متنی

نجم الدین طبسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ه) پايان جنگ‏ها

با پى‏ريزى نظام الهى و حكومت جهانى امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف و فروپاشى قدرت‏هاى شيطانى، شعله‏هاى جنگ فرو مى‏نشيند و ديگر قدرتى نمى‏ماند كه بتواند با ارتش مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف به رويارويى برخيزد. از اين رو، ساز و برگ نظامى در بازارها بدون تقاضا مى‏ماند و در نتيجه ارزان و بى‏خريدار مى‏شود.

على عليه السلام مى‏فرمايد: «... و جنگ‏ها نيز به پايان مى‏رسد».(56)

كعب مى‏گويد: روزها به پايان نمى‏رسد تا اين كه مردى از قريش، در بيت المقدس فرود مى‏آيد... و جنگ‏ها نيز به پايان مى‏رسد».(57)

رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در خطبه‏اى درباره دجّال و كشته شدنش فرمود: «پس از آن بهاى يك‏اسب، چند درهم (پول نقره) خواهد بود».(58)

ابن مسعود مى‏گويد: از نشانه‏هاى قيامت اين است كه زن و اسب گران مى‏شود؛ سپس ارزان مى‏گردد و تا روز قيامت نرخ آن گران نمى‏شود.(59)

شايد مقصود از گرانى زن پيش از ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف، كنايه از اين باشد كه در اثر نامساعد بودن اوضاع اقتصادى، اداره و نگه دارى يك زن و تشكيل خانواده بسيار مشكل مى‏شود؛ چنان‏كه در اثر كثرت جنگ‏ها و نياز به مركب، تهيه اسب (و تجهيزات جنگى) دشوار و گران مى‏شود؛ ولى با پايان جنگ‏ها - پس از قيام حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف - جنگ افزارها ارزان مى‏شود و در اثر بهبود وضع اقتصادى، دشوارى‏هاى ازدواج و زندگى از بين مى‏رود و گويا زن ارزان مى‏شود.

زمخشرى نقل مى‏كند: يكى از نشانه‏هاى قيام - مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف - اين است كه از شمشيرها، به جاى داس استفاده مى‏كنند».(60)

چون در آن روزگار ديگر جنگى نيست؛ در نتيجه از صنايع و ابزارى كه در خدمت جنگ قرار داشت، براى پيشرفت كشاورزى بهره بردارى مى‏كنند.

پيامبر گرامى اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم در اين زمينه مى‏فرمايد: «... نرخ گاو بالا مى‏رود و نرخ اسب ناچيز مى‏شود».(61)

شايد اين روايت نيز همين گونه تفسير شود؛ زيرا از گاو در كشاورزى استفاده مى‏شود و گوشت و شير آن قابل مصرف است؛ ولى از اسب بيش‏تر به عنوان ابزار جنگى بهره‏بردارى مى‏كرده‏اند.

(1). طوسى، امالى، ج‏1، ص‏236؛ بشارة المصطفى، ص‏113؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏529؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏317-123.

(2). اثبات الهداة، ج‏3، ص‏490؛ ر.ك: طوسى، امالى، ج‏1، ص‏236؛ برقى، محاسن، ص‏173؛ نورالثقلين، ج‏5، ص‏356.

(3). كافى، ج‏2، ص‏222.

(4). عياشى، تفسير، ج‏2، ص‏261؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏224.

(5). نعمانى، غيبة، ص‏244؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏369؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏542.

(6). بصائر الدرجات، ص‏141؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏523؛ تبصرة الولى، ص‏97؛ بحارالانوار، ج‏27، ص‏41 و ج‏54، ص‏334.

(7). بصائر الدرجات، ص‏141؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏523؛ تبصرة الولى، ص‏97؛ بحارالانوار، ج‏27، ص‏41 و ج‏54، ص‏334.

(8). كمال الدين، ج‏1، ص‏366؛ عيون أخبار الرضا، ج‏1، ص‏262؛ بحارالانوار، ج‏18، ص‏346.

(9). حج (22) آيه 41.

(10). تفسير برهان، ج‏2، ص‏96؛ ينابيع المودّه، ص‏425؛ بحارالانوار، ج‏51، ص‏1.

(11). احقاق الحق، ج‏13، ص‏259؛ ينابيع المودّه، ص‏487؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏378؛ الشيعة و الرجعه، ج‏1، ص‏218.

(12). عقد الدرر، ص‏222؛ فرائد فوائد الفكر، ص‏9.

(13). كمال الدين، ج‏1، ص‏331؛ الفصول المهمّه، ص‏284؛ اسعاف الراغبين، ص‏140.

(14). ينابيع المودّه، ص‏423.

(15). القول المختصر، ص‏23.

(16). عيون أخبار الرضا، ص‏65؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏346؛ الشيعة و الرجعه، ج‏1، ص‏218.

(17). كمال الدين، ج‏2، ص‏394؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏323، 336؛ الشيعة و الرجعه، ج‏1، ص‏218؛ ر. ك: ابن‏حمّاد، فتن، ص‏95؛ صراط المستقيم، ج‏2، ص‏250، 262؛ مفيد، ارشاد، ص‏362؛ اعلام الورى، ص‏430.

(18). ابن‏حمّاد، فتن، ص‏116؛ عقد الدرر، ص‏189.

(19). بحارالانوار، ج‏52، ص‏365.

(20). فردوس الاخبار، ج‏3، ص‏83؛ شافعى، بيان، ص‏137؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏229 و ج‏19، ص‏660.

(21). ابن‏ابى‏شيبه، مصنّف، ج‏13، ص‏18.

(22). صين (چين) به آسياى شرقى گفته مى‏شود و شامل شوروى سابق، هند، نپال، برمه، ويتنام، ژاپن و درياى چين و كره مى‏شود (المنجد).

(23). بحارالانوار، ج‏52، ص‏339؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏352؛ الشيعة و الرجعه، ج‏1، ص‏400.

(24). الشيعة و الرجعه، ج‏1، ص‏162.

(25). قسطنطنيه شهرى در تركيه است، كه در قرن هفتم قبل از ميلاد ساخته شده و مدّتى پايتخت امپراتورى روم بوده است؛ معجم البلدان، ج‏4، ص‏347؛ اعلام المنجد، ص‏28.

(26). ديلم نام سرزمينى در بخش كوهستانى گيلان كه در شمال قزوين قرار گرفته است؛ معجم البلدان، ج‏1، ص‏99؛ اعلام‏المنجد، ص‏227؛ برهان قاطع، ج‏1، ص‏570.

(27). اثبات الهداة، ج‏3، ص‏585؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏388؛ ر. ك: بحارالانوار، ج‏54، ص‏332، حديث‏هاى شماره: 1، 6، 11، 14، 17، 18، 19، 34، 35، 36، 46.

(28). خزر (شوروى سابق)؛ معجم البلدان، ج‏1، ص‏99؛ اعلام المنجد، ص‏214.

(29). عقد الدرر، ص‏123 به نقل از: ابن‏المنادى، ملاحم.

(30). شهرى در شام، از توابع فلسطين و بر روى ساحل درياست. اين نقطه، بين دو شهر غزّه و بيت جبرين قرار گرفته است؛ معجم البلدان، ج‏3، ص‏673.

(31). عقد الدرر، ص‏201.

(32). روم اكنون پايتخت ايتالياست. در آن روزگار مركز حكومتى بود كه پادشاهانى با نام رسمى قيصر بر آن حكومت مى‏كردند و بر بخش بزرگى از جهان تسلّط داشتند، به‏طورى كه گستره نفوذ آنان از درياى مديترانه، شمال آفريقا، يونان، تركيه، سوريه، لبنان تا فلسطين را در بر مى‏گرفت و همه اين سرزمين‏ها را روم مى‏ناميدند.

(33). تركستان در قاره آسيا قرار گرفته و بين چين و شوروى تقسيم شده است و شامل سين كيانغ از چين و تركمنستان، ازبكستان، تاشكند، تاجيكستان، قرنجير، قزاقستان است؛ اعلام المنجد.

(34). شبه جزيره‏اى به شكل مثلث در جنوب آسيا است و شامل جمهورى هند، پاكستان، بوتان و نپال مى‏باشد؛ برهان قاطع، ج‏1، ص‏703؛ اعلام المنجد، ص‏542.

(35). نعمانى، غيبة، ص‏108؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏348.

(36). القول المختصر، ص‏26.

(37). عقد الدرر، ص‏97، 319؛ ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏81؛ حنفى، برهان، ص‏88.

(38). عقد الدرر، ص‏201؛ شافعى، بيان، ص‏114؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏229.

(39). حجاز از شمال به خليج عقبه، از مغرب به درياى سرخ، از مشرق به نجد و از جنوب به عسير محدود مى‏شود؛ اعلام المنجد، ص‏229 و به نقل حموينى، از اعماق صنعا در يمن، تا شام را حجاز مى‏نامند، و تبوك و فلسطين نيز جزو آن است؛ معجم البلدان.

(40). ابن‏حمّاد، فتن، ص‏95؛ متقى هندى، برهان، ص‏141؛ ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏64؛ القول المختصر، ص‏23.

(41). خراسان در آن روزگار به سرزمين‏هايى از ايران، افغانستان و شوروى گفته مى‏شد؛ اعلام المنجد، ص‏267.

(42). الشيعة و الرجعه، ج‏1، ص‏158.

(43). ارمينيه در آسياى صغير و محدود به كوه‏هاى آرارات، قفقاز، ايران، تركيه و رود فرات مى‏باشد و روزگارى حكومتى مستقل داشت و پس از انقراض امپراتورى بيزانس، اين سرزمين بين ايران، روس، و عثمانى‏ها تقسيم شد؛ المنجد، ص‏25.

(44). همان، ص‏162.

(45). همان، ص‏164.

(46). همان، ج‏1، ص‏164؛ ر. ك: عقد الدرر، ص‏200؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏229.

(47). مفيد، ارشاد، ص‏341؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏337.

(48). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏64؛ الفتاوى الحديثيه، ص‏31.

(49). ضبه نام روستايى در حجاز است كه در راه شام در ساحل دريا قرار گرفته است. در كنار آن، روستاى حضرت يعقوب به نام «بدا» قرار دارد.

بنى ضبّه قبيله‏اى است كه در جنگ جمل به پشتيبانى از دشمنان على عليه السلام برخاستند و بيش‏تر اشعار و رجزهايى كه در جنگ جمل خوانده شد، متعلّق به قبيله ضبه و ازد بود. آنان در آن جنگ گرداگرد شتر عايشه را گرفتند و از او حمايت كردند؛ سمعانى، انساب، ج‏4، ص‏12؛ ابن‏ابى‏الحديد، شرح نهج البلاغه، ج‏9، ص‏320 و ج‏1، ص‏253.

(50). غنى قبيله‏اى است كه در «هار» در سرزمين جزيرة العرب - ميان موصل و شام - زندگى مى‏كردند و به شخصى به نام غنى‏بن‏يعصر منسوب هستند؛ سمعانى، انساب، ج‏4، ص‏315.

(51). باهله طايفه‏اى منسوب به باهلة بن أعصر مى‏باشد. عرب‏ها در آن روزگار از پيوند با اين قبيله خوددارى مى‏ورزيدند؛ زيرا افراد شرافتمند و محترمى در ميان آنان نبود و طايفه باهله مردمى پست بودند. حضرت على عليه السلام پيش از حركت به صفين به آنان فرمود: «خدا را گواه مى‏گيرم كه من از شما و شما از من خشمگين هستيد، پس بياييد، حقوق خود را دريافت كنيد واز كوفه به ديلم كوچ كنيد؛ سمعانى، انساب، ج‏1، ص‏275؛ وقعة صفين، ص‏116؛ النفى و التغريب، ص‏349. ابن‏ابى‏الحديد، شرح نهج البلاغه، ج‏3، ص‏272؛ الغارات، ج‏2، ص‏21.

(52). نعمانى، غيبة، ص‏299؛ بصائر الدرجات، ص‏336؛ حلية الابرار، ج‏2، ص‏632؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏363 و ج‏48، ص‏84.

(53). عياشى، تفسير، ج‏2، ص‏61؛ تفسير برهان، ج‏2، ص‏83؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏345.

(54). صف (61) آيه 14.

(55). بصائر الدرجات، ص‏336؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏375 و ج‏47، ص‏84 و ج‏14، ص‏279.

(56). ابن‏حمّاد، فتن، ص‏162؛ المعجم الصغير، ص‏150؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏204.

(57). عقد الدرر، ص‏166؛ ر. ك: عبدالرزاق، مصنّف، ج‏11، ص‏401.

(58). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏152.

(59). المعجم الكبير، ج‏9، ص‏342 و مانند اين مطلب را در عقد الدرر، ص‏331، از «خارجة بن الصلت» نقل شده است.

(60). الفائق، ج‏1، ص‏354.

(61). ابن‏حمّاد، فتن، ص‏159؛ ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏82.

/ 191