تابش پرتوهای معنوی در نور فیزیکی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تابش پرتوهای معنوی در نور فیزیکی - نسخه متنی

ابراهیم یوسفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





تابش پرتوهاي معنوي در نور فيزيكي

مقدمه

انسانها دوست دارند اشيا را بهتر ببينند و بشناسند و راه ساده‏تري را در حل مسائل درسي و زندگي پيدا كنند. ما در صدد هستيم اين چراغ راهنما را با استفاده از نور فيزيكي روشن كنيم. مطمئن باشيد كه اگر اين چراغ با نور الهي افروخته شود، فروغي خاموش نشدني و لذتي وصف‏ناپذير خواهد داشت.

لازم به ذكر است كه نويسنده بر آن نيست تا نور حسي، نور عقل و تفكر و انوار ديگر را ناچيز يا كم ارزش جلوه دهد، بلكه اعتقاد دارد كه با داشتن تمام اين موارد بايد در جستجوي منبع نور حقيقت باشيم. درست است كه در تاريكي بيابانها، نور كم فروغ ستارگان غنيمت است و در مسائل پيچيده زندگي، استفاده از تعقل و تفكر بسيار مهم و اساسي است، ولي همه اين چراغها وقتي نورشان حقيقت را نشان مي‏دهد كه جهت‏گيري درستي نيز داشته باشند. اين جهت‏گيري درست را چراغ دل نشان مي‏دهد، دلي كه وصل به نور حقيقت باشد. بنابراين، كسي كه با پاي دل قدم برداشت، قدمگاه او مبارك و مقدس است. انساني كه با چشم دل بينا شد، مغز و درون مفاهيم را مي‏نگرد و كسي كه زبان دلش گويا شد عاشقانه، عالمانه و عارفانه سخن خواهد گفت ولابد چنين سخني بر دل خواهد نشست.

نور

نور چيزي است كه اجسام و اشيا را براي ديدن ما روشن مي‏سازد و هر چيزي به وسيله آن، ظاهر و هويدا مي‏شود ولي خود نور ذاتا آشكار است و چيزي ديگري آن را ظاهر نمي‏كند و در يك جمله نور، اجسام قابل ديدن را ظاهر مي‏سازد.2 براي مثال در تاريكي شب، اشياي داخل اتاق تاريك قابل رؤيت نيستند. با روشن كردن چراغ، نور آن به اشيا رسيده و آنها را آشكار مي‏سازد. در روز نيز تابش نور خورشيد و بازتابش آن از سطح اجسام به چشم، باعث مي‏شود تا برگ درختان سبز، درياي آبي، گلهاي قرمز قالي، رنگ نيلي آسمان و سفيدي برف را ببينيم.

منشأ توليد نور

طبق نظريه‏هاي فيزيك براي اين كه تابشي از سطح جسمي صورت گيرد، بايد آن جسم، داغ باشد و طبق قانون «تابش بولتزمن» هر چه دماي جسم بيشتر باشد ملتهب‏تر شده و نوردهي آن نيز بيشتر مي‏شود. انرژي و فركانس نور توليد شده بستگي به انرژي گرمايي توليد كننده آن دارد. به عنوان مثال از يك تكه زغال بعد از داغ شدن، نورهاي رنگي مختلف تابيده مي‏شود.

منشأ اصلي تابش نور، نوسانات الكترومغناطيس بارهاي الكتريكي در اتم مي‏باشند. توضيح اين كه با گرم شدن جسم، بر انرژي بارهاي الكتريكي افزوده شده و بارهاي الكتريكي در ترازهاي اتمي شروع به نوسان مي‏كنند و در نتيجه اين نوسانات، نور تابيده شده نيز به صورت طيف الكترومغناطيس منتشر مي‏شود. چشمان ما نيز به عنوان دو گيرنده الكترومغناطيسي فقط در گستره نور مرئي عمل مي‏كنند و در واقع مشخص كننده اين گستره مي‏باشند. گستره‏هاي ديگر طيف الكترومغناطيس به وسيله گيرنده‏هاي ديگر آشكارسازي مي‏شوند؛3 مثلاً اشعه ايكس (×) توسط فيلم عكاسي، آشكارسازي مي‏شود و امواج راديويي توسط گيرنده راديو به صورت صدا پخش مي‏شود.

اجسام منير و مستنير

اجسام منير، اجسامي هستند كه از خود نور مي‏دهند ولي اجسام مستنير نور خود را از ديگر اجسام مي‏گيرند و بازتاب مي‏كنند؛ مثلاً خورشيد، منير ولي ماه و زمين مستنير مي‏باشند.

نور الهي

نور حسي روشن كننده اجسام تاريك است ولي به طور كلي معناي استعاري نور، به هر چيزي كه محسوسات را آشكار سازد، گفته مي‏شود؛ مثلاً حواس ظاهر شنوايي، بويايي، لامسه و در معناي عمومي‏تر حتي عقل و علم و معرفت را نور مي‏دانند، چون ظاهر كننده راه درستند.

حال، چون وجود هستي و هر چيزي باعث ديدن و ظهور آن براي ديگران مي‏شود و ايجاد اين وجود توسط خداي تعالي است پس كاملترين مصداق نور، خداوند است كه وجود آسمانها و زمين را ايجاد كرده است.

پس فرق ظهور اشيا به نور الهي و نور حسي اين است كه نور حسي، اجسام موجود تاريك را روشن ساخته و آنها را قابل ديدن مي‏كند ولي نور حقيقت، عين وجود يافتن آن اجسام است.4 نور الهي به عدم، وجود مي‏بخشد.

نوري بر نور

حال ببينيم؛ منشأ نور الهي چيست؟ همان‏طور كه بيان كرديم به‏طور خلاصه منشأ نور فيزيكي ناشي از انرژي و گرما (آتش) است و طبيعت از نار (سمبل انرژي) نور مي‏گيرد و تابش مي‏كند. به طور مثال زغال داغ، نور سرخ ايجاد مي‏كند.

در آيه 135 از سوره مباركه نور آمده است:

«خداوند نور آسمانها و زمين است، مثال نور او مانند چراغي در داخل چراغدان است، كه آن چراغ داخل زجاجه (شيشه‏اي پر درخشش) است كه زجاجه همچون ستاره‏اي درخشنده از درخت مبارك زيتون افروخته مي‏شود كه نه شرقي است و نه غربي، نزديك است كه زيتونش به خودي خود روشن شود. در حالي كه هرگز آتشي بر آن افروخته نيست نوري است بر نور.

در اين مثال خداي تعالي نور الهي را به چراغي تشبيه كرده كه در شيشه‏اي قرار دارد و با روغن زيتوني در نهايت صفا و درخشش مي‏سوزد و چون شيشه چراغ، شفاف و صاف است. مانند كوكب درّي (ستاره درخشان) مي‏درخشد و صفاي اين با صفاي آن (يعني درخشش شيشه و صفاي آن و درخشش روغن و صفاي آن)، «نور علي نور» را تشكيل مي‏دهد.

اين نور در كجاست؟ اين چراغ در خانه‏هايي است كه در آن‏ها ذكر خداست. خانه هايي كه در آن، مردان مؤمن، خداي را تسبيح كنند؛ مرداني كه تجارت و كسب آنان را از ياد پروردگارشان غافل نمي‏سازد.5

و از آنجا كه خداوند يكتاست، نور او نيز يكتايي و وحدت دارد، نور او از نور است.

بسم الله النور، بسم الله النور النور، بسم الله النور علي نور، بسم الله الذي هو مدبر الامور، بسم الله الذي خلق النور من النور، الحمد الله الذي خلق النور من النور.6

خداوند نور الهي را از نور مي‏آفريند. نور الهي نوريست بر نور، ولي طبيعت، نور را از نار مي‏آفريند. به عبارت ساده‏تر؛ نور طبيعي نور علي نار است.

تذكر اين نكته مناسب است كه شيشه زجاجه دو خاصيت دارد؛ يكي اين كه شفافيت آن باعث نوراني‏تر شدن چراغ مي‏شود. دوم اين كه با وجود زجاجه چراغ بهتر مي‏سوزد و ديگر با وزش باد، نوسان و اضطراب پيدا نمي‏كند و در نتيجه چون كوكب درّي به طور ثابت مي‏درخشد.

خداوند براي اين كه مفهوم نور علي نور را تفهيم كند، جمله لا شرقيه و لا غربيه را آورده است؛ يعني وقتي درخت زيتون در وسط باشد، آفتاب كامل بدان مي‏تابد و ميوه آن در سايه غربي يا شرقي قرار نمي‏گيرد و روغن چنين زيتوني زلال و پردرخشش مي‏شود و اين روغن به قدري شفاف و قابل احتراق است كه نزديك است خودبه‏خود روشني دهد حتي اگر بدان آتش نرسد. در نتيجه، نور اين چراغ ناشي از شفافيت زجاجه و زلاليت روغن زيتون (زيت) است نه از شعله آتش.7

انسان با نور خدا «هست» مي‏شود و سپس بايد با همين نور، هدايت شده و راه مستقيم را بيابد.8 ولي اگر بخواهد از نار (شيطان) مدد گيرد در نتيجه به علت نبود سنخيت، خاك وجودي او در آتش فريب و كينه شيطان تبديل به خاكستر مي‏شود (قسم به ذات پاكت، كه همه آنها را فريب خواهم داد مگر كساني كه مخلصانه رو به سوي تو دارند ـ من از آتش و او از خاك مي‏باشد.9)

نور بوديم و شديم از كار ناهنجار، نار هفته‏ها كرديم ماه و سالها كرديم پار

كوش پروين، تا به تاريكي نباشي رهسپار10 رهنماي راه معني جز چراغ عقل نيست

پس با تابيدن نور حقيقت بر دل پاك و مخلص يك انسان، او وجود حقيقي پيدا مي‏كند و با اين نور، هم خود راه را پيدا كرده و هم ديگران را چراغ راه مي‏شود.

سايه

يكي از خواص بسيار مهم نور اين است كه در يك محيط شفاف به خط مستقيم سير مي‏كند. در نتيجه با نور مي‏توان يك امتداد را ديد و نمي‏توان پشت اجسام كدر را آشكار ساخت. ايجاد سايه و تاريكي در پشت اجسام نيز به همين دليل است.

نورها و سايه‏ها

كودكي را در نظر بگيريد كه مي‏خواهد شب هنگام براي خريد دفتر و مداد به مغازه رود. او كه از تاريكي شب مي‏ترسد آهسته آهسته به سمت مغازه حركت مي‏كند ولي در همين حين اتومبيلي از پشت سرش با چراغهاي روشن به او نزديك مي‏شود. سايه‏اي بزرگ، جلوي پاي او تشكيل شده و هر چه نمايان‏تر و به او نزديكتر مي‏شود بر ترس كودك افزوده شده و سايه‏ها پشت سر هم توسط لامپهاي چراغ برق كم و زياد و عقب و جلو مي‏شوند. او مبهوت رقص سايه‏هاست و ديگر حتي مقابل خود را نمي‏بيند. اندكي بعد كه به يك تير چراغ برق مي‏رسد و زير آن مأوي مي‏گيرد، احساس آرامش دارد. اما از آنجا كه بايد به حركت ادامه دهد، دوباره ترس از سايه‏ها بر او مستولي مي‏شود. تمام نورها از چراغ اتومبيل گرفته تا نور چراغ عابر از همه جهات بر او نور مي‏تابانند و از طرفي نيز سايه‏اندازي مي‏كنند. آيا او مي‏تواند با همه اين نورهاي گوناگون كه از جهات مختلف بر او مي‏تابند، سايه‏اي نداشته باشد؟11 آيا او مي‏تواند از تاريكي و ترس سايه‏ها برهد؟

دقت كنيد؛ هنگامي كه او به پشت سر مي‏نگرد، فقط دو لامپ روشن به چشم او نور مي‏تابانند. او به علت شدت نوري كه به چشمش وارد مي‏شود نمي‏تواند (دقيقا) اشيا را ظرف چند لحظه ببيند. اينجا نور تابيده شده، نه تنها چراغ راه او نمي‏شود بلكه چند لحظه او را نابينا مي‏سازد و از طرفي با ايجاد سايه‏هاي بزرگ و كوچك كودك را به ترس و اشتباه وامي‏دارد. لحظاتي بعد او به روشنايي مغازه نزديك مي‏شود. نور گسترده مغازه، مسير را روشن كرده و او در مسيري مشخص و دور از سايه‏اندازي نورهاي ضعيفتر، احساس آرامش و اطمينان مي‏كند. هنگامي كه وارد مغازه مي‏شود، خود را غرق در نور مي‏بيند و تمام تاريكيها زدوده و شب مانند روز روشن مي‏گردد. آيا مغازه، انتهاي مقصد اوست؟ اگر برق مغازه ناگهان قطع شود، كسي هم داخل آن نباشد، كودك چه خواهد كرد؟

بياييد به اين كودك بگوييد: به جاي دفتر و مداد، به خوراكيهاي ظاهرفريب دل نبندد، آخر در زير نور مغازه، رنگ و طرح دلفريب انواع خوراكيها بسيار خوب جلوه مي‏كند و از يادش مي‏رود كه براي خريدن دفتر و مداد آمده و مادرش در خانه منتظر اوست.

در تاريكي اعماق درياي مواج

در آيه چهلم سوره نور آمده است:

اعمال كافران مانند ظلماتي است در يك درياي پر موج كه اين دريا و موج، آنها را به هر طرف مي‏كشاند و روي آن تاريكي موجي است و بالاي آن موج موجي ديگر و در نهايت بالاي همه اين موجها ابر تاريكي است كه آنها نمي‏توانند از نور حقيقي بهره‏مند شوند و اين اعمال آنهاست كه آنها را به اين شكل در ظلمات و حجاب قرار مي‏دهد.




  • حافظ از ميان برخيز12
    تو خود حجاب خودي



  • تو خود حجاب خودي
    تو خود حجاب خودي



حالت اين ظلمات نيز مانند موجهاي متوالي و متراكم و تاريك است كه اگر به فرض شخص كافر دست خود را از تاريكي اول خارج سازد، آن را نمي‏بيند. همان‏طور كه مي‏دانيد هيچ چيزي مانند دست به انسان نزديك نيست. دست را مي‏توان در مقابل چشم گرفت و آن را ديد ولي آن قدر تاريكي شدت دارد كه انگار هيچ نور جزئي نيز براي ديدن وجود ندارد به عبارت ديگر؛ اعمال او «هيچ» و «نيست» است و حتي جسم و وجود او را نيز، نيست و نابود مي‏كند (كفر، نعمت از كفت بيرون كند).13

در قسمت آخر آيه آمده است:

«و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور»14

در اين قسمت نور از تاريك‏دلان نفي شده، چگونه مي‏توانند نور داشته باشند و حال آن كه نور دهنده فقط خداست و او نور هر چيزي است و اگر براي چيزي نور قرار ندهد، ديگر آن چيز تاريك و «نيست» است.

كافران در نورگيري اشتباه كرده و به نور حقيقت پشت مي‏كنند. آنها نورهاي مجازي را براي ادامه راه در نظر دارند. آنان محجوب از خدايند، در سياه‏چال خود كامگي نفسانيت و كفر خويش گرفتارند و از نور بهره‏اي نمي‏برند. حقايق در حجاب‏هاي دور و غير قابل دسترس از آنها مي‏باشد. در اين گودال تاريك هيچ اطلاع و ارتباطي با عالم نورانيت ندارند. وسعت و افق ديد آنها از شعاع خودشان نمي‏گذرد. حتي خود را نيز گم كرده‏اند و موجهاي تاريك، آنان را به هر سمت و سو مي‏كشاند. آنها چون ذره‏اي ناچيز در امواج خود كامگي خود سرگردانند.

چرا در هنگام روز ماه و ستارگان پيدا نيستند
همان‏طور كه مي‏دانيم در روز ماه و ستارگان پيدا نيستند، چون آنقدر نور خورشيد زياد است كه مردمك چشم نمي‏تواند خود را براي نورهاي كمتري چون نور ماه تنظيم كند. چشم ما هميشه خود را با نور برتر تنظيم مي‏كند و نورهاي ضعيفتر به نظر نمي‏آيند. در اين حالت نور زياد روز مانند حجاب و پوششي است كه نمي‏گذارد اشيا را ببينيم. ولي در شب، در كناره‏هاي شهر و در تاريكي بيابان چون نور ستارگان نور برتر است، به دقت مي‏توان آنها را رصد و پيرامون آنها مطالعه كرد.

چشم ظاهر و چشم دل

چشم ظاهر نيز به علت ديدن نورهاي حسي و ظاهري انسان را از چشم دل كه بيننده باطن و عمق اشياست، باز مي‏دارد؛ مثلاً جواني كه صورت رنگي و نقاشي شده به ظاهر زيباي معشوقه‏اش او را مجذوب كرده، ديگر به سراغ چشم دل و چراغ عقل نمي‏رود. ديگر نمي‏تواند اصل، باطن و ساير خصوصيات پنهان معشوقه‏اش را بنگرد. او وقتي با چشم ظاهر بين مي‏نگرد، آنچه را كه مي‏بيند برترين است و چشم دلش كور است.




  • كه هر چه ديده بيند دل كند ياد
    زنم بر ديده تا دل گردد آزاد15
    بسازم خنجري نيشش ز فولاد



  • ز دست ديده و دل هر دو فرياد
    بسازم خنجري نيشش ز فولاد
    بسازم خنجري نيشش ز فولاد



اگر چشم ظاهر فرمانده قلب شد، اينجا انسان، حسي و ظاهري مي‏نگرد و در نتيجه اعمال و رفتار او نيز سطحي و بي پايه مي‏شود.

«و لو اتبع الحق اهوائهم لفسدت السموات و الارض و من فيهن»16

يعني: و اگر حق از هوسهاي آنها پيروي كند، آسمانها و زمين و همه كساني كه در آنها هستند، تباه مي‏شوند.

ولي اگر چراغ دل روشنگري كرد و قلب سليم پسنديد و سپس چشم دل ديد، اينجا ديگر چشم ظاهر نيز چشم دل مي‏شود. ديگر مردمك چشم با نور بيروني تنظيم نمي‏شود، بلكه عقل و عشق حقيقي، روزنه مردمك او را تنظيم كرده و او عمق اشيا و مسائل را خواهد ديد.

«و كذالك نري ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين»17

نوري كه نيستها را هست مي‏كند، به راحتي مي‏تواند پنهان‏ها را پيدا كند.

حضرت ابراهيم عليه‏السلام نيز چون نورهاي افول‏پذير را كنار زد، خداوند نعمت چشم ملكوت‏بين را به او داد و اوست كه به يقين رسيد.




  • آنچه ناديدني است آن بيني
    وسعت ملك لا مكان بيني
    هر چه خواهد دلت همان بيني18
    هر چه بيني دلت همان خواهد



  • چشم دل باز كن كه جان بيني
    از حريم حيات درگذري
    هر چه بيني دلت همان خواهد
    هر چه بيني دلت همان خواهد



حجاب نور

«الهي هب لي كمال الانقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتي تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الي معدن العظمة و تصير ارواحنا معلّقة بعز قدسك.»19

يعني: خدايا، بريدن كاملي به سوي خودت به ما عنايت كن و چشم دلمان را به روشني توجهشان به سوي خودت نوراني كن تا اين كه چشم دل ما حايل‏هاي نور را پاره كرده و به معدن عظمت تو وصل شود و ارواح ما آويخته به عزت مقدس تو گردد.

يعني ابتدا بايد روي از همه ظواهر برگرداند و با توجه به خدا چشم دل را از نور او روشن ساخت. در اين حالت است كه چشم دل تمام نورهاي مزاحم و ضعيف‏تر را كنار زده، با نور برتر الهي تنظيم مي‏شود. در اينجا انسان به معدن عظمت الهي ملحق شده و غرق در عزت پاكي او مي‏شود.




  • جسم وجانت پرتوي از حق شود
    قلبت ار با نور حق ملحق شود



  • قلبت ار با نور حق ملحق شود
    قلبت ار با نور حق ملحق شود



انساني كه با نور خدايي جهان را مي‏بيند، خود جلوه‏اي از تمام قدرت‏هاي الهي مي‏شود، او نيز بر نورانيت دلها مي‏افزايد.

پس مي‏توان نتيجه گرفت كه نور ظاهر، حجابي در برابر ديدن حقيقت و ماوراي اجسام است؛ زيرا تا نور به چشم ظاهر مي‏رسد، انسان متوجه خلايق، مناظر و زيباييهاي آن است و هيچ‏گاه نمي‏تواند به طور دقيق با چشم دل نظاره كند. چشم ظاهر ارتباط با ظواهر را بيشتر كرده و ارتباط با باطنها را قطع مي‏كند. ولي وقتي انسان روشندل شود، به اصل نور مي‏نگرد. نوري كه تمام خلق را در بر گرفته و قلب او را نيز روشن مي‏كند. به طور مثال، به شخص نابينا، «روشندل» مي‏گويند. او بعد از كور شدن تازه به قلب رجوع كرده و با چشم دل به اطراف خود مي‏نگرد و توجه او به خالق چشم بيشتر مي‏شود. نور خدا را مي‏توان فقط در دلهاي شكسته پيدا كرد.




  • پاي دل را بي قدم رفتارهاست20
    چشم دل را بي‏نگه ديدارهاست



  • چشم دل را بي‏نگه ديدارهاست
    چشم دل را بي‏نگه ديدارهاست



چرا در هنگام خورشيد گرفتگي نبايد به آن نگاه كنيم؟

در حالت معمولي نبايد به خورشيد خيره شد، چون شدت نور آن زياد است و به چشم آسيب مي‏رساند، ولي سؤال اين است كه چرا هنگام خورشيد گرفتگي كه صفحه آن سياه مي‏شود، نبايد به خورشيد نگاه كرد. همانطور كه مي‏دانيم نوري كه خورشيد مي‏تاباند از امواج الكترومغناطيس است و همه گستره اين امواج مرئي نمي‏باشد، امواج ماوراي بنفش بسيار پرانرژي و داراي قدرت نفوذ زياد هستند و ممكن است با رسيدن به چشم، اعصاب و ساير قسمتهاي حساس، به آن آسيب رسانند. به همين جهت توصيه مي‏شود كه از صافي‏هاي مخصوص استفاده كنيم. صافي هايي كه امواج پرانرژي و مضر را جذب كرده و فقط امواج مرئي غيرمضر را عبور مي‏دهند. نظير چنين صافيهايي در جوشكاري استفاده مي‏شود.

معمولاً همه افراد علاقه‏مندند براي يك بار هم شده منظره زيباي خورشيد گرفتگي را با دقت ببينند، ولي همان طور كه گفتيم وراي اين صفحه سياه و گرفته خورشيد پرتوهاي نامرئي و خطرناك نهفته‏اند و چون اين اشعه‏ها نامرئي بوده و اثرات بعدي دارند، فرد در ابتدا احساس درد و ناراحتي نمي‏كند و فقط از ديدن منظره جالب آن لذت مي‏برد. البته ممكن است شخصي كارش جستجو و مطالعه كسوف باشد، كه در اين صورت غالبا از يك صافي مخصوص براي ديدن استفاده مي‏كند.

به چشمهايت بياموز كه هر كس ارزش ديدن ندارد.

آيا هر چيزي كه به ظاهر زيباست بايد آن را ديد و به آن خيره شد؟ شايد زيبايي آن ظاهري و مضرات آن پنهاني باشد. پس ابتدا معلوم كن كه چه چيزي و چه كسي را ببيني و اگر بايد ببيني چگونه و به چه صورت بنگري. آيا ديدن آن چيز براي تو مهم و مفيد است؟ و آيا باز شدن دريچه چشمت به سوي او باعث عبور اشعه‏هاي خطرناك به چشم دلت نمي‏شود؟ آيا لذت يكبار ديدنش، باعث خسته و فرسوده شدن چشم دلت نمي‏شود و اين احتمال وجود ندارد كه شدت نور آتشين پنهان و شيطاني او چشم دلت را آتش زده و آن را بسوزاند؟ پس به خودت بياموز كه هر چيزي ارزش ديدن ندارد و حتي برخي چيزها قابل ديدن هم نيستند و در پوششي از رنگ، چشمان تو را ظاهر بين و دل تو را آتشين مي‏سازند. چنين دلي از ديده شكايت مي‏كند.




  • مرا مفتون و مست و بي خبر كرد
    مرا هجران گسست از هم، رگ و بند
    ترا رنجور كرد، اما مرا كشت
    ترا بر جامه و ما را به جان زد
    مرا سوزاند عالم سوز آهي
    ترا فرسود، گر روز سياهي



  • ترا تا آسمان صاحب‏نظر كرد
    ترا كرد آرزوي وصل، خرسند
    مرا شمشير زد گيتي، ترا مشت
    بتي، گر تير ز ابروي كمان زد
    ترا فرسود، گر روز سياهي
    ترا فرسود، گر روز سياهي




1 - مدرس دانشگاه، كارشناس ارشد فيزيك نظري(كيهان‏شناسي)

2 - علامه سيدمحمدحسين طباطبايي، ترجمه تفسير الميزان، جلد 15، سوره نور.

3 - فيزيك هاليدي، جلد چهارم.

4 - سيد محمدحسين طباطبايي، پيشين.

5 - همان.

6 - مفاتيح الجنان، دعاي نور.

7 - سيد محمدحسين طباطبايي، پيشين.

8 - طه / 50.

9 - ص / 82.

10 - ديوان پروين اعتصامي

11 - اشاره به آيه 39 سوره يوسف.

12 - ديوان حافظ.

13 - سعدي شيرازي.

14 - نور / 40.

15 - بابا طاهر عريان.

16 - مؤمنون / 71.

17 - انعام / 75.

19 - مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه.

20 - ديوان پروين اعتصامي.

/ 1