جای خالی یک گل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جای خالی یک گل - نسخه متنی

الهه قداعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جاى خالى يك گل

الهه قداعى

به نام خدايى كه خالق جهانيان است و محبوب قلوب عارفان . با نام تو آغاز مى‏كنم اى كه به ياد تو و براى تو مى‏نويسم .

انتظار يك درد است . دردى بسيار سهمگين، ولى هر دردى دارويى دارد و داروى اين درد تويى مهدى موعود، اى امام من و اى خاتم امامان!

بدون تو جاى يك گل در روى زمين خالى است گلى كه عطر و بويش و حتى رنگش با تمام گل‏ها متفاوت است . گلى كه از شقايق زيباتر است و از ياس هم . و بويش، بوى محمد (ص) و على (ع) را مى‏دهد .

امام من! تو مى‏دانى كه انسان‏هاى بسيارى با دلى آكنده از اميد، روزگارى است كه انتظارت را مى‏كشند و سجاده‏هايى كه شب و روز براى تقاضاى ظهور تو به درگاه معبود يكتا گشوده مى‏شوند و در اين سجاده‏هاى خيس اشك جاى تصوير تو خالى است .

اى مهدى موعود! من جمعه‏هايم را به ياد تو سر مى‏كنم و مى‏دانم كه تو در يكى از روزهاى جمعه خواهى آمد و آن جمعه زيباترين جمعه تاريخ است‏براى عاشقانت .

عاشقان را منتظر گذاشتن پسنديده نيست ولى ما عاشقان تو دوست داريم انتظارت را بكشيم و دائم از درگاه خداوند، آن سرچشمه هستى آمدنت را بخواهيم و عاجزانه التماس كنيم ظهورت را . و از او بخواهيم كه توفيق ديدار تو را از ما نگيرد و بر ما هم اين لطف را روا دارد وقتى كه تو بيايى طوفان برپاست، طوفان عشق! و حتما مى‏دانى كه در طوفان باران هم خواهد آمد و باران اشك سيل مى‏آفريند . و دل‏هاى تشنه ديدارت غوغا مى‏كنند; زيرا رسيدن به تو رسيدن به عشق هستى است . تو كامل كننده ايمان مؤمنانى و تو درياى شور و عشقى كه روانه‏اى به سوى باورى پاك، ايمانى آهنين و عزمى راسخ . وقتى كه تو بيايى ريز و درشت معناى واقعى عدالت را خواهند فهميد و آن روز است كه عادلان سر بلندند . وقتى كه تو بيايى آسمان به خاطر تو پيداست و خورشيد به خاطر تو نورافشانى مى‏كند و دريا به خاطر تو آبى است و زندگى به خاطر تو زيباست .

الهه قداعى

بوى نفس انتظار

سلام!

راستى «سلام‏» تنها واژه‏اى است كه تكرار نمى‏شود .

مى‏خواهم به عزيزترين عزيزان عالم سلام كنم .

سلامى به گرمى قلب‏هاى تپنده منتظرانت . سلامى به سپيدى ياس‏هاى زندگى و روح سبز نيلوفران شاداب .

مى‏خواهم ساده و صميمى به سادگى سلامم برايتان بنويسم آقا!

آقاجان! نمى‏دانم الان كجا هستيد؟ در كدام ماواى آسمانى مستقر هستيد؟ ولى دعا مى‏كنم هر كجا كه باشيد سالم باشيد .

من و مادر بزرگم هر شب جمعه در كنار قدمگاهى كه در چند مترى خانه‏مان است‏براى سلامتيتان شمع روشن مى‏كنيم و نماز زيارت مى‏خوانيم .

اين روزها كه مى‏گذرد احساس مى‏كنم كه روح سبز شبنم عاطفه در لفافه‏اى از زردى پيچيده شده و آرام در كنار غنچه نرگس نجوا مى‏كند و از بى‏روحى زندگى مى‏گويد . . .

گل اقاقيايى كه در گلدان چشمانم كاشته‏ام خيلى وقت است كه شيرين‏زبانى نمى‏كند . شاپركى كه يك لحظه از قاصدك جدا نمى‏شد مدت‏هاست كه ديگر با او نيست و از «تو» برايم نمى‏گويد .

مهتاب مثل گذشته‏ها با ماه دمخور نيست . خورشيد هم با ابرها قهر كرده . آقاجان! به خدا دلمان براى ظهورتان از ذره هم ذره‏تر شده . آقاجان! از عبور مداوم «جمعه‏» ها دلتنگ شده‏ام .

ستاره‏هاى درخشان آسمان‏هاى تابستان وقتى كه با هم سرودى مى‏خوانند آرام‏تر مى‏خوانند تا من ديگر صدايشان را نشنوم . ديگر براى آنها هم غريبه شدم احساس مى‏كنم در روزهاى بهارى آسمان از يك درد كهنه كه او را آزار مى‏دهد و روح آبى‏اش را مريض كرده، مى‏نالد .

زمين هم آهنگ بخل مى‏نوازد و قصد دارد ما را از تنفس شميم خوش عطر ياس‏هاى سپيد محروم كند . مادرم هم بعضى روزها فراموش مى‏كند به شمعدانى‏ها آب بدهد و هميشه به من مى‏گويد: اگر به شمعدانى‏ها آب بدهى دستان فروتنشان را براى سلامتى «آقا» بالا مى‏برند و رو در روى چشمان رنگين كمانى آسمان با او صحبت مى‏كنند و از «آقا» مى‏گويند و براى او دعا مى‏كنند .

كاش مى‏دانستم كه چطور واژه «انتظار» را براى شاگردانم تفسير كنم كاش كسى براى خودم معلم بود و به من مى‏گفت كه شب جمعه كمى با خودت خلوت كن . . .

كاش مى‏توانستم همصدا با كسى كه صبح جمعه دعاى ندبه مى‏خواند بايك بغل اميد، سبد سبد احساس دلتنگى را از شبستان خموش انديشه‏ام دور بريزم .

احساس مى‏كنم در آن عصر جمعه بارانى كه مى‏آيى شميم تازه نفس ياس‏ها در ذهنم آب‏پاشى مى‏شود . به اميد آن روز كه بيايى .

/ 1