ى) جنگ، كشتار و فتنه‏ها - چشم اندازی به حکومت امام مهدی عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چشم اندازی به حکومت امام مهدی عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف - نسخه متنی

نجم الدین طبسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ى) جنگ، كشتار و فتنه‏ها

از روايات استفاده مى‏شود كه پيش از قيام حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف جنگ و كشتار همه‏جا را فرا مى‏گيرد. برخى از روايات سخن از فتنه‏ها دارد، تعدادى از روايات، از جنگ‏هاى پياپى خبر مى‏دهد و رواياتى درباره كشتار انسان‏ها به وسيله جنگ و بيمارى‏هاى ناشى از آن چون طاعون، سخن به ميان مى‏آورد.

رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم مى‏فرمايد: «پس از من چهار فتنه به شما خواهد رسيد: در فتنه اوّل، خون‏ها مباح شمرده مى‏شود و كشتار زياد مى‏گردد. در فتنه دوم، خون‏ها و اموال حلال مى‏شود و قتل و غارت اموال بسيار مى‏گردد. در فتنه سوم، خون‏ها و مال‏ها و نواميس مردم مباح شمرده مى‏شود و علاوه بر قتل و غارت، ناموس انسان‏ها نيز در امان نمى‏ماند. در فتنه چهارم، - كه فتنه‏اى است كر و كور و بسيار سخت و چون كشتى متلاطم و مضطرب در دريا - هيچ كس از آن فتنه پناهى نمى‏يابد. فتنه از شام به پرواز درمى‏آيد و عراق را فرا مى‏گيرد و دست و پاى جزيره - حجاز - به آن آغشته مى‏شود. گرفتارى‏ها مردم را از پاى درمى آورد و چنان مى‏شود كه كسى توانايى چون و چرا ندارد و از هر سويى كه فروكش مى‏كند از سوى ديگر شعله ور مى‏گردد».(26)

در حديث ديگرى مى‏فرمايد: «پس از من فتنه‏هايى پديد مى‏آيد كه راه نجاتى از آن نخواهد بود. در آنها جنگ، فرار و آوارگى است. پس از آن فتنه‏هايى خواهد بود كه از فتنه‏هاى پيشين شديدتر است. هنوز فتنه‏اى فروكش نكرده كه فتنه ديگرى شعله‏ور مى‏شود تا جايى كه هيچ خانه‏اى از خانه عرب‏ها باقى نمى‏ماند كه اين آتش در آن نرفته‏باشد و هيچ مسلمانى نمى‏ماند كه آن فتنه به او نرسيده باشد. آن‏گاه مردى از خاندان من ظهور مى‏كند».(27)

نيز مى‏فرمايد: «به زودى پس از من فتنه‏اى رخ خواهد داد كه اگر از هر سو آرام گيرد، از دو سوى ديگر گسترش مى‏يابد تا اين كه منادى از آسمان فرياد مى‏زند: امير و فرمانده شما حضرت مهدى است».(28)

در اين روايات سخن از فتنه‏اى است كه پيش از ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف فراگير خواهد شد، ولى در روايات ديگر با صراحت از جنگ‏هاى خانمان سوز سخن به ميان آمده است كه به ذكر آن مى‏پردازيم.

عمار ياسر مى‏گويد: پيام و دعوت اهل بيت پيامبرتان در آخرالزمان اين است كه از هرگونه درگيرى پرهيز كنيد تا زمانى كه رهبران از اهل بيت را ببينيد؛ آن‏گاه كه تُرك‏ها با روميان مخالفت كنند و جنگ‏ها در زمين بسيار شود».(29)

تعدادى از روايات، از قتل و كشتارى سخن مى‏گويد كه پيش از ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف به‏وقوع مى‏پيوندد. برخى از اين روايات، تنها كشتار را يادآور مى‏شود و برخى وسعت كشتار را نيز مشخص مى‏كند.

امام رضا عليه السلام در اين باره مى‏فرمايد: «پيش از ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف كشتارهاى پياپى و بى‏وقفه رخ خواهد داد».(30)

ابوهريره مى‏گويد: در شهر مدينه كشتارى خواهد شد كه در آن، منطقه «احجارالزيت»(31) از هم مى‏پاشد و فاجعه «حَرّه»(32) در برابر آن، مانند ضربه تازيانه‏اى بيش‏نيست؛ آن‏گاه كه - پس از كشتار - به اندازه دو فرسنگ از مدينه دور شوند، باحضرت‏مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف بيعت مى‏شود.(33)

ابوقبيل مى‏گويد: شخصى از بنى‏هاشم زمام حكومت را به دست مى‏گيرد و تنها بنى‏اميّه را قتل عام مى‏كند؛ به‏طورى كه جز عده اندكى، كسى از آنان بر جاى نمى‏ماند. پس از آن، فردى از بنى اميّه خروج مى‏كند و در مقابل هر نفر، دو تن را مى‏كشد؛ چنان‏كه جز زنان كسى باقى نمى‏ماند.(34)

رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم چنين مى‏فرمايد: «سوگند به خدايى كه جانم در دست (قدرت) اوست، دنيا پايان نمى‏يابد تا اين كه زمانى فرا رسد كه نه قاتل بداند براى چه دست به قتل زده است و نه علّت كشته شدن مقتول مشخص باشد و هرج و مرج همه جا را فرا مى‏گيرد؛ در چنان زمانى، قاتل و مقتول به جهنم مى‏روند».(35)

اميرمؤمنان عليه السلام مى‏فرمايد: «پيش از ظهور قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف جهان دچار دو نوع مرگ مى‏شود: مرگ سفيد و سرخ. مرگ سرخ با شمشير (اسلحه) است و مرگ سفيد با طاعون است».(36)

امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد: «براى قائم آل محمد، دو غيبت است كه يكى طولانى‏تر از ديگرى است. در آن دوران، مردم را مرگ و كشتار فرا مى‏گيرد».(37) جابر مى‏گويد: از امام‏باقر عليه السلام پرسيدم: در چه زمانى اين امر (قيام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف ) روى خواهد داد؟ امام در پاسخ فرمود: «اى‏جابر! چگونه اين امر تحقق يابد در حالى كه هنوز بين حيره‏(38) و كوفه تعداد كشته‏ها زياد نشده است».(39)

امام صادق عليه السلام فرمود: «پيش از ظهور قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف دو نوع مرگ پديدار مى‏گردد: مرگ سرخ و مرگ سفيد. به اندازه‏اى از انسان‏ها كشته مى‏شوند كه از هر هفت نفر، پنج تن نابود مى‏گردند».(40)

اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: «حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف ظهور نمى‏كند، مگر اين كه يك سوم مردم كشته شوند و يك سوم بميرند و يك سوم باقى بمانند».(41)

از اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيدند: «آيا براى ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف علامت و نشانه‏اى است؟ فرمود: «نعم، قتل فظيع و موت سريع و طاعون شنيع».(42)

و به نقل ارشاد القلوب‏(43): «قتل ذريع» يعنى با سرعت و عالمگير.

و به نقل مدينة المعاجز(44): «قتل رضيع» يعنى لئيم و پست.

و به نقل حلية الابرار(45): قتل «فضيع» يعنى ناگوار.

معناى روايت چنين است:

«آرى، براى ظهور حضرت عليه السلام نشانه‏هايى است، از جمله كشتارهاى عالمگير و ناگوار و پست و مرگ‏هايى سريع و پى در پى و شيوع طاعون».

محمد بن مسلم مى‏گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: «امام زمان ظهور نمى‏كند، مگر اين كه دو سوم مردم جهان از بين بروند». عرض شد: اگر دو سوم مردم كشته شوند، پس چه‏تعداد خواهند ماند؟ فرمود: «آيا راضى نيستيد (و دوست نداريد) از يك سوم باقى‏مانده باشيد؟».(46)

امام صادق عليه السلام فرموده است: «امر (ظهور) تحقق نمى‏يابد تا اين كه نه دهم (910) مردم نابود شوند».(47)

على عليه السلام مى‏فرمايد: «... در آن روزگار از مردم جز يك سوم (13)آنان، كسى بر جاى نمى‏ماند».(48)

پيامبر گرامى اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: «از هر ده هزار نفر، نه هزار و نه صد تن به قتل مى‏رسند و جز تعداد اندكى، جان سالم به در نمى‏برند».(49)

ابن سيرين مى‏گويد: حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف ظهور نمى‏كند تا اين كه از هر نه نفر، هفت تن كشته شوند.(50)

از مجموع روايات نكات زير استفاده مى‏شود:

1. پيش از ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، كشتارهايى رخ مى‏دهد و تعداد زيادى از انسان‏ها كشته مى‏شوند و افرادى كه باقى مى‏مانند كمتر از كشته شدگان هستند.

2. تعدادى از كشته شدگان در جنگ كشته مى‏شوند و تعدادى ديگر به واسطه بيمارى‏هاى مسرى كه به احتمال قوى از كشته‏هاى به‏جا مانده جنگ، توليد شده است، جان مى‏سپارند. هم‏چنين احتمال دارد كه اين گروه به وسيله سلاح‏هاى شيميايى و ميكربى كه بيمارى توليد مى‏كنند، جان دهند.

3. در ميان اقليّتى كه باقى مى‏مانند، شيعيان و دوست داران امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف هستند؛ زيرا آنان هستند كه با مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف بيعت مى‏كنند. نيز در سخن امام صادق عليه السلام آمده بود كه آيا راضى نيستيد از يك سوم باقى مانده باشيد؟

(1). طيالسى، مسند، ص‏133؛ ابى‏داود، سنن، ج‏4، ص‏111؛ المعجم الكبير، ج‏2، ص‏101.

(2). بحارالانوار، ج‏36، ص‏335؛ ج‏52، ص‏380.

(3). همان، ج‏52، ص‏154.

(4). عقد الدرر، ص‏152؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏154، 266؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏116؛ الاربعون حديثاً، (ابونعيم) ذخائر العقبى، ص‏135؛ ينابيع المودّه، ص‏426.

(5). عقد الدرر، ص‏94؛ الشيعة و الرجعه، ج‏1، ص‏155.

(6). كمال الدين، ج‏1، ص‏311؛ ابن‏شهرآشوب، مناقب، ج‏2، ص‏297؛ اعلام الورى، ص‏371؛ اثبات الوصيه، ص‏226.

(7). ابن‏حمّاد، فتن، ص‏83؛ ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏51.

(8). حاكم، مستدرك، ج‏4، ص‏520، الحاوى للفتاوى، ج‏2، ص‏65؛ منتخب كنز العمّال، ج‏6، ص‏31 (حاشيه مسنداحمد)؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏293.

(9). احمد، مسند، ج‏2، ص‏636؛ مسلم، صحيح، ج‏4، ص‏2231؛ المعجم الكبير، ج‏9، ص‏410؛ مصابيح السنه، ج‏2، ص‏139؛ عقد الدرر، ص‏236.

(10). نعمانى، غيبة، ص‏235؛ طوسى، غيبة، ص‏274؛ اعلام الورى، ص‏428؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏348؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏540؛ حلية الابرار، ج‏2، ص‏626؛ بشارة الاسلام، ص‏82.

(11). ابن‏ابى‏شيبه، مصنّف، ج‏15، ص‏91؛ مالك، موطأ، ج‏1، ص‏241؛ مسلم، صحيح، ج‏8، ص‏182؛ احمد، مسند، ج‏2، ص‏236؛ بخارى، ج‏9، ص‏73؛ فردوس الاخبار، ج‏5، ص‏221.

(12). عقد الدرر، ص‏334.

(13). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏132.

(14). المطالب العاليه، ج‏4، ص‏348.

(15). شجرى، امالى، ج 2، ص 277.

(16). الفائق، ج‏1، ص‏141.

(17). نعمانى، غيبة، ص‏277؛ طوسى، غيبة، ص‏267؛ اعلام الورى، ص‏427؛ خرائج، ج‏3، ص‏1152؛ عقد الدرر، ص‏65؛ الفصول المهمّه، ص‏301؛ صراط المستقيم، ج‏2، ص‏249؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏211.

(18). بحارالانوار، ج‏52، ص‏348.

(19). ينابيع المودّه، ص‏440؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏125.

(20). بحارالانوار، ج‏52، ص‏348.

(21). ابن‏المنادى، ملاحم، ص‏64؛ ابن‏ابى‏الحديد، شرح نهج البلاغه، ج‏1، ص‏276؛ المسترشد، ص‏75؛ مفيد، ارشاد، ص‏128؛ كنز العمّال، ج‏14، ص‏592؛ غاية المرام، ص‏208؛ بحارالانوار، ج‏32، ص‏9؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏314؛ منتخب كنز العمّال، ج‏6، ص‏35.

(22). شافعى، بيان، ص‏108.

(23). عقد الدرر، ص‏43.

(24). احقاق الحق، ج‏19، ص‏679

(25). كافى، ج‏8، ص‏213؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏246.

(26). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏21؛ كمال الدين، ج‏2، ص‏371.

(27). عقد الدرر، ص‏50.

(28). احقاق الحق، ج‏13، ص‏295؛ احمد، مسند، ج‏2، ص‏371.

(29). طوسى، غيبة، چاپ جديد، ص‏441؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏212.

(30). قرب الاسناد، ص‏170؛ نعمانى، غيبة، ص‏271.

(31). محلّه‏اى در شهر مدينه كه محلّ اقامه نماز استسقا (باران) بود؛ معجم البلدان، ج‏1، ص‏109.

(32). پس از شهادت امام حسين‏عليه‏السلام و قيام مردم مدينه عليه يزيد، اهل مدينه به دستور يزيد قتل عام شدند و در آن واقعه بيش از ده هزار نفر كشته شدند و اين محل همان «حرّة واقم» است؛ معجم البلدان، ج‏2، ص‏249.

(33). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏58.

(34). همان، ص‏59.

(35). فردوس الاخبار، ج‏5، ص‏91.

(36). نعمانى، غيبة، ص‏277؛ مفيد، ارشاد، ص‏359؛ طوسى، غيبة، ص‏267. صراط المستقيم، ج‏2، ص‏249؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏211.

(37). نعمانى، غيبة، ص‏173؛ دلائل الامامه، ص‏293؛ تقريب المعارف، ص‏187؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏156.

(38). شهرى در سه ميلى (شش كيلومترى) كوفه است؛ معجم البلدان، ج‏2، ص‏328.

(39). طوسى، غيبة، چاپ جديد، ص‏446؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏728؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏209.

(40). كمال الدين، ج‏2، ص‏665؛ العدد القويه، ص‏66؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏207.

(41). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏58؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏29.

(42). حصينى، هدايه، ص‏31.

(43). ارشاد القلوب، ص‏286.

(44). مدينة المعاجز، ص‏133.

(45). حلية الابرار، ص‏601.

(46). طوسى، غيبة، چاپ جديد، ص‏339؛ كمال الدين، ج‏2، ص‏655؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏510؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏207؛ الزام الناصب، ج‏2، ص‏136؛ ابن‏حمّاد، فتن، ص‏91؛ كنز العمّال، ج‏14، ص‏587؛ متقى هندى، برهان، ص‏111.

(47). الزام الناصب، ج‏2، ص‏136، 187؛ عقد الدرر، ص‏54، 59، 63 - 65، 237؛ نعمانى، غيبة، ص‏274؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏242.

(48). حصينى، هدايه، ص‏31؛ ارشاد القلوب، ص‏286.

(49). مجمع الزوائد، ج‏5، ص‏188.

(50). ابن‏طاووس، ملاحم، ص‏78.

/ 191