دورنمايي از انديشهها و نظريات فلسفي «ميـردامـاد»
علـي اوجبـي در ميان مجموعه آرا و نظريات فلسفي ميرداماد ـ جداي از نظرياتي كه مورد اتّفاق حكماي پيش از او بوده و يا به نوعي اشتهار داشته ـ به سه دسته برميخوريم:1 ـ آراي ابداعي و ابتكاري، مانند: تقدّم دهري و تقدّم سرمدي و بتبع آن حدوث دهري و حدوث سرمدي.2 ـ آرايي كه كمتر كسي بدانها قائل بوده ـ اقوال شاذّ و نادر و باصطلاح خلاف مشهور مانند: انحصار مقولات در دو مقوله.3 ـ راهحلّهايي كه براي حلّ برخي از معضلات و مشكلات علوم ارائه كرده، مانند: نظريه وحدت حمل براي رفع تناقض از قضاياي متناقض نما.در اين نوشتار باجمال به برخي از اين نوع انديشهها اشاره ميكنيم:الف) حدوث دهري: يكي از مسائل جنجالي و بسيار كهن فلسفي مسئله حدوث و قدم عالم هستي است. در طول تاريخ هماره متكلّمان و فيلسوفان در اين مسئله بنيادي با هم نزاع و مجادله داشتند. تصوّر متكلّمان از حدوث و قدم، محصور در حدوث و قدم زماني بود. از ديد آنها حادث به موجودي اطلاق ميشد كه مسبوق به عدم زماني باشد و قديمْ موجودي بود كه مسبوق به عدم زماني نباشد؛ و بدين ترتيب حقّ تعالي را قديم زماني و ماسواي او را حادث زماني ميانگاشتند.در مقابل، فلاسفه عالم امكان را قديم زماني ميدانستند و معتقد بودند كه حدوث آن از نوع حدوث ذاتي است؛ و تقدّم واجب بر ممكنات، همانند تقدّم هر علّت تامّهاي بر معلولش تقدم ذاتي است نه زماني. چه پذيرش حدوث زماني عالم بمعناي فرض زماني است كه در آن زمان عالم نبوده امّا خالق هستي وجود داشته و اين مستلزم تخلخل زماني در افاضه وجود و خلق و آفرينش و منافي با صفات كماليه حقّ تبارك و تعالي است.اين سرآغازي شد براي مجموعهاي از نزاعات و مشاجرات شديد ميان حكما و متكلّمان. متكلّمان حكما را تكفير ميكردند و حكما متكلّمان را تجهيل.ميرداماد در اين ميان همچون فارابي انديشه جمع بين اين دو رأي را در سر ميپروريد، و سرانجام با ابداع تئوري «حدوث دهري» غائله را پايان داد. بقول حكيم سبزواري:
دهري أبدا سيّد الأفاضل
بسابقية له فكّية
لكنّ في السلسلة الطولية1
كذاك سبق العدم المقابل
لكنّ في السلسلة الطولية1
لكنّ في السلسلة الطولية1
در مذهب اهل كشف و ارباب شهود
چندين صور ارچه ظاهر از وي بنمود
چون در نگري نيست بجز يك موجود
عالم همه نيست جز تفاصيل وجود
چون در نگري نيست بجز يك موجود
چون در نگري نيست بجز يك موجود
انّ المقولات قديم تحصر
فأوّل له وجود قاما
مايقبل القسمة فيالذات ف··«كم»
«أين» حصول الجسم فيالمكان
و نسبة تكرّرت «إضافة»
«وضع» عروض هيئة بنسبة
و هيئة بما أحاط و انتقل
«أن يفعل» التأثير، «أن ينفعلا»
تأثّر مادام كلّ كملا16
فيالعشر و هي «عرض» و «جوهر»
بالغير و الثاني لنفس داما
و «الكيف» غيرقابلٍ بها ارتسم
«متي» حصول خصّ بالزمان
نحو ابوّة أخالطافة
لجزئه و خارج ذاثبت
«ملك» كثوب أو أهاب اشتمل
تأثّر مادام كلّ كملا16
تأثّر مادام كلّ كملا16
در تناقض هشت وحدت شرط دان
وحدت شرط و اضافه، جزء و كلّ
قوّه و فعل است در آخر زمان
وحدت موضوع و محمول و مكان
قوّه و فعل است در آخر زمان
قوّه و فعل است در آخر زمان
1- شرح غررالفوائد، ص 113.
2- شيخ در التعليقات ص 43، چنين ميگويد: «نسبة الأبديات إلي الأبديات تسمّي السرمد، و نسبة الأبديات إلي الزمان هو الدهر.»
3- تقويم الإيمان، ص 323.
4- نبراس الضياء، ص 55.
5- التعريفات، ص 19.
6- الملل و النحل، ج 1، صص148 ـ 149 به نقل از دايرةالمعارف تشيّع، ج 3، ص 128.
7- نبراس الضياء، صص 55 ـ 56.
8- بحارالانوار، ج 4، ص 197؛ ج 5، ص 12 و 22؛ ج 71، ص 127؛ ج 78، ص 354.
9- قرآن كريم، سوره رحمن؛ آيه 29.
10 - Dualism.
11- زيرا در صورتي كه وجود و ماهيت هر پديده اصيل باشند، آنگاه هريك از آن وجود و ماهيت، داراي ماهيت و وجودي خاصّ خواهند بود؛ و اين تا بينهايت ادامه خواهد داشت.
12- البته آنگونه او خود در اسفار تصريح دارد. نخست از طرفداران نظريه اصالت ماهيت بوده و بشدّت از آن دفاع ميكرده، امّا لطف الهي شامل حالش ميشود و در اثر انوار ربوبي به انديشه حقّ رهنمون ميشود.
13- القبسات، ص 49 ـ 51.
14- ر.ك: مجموعه مصنّفات شيخاشراق، ج1 (التلويحات)، ص 12.
15- ر. ك: مقولات و آراء مربوط به آن، ص 54 ـ 55.
16- مجموع المتون الكبير، ص 490.
17- مجموعه مصنّفات شيخاشراق، ج1.(التلويحات)، ص 11.
18- تقويم الأيمان، ص 205.
19 - Paradox
20- شرح المنظومه، ص 60.