فهرستواره فرهنگ هاي اصطلاحات فلسفه و كلام در حوزه اسلامي
محمد نوري چكيدهزبان هر علم اساس و شالوده فرهنگ علم است. مباحث مربوط به زبان محاورهاي كه در جامعه شناسي زبان، فلسفه زبان، هرمنوتيك، باستان شناسي و تاريخ زبان و زيست شناسي زبان مطرح است، كم و بيش در زبان هر علم قابل طرح و گفتگو است. بالندگي و تعامل و تعاطي يا عدم پيشرفت هر علم در زبان آن علم نمودار است.بهرحال فلسفه و كلام و بطور كلي علوم عقلي اسلامي با بكارگيري واژگان خاص موجود در نصوص اسلامي و همآرايي آنها با اصطلاحات وارداتي از فلسفههاي يونان، روم و ايران باستان به تأسيس دستگاه ويژه اصطلاحي و واژگاني تخصصي پرداختند كه با گذشت اعصار به خصوص در عصر جديد تطوراتي داشته است.براي پويايي فرهنگ عقلي اسلام در مقابل نظامهاي رقيب موجود، بررسي دستگاه زباني اين فرهنگ اجتنابناپذير است. فهرستواره موجود در صدد ارائه فهرستي از منابع اوّليه در حدّ و اندازه يك مقاله وابسته نه بطور مستوفي براي تمهيد مطالعه مذكور است.1. دانش اصطلاحات فلسفي Philosophical Terminology و معجم نگاري اصطلاحات فلسفه Philosophical Lexicography در فرهنگ اسلامي داراي پيشينه در قرن چهارم قمري (دهم ميلادي) است. با پيشرفت و رشد دانشهاي مختلف از جمله علوم عقلي در قلمرو اسلامي و شكوفايي آنها، نياز به ثبت و ضبط اصطلاحات پديد آمد.1 ابومنصور حسين بن نوح بخاري در اواخر سده سوم و اوايل سده چهارم قمري كتاب «التنوير» را در اصطلاحات پزشكي تأليف كرد. موفقالدين ابومنصور علي الهروي مشهور به امام هروي كتابي با عنوان «الابنية عن حقايق الادوية» در اصطلاحات داروشناسي نوشت. «الحدود و الرسوم» را كندي و «الحدود» را ابن سينا در اصطلاحات فلسفي تدوين كردند.فرهنگ نگاري اصطلاحات در دوره معاصر خيزش مجددي يافت و درعلوم مختلف در كشورهاي اسلامي معجم هايي منتشر شد. درايران ميتوان از ترمينولوژي حقوق از محمد جعفر جعفري لنگرودي، فرهنگ ادبيات فارسي از زهرا خانلري، فرهنگ اصطلاحات جغرافيايي از احمد آرام، فرهنگ اصطلاحات منطقي از محمد خوانساري، فرهنگ علوم اجتماعي ترجمه باقر ساروخاني و فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعي از ماري بريجانيان نام برد.2. دانشمندان هر علم براي بيان مفاهيم، اصطلاحاتي را به كار ميبرند. يعني واژه هايي را از عرف عام اقتباس كرده و در عرف متداول خودشان در معناي مورد نظر به كار ميگيرند. با گذشت زمان و انبوه شدن اصطلاح ها و انتقال آنها به نسلهاي بعدي و ايجاد زبان مشترك بين جامعه عالمان يك علم، نياز به نگارش و تدوين اصطلاح نامه (فرهنگ اصطلاحات يا معجم اصطلاحات) پديد آمد.آقاي جميل صليبا نيازمندي به اصطلاحات را چنين تشريح كرده است: مقصود اصلي و هدف نهايي نويسنده و خواننده، تفهيم و تفهم است. حال اگر معاني الفاظ در نظر گوينده چيزي و در نظر شنونده چيز ديگري باشد، تفهيم و تفهم چگونه ممكن است؟ بنابراين بر دانشمندان است كه در مورد معاني الفاظ اتفاق نظر داشته باشند. كلمه ها در واقع قلعه و سنگر معاني است و تثبيت اصلاحات علمي، سنگ پايه ساختمان علم است، حال اگر اين ساختمان بر روي يك پايه لرزان بنا شود به هدفي كه مقصود اصلي ساختمان بوده است نميرسد.2درك مطالب يك دانش از طريق واژگان خاص آن علم است. اگر آن واژگان چهار چوبهاي معنايي نداشته باشد، فرايند آموزش براي شاگرد و استاد بسيار مشكل خواهد شد. اين مشكل در ترجمه نيز وجود دارد. مترجمان بر اساس عرف يك دانش و شناختي كه از معاني اصطلاحات دارند به ترجمه ميپردازند، لذا مترجمان حق ندارند بدون در نظر گرفتن ضوابط علمي و عرف علمي يا با وام ستاني از معاني عرف ديگر علوم كه در تعارض با عرف اين دانش است، قلم به ترجمه ببرند.3