از شگفتيهاي آفرينش و عجايب خلقت, انسان کامل است. خداوند انسان را «عالم صغري» و شبيه به «عالم کبري» آفريده است؛ بنحوي که مجموع ديگر عوالم در او موجود است. ذات اين انسان موصوف به تمام اوصاف جمالي و کمالي, آثار و افعال, عوالم و نشآت و خلايق, لوح و قلم, قضا و قدر, فرشتگان و افلاک, عناصر و مرکبات و بهشت و دوزخ است. خلاصه اينکه انسان کامل نمونه اي از ذات, صفات و فعل حقتعالي است.( [44] ) بنظر ابن عربي: آدم بر صفت الهي آفريده شده است و واجد کمالات الهي و حقيقت اسماء اوست. نسبت به حق از جهت باطن, اکمل از نسبت او در دنيا و ظاهر است.( [45] ) آدمي مظهر تجلي الهي در مرآت وجود است. خداوند خواست خود را در آيينه بنگرد, آدم را خلق کرد تا مظهر اين تجلي الهي باشد. در نتيجه, انسان کامل مظهر جميع اسماء الهي است.( [46] ) با وجود اين اوصاف, بايد انسان کامل و عالم صغير, شناخته شود, زيرا که او سرّ بزرگي از معرفت الهي است و معرفت الهي جز با شناخت اين انسان ميسّر نيست چون او باب الهي و ريسمان محکم است و بوسيلة اين ريسمان مي توان به جهان اعلي متصل شد. بر هر انساني لازم است راز انسان کامل را دريافت و گنجينة آن را بگشايد و او را بشناسد و اين مطلب همان ضرورت شناخت پيامبر و امام است که «هر کس بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد بر زمان جاهلي مرده است».( [47] ) زيرا حيات و زندگي انسان در جهان جاويد منوط به دانشهاي حکمت الهي است و اين امر در وجود انسان کامل نهفته است. بهمين دليل در آية کريمه آمده است: «من يطع الرّسول فقد اطاع الله...».( [48] ) خداوند متعال قوام عالم را در انسان کامل جمع نمود و آن را مختصر کتاب خود و جامع قواي عالم قرار داد و به دنبال خلقت انسان, وسائط, مرکبات, روحانيات و ساير امور را در او ايجاد نمود.( [49] ) بنظر ابن عربي: در واقع نسبت انسان کامل با عالم, همانند نسبت نگين با انگشتري است. همانطور که پادشاهان اگر بخواهند ختم يک نامه کرده و محافظت از آن کنند, با مهر نگين خود بر آن مي زنند, کمال عالم و اتمام و حفاظت از عالم نيز بموجب انسان کامل است.( [50] ) انسان کامل بموجب کرامت و موهبت الهي, حامل اسماء و صفات اوست در نتيجه واجد کمالات اول و آخر و ظاهر و باطن گرديده و به هر چيزي داناست. البته گاهي انسان اين صفات الهي را ملک خود دانسته و غصب مي کند و «ظلوم» مي گردد و چون نفهميده است که اين صفات را بايد به صاحب آن بازگرداند «جهول» مي شود. پس هر کس بخواهد از اين دو صفت ظلوم و جهول خلاصي يابد بايد امانت الهي را به اهل و صاحب آن باز گرداند.( [51] ) بر اساس نظرية ابن عربي و ملاصدرا, معرفت به انسان کامل مساوي با شناخت ذات, صفات و افعال الهي و علم به عالم صغير و معرفت به نگين انگشتري عالم است و اگر کسي بدون اين معرفت از دنيا برود در حکم افراد دوران جاهليت است.