دو مصداق ازحركت جوهري درفيزيك
دكتر عليقلي بياني پس از سپاسگزاري از اولياي محترم كنگره ملاصدرا بسبب حسن ظني كه نسبت باين جانب نشان داده مرا در خور تهيه مقالهاي در زمينه مشتركات احتمالي آراء صدرالمتألّهين محمد بن ابراهيم شيرازي دانسته اند، عرض ميكنم من هيچ ادعايي در اينباره ندارم، و جز كوشنده كنجكاوي نيستم. اما بعد از آنجا كه جوّ معارف زمان ملاصدرا با علوم امروزي اختلاف بسيار دارد اگر خواسته باشيم ميان عقايد آن مرد بزرگ و دانشمندان عصر حاضر درباره مسئلهاي مقايسه كنيم، بايد توجه كنيم كه، با تكامل وسايل و افزار پژوهش، نه تنها مسائل تازهاي در اين عصر مطرح شده است بلكه درباره مسائل قديم نيز دريافت و رهيافت علماي امروز با طرز درك مسائل و روش بحث از آنها با سبك قديم متفاوت است. لذا لازم است بنكات راهكاري و تاريخي كه ذيلاً عرض خواهد شد، توجه كامل شود؛ تا روشن گردد مقايسه فلسفه قديم و علم امروزي در چه حدودي امكان دارد. بنظر من تطبيق كامل اين دو اگر ممتنع نباشد، امر استثنايي استچنانكه ميدانيم پيش از پيدايش و گسترش دانش آزمايشي نو و علوم رياضي جديد، فلسفه عبارت بود از: - «علم بحقايق اشياء چنانكه هستند باندازه طاقت بشر» - بعبارت ديگر فيلسوف آن زمان در صدد فهم نهاد جهان بود. و چون در اين كوشش سهم تعقّل بمراتب بيشتر از بخش آزمايشي بود، توجه بزرگان آن زمان به امور كلي بود. و امور جزئي را قابل بحث اساسي نميدانستند. حتي قاعدهاي داشتند كه: الجزئي لايكون كاسبا و لامكتسبا.يعني ادراك جزئي نه منجر به ادراك ديگري ميگردد و نه از ادراك جزئي ديگري بدست ميآيد. پس از اينكه با وصف قرنها كوشش مخلصانه دانشمندان دريافتند كه از اين طريق در بسياري از مسائل پاسخ يقين آوري بدست نميآيد؛ بويژه هنگامي كه كيهانشناخت آن زمان، مبتني بر تناهي ابعاد و حركات دوراني تعداد محدودي افلاك اصلي و تدويري،براي توجه مشاهدات آسماني، سال بسال با دشواريهاي تازهاي روبرو شد، سرانجام چارهاي جز كنار گذاشتن اصول عقايد و روش پژوهش معمول آن زمان نماند. كار بجايي رسيد كه حتّي كتابهاي پزشكي جالينوس و ابن سينا را در ملاء عام آتش زدند و گفتند: تا اين كتابها خوانده ميشود، دانش پزشكي پيشرفتي نخواهد داشت1.پيش از رنسانس گفته ارسطو معتبر بود كه: علم نيست مگر كلي. بعدها فليكس2 لودانيك گفت: علم نيست مگر اندازهپذير. علم قديم بمنظور دستيابي به حقيقت بود، علم جديد براي پيش بيني چگونگي ارتباط تغييرات عوامل مربوط به يك رويداد بمنظور سلطه بر طبيعت است. گفته اگوست3 كنت مشهور است كه گفت: علم و از آنجا پيش بيني ، پيش بيني و از آنجا عمل.ولي هيچ آزمايش بدون فرض ساختمان يا سازماني براي آنچه مورد آزمايش است، سودي ندارد. تفصيل اين امر در منطق علوم تجربي است، در اينجا البته مجال آن نيست. اجمالاً روشن است كه اگر چيزي يا رويدادي براي ما تازگي دارد، براي اينكه بتوانيم بمدد آزمايش از آن آگاه شويم بايد براي آن اجزايي و نظامي فرض كنيم. اين فرض از مشاهدات مستمر ، ولي ابتدايي ما حاصل ميشودسپس بايد به آزمايش رابطه آن اجزاء و عناصر آن نظام فرضي بپردازيم . اين آزمايشها به ما خواهد گفت كه تصوّري كه از آن چيز يا آن رويداد داريم نزديك بواقع است يا نه. بمدد اين آزمايشها ما تصوّرات خودمان را تصحيح ميكنيم. بعد دوباره براي همان مقصود آزمايشهايي ميكنيم تا هنگامي كه بفهميم تصورات ما از آن چيز يا آن رويداد نزديك بواقع است. اين تصورات را ما موقتا واقعيت ميشماريم. اگر در آينده در موردي آزمايشي شد كه با احكام آنچه ما تصور كردهايم سازگار نبود، فرض برگزيده خودمان را كنار ميگذاريم و بمدد اطلاعاتي كه از آن آزمايش تازه بدست آمده است تصور تازهاي از آن مجهول ميپنداريم و موقتا آنرا واقعيت محسوب ميكنيم و بهمين قياس، پس علوم جديد داعيه كشف حقيقت ندارد، در جستجوي روابطي از متغيرات جهان است، كه هميشه صادق باشد تا بمدد آن بتوان با صحت و دقت آينده را پيش بيني كرد و بگونهاي بر حوادث جهان مسلط شد. ولي حتي در عصر حاضر، با وصف پيشرفتهاي حيرتآور علم، دانشمند طراز اولي مانند سرجيمزجينز، در كتاب فيزيك و فلسفهاش مينويسد : ما بايد هميشه بخاطر داشته باشيم كه ماهيت فرايندهاي واقعي فيزيك قابل تصور نيست. 4 با اين حال ، برخي از دانشمندان اعصار اخير، فلسفي مزاج بوده و هستند. اينان حقيقت را براي حقيقت ميخواهند، قطع نظر از منافع آن . حتي نابغه كم نظير علوم رياضي هانري پوانكاره5 هنگامي كه گفتگو از هندسههاي غير اقليدسي يا مبحث ديگر از رياضي بود، كه در آن زمان بيفايده بنظر ميرسيد، در پاسخ انتقادات درباره بي حاصلي آنها گفته بود: بسيار زيباتر است چون بيفايده است.در نظر اينان جستجوي فايده در پژوهش علمي درخور شأن علم نيست. بخاطر دارم در جايي از قول يكي از دانشمندان طرفدار علم براي علم خواندهام كه گفته بود هنگامي كه رياضيدانان قديم مقاطع مخروطي را مطالعه ميكردند مطلقا گفتگويي از فايده آنها در دريانوردي نبود. مباحثي از نوع مقايسه آراء ملاصدرا با نظر دانشمندان معاصر از جمله مسائلي است كه فقط مورد علاقه آن گروه از دانشمندان امروزي است كه شعارشان «علم براي علم» است. يعني آن دسته از علماي معاصر كه فلسفي مزاجند. روشن است كه مسائل قابل بحث با اين گروه بايد از جمله مسائلي باشد كه بخودي خود در جستجوهاي علمي پيش ميآيد ، ولي طبيعت آنها بگونه ايست كه اندازه پذير نيست. لذا بحث آن جنبه علمي نمي تواند داشته باشد مانند مسئله اختيار بشر، مسئله تجرد نيروي باد ، مسئله عامل يا عوامل نهايي تحول از ماده بيروح تا انسان6. در اينجا براي جلوگيري از سوء تفاهم عرض ميكنم كه غرض از قيد اندازه پذير براي مسائل علمي اين نيست كه آنچه اندازه پذير نيست مانند علوم توصيفي طبيعي از قبيل گياه شناسي، زمينشناسي، حقوق،در شمار معرفت محسوب نيست . مقصود اينست كه علوم اندازه ناپذير اصولاً نمي توانند قوانين متقن جهانشمول داشته باشند؛ و الاّ شكي نيست كه علمي مانند گياه شناسي يا زمين شناسي با آنكه اندازه پذير نيستند بنا بر قواعد خودشان منشاء بركات بسيارند. اين اصطلاح براي علم بمعناي اخصّ است. در اينباره در منطق علوم تجربي خواندهايم كه طبقه بندي علوم بر حسب طبيعت موضوع آنهاست. هرچه طبيعت موضوع علم سادهتر باشد، قوانين آن عموميتر و متقنتر است، علمي كه طبيعت موضوعش پيچيده باشد دامنه قوانينش تنگتر و استواري احكامش كمتر است. بهمين دليل قوانين رياضيات كاملاً درست است ولي در علوم اجتماعي يا انساني قانون بي استثنا، نداريم.اينطبقهبندي ابتكار اگوست كنت فيلسوف فرانسوي است كه ذكر وي گذشت و بعدها گسترش يافت. از آنجا كه مخاطب سخنان ما درباره قرب و بعد آراء صدرالمتألّهين دانشمندان فلسفي مزاج اين عصرند نبايد آراء ملاصدرا را در قالب عبارات و تعبيرات فلسفه آن زمان بيان كرد. زيرا مخاطبان ما با آنكه فلسفي مزاجند، علماي اين عصرند كه به تعريف دقيق و برهان درست مأنوساند،اموري كه در فلسفه قديم هميشه مراعات نشده است7.طبعا همه آراء ملاصدرا با فيزيك جديد ربطي ندارد. خوشبختانه دانشمندبزرگوارآقاي سيدجلالالدين آشتياني در كتاب پربهاي خود، بعنوان شرح حال و آراء فلسفي ملاصدرا، عقايد و طرز درك آن مرد بزرگ را در شش باب خلاصه فرمودهاند؛ كه بنظر من فقط حركت جوهري ميتواند ارتباطي با فيزيك داشته باشد.اكنون بپردازيم به بيان اجمالي حركت جوهري بسبك قديم، تا بعدا آنرا بزبان امروزي عرض كنم . حركت در كمّ (چندي) و كيف (چوني) و وضع و اَيْن [جنبش در جا و جابجا] را ميشناسيم. اينها همه باصطلاح قديم، عرض هستند، يعني به خودي خود در عالم خارج تحصل نمييابند - قائم بذات نيستند ـ. در حركاتيكه در عالم خارج ميبينيم يك يا چند عرض دگرگون ميشوند. ولي آن ذاتي كه اين اعراض بسبب آن در عالم خارج هستند باقي است؛ خود جسم كه معروض است باقي است. اين حقيقت كه مقابل اعراض مذكور است يكي از انواع جوهرهاست. جوهر آن ماهيتي است كه در تحصّل نيازي به موضوع ندارد. آنچه در حين حركت باقي است و تغيير نميكند باقي في الاحوال نيز ناميده شده است. اگر ما بخودمان واگذار شويم نمي توانيم باقي في الاحوال را نيز متحرك فرض كنيم مگر اينكه در فراسوي آن باقي في الاحوال ديگري فرض كنيم و اگر اين انديشه ادامه يابد نهايتي نخواهيم داشت. لذا بعقيده همه جوهر بايد ثابت باشد. در اينجا انديشه ملاصدرا به برق خاطفي - بفرموده شيخ اشراق - روشن ميشودكه در يك لحظه حركت جوهري را در نظر او روشنترين و نهاديترين حقيقت جهان آفرينش مينماياند وي بهمه فلاسفه ميگويد: نه چنين نيست كه جوهر ثابت باشد. جان كلام وي، در اين بينش ژرفياب، اين است كه مبدء قريب هر حركت طبيعت متحرك است. اگر طبيعت، متحرك نباشد نميتواند مبدء قريب حركت باشد كه امر سيالي است. اما طبيعت در جوهر متحصّل است. پس جوهر متحرك است. براي اين منظور توضيحات برهاني متعدد آورده است، ولي چون غرض اين كنگره بيان قرب يا بعد آراء ملاصدرا نسبت به فيزيك جديد است، ذكر تفصيلي آنها ضروري نيست. لذا فقط خلاصه آنها را از غررالفرائد حاج ملاهادي سبزواري «قُدّس سرّه الشريف» پس از حذف دو بيت نقل ميكنم.
اذ كانت الاعراض كلاً تابعة
بالثابت السيّال كيف ارتبطا
الاّ في الاعتبار مثبت الغرض
اذالوجود جوهر في الجوهر
تجدّد الامثال كونا ناصري
و جوهريّة لَدينا واقعه
و الطبع اِن يثبت فينسد العطا
ثم اتّحاد العرضي بالعرض
تجدّد الامثال كونا ناصري
تجدّد الامثال كونا ناصري
مبقية اعلمنه المفارقا
موضوعها بشخصه له البقاء
موضوعها بشخصه له البقاء
موضوعها بشخصه له البقاء
1 - اين كار دكتر پاراسلوس paracelse (1541-1493) بود، در سال 1526. اين نام اسم مستعار اوست نام كامل او خيلي طولاني است اين شخص پزشك و شيمي دان بود. اهل سوئيس است مشرب پزشكي وي كه تا اين اواخر هم ادامه داشت مبتني بر اساس موهوم ارتباط جهان خارج با اعضاي مختلف بدن انسان است، اين مشرب را طب هرمه تيك Hermetique مينامند.
2 - Le Da-njtec(Felix) (1917 -1869) زيست شناس معروف فرانسوي. وي علاوه بر تصنيفات علمي اش كتابي دارد بعنوان بي خدايي Atheione.
3 - رياضي دان و فيلسوف فرانسوي بنيانگذار مكتب فلسفي، پوزيتيويسم (atheisme)افكار فلسفي وي اثر پردامنه و ديرپايي يافت وي اصولاً «دين انسانيت» را مدون ساخت.
4 - نقل از «فيزيك و فلسفه» نوشته سرجيمزجينز، ترجمه علي قلي بياني، مبحث پنجم ذيل عنوان تصاوير موج و ذرهاي .
5 - رياضي دان فرانسوي. وي كتب بسيار جالبي نيز در فلسفه علوم نوشته است مانند علم و فرض - ارزش علم و غيره
6 - درباره اين سه مسئله كه هر سه در مرز علوم مثبتهاند، فيلسوف مشهور فرانسوي هانري بركسن برنده جايزه نوبل كه در سال 1941 در گذشت، سه كتاب نوشته است كه اينجانب هر سه را ترجمه كرده است. عناوين آنها چنين است 1- پژوهش در نهاد زمان و اثبات اختيار 2- ماده و ياد 3 - تحول خلاق / ناشر شركت انتشار است.
7 - مثلا در تعريف حركت گفتهاند: كمال اول براي آنچه بالقوه است از اين حيث كه بالقوه است. حال آنكه خود مفهوم قوه و مفهوم فعل كه مقابل آنست بدون معناي حركت قابل درك نيست. اگر كسي حركت را نشناسد هرگز معني قوه و فعل را نخواهد شناخت بعلاوه مفهوم كمال علاوه بر اينكه نوعي حركت است يك جنبه ارزشي دارد كه تعريف نشده است.
8 - نظر به تركيب جسم از هيولا و صورت عقلا باطل است و مشاهدات زير اتمي فيزيك جديد نيز نادرستي آنرا نشان ميدهد. نقص استدلال مربوط بآنرا در نقد اشارات ابن سينا شرح دادهام. اگر عمري داشتم و چاپ شد ان شاء اللّه ملاحظه خواهيد فرمود.