6ـ جايگاه و اهميت هرمنوتيك - چیستی هرمنوتیک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چیستی هرمنوتیک - نسخه متنی

احمد واعظی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

6ـ جايگاه و اهميت هرمنوتيك

در بحث مربوط به قلمرو هرمنوتيك، به اين واقعيت اشاره شد كه هرمنوتيك در كليت خويش و با در نظرگرفتن تنوع نحله‏ها و گرايشها، ميدان وسيعي از فعاليتهاي فكري را پوشش مي‏دهد. اين پوشش و گستره وسيع موجب تلاقي هرمنوتيك با بسياري از حوزه‏هاي تفكر مي‏گردد و شاخه‏هاي متنوعي از دانش را در تعامل با آن قرار مي‏دهد و ميدان وسيعي براي تأثيرگذاري آراء هرمنوتيكي مي‏گشايد.

ديالوگ گسترده هرمنوتيك با ديگر شاخه‏هاي معرفتي تا حد زيادي مرهون توجه هرمنوتيك به دو عنصر زبان و متن است. مباحث مربوط به زبان و تفسير متن، مورد توجه شاخه‏هاي مختلفي از معرفت بشري است. تا جايي كه پل ريكور آن را چاره راه (cross roads) انديشه معاصر مي‏نامد. هرمنوتيك به علت توجه خاصي كه به مقوله زبان و تفسير متن مبذول مي‏دارد، به‏طور طبيعي به كانون اصلي تفكر معاصر بدل مي‏گردد؛ زيرا دانشهايي نظير نقد ادبي، نشانه‏شناسي (semiotics) فلسفه زبان، فلسفه تحليلي و الهيات، ارتباط گسترده‏اي با مقوله زبان و يا فهم متن دارند و هرمنوتيك و به‏طور خاص هرمنوتيك فلسفي به علت طرح ديدگاههاي راديكال و انقلابي چالش‏هايي را در اين حوزه‏ها ايجاد كرده است و مشتغلين به اين زمينه‏هاي علمي را تحت تأثير خويش قرار داده است.

هرمنوتيك فلسفي آلماني، به زعامت هيدگر و گادامر در باب ماهيت فهم آدمي ايده‏هايي را مطرح ساخت كه نه تنها فيلسوفان و معرفت‏شناسان، بلكه متكلمين و ناقدين ادبي و حتي عالمان علوم تجربي را به چالش فراخواند و ديدگاه‏هاي سنتي و مقبول آنان را به نقد كشيد. اين ايده‏ها همان‏طور كه يك مورّخ يا هنرشناس را به تكاپوي علمي در ردّ يا قبول مي‏كشاند، متكلم و عالم علوم ديني را نيز تحت تأثير قرار مي‏دهد؛ زيرا برخي پيش‏فرضهاي مقبول در باب امكان دستيابي به فهم عيني و امكان فهم مطلق و غيرنسبي را به چالش مي‏كشد.

هرمنوتيك پل‏ريكور با گسترشي كه به مفهوم متن (text) مي‏دهد و همه امور مشتمل بر نماد و سمبل را متن مي‏خواند و حتي رؤيا و اسطوره‏هاي ديني را متن مي‏نامد، عملاً قلمرو هرمنوتيك را بسيار گسترش مي‏دهد؛ زيرا از نظر او هرگونه معناشناسي و تأويل سمبلها، نوعي پديدارشناسي و در نتيجه نوعي هرمنوتيك است و البته هرمنوتيك عام اگر بخواهد به وجود آيد، بايد در جهت دستيابي به معيارهاي عام حاكم بر اين انواع پديدارشناسي‏ها باشد.

اين گسترش قلمرو نظير هستي‏شناسي فهم گادامر به جهت عموميت و شمول، هرمنوتيك را با مباحث و علوم متعددي درگير مي‏كند و اين تعامل و درگيري گسترده به طور طبيعي بر اهميت و جايگاه هرمنوتيك مي‏افزايد؛ زيرا در دانشهاي مختلف اين احساس به وجود مي‏آيد كه بي‏نياز از اطلاع از دستاوردهاي هرمنوتيكي نيستند و بايد در مقابل آموزه‏هاي آن موضع‏گيري نظري نمايند.

هرمنوتيك امروزه در علوم اجتماعي و انساني اهميت خاصي يافته است و به عنوان مركزي در فلسفه علوم اجتماعي بدل شده است. آغاز اين اهميت به بصيرتي برمي‏گردد كه ديلتاي برآن تنبّه يافت و آن تشخيص اين نكته بود كه اظهارات و بروزهاي انساني در قالب رفتار و هنر و متن و حوادث تاريخي، واجد اجزاي معنادار است كه به واسطه يك عامل فهم كننده (subject) بايد تشخيص داده شده و فهم شود. از طرف ديگر التفات متفكرين هرمنوتيكي به اين نكته كه مفسّر و فهم‏كننده مقولات انساني معنادار (هنر، متن، رفتار انساني، حوادث تاريخي) در مجموعه‏اي از معاني و ارزش‏ها و نگرش‏ها به سر مي‏برد و چه‏بسا معناي پديده مورد تفسير و شناسايي در درون اين مجموعه جابجا و پس و پيش شود، پرسش هرمنوتيكي مهمي را درافكند كه آيا با وجود ذهن‏گرايي مفسّر، فهم عيني پديده‏هاي انساني ميسّر است؟

هرمنوتيك فلسفي و نظريه هرمنوتيكي (hermeneutical theory)هر دو با دوگونه متفاوت با اين پرسش اساسي علوم انساني و اجتماعي، درگير شدند. نظريه‏پردازان هرمنوتيكي نظير ويلهلم ديلتاي در جستجوي ارائه نظريه‏اي عام و روش‏شناسي متقن علوم انساني برآمدند تا امكان فهم عيني را ممكن جلوه دهند و هرمنوتيك فلسفي با تأكيد بر ضرورت امتزاج افق مفسّر با موضوع مورد شناسايي، فهم عيني پديده‏ها را مورد انكار قرار داد.

7ـ هرمنوتيك بي‏نام

همان طور كه قبلاً گفته شد، هرمنوتيك به عنوان يك شاخه رسمي دانش از قرن هفدهم رواج يافت. با وجود اين چه قبل از اين تاريخ و چه بعد از آن، همواره انديشه‏ها و آرائي وجود داشته است كه گرچه تحت عنوان رسمي هرمنوتيك عرضه نشده‏اند، اما در روح و محتوا، درونمايه هرمنوتيكي داشته‏اند. ما از اين قسم تأملات و ديدگاه‏ها به «هرمنوتيك بي‏نام» تعبير مي‏كنيم.

مراد از درونمايه هرمنوتيكي داشتن اين آراء، آن است كه با برخي گرايشهاي هرمنوتيكي همنوايي و سازگاري داشته است. به عنوان نمونه اگر متفكري به تأويلي بودن فهمهاي بشري معتقد باشد، به ديدگاه هرمنوتيك فلسفي هيدگر و گادامر نزديك شده است و از اين جهت، ايده‏اي هرمنوتيكي را بيان كرده است. گرچه او هرگز در طول تاريخ انديشه ورزي خويش نامي از هرمنوتيك به ميان نياورده باشد.

اساسا بسياري از رشته‏هاي نوظهور با اين پديده مواجهند كه در روزگاران سابق بر شكل‏گيري اين رشته و قوام موضوعات و چارچوب كلي مباحث آن شاخه، برخي موضوعات و مسائل آن رشته در كلمات ديگر انديشمندان به بحث گذاشته شده است. گرچه به نام آن رشته معرفتي به ثبت نرسيده باشد. براي نمونه مي‏توان به فلسفه اخلاق (Meta Ethics) اشاره كرد كه قوام آن به عنوان رشته‏اي مستقل و شاخه‏اي از فلسفه به قرن بيستم بر مي‏گردد. حال‏آنكه از گذشته‏هاي دور بسياري از متكلمين و فيلسوفان به تحليل مفهوم حسن و قبح مي‏پرداختند بي‏آنكه بر آن نام فلسفه اخلاق نهند.

در باب هرمنوتيك نيز مي‏توان به متفكريني اشاره كرد كه در لابلاي كتب خويش مباحثي هرمنوتيكي را مطرح كرده‏اند، بي‏آنكه نامي از هرمنوتيك به ميان آورده باشند. در اينجا به برخي از آنها اشاره مي‏كنيم.

سنت آگوستين (430-454 ميلادي) فيلسوف و متكلمي است كه تأثير زيادي بر هرمنوتيك مدرن گذاشته است. هيدگر و گادامر هر دو از نقطه‏نظرات او الهام گرفته‏اند. هيدگر هم در كتاب هستي و زمان و هم در سخنرانيهاي خويش مكررّ از آگوستين نام مي‏برد.

آگوستين مقاله‏اي به نام (on Christian Doctrine)نگاشته است كه به گفته ابلينگ از لحاظ تاريخي مؤثرترين نوشته هرمنوتيكي است.31

سنت آگوستين تحقيق هرمنوتيكي را در فقرات مبهم كتاب مقدس متمركز و محدود مي‏دانست و معتقد بود كتاب مقدس در اساس، روشن و قابل فهم است و به اين وسيله از كساني كه معتقدند همه كتاب مقدس تمثيلي و كنايه‏اي و رمزي است، فاصله مي‏گيرد. نياز به تأمل هرمنوتيكي تنها در مواردي احساس مي‏شود كه فقرات مبهم مانعي در راه فهم ايجاد كنند. اين تعليم وي پايه اقبال به تنظيم قواعد هرمنوتيكي است.

آگوستين بر آن بود كه صرف تبعيت از قواعد تفسيري براي درك كتاب مقدس، كفايت نمي‏كند و آن نوري كه به واسطه آن ابهام كتب مقدس برطرف مي‏شود بايد از جانب خدا بيايد. پس همه چيز به وضعيت روحي مفسّر بستگي دارد.

اين نكته اخير در اينكه براي حصول فهم افزون بر توجه به نقش متن، به ذهنيت مفسّر نيز نقش مهمي اعطا مي‏كند و فهم متن را نتيجه تسليم و انفعال مفسّر در قبال متن نمي‏داند، مورد توجه و مبدأ الهام هرمنوتيك فلسفي است.

طبق نظر آگوستين خلط معاني حقيقي (proper) با معاني مجازي و استعاره‏اي، موجب ابهام اصلي كتب مقدس مي‏شود كه به مدد روشنگري الهي و ارجاع مبهمات به مبيّنات بايد از آن پرهيز كرد. مفسر بايد آن قدر خود را با كتاب مقدس آشنا كند كه بتواند فقرات مبهم را به كمك فقرات روشن واضح كند. اين ايده نيز وجود يك آموزه هرمنوتيكي مهم در زمينه تفسير متن است.32

/ 12