8ـ عالمان اسلامي و هرمنوتيك - چیستی هرمنوتیک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چیستی هرمنوتیک - نسخه متنی

احمد واعظی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نكته ديگري كه آگوستين بر آن تأكيد مي‏كند آن است كه وقتي جمله‏اي را مي‏شنويم، به دنبال درك نفس كلمه و فرم خاص و زبان محسوس آن نيستيم، بلكه در جستجوي درك چيزي هستيم كه گوش قادر به شنيدن آن نيست و فراتر از زبان محسوس است. وي آن را كلمه دروني (verbum) يا خردي (reason) مي‏داند كه در زبان و كلمات محسوس پنهان شده است. اين كلمه دروني به گونه‏اي القا نشده است كه با بدن و اندام حسي نظير گوش قابل شنيدن باشد. زبان ما ترجمان دقيق انديشه‏هاي دروني ما نيست و زبان عرضي و محسوس نمي‏تواند تجلي كامل و تمام عيار معناي دروني (verbum) باشد. همانطور كه در عالم تكوين كلمه خدا يعني مسيح نمي‏تواند دقيقا همان چيزي باشد كه از ازل با خداوند بوده است. گرچه تجلي خدا از آن جهت كه تجلّي است، تامّ و كامل است.

معناي دروني ما برخاسته از معرفت ضمني ماست و به همين دليل زبان ما كه برخاسته از شهود واضح نيست، به‏طور نامحدود شكل‏پذير و متنوع است.33

اين ايده آگوستين نيز بسيار مورد توجه گادامر قرار گرفت و در مواضعي از كتاب حقيقت و روش به آن مي‏پردازد و از آن در بسط نظريه تفسيري خويش الهام مي‏گيرد.34

فردريش ويلهلم نيچه (1900-1844) فيلسوف آلماني را نيز بايد از كساني دانست كه ريشه‏هايي از افكار هرمنوتيكي معاصر در انديشه‏ها و مكتوبات او يافت مي‏شود. از مهم‏ترين اين انديشه‏ها، اعتقاد نيچه به تأويلي بودن همه فهم‏هاست. نيچه بر آن است كه حقايق و واقعيت ناب فرا چنگ فهم ما نمي‏آيد، بلكه آنچه ما از آن به فهم ياد مي‏كنيم، افسانه‏هايي است كه متأثر از برداشت‏ها و تأويل‏هاي ماست. اين تفسير و تأويل‏ها برخاسته از چشم‏اندازها (perspectives)و نگرش‏هاي ماست. هر كدام از غرائز بشر داراي چشم‏انداز خاص خود است و مي‏كوشد ديدگاه خود را بر گرده ديگر غرائز تحميل كند.

مقولات عقل كه قدرت فاهمه ما را تشكيل مي‏دهد نيز در زمره افسانه‏ها هستند. واقعيت آنها بيش از چشم‏اندازهاي منطقي نيست كه خود را به صورت حقايق ضروري مي‏نمايند.35

ايده تفسيري بودن فهم‏ها بسيار مورد تأكيد هرمنوتيك فلسفي است و هيدگر در بحث‏هاي خويش در كتاب هستي و زمان، نشان مي‏دهد كه فهم ما از اشياء و اشخاص و خودمان دائما هرمنوتيكي است و مراد او از «فهم هرمنوتيكي» مسبوق بودن فهم به پيش ديد(fore Sight) و پيش ساختار (fore Structure)است كه تناسب زيادي با بحث نيچه در تأثيرپذيري ادراكات از چشم‏اندازها دارد.

بحث ديگر نيچه كه رنگ هرمنوتيكي دارد، تلقي او از حقيقت است. نتيجه طبيعي اعتقاد به تفسيري بودن همه فهم‏ها آن است كه حقيقت به معناي مقبول و رايج آن يعني اعتقاد مطابق با واقع، در دسترس ما نيست، بلكه فهم‏هاي ما افسانه‏هايي هستند كه برخي سودمندتر از برخي ديگرند. اين سودمندي اگر پايدار و ثابت و دائمي باشد، رنگ حقيقت بر آن مي‏زنيم و آنها را حقايق بي‏چون و چرا قلمداد مي‏كنيم.

بسياري از آدميان تمايل دارند كه دانش داشته باشند و دانش، از قضاياي ثابت و حقايق مطلق سامان يافته است. از اين رو به واقعيت گذران حقيقت بي‏توجهي نشان مي‏دهند و آنها را همچون هستي‏هاي ثابت مي‏نگرند و توجه نمي‏كنند كه حقيقت از سنخ صيرورت و شدن (becoming) است نه از سنخ هست‏هاي ثابت. سرّ اين تمايل به دانش دوستي يا خواست دانستن، در ميل انسان به قدرت نهفته است. اراده معطوف به قدرت آدمي و تمايل او به تفوق، او را وا مي‏دارد كه از دانش، ابزاري براي اِعمال قدرت بسازد و اين امر موجب آن است كه واقعيت اشياء و انسان‏ها را آن‏گونه كه هست ـ در حال شدن ـ نبيند و برداشت‏ها و تفسيرهاي برخاسته از چشم‏اندازهاي خويش را حقايق بي‏چون و چرا و ثابت بينگارد.36

در هرمنوتيك فلسفي معاصر نيز حقيقت (Truth) به معناي رايج و سنتي آن رخت بر مي‏بندد؛ زيرا تأكيد هرمنوتيك فلسفي بر آن است كه مفسّر و فهم‏كننده در عمل فهم ناظر بي‏طرف نيست. در تفسير يك متن يا تفسير يك اثر هنري يا تحليل يك حادثه تاريخي، افق معنايي مفسّر و ذهنيت و پيش‏داوري‏هاي او دخالت مي‏كنند و انتظار اينكه افق معنايي حادثه يا متن بدون دخالت و رنگ‏پذيري از ذهنيّت مفسّر، فرا چنگ آيد، انتظار بي‏جا و ناممكني است.

در انديشه‏هاي متفكريني نظير لودويك ويتگنشتاين و ادموند هوسرل نيز مباحثي يافت مي‏شود كه با برخي مباحث هرمنوتيكي قرابت دارد. هيدگر روش پديدارشناسي خود را از استادش ادموند هوسرل آموخت.

هيدگر پاسخ به پرسش از معناي هستي (Being) را پديدارشناسي دازاين و تحليل وجود انساني مي‏داند. روش اين تحليل برهاني و استنتاجي نيست؛ زيرا استنتاج سعي در استخراج آن از امر ديگر است. حال آنكه از غيروجود نمي‏توان چيزي درباب وجود استنتاج كرد. تنها راه شناخت و تحليل وجود انساني، روش پديدارشناسي وجود است. وجود مي‏تواند خود را نشان بدهد و از راه نشان دادن وجود مي‏توان به معناي هستي (Being) پي برد.

هيدگر به تأثيرپذيري خود از هوسرل به ويژه از كتاب «پژوهشهاي منطقي» او اعتراف مي‏كند و شاهد آن، تقديم كتاب «هستي و زمان» به ادموند هوسرل است. البته اين تأثيرپذيري به هم فكري و هم‏سويي نظري نينجاميد. هوسرل به دنبال آن بود كه فلسفه را بر پايه‏هايي يقيني و استوار بنا كند (نظير دكارت) و شأني همسان با علم بيابد. حال آن كه هيدگر هدف ديگري را دنبال مي‏كرد يعني پاسخ به پرسش از معناي هستي. به همين دليل است كه هوسرل با بيرون شمردن هيدگر از زمره پديدارشناسان بر او خرده مي‏گرفت كه وي در مذهب اصالت وجود بشري ساكن مانده و حتي به سطح فلسفه هم نرسيده است.37

با اين اشارات مختصر اين واقعيت آشكار شد كه مباحث هرمنوتيكي، تماما منحصر در مكتوبات رسمي و نحله‏هاي شناخته شده هرمنوتيكي نيست و مباحث فراواني يافت مي‏شود كه گرچه نام و نشاني از هرمنوتيك ندارند، اما در اساس و درونمايه با مباحث رسمي هرمنوتيكي قرابت دارند. با روشن شدن اين واقعيت كه «هرمنوتيك بي‏نام» نيز وجود دارد، به سراغ انديشه اسلامي و عالمان ديني مسلمانان مي‏رويم تا زمينه مباحث هرمنوتيكي را در اين حوزه تفكر و انديشه مشاهده كنيم.

8ـ عالمان اسلامي و هرمنوتيك

واژه هرمنوتيك مانند ديگر عناوين نوظهور نظير فلسفه تحليلي، زبان‏شناسي، فلسفه زبان و نشانه‏شناسي در شاخه‏هاي مختلف معارف اسلامي ردّپايي ندارد و عالمان اسلامي اعم از متكلمين، فلاسفه، اصوليين و مفسرين به طور رسمي و تحت اين عنوان بحثي را ارائه نكرده‏اند. اما همان‏طور كه در ذيل بحث «هرمنوتيك بي‏نام» اشاره داشتيم اين امكان وجود دارد كه پاره‏اي مباحث مرتبط با مباحث رايج هرمنوتيكي در حوزه تفكر ديني ما راه يافته باشد. در اينجا به بررسي اين امكان مي‏پردازيم، ولي پيش از ارائه گوشه‏هايي از اين گونه مباحث، ذكر اين نكته لازم است كه نحله‏هاي هرمنوتيكي، متنوع است و چه بسا مبحثي با گرايشي خاص در هرمنوتيك تناسب داشته باشد، اما هيچ وجه تشابهي با ديگر شاخه‏هاي هرمنوتيكي نداشته باشد. همان‏طور كه در ذيل بحث قلمرو هرمنوتيك و اهداف هرمنوتيك به تفاوت جدّي و گاه غيرقابل جمع گونه‏هاي مختلف هرمنوتيك اشاره شد.

/ 12