نفس و روح انسان از لحاظ حسي داخل در اين عالم ماده و تحت جنس حيوانات است. و از لحاظ نفسي, از جملة ملکوت اوسط بوده و از جنبة روحي از جملة ملکوت اعلي است.( [83] ) بعقيدة ابن عربي: انسان عالم اصغر و روح عالم و سبب آن است و از نظر جسمي و حدوث صغير بوده ولي از اين نظر که خليفة خداست و کل عالم مسخّر اوست عالم اکبر است. کاملترين نشأة انسان در همين دنياست و در آخرت انسانها به دو قسم کافر يا مؤمن تقسيم مي شوند و شقي و معذب يا سعيد و منعم خواهند بود.( [84] ) البته غالب مردم از نشأة حس و دنيا خارج نمي شوند و براي همين معذبند. بر خلاف جوهر نبوت که جامع و فراگير تمام نشآت ثلاث است زيرا که از نظر قواي سه گانه حسي, مثالي و عقلي کامل است.( [85] ) بنظر ابن عربي: پس انسان حقيقي(نبي) کلمه جامع بوده و جزئي از عالم نيست, بلکه کل عالم است.( [86] ) جوهر نبوت مجمع انوار عقلي, نفسي و حسي است. نبي با روح و عقل خود, ملکي از ملائک مقرب الهي است و به آيينه نفس و ذهن خود فلکي مرفوع از دنائس حيواني و لوحي محفوظ از وساوس شيطاني است. و بحسب حس خود ملکي از سلاطين عظمي است. پس نبي با وحدت شخصي خود گوهر «مَلَک, فَلک و ملک» بوده و جامع نشآت ثلاث بنحو اکمل آن است, از اينرو بواسطة روح خود, از ملکوت اعلي و بواسطة نفس خود, از ملکوت اوسط و بواسطة طبعش, از ملکوت اسفل بوده و خليفه خدا و مجمع مظاهر اسماء الهي و کلمات تامه اوست. همانطور که ايشان مي فرمايند: «اوتيت جوامع الکلم».( [87] ) بنظر ابن عربي: نبي انسان کامل و اکمل موجودات است, زيرا از لحاظ رتبي جامع جميع مراتب است. البته اين علو, ذاتي او نبوده, بلکه باعتبار منزلت و مقامش نزد خداست که علوّ بر همگان يافته است.( [88] ) سه وجه فوق مخصوص انبياست, اگر چه جزئي از آنها ممکن است در غير ايشان نيز يافت شود, مانند علم به «حقايق عيني» که اين امر در اوليا و تابعين ايشان نيز نمودار است, و يا علم به «مغيبات» که بعضي از اهل کهانت و صاحبان نفوس قوي نيز ممکن است آن را دارا باشند و يا برخي ديگر ممکن است بتوانند در نفوس ديگران بواسطة چشم زدن و امثال اينها اثر کنند.( [89] ) از ديدگاه ابن عربي: خداوند مخلوقات را در اصناف مختلف ايجاد نمود و در هر صنفي بعضي را اختيار نمود و از ميان اختيارشدگان نيز خواص, يعني همان مؤمنين را انتخاب کرد و از ميان مؤمنين نيز خواصي را که اوليا هستند را برگزيد و از بين اوليا نيز خواصي که انبيا هستند واز بين انبيا نيز صاحبان شريعت را تخصيص داد و از بين ايشان نيز رسولان را و از بين ايشان يکي را انتخاب نمود که اين فرد هم از آنها هست و هم از آنها نيست که او محمد(ص), سيد و آقاي همه برگزيدگان عالم است.( [90] ) روح محمدي(ص) ممدّ جميع انبيا و رسل از ابتداي خلقت انسان تا قيامت است, بنا بر قول ايشان که مي فرمايند:''کُنت نبيّاًّ و آدم بين الماء و الطين`.( [91] ) نتيجه اينکه اسم اعظم خدا همان حقيقت محمدي(ص) است, زيرا که اسم اعظم الهي و تجليات آن ناشي از مرتبة احديت اوست و واحديت به ذات مرتبة انسان کامل و حقيقت نبوي(ص) و اوصياي ايشان عليهم السلام است. بدون شک ايشان(ص) بر هر چيزي برهان است. با استناد بقول خداوند: «او لم يکف بربّک انّه علي کل شيء شهيد».( [92] ) او مبدأ و غايت و بدايت و در عين نهايت است. خدا فاعل هر چيزي و انسان کامل عنايت خدا به مخلوقات است «لولاک لما خلقت الافلاک».( [93] ) از اينرو نفس نبي(ص) برهان بر هر چيزي از ظواهر و بواطن است.( [94] ) در نظر ابن عربي و ملاصدرا انسان کامل در برگيرندة جميع نشآت و عوالم است, او کل عالم و مغز آن است نه جزئي از عالم.