بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدیدگفتگو درباره امام مهدى، عليهالسلام چرا امام زمان تا كنون ظهور نكرده است؟ قسمتيازدهم شهيد سيد محمدباقر صدر تحقيق: عبدالجبار شراره ترجمه: مصطفى شفيعى مبحثششم [به اين سؤال مىپردازد كه پذيرفتيم امام زمان، عليهالسلام، وجود خارجى داشته و دارد] ولى چرا در طول اين مدت ظهور نكرده است؟ وقتى آن حضرت خود را براى يك دگرگونى اجتماعى آماده ساخته است چه چيز مانع وى شده است كه در دوره غيبت صغرى يا سالهاى پس از آن به ميدان بيايد و غيبتخود را طولانى نسازد; با توجه به اينكه در آن زمان، زمينه و شرايط كارهاى اجتماعى و اصلاحى بسيار آسانتر بوده است. آن حضرت به واسطه رابطه مستقيمى كه بر اثر برنامهريزىهاى خاص در زمان غيبت صغرى با مردم داشت، اين امكان را يافته بود كه ياران خود را گرد آورد و با قدرت، كار خود را شروع كند. قدرتهاى حاكم آن زمان نيز به اين مرتبه از توان و نيروى دهشتناك كه انسان امروزه بر اثر پيشرفت علم و صنعتبه آن دستيافته است، نرسيده بودند. جواب اين است كه هر كارى براى تغيير ساختار جامعه به وقوع پيوندد موفقيت آن بستگى به يك سلسله شرايط و زمينههاى خارجى دارد و تا همه آن شرايط كاملا تحقق نيابد امكان رسيدن به هدف وجود ندارد. البته آن تغييرات اجتماعى كه سرچشمهاى الهى دارد از نظر پيام، ربطى به عوامل خارجى (1) ندارد. زيرا پيامى كه زير بناى اين تغييرات است الهى و آسمانى است و شرايط خارجى در آن مؤثر نيست ولى از جنبه اجرايى به شرايط بيرونى متكى است و موفقيت و زمان انجام آن بستگى به آن دارد و درستبه همين جهتبوده است كه آسمان در انتظار ماند تا پنج قرن از جاهليتبگذرد و آن وقت آخرين پيام خود را به واسطه حضرت محمد، صلىاللهعليهوآله، فرستاد; و با آنكه جهان در دوران فترت نياز شديد به پيامبر داشت ولى به خاطر وابستگى اجرايى به شرايط خارجى در آن تاخير شد. اين عوامل خارجى كه اجراى اصلاحات بدان نياز دارد برخى عبارت است از فضاى مناسب و جو عمومى براى تغييرات مورد نظر و برخى جزئيات كه جنبش انقلابى در پيچ و خمهاى باريك آن را مىطلبد. براى نمونه، انقلابى كه «لنين» در روسيه با موفقيت رهبرى كرد به عامل مهمى مانند جنگ جهانى اول و سستشدن پايه امپراتورى [تزار] وابسته بود كه در ايحاد فضاى مناسب براى انقلاب سهم بسزايى داشت و عوامل جزئى و محدود ديگرى نيز در آن مؤثر بود مانند اينكه «لنين» توانستبسلامت وارد روسيه شود و انقلاب را رهبرى كند كه اگر هر حادثهاى باعث تاخير ورود او شده بود احتمال داشت انقلاب نتواند به اين سرعتحاكم شود. آرى سنت تغييرناپذير الهى بر اين است كه اجرا و ايجاد تغييرات اصلاحى بستگى به عوامل خارجى، فضاى مناسب و جو عمومى داشته باشد و به همين جهتبوده است كه اسلام پس از يك دوره طولانى و پس از چندين قرن، ظهور كرد. پس با اينكه خداى بزرگ، توانايى دارد همه مشكلات و همه سختيها را براى پيام رسانيهاى آسمانى، هموار و با اعجاز فضاى مناسب ايجاد كند، اين روش را انتخاب نكرده است; زيرا امتحان و ابتلا و رنجى كه مايه تكامل انسان مىشود در صورتى تحقق مىيابد كه تحولات، طبيعى و مطابق با شرايط خارجى باشد البته اين مانع نيست كه خداوند در برخى جزئيات دخالت كند، جزئياتى كه در اصل فضاى مناسب مؤثر نيست ولى گاهى براى ايجاد تحرك لازم است مانند كمكها و توجهات غيبى كه خداوند در لحظههاى حساس و بسيار دشوار به اولياى خود مىكند چنانكه: آتش نمرود براى ابراهيم گلستان مىشود (2) و دست آن يهودى پيمان شكن كه شمشير بر روى پيامبر كشيد از حركت مىافتد (3) و يا تندباد شديدى كه چادرهاى كافران و مشركان را زمانى كه در جنگ خندق، مدينه را در محاصره داشتند از ريشه در مىآورد و ترس و وحشت را در دلهاى آنان مىافكند. (4) ما موقعيت امام زمان، عليهالسلام، را با اين ديد بررسى مىكنيم تا دريابيم كه انقلاب او از نظر اجرا همانند همه انقلابها به زمينههاى عينى و خارجى بستگى دارد و بايستى فضاى مناسب موجود باشد از اينرو طبيعى است كه منتظر آن شرايط باشيم و همه مىدانند كه حضرت مهدى كارش محدود به يك منطقه و يك بخش از جهان نيست و رسالتى كه از جانب خداوند بزرگ بر دوش او گذاشته شده، جهانى است و بايستى همه بشريت را از تاريكى ستم به روشنايى عدل، رهنمون گردد. (5) براى اجراى چنين تحول بزرگى تنها وجود رهبر صالح كافى نيست و گرنه در همان زمان پيامبر اين شرط وجود داشت. پس اين تحول بزرگ، فضاى مناسب جهانى مىطلبد كه همه زمينههاى خارجى لازم براى انقلاب عمومى در آن وجود داشته باشد. عامل اساسى در ايجاد اين فضاى مناسب و پذيرش پيام جديد عدالت از طرف مردم همانا احساس پوكى و پوچى است كه انسان متمدن آن روز خواهد كرد و منشا اين احساس، تجربههاى مختلف بشرى از تمدن است; تمدنى كه جنبههاى منفى آن پشت او را خم مىكند و به آنجا مىرسد كه مىفهمد شديدا نياز به كمك دارد و از عمق جان، توجه خود را به عالم غيب يا منبعى مجهول، معطوف مىدارد. اما از نظر پيشرفتهاى مادى مىتوانيم بگوييم در آينده شرايط براى رساندن پيام به جهانيان بهتر از گذشته است; زيرا بخشهاى مختلف دنيا به هم نزديك مىشوند، مردم مىتوانند با هم ارتباط برقرار كنند و وسايلى كه يك سازمان مركزى براى آگاهسازى ملتها از رسالت جديد بدان نياز دارد، در دسترس مىباشد. اما آنچه در سؤال به آن اشاره شده كه هر چه بيشتر در ظهور آن حضرت تاخير بيفتد، ابزار و آلات جنگى پيشرفتهتر خواهد شد، درست است ولى اين ابزار و آلات مادى براى كسانى كه روحيه خود را باختهاند و از درون پوسيدهاند به چه كار مىآيد؟ چه بسا در طول تاريخ كه كاخ يك تمدن بزرگ با اولين تلنگر فرو ريخته است، چرا؟ براى اينكه چنين بنايى در واقع از قبل فرو ريخته بوده است و هيچگونه پشتوانه و تكيهگاهى نداشته است. (6) پىنوشتها: 1. على رغم اينكه شهيد صدر (ره)، در اينجا به عوامل خارجى و نقش آن در پيروزى انقلابها، اهميت مىدهد - كه دركى عميق از عوامل اجتماعى و روانى است - ولى ايشان نظريه جديدى درباره فهم تغييرات اجتماعى كه از ناحيه رسالتهاى آسمانى پديدار مىگردد، عرضه داشته است كه از جهت رسالت و پيام، قانون خاصخود را دارد و از جهت موفقيت اجرا وابسته به عوامل خارجى است. مقصود از عوامل خارجى، حالتسياسى و اجتماعى مردم، واقعيتهاى بينالمللى و تواناييهاى مردم در بهرهورى از امكانات ذاتى و استعدادهاى روحى است. 2. اشاره به كلام خداست «قالوا حرقوه و انصروا الهتكم ان كنتم فاعلين. قلنا يا نار كونى بردا و سلاما على ابراهيم. و ارادوا به كيدا فجعلناهم الاخسرين.» سوره انبيا، (21)، آيه 68 - 70 يعنى: گفتند او را بسوزانيد و خدايان خويش را يارى كنيد، اگر كنندهايد. گفتيم. اى آتش بر ابراهيم سرد و سلامتباش. و خواستند درباره او چاره بد سازند پس آنان را زيانكارتر ساختيم. 3. تفسير ابن كثير ج2، ص33; مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار ج18، باب معجرات پيامبر، صلىاللهعليهوآله، صفحات47، 52، 60 و 75. 4- تاريخ طبرى، ج2، ص244، حوادث سال پنجم هجرى. 5- چنانكه حديثشريف نبوى تصريح مىكند: «لو لم يبق من الدنيا الا يوم لطول الله ذلك اليوم حتى يبعث رجلا منى او من اهل بيتى يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا» يعنى: اگر از دنيا يك روز بيشتر باقى نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانى مىسازد تا مردى از من - يا از اهلبيت من - مبعوث كندكه زمين را پر از عدل و داد كند پس از آنكه پر از ظلم و ستم شده باشد. (التاجالجامع للاصول، منصور على ناصف، ج5، ص360.) 6- ما در ابتداى دهه نود مصداق اين گفته شهيد صدر را بخوبى ديديم گفته ايشان مستند به درك عميق ايشان از جامعه بشرى بود; اتحاد جماهير شوروى كه يكى از دو قطب حاكم بر جهان بود چگونه بسرعت از هم پاشيد به گونهاى كه چيزى از آن باقى نماند.