تقويم شمسي تاريخ اسلام
علي زماني قمشهاي اشاره:اگر خوانندگان عزيز در نظر داشته باشند، قسمت هفتم بحث تقويم شمسي تاريخ اسلام زير عنوان «تحقيقي در تعيين روز عاشورا» در شماره 11 سال 35 درج شده بود، اينك نظر خوانندگان گرامي را به ادامه آن بحث جلب ميكنيم:مرحوم علاّمه «مجلسي» بنا به روايتي تولّد امام سجاد عليهالسلام را روز پنجشنبه 5 شعبان سال 38 هجري قمري دانسته و «كليني» قدسسره نيز اين سال را انتخاب كرده است، مجلسي در روايت ديگري سال 37 را ذكر و از «مناقب» ولادت با سعادت آن حضرت را روز پنجشنبه نيمه جماديالثاني نگاشته است، و همچنين گفته شده روز 15 جماديالأولي سال 36 آن حضرت ديده به جهان گشوده است، و از همه اقوال چنين برميآيد كه ايشان در مدينه طيّبه روز پنجشنبه يا جمعه يا شنبه 5، يا7، يا 9 شعبان، يا نيمه جماديالثانية و يا نيمه جماديالاُولي سال 36، يا 37، يا 38 هجري ديده به جهان گشوده است.مورخان، در ميان اقوال ياد شده به دو قول اعتماد كردهاند: يكي آن كه روز پنجشنبه 15 جماديالثاني سال 38 آن با سعادت پا به عرصه گيتي گذاشته است1. بر اين پايه با حساب گردش خورشيد در برجهاي شمسي برابر است با روز بيست و هشتم آبان 37 شمسي (28/8/37)، واين درحالي است كه از مبدأ تاريخ هجري اسلام 13275 روز گذشته است. قول دوم عبارت است از پنجم شعبان سال 38 كه برابر است با هفدهم ديماه سي و هفت شمسي (17/10/37) يعني، 13324 روز از آغاز تاريخ هجرت سپري شده است.نام مادر
مشهور است كه نام مادر آن حضرت «شهربانو» است، ولي در كتب تاريخ و زندگي ائمه عليهمالسلام نام مادر امام چهارم سخت مورد اختلاف است و علاوه بر «شهربانويه» از دوازده نام ديگر نيز همچون «شاه زنان؛ جهانشاه؛ شهرناز؛ جهانبانويه؛ فوله؛ سلافه؛ غزاله؛ برّه؛ سلامه و...» سخن به ميان آمده است2.گذشته از اختلاف در نام مادر آن حضرت، تاريخ تولد امام چهارم با نام مادر او كه مشهور انتخاب كردهاند، همخواني ندارد. زيرا از طرفي مورخان نوشتهاند امام باقر عليهالسلام فرموده است: چون دختر «يزدگرد» آخرين پادشاهان فارس را در مدينه نزد «عمر» آوردند، همه دختران مدينه به تماشاي جمال آنان بيرون آمدند و مجلس از شعاع روي آنان روشن شده بود، و چون عمر خواست به آنان نگاه كند، يكي از آنان گفت: «سياه باد روزگار هرمز» عمر به خشم آمد و گفت: اين گبرزاده مرا دشنام داد و خواست او را آزار كند، اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: سخني را كه نفهميدي چگونه دانستي دشنام است؟ سپس عمر دستور داد در ميان مردم ندا كنند تا او را بفروشند، حضرت علي عليهالسلام فرمود: فروختن دختران پادشاهان جايز نيست هرچند كافر باشند ولي بر او مردي از مسلمانان را عرضه كن تا با او ازدواج كند و مهريه او را از عطاي آن مرد از بيتالمال حساب كن، عمر پذيرفت و گفت: يكي از اهل مجلس را اختيار كن، «جهانشاه» آمد و دست بر شانه امام حسين عليهالسلام گذاشت، سپس اميرالمؤمنين عليهالسلام با زبان فارسي از او پرسيد: چه نام داري اي كنيزك؟ گفت: «جهانشاه» امام فرمود: بلكه «شهربانويه»، گفت: اين نام خواهر من است، حضرت علي عليهالسلام با زبان فارسي فرمود: راست گفتي، سپس رو به امام حسين عليهالسلام كرد و فرمود: او را نيكو محافظت كن و مورد احسان خويش قرار ده كه به زودي براي تو فرزندي خواهد آورد كه بهترين اهل زمين باشد پس از تو، و اين مادرِ اوصياء طيّبه من است.پس حضرت علي بن الحسين عليهالسلام از او به هم رسيد واز اينرو به او «ابنالخِيَرَتين» گفته ميشد بدين معنا كه خداوند از بهترين عرب بنيهاشم واز بهترينِ عجم فارسيان را برگزيده است3.تأمّل
اگر ما تولد آن حضرت را حتي سال 36 بدانيم (نه در سال 38 كه بر آن اعتماد كردهاند)، نميتواند اين قضيه در زمان عمر رخ داده باشد، بلكه بايد در زمان عثمان به وقوع پيوسته باشد، از اينرو «سهل بن قاسم» گويد: امام رضا عليهالسلام در خراسان به من فرمود: ميان ما و شما (فارسيان) خويشاوندي برقرار است، گفتم: آن كدام خويشاوندي است اي امير؟ فرمود: چون «عبدالله بن عامر» خراسان را فتح كرد دو دختر از «يزدگرد» پادشاه عجم گرفت و براي «عثمان» فرستاد، او يكي را به امام حسن عليهالسلام و ديگري را به امام حسين عليهالسلام داد، آن را كه امام حسين عليهالسلام به ازدواج خويش درآورد، از او حضرت علي بن الحسين عليهالسلام به هم رسيد و چون آن حضرت زاده شد، او به رحمت الهي واصل گرديد، و آن ديگري نيز هنگام ولادت فرزند اول وفات يافت4.نظر محدّث قمي قدسسره محدث قمي در مقام اظهار نظر گفته است: اين روايت مخالف است با روايت مشهوري كه ميگويد: «شهربانو» را در زمان عمر به مدينه آوردند، بنابراين شايد يكي از راويان اشتباهي كرده (وبه جاي زمان عمر، زمان عثمان را ذكر كرده) است5مناقشه
اولاً: بر فرض كه راوي اشتباه كرده و به جاي زمان عمر، دوران خلافت عثمان را ذكر كرده باشد معذلك، با تاريخ تولد آن حضرت همخواني ندارد، زيرا بايد شهربانو بقيّه خلافت عمر و همه 12 سال خلافت عثمان را حامله نشده باشد، يا اولاد و يا اولادهاي ديگري آورده باشد كه همه از ديد تاريخ پنهان مانده است. و يا بايد مادر آن جناب كس ديگري غير از شهربانو بوده باشد.ثانيا: از سال 14 هجري كه فكر حمله به قادسيه تقويت يافت و به اختلاف تاريخ تا سالهاي 17 تا 19، كه مداين سقوط كرد، يزدگرد به تدريج از «مدائن» به جانب «حلوان» عقبنشيني كرد و بنا به تصريح تاريخ كامل و تاريخ ابن خلدون، قبل از ترك مدائن اهل و عيال و زنان حرم را به حلوان انتقال داد6. و از آنجا به جانب فارس، كرمان و خراسان عقب مينشست و در طي دوران جنگ هرمزان كه تا سال 20 به طول انجاميد و در شوشتر اسير گشت ارتباط با پيك و نامه بين او و يزدگرد برقرار بود و در اين مدت هيچ اثري از اسير شدن دختران او در تاريخ نيست، با اين وجود كه ميبينيم جريان اسارت هرمزان را به تفصيل به نگارش آورده و به عنوان برگي زرين در تاريخ فتوحات اسلام ضبط كردهاند.ثالثا: يزدگرد در طول عقبنشيني ازحلوان به فارس، كرمان و خراسان كه تا سال 31 هجري به طول انجاميد، با ياران و لشگريان وفادار خود با لشگر اسلام در حال جنگ و گريز بود كه سرانجام به اختلاف اقوال در خراسان كشته شد، بنابر اين عليالقاعده بايد اسارت دختران او پس از كشته شدنش كه به سال 31 هجري اتفاق افتاده باشد، و اين تاريخ، مصادف با دوران خلافت عثمان است.رابعا: اگر با سقوط مداين در سال 18 مثلاً، و همراه با عقبنشيني يزدگرد به جانب حلوان، دختران او اسير شده باشند، در اين زمان حضرت امام حسين عليهالسلام 14 ساله است زيرا تولد ايشان سوم شعبان سال چهارم هجري است، و طبعا يك دختر جوان، نوجوان 14 سالهاي را به عنوان شوهر انتخاب نميكند.خامسا: محدث قمي قدسسره از طرفي روايت مشهور را تقويت ميكند كه اين قضيه در زمان عمر اتفاق افتاده است، و از طرف ديگر اصح اقوال در تولد امام سجاد عليهالسلام نيمه جماديالاُُولي سنه سي و شش و يا پنجم شعبان سي و هشت دانسته است7. و حال آن كه بين اين دو قضيه بايد دستكم بيست سال فاصله باشد و اين فاصله با جملهاي كه امام اميرالمؤمنين عليهالسلام خطاب به امام حسين عليهالسلام ميفرمايد: به زودي براي تو فرزندي خواهد آورد كه بهترين اهل زمين باشد، همخواني ندارد. با اين همه هنوز جاي تحقيق و پژوهش در اين زمينه وجود دارد، و الله عالم.خلفاي معاصر امام سجاد عليهالسلام
امام چهارم عليهالسلام با «يزيد بن معاويه، معاوية بن يزيد، مروان بن حكم، عبدالملك مروان، و وليد بن عبدالملك»، معاصر بود. وي در سرزمين كربلا از طرفي به حسب ظاهر براي مدتي اندك بيمار بود و بدين سبب فريضه مقدس جهاد از عهده او برداشته شد تا از اين رهگذر حجت خدا روي زمين باقي بماند.واز طرف ديگر پيامآوري و رسالت خون شهيدان را بر عهده داشت، تا در اداي اين وظيفه مقدس پرده از چهره ناميمون بنياميه بردارد، او در اين راستا به موفقيت كامل دست يافت چنان كه سخنان كوبنده و افشاگرانه او در مجلس ابن زياد و دربار يزيد گوياي اين واقعيت است.دوران زندگي امام سجاد عليهالسلام سراسر آكنده از فشار و اختناق امويان بود، چنان كه يزيد در سال 63هـ به مردم ستمديده و خشمگين مدينه دستور حمله داد و مدينه را به خاك و خون كشيد، خشم مقدس آنان را سركوب كرد و سپس با هجوم به مكه معظّمه، كعبه را ويران كردند.بني اميه حكمرانان ستمگري بر مردم ميگماشتند كه با كوچكترين بهانههاي واهي مردم را با شمشسير و قتل پاسخ ميدادند.مسعودي نوشته است: عبدالملك فردي خونريز بود، عمال و كارگزاران او مانند «حجاج» حاكم عراق، «مهلب» حاكم خراسان «هشام بن اسماعيل» حاكم مدينه همچون خود وي سفّاك و بيرحم بودند، از اين ميان حجاج بن يوسف از همه ستمگرتر و خوريزتر بود وي طي بيست سال فرمانروائي يكصد و بيست هزار مردم را كشت.«هشام بن اسماعيل» كه حاكم مدينه بود، چندان بر مردم سخت گرفت و آن چنان خاندان پيامبر صلياللهعليهوآله را آزار داد كه وقتي وليد بعد از مرگ پدرش به حكومت رسيد، ناچار شد او را از كار بركنار كند8.امام سجاد و برنامههاي ارشادي، تربيتي
امام زينالعابدين عليهالسلام در ظلمتكده جهل و اختناقي كه بنياميه به وجود آورده بودند، توانست برنامههاي ارشادي و تربيتي خود را ضمن اموري سامان دهد.1 - مبارزه منفي عليه دستگاه ستمگر اموي از طريق گريه بر سرور شهيدان و جلوگيري از فراموش شدن آن پديده جانسوز و حادثه جانكاه از دلهاي مردم، وي هنگام ديدن آب، غذا و حتي بريدن سر گوسفند و... ميگريست و مردم را متوجه سياست شوم بنياميه ميساخت. 2 - پند و ارشاد و توجه دادن مردم به خدا، پيامبر، دين، كتاب آسماني وامامت.3 - تربيت صحيح بردگان و آزاد ساختن آنان، پرورش شاگرداني همچون «ابوحمزه ثمالي» و... 4 - انشاء و گشاش درياي ژرف و بيكرانهاي از معارف ناب به عنوان «صحيفه سجاديه» و سرازيرسازي آنها در جانهاي تفتيده و عطشگرفته انسانها، امام عليهالسلام ذدر اين كتاب مقدس معارف ناب توحيدي و پيوند انسان با خدا را به بهترين شيوه بيان ميكند واز جنبههاي سياسي مردم را متوجه خاندان پيامبر و آل ميسازد و از دشمنانشان شديدا ابراز برائت ميكند وي، خلافت را مخصوص جانشينان و برگزيدگان خدا ميخواند و با دلي دردناك خاطرنشان ميسازد كه خدايا ستمگران رهبري امت را به زور غصب و تصاحب كردهاند، تا آنجا كه برگزيدگان و خلفاي تو مغلوب و مقهور گشتهاند... درحالي كه ميبينند احكام تو تغيير يافته، كتاب تو از صحنه عمل دور افتاده، فرائض و واجباتش دستخوش تحريف گشته و سنت(راه و رسم) پيامبرت متروك گشته است.خدايا دشمنان بندگان برگزيدهات از اولين و آخرين، و همچنين اتباع و پيروانشان و همه كساني را كه به كارهاي آنان راضي هستند لعنت كن واز رحمت خود دور ساز9.5 - امام چهارم در بعد اجتماعي رساله زيبا، جالب و فراگير حقوق را بر انسانها به ارمغان آورد.شهادت امام سجاد عليهالسلام
مورخان وفات آن سرور را به اختلاف در روز شنبه 12 محرم يا 18، يا 19، يا 22، يا 25 محرم سال 94، يا 95 به نگارش آوردهاند. و بنا به روايت 12 محرم 94 برابر است با روز دوشنبه 28 مهر 91 شمسي (28/7/91 ش) و بر اين اساس 32968 روز از آغاز تاريخ اسلام سپري گشته است. و بنا به روايت 12 محرم 95 هجري برابر است با روز جمعه 17 مهر، 92 (18/7/92 ش) يعني 33322 روز از مبدأ هجرت گذشته است.به هر روي امام چهارم عليهالسلام با جد بزرگوارش علي بن ابيطالب عليهالسلام دو سال يا زيادتر با عمويش امام مجتبي عليهالسلام ده تا دوازده سال، و با پدرش 23 تا 24 سال، و بعد از پدرش دوران امامتش 33، يا 34 و يا 35 سال طول كشيد، و پس از شهادت در قبرستان بقيع مدفون گشت.1- بحار مجلسي، ج46، ص 2 به بعد - اعيانالشيعة، ج1، ص 629 - محدث قمي، منتهي الآمال ،ج2.
2- همان منابع، به اضافه سيره پيشوايان، ص 233.
3- اصول كافي، ج1، ص 539 - بحار ج46، ص 11 و 8.
4- مدرك قبل.
5- محدث قمي، همان مدرك.
6- ابن اثير، كامل، 2، ص 509 و ج3، ص 119 - تاريخ ابن خلدون، ج2، ص 537 و بعد.
7- مروج الذهب، مسعودي، ج3، ص 91 و بعد.
8- مروج الذهب، مسعودي، ج3، ص 91 وبعد.
9- اعيان الشيعة، ج1، ص 636 و بعد - سيره پيشوايان، ص 244 و بعد.