کلام مهدویت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کلام مهدویت - نسخه متنی

علی اکبر رضوان طلب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

کلام (مهدويت)

مقدمه

اعتقاد به ظهور مصلح موعود در زندگى بشر يک فلسفه ى بزرگ است و در شعاع يک قوم يا يک مذهب، محدود نمى شود. انديشه ى رهايى بشر از تاريک ناى فساد و تباهى و هدايت او به سوى روشنايى سعادت و کمال، مخصوص شيعيان و يا مسلمانان نيست. اديان مختلف آسمانى بشارت پيروزى حق بر باطل را داده اند. در مکتب اسلام نيز پيروزى نيروهاى با ايمان و پرهيزگار و حکومت آنان در زمين، با تأکيد فراوان و در موارد گوناگون نويد داده شده است، به طورى که اين مسئله در شمار مسائل ترديدناپذير معارف اسلامى قرار دارد. حال به برخى از پرسش ها که در اين زمينه مطرح است پاسخ مى گوييم.

علل غيبت امام زمان(عج)چيست؟

على اکبررضوان طلب

سرّى از اسرار الهى

غيبت امام زمان (عج)از امورى است که عقل بشر به تنهايى از کشف همه ى اسرار آن ناتوان است و پيوسته مورد سؤال قرار گرفته و فکرها را مشغول نموده است; ولى بايد توجّه داشت که بر اساس برخى روايات، علّت و فلسفه ى واقعى غيبت امام مهدى(عليه السلام)سرّى از اسرار الهى است که حکمت آن بر بندگان پوشيده است و جز خدا و امامان معصوم(عليهم السلام)کسى از آن اطلاع کافى و کامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن حضرت اين مطلب روشن خواهد شد; لذا پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

يا جابر! انّ هذا الأمر امرٌ من أمر الله و سرّ من سرّ الله، مطوّى عن عباده فايّاک والشّک فى أمر الله فهو کفر[1]; اى جابر! (غيبت امام زمان) سرّى از اسرار الهى مى باشد که بر بندگان پوشيده است. مبادا در امر خدا شک کنى، چرا که ترديد در امر خدا کفر است.

عبدالله بن فضل هاشمى روايت کرده است:

از امام صادق(عليه السلام) شنيدم که مى فرمود: همانا براى «صاحب الامر» غيبتى تخلف ناپذير است، به طورى که اهل باطل در آن ترديد مى کنند.

عرض کردم: يابن رسول الله! چرا غيبت مى کند؟

فرمود: به علتى که به ما اجازه نداده اند آشکار سازيم.

عرض کردم: چه حکمتى در غيبت اوست؟

فرمود: همان حکمتى که در غيبت حجّت هاى پيش از او بوده است. حکمت غيبتِ قائم بعد از آمدن خود او ظاهر مى شود، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتى توسط خضر و کشتن آن بچه و تعمير ديوار، براى حضرت موسى(عليه السلام)ظاهر نگشت، مگر موقعى که خواستند از هم جدا شوند.[2]

بنابراين، نمى توان به همه ى اسرار غيبت آن حضرت پى برد; امّا با استفاده از روايات معصومين(عليهم السلام) به برخى از اين حکمت ها اشاره مى کنيم:

الف) آزمايش مردم

چنان که مى دانيم يکى از سنّت هاى ثابت الهى، آزمايش بندگان و گزينش صالحان و پاکان است، به طورى که صحنه ى زندگى همواره صحنه ى امتحان و آزمايش است، تا بندگان در پرتو ايمان و استقامت و تسليم خويش در پيروى از اوامر خداوند تربيت شوند و به کمال برسند و استعدادهاى نهفته ى آنان شکوفا گردد; لذا در برخى از روايات آمده است که فلسفه ى غيبت امام زمان (عج) آزمايش مردم است. در اين زمينه به چند روايت توجّه مى کنيم:

1. رسول اکرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

ذاک الّذى يغيب عن شيعته و اوْليائه غيْبةً، لا يثْبت فيها على القوْل بِامامتِه اِلّا من امْتحَن اللهُ قلْبَه للاْيمان[3]; او (امام زمان(عليه السلام)) کسى است که از ياران و شيعيانش غايب مى شود، غيبتى که در آن کسى در اعتقاد به امامت حضرت ثابت نمى ماند، مگر کسى که خدا قلبش را به ايمان آزموده باشد.

2. امام حسين(عليه السلام) مى فرمايد:

له غيبة يرتدّ فيها اقوام و يثبت على الدّين فيها آخرون... أما انّ الصابر فى غيبته على الأذى والتکذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدى رسول الله(صلى الله عليه وآله);[4] براى امام مهدى (عج) غيبتى است. در اين غيبت برخى از دين برمى گردند و برخى ثابت قدم مى مانند. هر کس در اين غيبت صبر کند و بر مشکلاتى که از سوى دشمنان ايجاد مى شود استقامت کند، به قدرى از اجر خداوند بهره مند مى گردد که گويا در کنار پيامبر(صلى الله عليه وآله) با شمشير با دشمنان جنگيده است.

3. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) ضمن حديث مفصلى مى فرمايد:

مهدى از ديدگان پيروانش غايب مى شود و جز کسانى که خدا دل هاى آنان را شايسته ى ايمان قرار داد، در اعتقاد و امامت او استوار نمى مانند.[5]

4. امام صادق(عليه السلام) فرمود:

ان الله عزّوجلّ يحبّ أنْ يمتحن الشيعة[6]; خداى عزّوجلّ دوست دارد شيعه را امتحان کند (غيبت امام مهدى(عج) امتحان پيروان و شيعه است).

ب) آزادى از بيعت طاغوت هاى زمان

در برخى از روايات اسلامى آمده است که علّت و حکمت غيبت امام مهدى(عليه السلام) اين است که آن حضرت به وسيله ى غيبت از يوغ بيعت با طاغوت هاى زمان آزاد مى شود و بيعت با هيچ حاکمى را بر عهده ندارد، تا بتواند در زمان قيام خود آزادانه تلاش کند. ديگر امامان، از روى تقيه، حکومت ها را به رسميت مى شناختند، ولى امام مهدى(عليه السلام)مأمور به تقيه نيست و به همين جهت با حکومت ها و طاغوت هاى زمان بيعت نمى کند. اگر غيبت آن حضرت نباشد، اين امر شدنى نيست.

امام حسن مجتبى(عليه السلام) در اين باره فرمود:

ما منّا احد الّا و يقع فى عنقه بيعة لطاغية زمانه الّا القائم الّذى يصلّى روح الله عيسى بن مريم خلفه فانّ الله عزّوجلّ يخفى ولادته و يغيب شخصه لئلّا يکون لاحد فى عنقه بيعة...[7]; هر کدام از ما (امامان اهل بيت(عليهم السلام) ) در زمان خود بيعت حاکمان و طاغوت هاى زمان را از روى تقيه به عهده گرفته ايم، مگر امام مهدى(عليه السلام) که عيسى بن مريم به امامت آن حضرت نماز مى گذارد. خداوند ولادت او را مخفى نگه داشت و براى او غيبتى در نظر گرفت، تا زمانى که قيام مى کند بر گردنش بيعت حاکمى نباشد.

ج) حفظ جان امام مهدى (عج)

خداوند به وسيله ى غيبت امام دوازدهم(عليه السلام) جانش را از شر دشمنان حفظ نموده است. اگر غيبت امام مهدى(عليه السلام) نبود، «معتمد» عباسى که به خون آن حضرت تشنه بود، امام مهدى(عليه السلام)را نيز، مانند پدران بزرگوار آن حضرت، شهيد مى کرد و زمين از حجت خداوندى خالى مى شد.

در اين باره روايات فراوانى از امامان معصوم(عليهم السلام) به ما رسيده است; از جمله امام پنجم(عليه السلام)فرمود:

انّ للقائم غيبة قبل أن يقوم، قال: قلت: و لم؟ قال: يخاف[8]; براى قائم ما (امام مهدى(عليه السلام)) قبل از آن که به پاخيزد غيبتى است.

راوى پرسيد: براى چه؟ حضرت فرمود: به جهت اين که ترس از کشته شدن او وجود دارد.

گفتنى است با توجه به متن و مدلول التزامى روايات، حکمت هاى ديگرى براى غيبت آن حضرت ذکر شده است که براى اطلاع بيش تر مى توان به کتاب هاى الغيبة شيخ طوسى و الغيبة نعمانى و کمال الدين و تمام النعمة، رجوع کرد.

انتظار در تکامل جامعه ى اسلامى چه نقشى دارد؟

محمد رضا بهدار

انتظار فرج، ترکيبى است از ايمان واعتقاد قلبى به ولايت و ظهور قطب عالم امکان; ذوق و شوقى است براى نايل شدن به دنيايى پاک و مسالمت آميز در سايه سار زلال منجى عالم بشريت; آرزويى است براى تشکيل و اقتدار حکومت واحد جهانى تحت سيطره ى مصلح عالم; انزجار و تنفرى است از همه ى مفاسد و تباهى هايى که فرج آن امام بت شکن را به تعويق مى اندازد; تلاش و کوششى است براى مهيا و مستعد کردن خود و جامعه ى خويش براى درک و تحمل ظهور آخرين سفير الهى; و در يک جمله، انتظار، شعله اى است برافروخته در قلوب منتظران که هم سوختوسوزى است از فراق يار، هم نورى است پرفروغ براى آينده اى روشن و پراميد.

آنچه قبل از هر چيز در باب نقش انتظار در تکامل جامعه ى اسلامى حايز اهميت است، معنا و تصورى روشن و مناسب از مفهوم«انتظار» است. هيچ شکى نيست که اگر فقط به معناى سطحى انتظار اکتفا کنيم، نه تنها هيچ نقشى در تکامل جامعه ندارد، بلکه مضر و منحرف کننده نيز خواهد بود و چه بسا جامعه يا گروهى را به انحطاط و تباهى بکشاند. اما اگر انتظار را به معناى حقيقى کلمه و با خصوصيات و شرايط ويژه اش در نظر بگيريم و بين منتظر سطحى و دروغى و منتظر واقعى تمايز قايل شويم، آنوقت مى توان، هم براى شخص و هم براى جامعه، راهى روشن و پرفروغ را که همه ى انسان ها در آن به سعادت و تکامل مى رسند، ترسيم کرد. منتظران واقعى کسانى هستند که اولاً، در اصلاح و تربيت نفوس خويش کوشش و جديت کنند و خود را به اخلاق و رفتار نيک اسلامى آراسته سازند و به تمام وظايف فردى و اجتماعى خويش عمل کنند و احکام و دستورهاى الهى را به کار بندند; ثانياً، تمام احکام و برنامه هاى اجتماعى و سياسى و اقتصادى اسلام را استخراج و به طور کامل اجرا کنند و نتايج درخشان آن را عملاً در انظار جهانيان مجسم سازند[9] و به همه ى عالميان آثار رشد و شکوفايى و موفقيت هاى خود را در همه ى عرصه هاى اجتماعى، سياسى، فرهنگى و اقتصادى عرضه کنند و به خوبى نشان دهند که هدف عالى دين اسلام و آن امامى که ما منتظرش هستيم چيزى جز رشد و کمال و به سعادت رساندن آنها نيست.

به بيان ديگر، آنچه از يک منتظر حقيقى در زمان غيبت متوقع است همان رفتار و اعمال و وظايفى است که شخص در زمان امامِ حاضر بايد به آنها پايبند و ملتزم باشد و چه بسا مسئوليت و رسالتش بسيار مهم تر و سخت تر باشد. از پيامبر(صلى الله عليه وآله)نقل شده است که:

اَفضَلُ اعمال اُمَّتى اِنتِظارُ الفَرَج;[10] با فضيلت ترين اعمال امّت من، انتظار فرج است.

به هرحال، وظايف يک منتظر واقعى آن قدر سنگين است که در روايات آن را به کسى تشبيه کرده اند که در ميدان جنگ به مبارزه مشغول است و در خون خويش مى غلتد. على ابن ابى طالب(عليه السلام) مى فرمايد:

المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فى سبيل الله;[11] کسى که در انتظار دولت ما باشد مانند کسى است که در راه خدا به خون خويش مى غلتد.

با عنايت به اين چند نکته، در رابطه با نقش و فوايد انتظار در تکامل جامعه ى اسلامى به مواردى اشاره مى کنيم:

1. ايجاد روح اميد و نشاط در جامعه

همه ى افراد بشر در زندگى اجتماعى و فردى خود مرهون نعمت انتظارند و اگر روح اميد به آينده از آنها گرفته شود، زندگى مرده و بى روح و بى هدف خواهد بود. حال آنچه مورد انتظار است، به ميزان خواست و اراده ى مختلف مردم، متعدد و متفاوت خواهد بود و هرچه هدف يا خواسته مقدس تر و عالى تر باشد، انتظارش نيز ارزنده تر و عظيم تر است، و از آن جا که هر انتظارى با يک نوع حرکت و کار و تلاش همراه است، آن فعاليت و کوشش هم از چنين منتظرى، يقيناً مقدس و باارزش خواهد بود. از اين جاست که اجتماع مسلمين، به خصوص جامعه ى شيعى، بايد به عقيده و انتظار خود افتخار و تفاخر کند; چرا که منتظر مولا و آقايى است که عزيزترين و باعظمت ترين موجود روى اين کره ى خاکى است; کسى که قطب عالم امکان و رکن آسمان و زمين است و ولايت امر امت را بر عهده مى گيرد و جهات مادى و معنوى انسان ها را در بالاترين حد امکان تأمين مى نمايد.

در هر تقدير، ملت و امتى که همواره از صبح تا شام، زندگى و کسب و کار خود را در همه ى زمينه ها، اعم از اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و سياسى و نظامى دنبال مى کنند و هميشه به اين اميد هستند که روزى فرا خواهد رسيد که انسان پاک و معصوم و کامل، از سلاله ى پاک پيامبر ختمى مرتبت(صلى الله عليه وآله) و ائمه ى اطهار(عليهم السلام)ظهور خواهد کرد و در ميان آنها خواهد بود و به مشکلاتشان رسيدگى خواهد کرد، با نشاط و ذوق و شوق بيش ترى به فعاليت و کار مشغول مى شوند. آرى اميد به روزى که در آن خبرى از فقر و بدبختى نيست; سخنى از تبعيض و اختلاف و شکاف طبقاتى نيست و مرزهاى فقير و غنى و مستضعف و مرفه از بين مى رود و همه ى مردم، به طور يکسان و برابر، بدون هيچ دغدغه و مشکلى، از همه ى امکانات رفاهى و فرهنگى و اقتصادى و امنيتى بهره مند مى گردند. همين امر سبب مى شود که جامعه ى کنونى، هم پرنشاط و پرطراوت و اميدوار بماند و هم در برابر سختى ها و کمبودهاى فعلى، صبر و شکيبايى و تحمل داشته باشد.البتّه بايد توجه داشت که هدف عالى اسلام و تشکيل حکومت الهى، منحصر در موارد اقتصادى و سياسى و فرهنگى نيست، بلکه غايت متعالىِ آن چيزى نيست جز همان غرضى که خداوند براى خلقت انسان در نظر داشته، يعنى کمال و رشد و سعادت ابدى انسان ها و راه يافتن به مقام لقاى الهى.

نتيجه آن که، انتظار فرج و اميدوار بودن به تحقق وعده ى الهى، باعث شادابى و بيدارى و رشد و بالندگى يک جامعه خواهد بود; و اين همان چيزى است که از قبل، خداوند متعال وعده اش را به انسان هاى صالح داده است:

(وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ);[12] و همانا در زبور، پس از ذکر (تورات) نگاشتيم که زمين را بندگان شايسته ى من به ارث مى برند.

2. ايجاد پايدارى و مبارزه در برابر ظلم و ستم طاغوت ها

شايد مهم ترين عاملى که باعث شده مسلمانان، از ابتداى ظهور اسلام تا کنون، از جنگ و مبارزه با ظلم و ستم ظالمين و مستکبرين و خائنين به جان و مال و عرض مردم، يک قدم کوتاه نيايند و همواره از فساد و تباهى طاغوت ها منزجر و معترض باشند، مسئله ى انتظار است; يعنى اميد به فرا رسيدن روزى که منجى عالم بشريت ظهور مى نمايد و داد مظلومين و ستم ديدگان را از ظالمين مى ستاند و اسلام ناب بر کفر و طاغوت ها پيروز مى شود و پرچم توحيد و عدل در سراسر گيتى به اهتزاز در مى آيد.

آرى همين نويدها و وعده ها بود که مسلمانان را از ديرباز در برابر حوادثى، مثل تسلط خلفاى بنى اميه و بنى عباس، جنگ هاى صليبى، بدرفتارى ها و خشونت ها عليه شيعيان، و در عصر خودمان طاغوت هايى مثل رژيم ستم شاهى و بالاخره استعمار قرن اخير و....همواره پايدار و شکيبا نگه داشت; و همين امر (انتظار) باعث مى شد که مسلمانان عليه نظام هاى استعمارگر و استکبار و طاغوت به مبارزه و پيکار و جهاد برخيزند که در نتيجه ى اين جهاد و شهادت ها و مقاومت ها، پيروزى هاى فراوانى به ارمغان رسيده است و در نهايت امر وعده ى الهى در پيشوايى و حاکم شدن مسلمين مستضعف بر جهان تحقق خواهد يافت:

(وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ...);[13] و چنين مى خواهيم که بر آنانى که در زمين به استضعاف گرفته شده اند، منت گذاشته و آنان را پيشوايان و وارثان زمين سازيم و آنها را در زمين تمکن دهيم.

حاصل آن که، امتى که اين چنين به انتظار روز موعود نشسته و همواره داراى روحيه ى مبارزه و جهاد و ايثار و شهادت طلبى در برابر ظالم و طاغوت ها باشد، هميشه رو به رشد و تکامل و بالندگى خواهد بود; زيرا پيروزى هاى خويش را مرهون آمادگى روحى خود با اصلاح نفس، و نيز آمادگى دفاعى جامعه با فراهم کردن تجهيزات نظامى و امکانات جنگى مى داند.

3. انتظار در گرو زنده نگه داشتن و عمل به وظايف و دستورهاى اسلام

وقتى قرار است شخص يا ملتى خود را از منتظران واقعى آن«مصلح آخرالزمان» بدانند، به ناچار بايد خود را از هر نظر به آمادگى کامل برسانند; و اين خود باعث رشد و شکوفايى جامعه ى دينى مى شود. از اهم وظايف مسلمين در حال انتظار، عمل به احکام و برنامه هاى سعادت بخش اسلام در تمام ابعاد و زمينه ها (اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى، سياسى، نظامى و...) است.

بدين جهت براى اين که زمينه و اسباب ظهور حضرت ولى عصر(عج) بيش از پيش فراهم آيد، هم بر علما و متخصصين و کارشناسان علوم لازم است که براى ارائه ى برنامه هاى ناب اسلام به همه ى جهانيان، آستين همت را بالا بزنند و از هيچ تلاش و کوششى دريغ نورزند[14] و هم ساير افراد عادى جامعه، بايد به نوبه ى خود، مطابق دستورهاى شرع عمل نمايند و همواره خود را به احکام نورانى اسلام در همه ى ابعاد آراسته و مزين کنند، تا قلب مبارک امام عصر(عج) را از خود و جامعه ى خويش راضى نگه دارند. در حديثى نورانى از حضرت امام صادق(عليه السلام)آمده است:

... هر کسى که دوست دارد از اصحاب قائم (عج) باشد، پس هر آينه منتظر باشد و (بر محور) پارسايى و محاسن اخلاقى عمل کند و در حالى که منتظر است در اين راه بکوشد...[15]

4. انتظار و مبارزه با فساد و فحشا و منکرات

از آن جا که يکى از معانى مهم انتظار، نارضايتى و انزجار از وضع موجود، يعنى فساد و فحشا و گناه و ظلم و....است و از طرفى، منتظر واقعى معتقد است براى تسريع و تعجيل در فرج مهدى موعود(عج)، بايد زمينه و مقدمات و اسباب ظهور را فراهم کرد، (يخرج الناس من المشرق فيوطئون للمهدى يعنى سلطانه)[16] لذا همه ى افراد جامعه، علاوه بر اصلاح نفس خود و خانواده ى خويش، نبايد نسبت به گناهان و زشتى ها و پليدى هاى جامعه ى خويش غافل باشند و بايد همواره با امربه معروف و نهى ازمنکر با فساد و فحشا و هرگونه منکر و گناهى به مبارزه برخيزند; چرا که با عمل به اين واجب الهى، همه ى فرايض تحقق مى يابند و احکام الهى به درستى عملى مى شوند. پس، از آن جا که يکى از اهداف مهم ظهور امام عصر (عج)، همين امر است مؤمنين با اقتدا به مولاى خويش از اين وظيفه ى مهم غفلت نمى کنند. خداوند خطاب به مؤمنين مى فرمايد:

بايد از شما امتى به وجود آيد که مردم را به خوبى دعوت نمايد و امربه معروف و نهى ازمنکر کند.[17]

بى ترديد امتى که به دنبال کسب رضايت آن سرور حقيقى و منتظر ظهور ايشان است، با تمام قوا و امکانات خود با هرگونه فساد و منکرى که جامعه ى دينى را آلوده و آن را از الطاف و برکات آن بزرگوار بى بهره و محروم مى کند و باعث به تعويق افتادن ظهور مى شود به شدت مبارزه مى کند.

نتيجه ى بحث آن که، جامعه ى منتظرى که داراى روحيه اى پرنشاط و اميدوار کننده است و همواره با هرگونه طاغوت و ظلم و استبداد و گناه و منکرى در مبارزه و ستيز است و در احياى برنامه ها و دستورهاى اسلام به کار و کوشش مشغول است، طريقى جز طريق رشد و تکامل و سعادت نمى پويد.

اين که مى گويند « دوران ظهور حضرت ولى عصر (عج) زمان تکامل جامعه ى بشرى است» يعنى چه؟

سيد هبت الله صدرالسادات زاده

يکى از خواست هاى بنيادين بشر خسته ى امروز، يافتن دورنمايى از آينده اى روشن و پراميد است که از بدو پيدايش انسان و هبوط حضرت آدم تاکنون، بشارت فرا رسيدن آن داده شده است; آينده اى درخشان که شکوه و عظمت آن دل هاى مالامال از انتظار و شوق را مدهوش خود کرده و همين جذابيت، بستر طرح پرسش هاى گوناگونى درباره ى آن شده است. يکى از اين پرسش ها درباره ى چگونگى و ابعاد تکامل بشرى در آن دوران طلايى است.

براى يافتن پاسخى مناسب، نخست لازم است تصوير روشنى از واژه ى تکامل داشته باشيم. بايد توجه داشت هر موجودى زمينه ها و استعدادهاى وصول به فعليت هايى را دارد که متناسب با آن و سازگار با طبيعت و سرشت و استعدادهاى درونى اش هستند; از اين رو کمال هر چيز عبارت است از: «رسيدن شىء به فعليت و وضعيتى که با آن ملايم و سازگار باشد.»[18] بنابراين، تکامل بشر و جامعه ى بشرى به معناى شکوفا شدن و به فعليت رسيدن همه ى امکان ها و استعدادها و ظرفيت هاى آن است. از طرفى بايد توجه داشت که بشر و جامعه ى بشرى داراى استعدادهاى متعدد و متنوعى است که تکامل حقيقى، با شکوفايى و به فعليت رسيدن همه ى آنها تحقق مى يابد. از آن جا که بشر موجودى دوبعدى است، برخى از اين استعدادها و در نتيجه، برخى از اين ابعاد تکامل، ناظر به زندگى مادى و برخى ديگر، ناظر به بعد معنوى و اخلاقى بشر است; از اين رو، تکامل حقيقى بشر، که وعده ى تحقق آن در عصر ظهور داده شده است، همه ى جنبه هاى حيات بشرى را در برمى گيرد و پاسخ گوى همه ى نيازها و خواسته هاى وى، چه در دايره ى امور معنوى و چه در قلمرو امور مادى خواهد بود. در اين مقاله مى کوشيم تا دورنمايى از مهم ترين ابعاد تکامل جامعه ى بشرى در آن عصر طلايى را به کمک احاديث و روايات به دست آوريم.

1. تکامل فکرى

در زمان ظهور و برپايى دولت کريمه ى امام زمان(عج) سطح انديشه و فکر مردم به نحو چشم گيرى بالا مى رود. امام باقر(عليه السلام) در اين باره مى فرمايند:

اذا قام قائمنا وضع الله يده على رئوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به احلامهم;[19] وقتى که قائم ما قيام مى کند، خدا دست لطفش را بر سر بندگان مى نهد و بدين وسيله عقل هاى پراکنده ى آنها را جمع مى کند و انديشه ى آنان را به حد کمال مى رساند.

2. رشد معنويت و اخلاق

يکى ديگر از جنبه هاى تکامل بشرى در عصر موعود را مى توان در وادى معنويت و اخلاق جست وجو کرد. متأسفانه در دنياى کنونى در کنار توسعه ى صنايع و علوم، شاهد روند نزولى سير بشريت در حوزه ى اخلاق بوده ايم، اما در آن دوران طلايى، رشد جنبه هاى مختلف حيات بشرى، چه مادى و چه معنوى، متوازن خواهد بود. امام حسن(عليه السلام)مى فرمايد:

خداوند در آخرالزمان مهدى را برمى انگيزد و کسى از منحرفان و فاسدان نيست، مگر اين که اصلاح گردد.[20]

حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) از رخت بربستن بدى ها و ناراحتى ها و جاى گزين شدن خير و نيکى به جاى آن در اين دوران خبر مى دهد[21] و در جاى ديگر مى فرمايد:

و لذهبت الشحنا من قلوب العباد; کينه توزى از دل هاى بندگان خارج مى شود.[22]

همه ى اين امور از استقرار و بسط اخلاق و معنويت حکايت دارد.

3. رشد علم و فرهنگ اسلامى

از ديگر موارد پيشرفت و تکامل بشرى در اين دوران، بالا رفتن آگاهى هاى دينى و مذهبى همگان است. امام باقر(عليه السلام)مى فرمايد:

در روزگار مهدى به اندازه اى به شما حکمت و فهم داده خواهد شد که يک زن در خانه اش به طريق کتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت مى کند.[23]

4. جهان شمولى اسلام (دين حق)

يکى ديگر از جنبه هاى تکامل بشرى در عصر موعود، رشد و توسعه و فراگير شدن آيين حق (اسلام) خواهد بود. در اين دوران، اديان دروغين و ساخته ى اوهام بشرى و نيز اديان تحريف شده رخت بربسته و پرتو دين حق سراسر پهناى اين کره ى خاکى را درخواهد نورديد. امام باقر(عليه السلام) در تفسير آيه ى سى و سوم سوره ى توبه مى فرمايد:

... در آن زمان کسى باقى نمى ماند، مگر آن که به رسالت محمد(صلى الله عليه وآله)اعتراف و اقرار کند.[24]

5. شکوفايى اقتصاد و رفاه اجتماعى

در پرتو تحول فرهنگى و اخلاقى بشر و رشد تقوا و نيکى ها، نعمت هاى الهى از هر سو بر بندگان سرازير مى شوند; زيرا اين وعده ى تخلف ناپذير پروردگار است:

(لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ);[25]اگر مردم شهرها و ديارها ايمان آورند و تقوا پيشه کنند، ما برکات زمين و آسمان را بر آنان مى گشاييم.

در پرتو اين عنايت الهى است که يکى از آرزوهاى ديرين بشرى، که همان برچيده شدن و ريشه کن شدن فقر است، تحقق مى يابد. پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) در اين باره مى فرمايد:

هنگامى که حضرت مهدى ظهور کند... اموال و زکات ها را در کوچه ها مى برند، ولى کسى پيدا نمى شود که حاضر به دريافت آنها باشد.[26]

آرى در اين عصر طلايى، فقر رخت بربسته و هيچ ويرانه و ويرانه نشينى باقى نمى ماند. امام باقر(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:

حکومت او شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجينه هاى زمين براى او ظاهر مى گردد و در سرتاسر جهان جاى ويرانى باقى نخواهد ماند، مگر اين که آن را آباد خواهد ساخت.[27]

6. تکامل علمى و تکنولوژى و پيشرفت برق آساى علوم و فنون

در اين عصر، پيشرفت تکنولوژى و علوم به گونه اى برق آسا و غيرقابل مقايسه با دنياى کنونى خواهد بود; به گونه اى که همه ى دستاوردهاى خيره کننده ى جهان بشرى کنونى و آينده در برابر آن بسيار اندک و ناچيز است. امام صادق(عليه السلام)در اين باره مى فرمايد:

دانش بيست و هفت حرف (شاخه و شعبه) است و مجموع آنچه پيامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا آن روز بيش از آن دو حرف را نمى دانند و چون قائم قيام کند، بيست و پنج حرف بقيه را بيرون مى آورد و در ميان مردم منتشر مى سازد و بدين سان مجموعه ى بيست و هفت جزء دانش را نشر مى دهد.[28]

ما با مراجعه به روايات مى توانيم به دورنمايى از برخى از پيشرفت هاى علمى و صنعتى دست يابيم که به آنها اشاره مى کنيم.

الف) پيشرفت صنايع و حل مسئله ى انرژى

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:

هنگامى که قائم ما قيام کند، زمين به نور پروردگارش روشن مى شود و بندگان خدا از نور آفتاب بى نياز مى شوند.[29]

از اين تعبير چنين برمى آيد که مسئله ى نور و انرژى آن چنان حل مى شود که در روز و شب از پرقدرت ترين نورها، که مى تواند جانشين آفتاب گردد، بهره مى گيرند و اين شايد در سايه ى استقرار يک سيستم تکامل يافته ى انرژى اتمى با تصفيه ى کامل از تشعشعات زيانبار آن تحقق يابد; امرى که در حال حاضر بزرگ ترين مشکل استفاده از اين انرژى است.[30]

ب) پيشرفت پزشکى

در آن عصر هيچ بيمارى بدون درمان باقى نمى ماند. امام باقر(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد: هر کس قائم اهل بيت مرا درک کند، اگر به بيمارى دچار باشد، شفا يابد و چنانچه دچار ناتوانى باشد، توانا و نيرومند مى شود.[31]

و در برخى روايات از ريشه کن شدن بسيارى از بيمارى ها خبر داده شده است که چه بسا تحقق آن در پرتو عنايات الهى قابل تفسير باشد. امام سجاد(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:

هنگامى که مهدى قيام کند، خداوند متعال هرگونه بيمارى را از جامعه ى شيعيان برطرف مى کند! [32]

ج) گسترش و پيشرفت وسايل مخابراتى و ارتباط جمعى

يکى ديگر از جنبه هاى پيشرفت بشرى در اين عصر را مى توان در حوزه ى وسايل مخابراتى و ارتباط جمعى دانست که نمونه هاى فعلى آن در جامعه ى کنونى به صورت راديو و تلويزيون و ماهواره ها و غيره است که گسترش و رشد مضاعفى پيدا خواهند کرد. امام صادق(عليه السلام)مى فرمايد:

در زمان قائم، شخص مؤمن در حالى که در مشرق به سرمى برد، برادر خود را که در مغرب است ديده و نيز آن که در مغرب است، برادر خويش را در مشرق خواهد ديد.[33]

و نيز مى فرمايد:

چون قائم ما قيام نمايد، خداوند گوش و چشم شيعيان ما را چنان تقويت مى کند که بين آنها و امام(عليه السلام) پُست و پيک وجود نداشته باشد، به گونه اى که وقتى امام با آنها سخن مى گويد آنان مى شنوند و او را مى بينند و امام در جايگاه خود قرار دارد.[34]

امام باقر(عليه السلام) نيز مى فرمايد:

چون قائم قيام کند، در هر منطقه اى از مناطق زمين، مردى را (به عنوان نماينده) مى فرستد و مى گويد: دستورالعمل تو در کف دست توست، چنانچه امرى برايت پيش آمد که آن را نفهميدى و حکمش را ندانستى، به کف دست خود نگاه کن و بر طبق آنچه در آن است عمل نما.[35]

د) پيشرفت کشاورزى

يکى ديگر از جنبه هاى پيشرفت بشرى در اين عصر، رشد و توسعه ى کمى و کيفى دانش و محصولات کشاورزى است; امام على(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:[36]

حضرت مهدى(عج) شرق و غرب زمين ر ا تسخير مى کند... بدى ها و ناراحتى ها را برطرف مى کند و خير و نيکى جاى گزين آن مى شود; به طورى که يک کشاورز از هر من (3 کيلو) صد من محصول به دست مى آورد; همان گونه که خدا فرمود: در هر سنبلى صد دانه عمل مى آيد و خداوند براى هر کس که اراده نمايد زيادتر مى کند.[37]

البته اين امر با دستاوردهاى کنونى بشر در زمينه ى ژنتيک و کاربرد آن قابل هضم است.

7. گسترش عدالت

يکى از تلخ کامى هاى بشر در طى قرن ها، فقدان عدالت فراگير و حاکميت ظلم و ستم و تبعيض بوده; امرى که نااميدى و سرخوردگى بشرِ تشنه ى عدالت را به دنبال داشته است; اما اين وعده ى پروردگار است که در اين عصر، براى نخستين بار در کل طول عمر زمين و زمينيان، بساط ظلم و ستم و تبعيض برچيده مى شود و ذائقه ى بشرِ تشنه ى عدالت حلاوت شهد دل انگيز عدالت را خواهد چشيد.

امام جواد(عليه السلام) مى فرمايد:

يملأُ الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً;[38] زمين را از عدل و داد پرخواهد کرد پس از آن که از ظلم و ستم لبريز شده باشد.

در پرتو خورشيد فروزان عدالت، هر صاحبِ حقى به حقش خواهد رسيد و دستگاه قضاوت حضرت(عج) اين امر را سامان خواهد داد. حضرت امام باقر(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:

پس از ظهور مهدى(عج) هيچ حقى از کسى بر عهده ى ديگرى باقى نمى ماند، مگر آن که حضرت آن را بازمى ستاند و به صاحبش مى دهد.[39]

8. امنيت عمومى

يکى از مهم ترين مؤلفه هاى به وجود آمدن جامعه اى پيش رفته و پويا، استقرار امنيت همه جانبه و فراگير و پايدار است; امرى که به لحاظ اهميت آن، در روايات ما نعمتى الهى معرفى شده است و اين خواسته ى بشرى به نحو فراگير و همه جانبه تنها در عصر موعود متحقق خواهد شد. امام باقر(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد:

در اين زمان پيرزن ناتوانى از مشرق زمين به مغرب مى رود، در حالى که هيچ کس متعرض او نمى شود.

و در برخى از روايات دايره ى امنيت و حوزه ى آن، حتى فراتر از انتظارات معمول بشرى تعريف شده است. امام على(عليه السلام)مى فرمايد:

هرگاه قائم ما قيام کند، آسمان باران خود را مى بارد و درندگان با چارپايان از در آشتى وارد مى شوند و با انسان ها کارى ندارند، تا جايى که زنى از عراق به شام مى رود، بدون اين که زره اى او را نگران سازد يا از درنده اى بترسد.[40]

اين ها نمونه هايى از جنبه هاى تکامل بشرى در عصر ظهور منجى عالم امکان است که دورنمايى از دورانى طلايى و لبريز از معنويت و رفاه است که پاسخ گوى همه ى خواسته ها و انتظارات بشر در طول اعصار متمادى و بسيار فراتر از آن مى باشد; برهه اى از زمان که همه ى استعدادهاى بشر به فعليت و شکوفايى خواهد رسيد. به اميد آن که ديدگان ما به قامت دل رباى موعود عصرها و نسل ها منور گردد.

[1]. محمد باقر مجلسى، بحالارانوار، (تهران: المکتبة الاسلامية، چ 4، 1362)، ج 51، باب 1، ص 73، حديث 18.

[2]. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، (تهران: چاپ اسلاميه، 1379 ق)، ج 2، ترجمه ى آيت الله کمره اى، ص 482.

[3]. محمد باقر مجلسى، بحالارانوار، ج 36، ص 250.

[4]. همان، ج 51، ص 133، باب 3، حديث 4.

[5]. صافى گلپايگانى، منتخب الاثر، (تهران: مرکز نشر کتاب، 1373 ق)، ص 101، فصل 1، باب 8، ح 4.

[6]. اصول کافى، ج 1، ص 337، باب فى الغيبة، حديث 5.

[7]. محمد باقر مجلسى، همان، ج 51، ص 132.

[8]. همان، ج 52، ص 98.

[9]. ابراهيم امينى، دادگستر جهان، (انتشارات شفق)، ص 251.

[10]. حسن بن شعبه حرانى، تحف العقول، (قم: انتشارات جامعه مدرسين)، ص 37; شيخ صدوق، کمال الدين، (قم: انتشارات دار الکتاب الاسلاميه، 1395 ق)، ج 2، ص 644.

[11]. شيخ صدوق، کمال الدين، ج 2، ص 645.

[12]. انبياء: 105.

[13]. قصص: 5.

[14]. ابراهيم امينى، همان، ص 251.

[15]. محمدباقر مجلسى، همان، ج 52، ص 140.

[16]. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج 51، ص 87، موسسه الوفاء، بيروت، لبنان.

[17]. آل عمران: 104.

[18]. احمد، واعظى، انسان از ديدگاه اسلامى، (انتشارات سمت، چ 1، 1377)، ص149.

[19]. کلينى، الکافى، (تهران: انتشارات دار الکتب الاسلاميه، چ 4)، ج 1، ص 25.

[20]. نجم الدين، طبسى، چشم اندازى از حکومت مهدى، (چاپ سازمان تبليغات اسلامى)، ص206، به نقل از متن الرحمن، ج2، ص42 و اثبات الهداة، ج3، ص524.

[21]. همان، ص 230، به نقل از الشيعة و الرجعة، ج 1، ص 167.

[22]. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 316.

[23]. همان، ج53، ص352.

[24]. محمدبن مسعود عياشى، تفسير عياشى، (تهران: چاپخانه ى علميه)، ج2، ص87.

[25]. اعراف: 95.

[26]. نجم الدين طبسى، همان، ص222، به نقل از: عقد الدرر، ص166.

[27]. امين الاسلام طبرسى، اعلام الورى، (قم: انتشارات دار الکتب الاسلاميه، چ 3)، ص463.

[28]. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، (بيروت: مؤسسه الوفاء، 1404 ق)، ج52، ص336.

[29]. علامه زين الدين على بن يونس نباطى بياضى، الصراط المستقيم، (نجف اشرف: انتشارات کتابخانه حيدريه، ج 1، بى تا)، ج2، ص262.

[30]. ناصر، مکارم شيرازى، مهدى انقلابى بزرگ، (قم: انتشارات هدف، بى تا)، ص277.

[31]. محمدباقر مجلسى، همان، ج52، ص335.

[32]. همان، ص 317.

[33]. همان، ص 391.

[34]. همان، ص 236.

[35]. نعمانى، الغيبة، ص 319.

[36]. نجم الدين طبسى، همان، ص230، به نقل از: الشيعة و الرجعة، ج1، ص167.

[37]. بقره: 261.

[38]. محدث نورى، مستدرک الوسائل، (قم: مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، چ 1، بى تا)، ج12، ص283.

[39]. محمدباقر مجلسى، همان، ص224

/ 1