محمد باقر شريعتي سبزواري يـكـى از طرق معرفت آفريدگار, راه (عقل) يا (استدلال عقلى) است. فـيلسوفان الهى در اين عرصه گام هايى بس بزرگ برداشته اند و با بـرهـان عـقلى به اثبات واجب الوجود پرداخته اند. در اين شماره بـه شـرح و تـفـصـيـل برهان حركت مى پردازيم و آن را از ديدگاه فلسفه و قرآن بررسى مى كنيم. برهان حركت بـنده پس از تحليل تمام ابعاد برهان حركت, بر اين باورم كه اگر ايـن دليل به شكل جديد و نو مطرح گردد, در عين اين كه از كاستى هـاى بـرهـان ارسطويى محفوظ مى ماند مى تواند يكى از عالى ترين اسـتـدلال ها بر اثبات وجود خلاق جهان باشد. فيلسوف شهير و فقيه, علامه جعفرى مى فرمودند: من از طريق برهان حركت, خدا را شناختم.
صورت برهان
اين برهان بر مقدماتى استوار است: 1ـ دگرگونى و تحول جهان: جـهـانـى كـه مـا در آن زنـدگـى مى كنيم به گونه كلى در تحول و دگـرگـونى است; هيچ موجود ثابت و راكدى در آن به چشم نمى خورد, دنـيـا نـهـادى نـاآرام و پويا است, پديده راكد و ايستايى وجود نـدارد, هـمـه چيز در حال تغيير و تطور است, در اين جهان, ركود مـسـاوى بـا فـنـا اسـت و جـهـان, مـساوى با حركت مى باشد. هيچ انـديـشـورى نـمى تواند اين تغيير و دگرگونى را در خود و پديده هـاى ديگر منكر شود, چرا كه انسان ها در هر شبانه روز با مظاهر مـختلف اين تحولات مواجه اند, مضافا اين كه (شب), (روز), (سال), (مـاه) و (فـصول چهارگانه) از مصاديق روشن و كتمان ناپذير تحول مى باشند. قـانـون مرگ و حيات, پيرى و جوانى بيان گر پويايى و جهان شمولى اصـل حـركـت اسـت. يك دسته پديد مى آيند و دسته اى ديگر محو مى شـونـد. پـديـده هاى مادى صورت هاى متنوع و رنگارنگى به خود مى گـيرند. قانون تكامل با مفاهيم گوناگونش زاده حركت و تحول است. اگـر حـركـت بـر ظـاهـر و باطن اشيا حكومت نداشت, تكامل مفهومى واقعى پيدا نمى كرد.