ساختار علم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ساختار علم - نسخه متنی

حسین بستان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به نظر مي رسد بتوان از مطالب گذشته، پاسخ اين شبهه را يافت. اجمالاً تا آنجا كه به ساختار منطقي تبيين مربوط مي شود، مدل قانون فراگير، جنبه انحصاري داشته و پيش بيني از آن غيرقابل انفكاك است؛ اما صعوبت تبيين و پيش بيني در موارد ياد شده، بحث ديگري است كه جنبه فلسفي دارد و نمي توان از آن، وجود بديل يا بديلهاي ديگري را براي مدل قانون فراگير نتيجه گرفت. دقت در همين موارد كه بنا به ادعاي مذكور، صرفا با پس نگري، يكي از تبيينهاي محتمل را انتخاب مي كنيم، ترديدي باقي نمي گذارد كه تبيينهاي انتخاب شده نيز از مدل قانون فراگير پيروي مي كنند.

در ارتباط با پرسش دوم، ظاهرا نمي توان ترديد كرد كه پاسخ منفي است؛ زيرا پيش بيني، دايره اي گسترده تر از محدوده شناخت علل دارد. بدين لحاظ است كه مي توان با كمك تعميمات اتفاقي كوتاه دامنه (قضاياي خارجيه) يا داده هاي آماري و يا مشابهت صرف بين دو پديده، دست به پيش بيني زد، بدون آنكه پاي هيچگونه تبييني به ميان آمده باشد.

ه ) در اين قسمت، نگاهي گذرا به تبيينهاي ديني خواهيم افكند. در متون ديني، تبيينهاي فراواني در مورد پديده هاي جهان مادي به چشم مي خورد. بخشي از آنها تبيين هاي علي و بخشي ديگر، تبيين هاي غايت شناسانه هستند كه غايات طبيعي (منافع مادي) يا غايات الهي (منافع معنوي) اشياء را بيان كرده اند. همچنين، مفاهيم نظري فراواني در متون ديني وجود دارد كه بر اساس آنها مي توان نظريه هاي عامي ساخت و به تبيين امور پرداخت، هر چند خود اين تبيينها مستقيما در دين نيامده باشد. اگر از منظر عالمان علوم تجربي به موارد گوناگون تبيين هاي ديني نظر كنيم، پاره اي از آنها در داخل و پاره اي ديگر در خارج از قلمرو علوم تجربي قرار مي گيرند. در مورد گروه اول با مشكل خاصي روبرو نيستيم؛ زيرا حداقل مي توان اين نوع تبيينها را فرضيه هايي آزمون پذير تلقي كرد كه حتي پوزيتويستهاي افراطي مي توانند در باب آنها به داوري بپردازند. گاهي هم مي توان اين تبيينها را در قالب نظريه هاي عامي ريخت كه استخراج گزاره هاي آزمون پذير از آنها، علمي بودن آن تبيينها را تضمين مي كند، اما در مورد بخش دوم چه بايد گفت؟ آيا اين نوع از تبيينها راه به علوم تجربي به ويژه علوم انساني مي برند؟ مسلما علم در اصطلاح جديد خود (به تعريف چهارم در بحث تعريف علم نگاه كنيد) پذيراي چنين تبيينهايي نيست. اين امر در مواردي ناشي از نقصان ذاتي روش تجربي و در مواردي ديگر، معلول آن است كه علوم تجربي در فرايند رشد تدريجي خود هنوز به ابزارهاي لازم براي مطالعه بسياري از پديده ها دست نيافته اند و در نتيجه، كاملاً محتمل است كه در درازمدت با ابزارهاي پيشرفته تر علمي بتوان به ارزيابي اين تبيينها پرداخت. البته اين مطلب كه علم جديد، تبيين هاي مزبور را نمي پذيرد، ناظر به علم در مقام تعريف است نه علم در مقام تحقق، لذا وجود تبيين هاي فاقد ملاك علميت در علوم تجربي به ويژه علوم انساني موجود، ناقض آن نمي باشد. به هر تقدير، تعريف مضيق علم، هرگونه فرضيه اي را كه نتوان آن را با ابزارهاي حسي موجود محك زد، طرد مي نمايد، ولي آيا مي توان ادعاي محدوديت قلمرو تجربه را مجوز انحصارگرايي روش شناختي در علوم تجربي دانست؟ گرچه بسياري از صاحبنظران، عقلانيت و تبيين علمي را لازم و ملزوم يكديگر مي دانند و بر هرگونه رأي و نظري كه با معيارهاي علمي مطابقت نكند، به راحتي انگ غير عقلاني بودن مي زنند، اما جمعي از نسبيت گرايان فرهنگي اين ديدگاه را مورد مناقشه قرار داده بر يك ديدگاه تكثر گرايانه در باب عقلانيت تأكيد كرده اند. واضح است كه نسبيت گرايي فرهنگي راه را براي طرح بديلهاي ديگري براي تفكر علمي از جمله، تفكر ديني هموار مي كند، ولي از دست رفتن عينيت، بهاي سنگيني است كه بايد به سبب التزام به نسبيت گرايي پرداخت شود. اكنون اين سؤال مطرح است كه آيا اثبات عقلانيت تفكر ديني تنها از طريق نسبيت گرايي امكانپذير است يا مي توان بدون استناد به اين مبنا، سخن از معقول بودن تبيين هاي ديني به ميان آورد. ادامه اين بحث به قلمرو فلسفه دين مربوط مي شود و ما عجالتا با فرض اثبات معقول بودن دين و نيز يك سري مقدمات فلسفي ـ كلامي ديگر، بي درنگ به موضوع اصلي اين بحث يعني شأن معرفتي تبيين هاي ديني منتقل مي شويم.

گرچه علوم تجربي بر حسب تعريف، تبيين هاي ديني آزمون ناپذير را غير معتبر مي دانند، اما بنابر بعضي از صور محتمل علم ديني مي توان از اين تبيينها در عرض يا در طول تبيينهاي علمي استفاده كرد. اين مسأله در مورد تبيين هاي علي روشنتر است. مي توان يكي از پيشفرضهاي علوم جديد را كه منجر به انحصارگرايي آنها شده است، انكار رازآلودي جهان دانست، اما بطلان اين پيشفرض از منظر ديني نياز به اثبات ندارد. بر اين اساس، مثلاً در طب جديد، هيچ توجيهي براي شفا يافتن معجزه آميز يك بيمار سرطاني كه مرگ قريب الوقوع وي پيش بيني شده است، وجود ندارد، اما در طب اسلامي فرضي، نظم و قانونمندي جهان با استناد به اراده هاي متعالي (اراده خداوند، اراده اولياي الهي و ...) توضيح داده مي شود. بنابراين، حدوث يك اراده متعالي مي تواند هر چند به طور اجمالي، شفا يافتن بيمار مزبور را تبيين كند. بله، مكانيزم تأثير اين اراده همچنان نيازمند تبيين است. در مورد علوم انساني، با تبيين هاي ديني در ابعاد گسترده تري مواجه مي شويم. به عنوان مثال، جامعه شناسي در تبيين اخلاق و ارزشهاي فراگير با مشكل عمده اي روبرو است، اما مفهوم «فطرت اخلاقي» حتي اگر بر اشكالات فلسفي مربوط به آن فائق نياييم، مي تواند به عنوان يك مفهوم نظري ديني ما را در اين زمينه ياري كند. همچنين در روانشناسي و جرم شناسي و غيره، زمينه هاي فراواني براي تبيين هاي ديني متضمن اين مفهوم وجود دارد. ناتواني آشكار نظريه هاي متداول جامعه شناسي دين از ارائه تبييني صحيح و همه جانبه از واقعيت دين، زمينه را براي استفاده از تبيين هاي ديني فراهم مي آورد و بدين ترتيب مي توان به يك جامعه شناسي دين غني دست يافت. همچنين اقتصاد و جامعه شناسي اسلامي فرضي در تبيين تغييرات اجتماعي ـ اقتصادي مي توانند به متغيرهاي متعددي استناد كنند كه چه بسا تبيين را از قلمرو تجربه خارج مي سازند و از آن جمله مي توان به «تقوا»، «استغفار» و «حرامخواري» اشاره كرد.85 بله، اين نكته هست كه عملاً ايمان به متون ديني جنبه فراگير ندارد و به استثناي مؤمنان به يك دين، سايرين با آنها همچون سخنان ايدئولوژيك برخورد مي نمايند. بنابراين، علم ديني به تفسير مزبور كه طبعا روش ديني و تعبدي نقش عمده اي در آن ايفا مي كند، فاقد عينيت مصطلح خواهد بود. در عين حال، به عقيده ما علم ديني علي الاصول عيني است؛ يعني مي توان با اثبات مباني فلسفي آن به اثبات صدق گزاره هاي آن دست يافت. علاوه بر اينكه حجيت گزاره هاي چنين علمي به خصوص معتقدان نيز آن را حداقل در رديف ساير علوم ديني از قبيل فقه و اصول و تفسير قرار داده از منزلتي مشابه برخوردار خواهد ساخت.

در ارتباط با تبيين هاي غايت شناسانه، تصوير متفاوتي از علم ديني به دست خواهيم آورد. در واقع، تقابل تبيين هاي علي و تبيين هاي غايت شناختي در دين، نظير تقابل تبيين علي و تبيين تفسيري در علوم انساني است. همانگونه كه در تبيين هاي تفسيري، اهداف و انگيزه هاي نهفته در كنش فاعلان انساني را جستجو مي كنيم، در تبيين هاي غايت شناختي ديني درصدد شناخت اهداف و اغراض فاعل الهي از آفرينش اشياء هستيم.

در اينجا است كه هدفمند بودن علم ديني و پيوند ميان علت فاعلي و علت غايي به بهترين شكل ظاهر مي گردد و اينكه قرآن و روايات، ميراث علم را «خشيت» دانسته اند و علمي را كه سبب خشيت نباشد در عداد علوم غير نافع قلمداد كرده اند، ناظر به همين جنبه يعني شناختن غايات آفرينش است. اين طرز تفكر و تبيين امور و نيز پيامد روحي آن به روشني در قرآن مجيد و به ويژه در اين آيه بيان شده است: «مسلما در آفرينش آسمانها و زمين و توالي شب و روز براي خردمندان نشانه هايي است. همانان كه خدا را [ در همه احوال [ايستاده و نشسته و در حالي كه به پهلوي خود آرميده اند، ياد مي كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مي انديشند، [و در نهايت، سخنشان اين است كه:] پروردگارا، اينها را بيهوده نيافريده اي؛ منزهي تو، پس ما را از عذاب دوزخ در امان بدار».86

/ 10