زبان دين در فلسفه و كلام اسلامى و انگيزه هاى طرح آن در كلام مسيحى - زبان دین در فلسفه و کلام اسلامی و انگیزه های طرح آن در کلام مسیحی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زبان دین در فلسفه و کلام اسلامی و انگیزه های طرح آن در کلام مسیحی - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زبان دين در فلسفه و كلام اسلامى و انگيزه هاى طرح آن در كلام مسيحى

آية الله شيخ جعفر سبحاني

چكيده:

دانش نوبنياد فلسفه دين، حاوي دهها عنواني است كه برخي از مسائل آن; مانند زبان ديني قرنها پيش در فلسفه و كلام اسلامي مورد بررسي قرار گرفته‏اند.

مباحث زبان ديني در كلام اسلامي، ضمن مباحث صفات ثبوتي، صفات خبري و تفسير آيات متشابه و...مطرح بوده است كه هر كدام مشكلات ويژه خود را داشته و بايد به شيوه صحيح تفسير و تبيين گردد.

از انگيزه‏هاي طرح زبان ديني در كلام مسيحي، مي‏توان به توجيه تعارض دين و علم، اختلاف كاربردي محمولات گزاره‏ها و تحقيق‏پذيري معنا در قضاياي ناظر به واقع اشاره كرد.

برخي، براي گزاره‏هاي كلامي، چهار گروه تفسير غير خبري ارائه دادند كه هر يك در خور تامل و بررسي است و اين مقاله به بخشي از اين مباحث مي‏پردازد.

«فلسفه دين » دانش نو بنيادى است كه از بررسى دين در قالب تفكر فلسفى پديد آمده است، و در اين جهت با ديگر دانش هاى نو ظهور مانند «فلسفه اخلاق »، «فلسفه تاريخ »، «فلسفه حقوق » و يا «فلسفه هنر» همسو مى باشد، و قدر مشترك همگى يك چيز بيش نيست و آن اين كه مسائل هر يك از اين علوم چهارگانه، با تفكر فلسفى مورد بررسى قرار گرفته و به صورت دانش خاص در آمده است. از آنجا كه بحث ما در باره ى «فلسفه دين » است از وجود دو اصطلاح درباره ى آن ياد مى كنيم:

1. دفاع فلسفى از اعتقادات دينى

هر نوع دفاع عقلى و فلسفى از مسائل دينى، فلسفه دين است. در اين اصطلاح، دين به صورت يك امر نقلى فرض شده كه آورنده ى آن پيامبر است، سپس از طريق دلايل عقلى و فلسفى به اثبات مى رسد، و به هر نوع خرده گيرى در مسائل آن پاسخ داده مى شود.

در اين اصطلاح، فلسفه دين معادل الهيات فلسفى و كلام عقلى متكلمان است كه از طريق براهين عقلى، به استحكام دين پرداخته مى شود. اين اصطلاح، گرچه در گذشته به كار مى رفت اما امروزه رواج ندارد و بايد متروك شود; زيرا يك چنين مباحث، بحث فلسفى و كلامى بوده و ارتباط به فلسفه ى موضوعى ندارد.

2. مطالعه اعتقادات دينى در قالب تفكر فلسفى

هرگاه اعتقادات دينى از ديدگاه فلسفى مورد مطالعه قرار گيرد، و تجزيه و تحليل شود«فلسفه دين » خواهد بود. در اين بررسى، الهى و مادى و شكاك يكسان مى باشند; زيرا هدف، اثبات گزاره هاى دينى نيست كه فقط از آن الهى باشد و لذا تمام طبقات بسان الهى درباره ى مسائل مربوط به ساختار دين اظهار نظر مى كنند.

جان هيك درباره ى اين دو اصطلاح مى گويد:«زمانى فلسفه دين به دفاع فلسفى از اعتقادات دينى گفته مى شد، فلسفه دين به عنوان ادامه دهنده نقش و كاركرد الهيات عقلى كه از الهيات «وحيانى » متمايز بود، شناخته مى گرديد. هدف آن اثبات وجود خدا از طريق براهين عقلى بود و از اين رو راه را براى مدعاهاى وارد در وحى هموار مى كرد.

ولى امروز فلسفه دين با قياس به مشابه هاى آن نظير: «فلسفه علم » و «فلسفه هنر» در معناى اخص آن يعنى تفكر فلسفى در باب دين به كار مى رود.

بنابر اين، فلسفه دين وسيله اى براى آموزش دين نيست، اساسا ضرورى نيست كه از ديدگاه دينى به آن نگاه كنيم كسانى كه به خدا اعتقاد ندارند، لا ادريون، و افراد متدين به يكسان مى توانند به تفكر فلسفى در باب دين بپردازند و در واقع همين كار را مى كنند. از اين رو، فلسفه دين شاخه اى از الهيات مدون نيست، بلكه شعبه اى از فلسفه است. (1)

شايسته بود كه جان هيك به جاى اين كه بگويد:«شعبه اى از فلسفه است » مى گفت: «شعبه اى از تفكر فلسفى است »; زيرا هر تفكر فلسفى، جزء مسائل فلسفى نيست، مگر اين كه مؤلف در فلسفه اصطلاح به خصوصى داشته باشد.

«جان هيك »، تعريف «فلسفه دين » را چنين آورده است: مفاهيم و نظامهاى اعتقادى دينى و نيز پديدارهاى اصلى، تجربه دين و مراسم عبادى و انديشه اى را كه اين نظامهاى عقيدتى بر آن مبتنى هستند مورد مطالعه قرار مى دهد. بنابر اين، فلسفه دين دانش ثانوى يا مع الواسطه است و از موضوع تحقيق خود استقلال دارد، خود فلسفه دين جزيى از قلمرو موضوعات دينى نيست. (2)

ما اگر بخواهيم گفتار ايشان را در ضمن مثال روشن كنيم بايد بگوييم: كشتى اى را فرض كنيد كه مسافران خود را از نقطه اى به نقطه ديگر منتقل مى كند. مطالعه و بررسى آن از اين نظر كه انسان را به ساحل نجات مى رساند، بحث دينى است، ولى مطالعه ساختمان كشتى از نظر ماده و صورت شبيه فلسفه دين است. توجه الهى به دين از اين نظر است كه انسان را به مقصد هدايت مى كند، در حالى كه نظر فلسفه دين، به ساختار دين است، براى او مسئله هدايت مطرح نيست، او همان طور كه ديگر پديده هاى روانى و اجتماعى را مورد تجزيه و تحليل قرار مى دهد، دين را نيز از اين زاويه بررسى مى كند.

«يكى از چيزهايى هم كه بايد آن را شناخت دين است منتهى اين دين شناسى متفاوت است با آن شناختى كه پيروان اديان غالبا از درون اديان پيدا مى كنند. پيروان اديان يك شناختى همراه با علاقه و ايمان دارند ولى در دين شناسى جديد با قطع نظر از پيوندهاى عاطفى و ايمانى به بررسى دين پرداخته مى شود و به عنوان واقعيتى از واقعيات دنياى انسانها مورد تحليل قرار مى گيرد. براى بيان تفاوت اين نگرش به دين با نوع قديمى تر آن، به اين مثال نظر مى افكنيم: اگر دين را يك كشتى فرض كنيم كه در دريا عده اى بر آن سوار مى شوند آن انسانهايى كه نگرش غير جديد به دين دارند بيشتر دل نگران نجات و رسيدن به ساحل هستند و چشم اميد به ساحل دارند كه اين كشتى آنها را به آن ساحل برساند و در اين كشتى تامل و ترديد نمى كردند بلكه فكرشان سعادت و نجات و رهايى از طوفان بود;ولى در نگرش جديد دين شناسى چنين شد كه وقتى سوار كشتى شدند بيشتر به ساز و كار خود كشتى پرداختند كه از چه ساخته شده و چه كسى گفته كه حتما بايد سوار اين وسيله شد و آيا اصلا ساحل نجاتى وجود دارد؟ اين نگرش، كشتى شناسى بود و فرق است بين اين دو نگرش. البته اين نگرش، نگرش غالب است وگرنه در قديم هم ممكن است از نوع نگرش جديد بوده است و در جديد هم نگرش قديمى وجود داشته است. (3)

پس از آشنايى با تعريف فلسفه دين، عناوين برخى از مسائل آن را كه الهى و مادى و حتى گروهى لا ادرى درباره ى آن يكسان بحث مى نمايند، مطرح مى كنيم.

/ 8