قدرت خدا از ديدگاه صدر المتألهين و حل اختلاف جي اِل مكي (حل تعارض قدرت مطلقه، خيريّت محض خدا و وجود شر)
علي الله بداشتيدر اين مقاله با توجه به اهميت شناخت قدرت خدا در فلسفه و كلام اسلامي تلاش شده است به چند سوال اساسي در اين باب بر مبناي ديدگاههاي صدرالمتألهين پاسخ داده شود:1- جايگاه قدرت در مجموعه صفات الهي كجاست؟ از صفات فعل است يا ذات؟ عين ذات است يا زايد بر ذات؟
2- رابطه صفت قدرت با ساير صفات جمال الهي چگونه است؟
3- قدرت خدا را چگونه بايد تفسير كرد كه نه موجب تشبيه گرايي شود و نه مستلزم اشتراك لفظي مفهوم قدرت در انسان و خدا گردد.4- ويژگيهاي قدرت حق تعالي و وجوه تمايز آن با قدرت انسان چيست؟
5- قدرت مطلقه و به عبارت ديگر شمول قدرت الهي بر همه ممكنات با توجه به رحمت بي پايان او.اولاً: با شروري كه در عالم مشاهده ميشود چگونه قابل جمع است؟
ثانيا: با اختيار انسان و شرور اخلاقي او چه سان قابل توجيه است.
واژگان كليدي: خدا، قدرت، اختيار، شر
حكيم و فيلسوف الهي صدر الدين محمد شيرازي مجدد فلسفه اسلامي (م 1050 ه··) يكي از جامعترين تحقيقات و تتبعاتش در فلسفه الهي در باب صفات حق تعالي است و شايد بتوان گفت در ميان فيلسوفان و متكلمان اسلامي پيش و حتي بعد از او كسي در اين زمينه از او پيشي نگرفته است.او در بسياري از تأليفاتش ـ چه تأليفات فلسفي نظير اسفار، شواهد الربوبيه، مشاعر و مظاهر الالهيه و... و چه آثار تفسيري نظير تفسير سوره حمد، توحيد، حديد و... و چه آثار حديثي اش نظير شرح اصول كافي ـ به تفصيل در صفات حق تعالي از جمله قدرت او ـ جل جلاله ـ سخن گفته است ايشان در اسفار كه دائرة المعارف فلسفي او است بيشترين تحقيقاتش را به معرفت ربوبي، صفات، افعال و آثارش اختصاص داده است، بطوري كه دو جلد از كتاب اسفارِ نه جلدي ايشان (ج 6 و 7) در اين باب است.وي اين مباحث را در ده موقف طراحي نموده كه موقف چهارم آن به بحث در قدرت و اراده خدا اختصاص يافته است.در اين مقاله ابتدا ديدگاه كلي ايشان درباره صفات الهي بيان ميگردد و بر اين مبنا نظريه ايشان در باب قدرت بررسي ميشود.1- ديدگاه صدر المتألهين در صفات الهي به وجه عام
صدر المتألهين صفات حق تعالي را با الهام از آيه شريفه «تبارك اسم ربك ذي الجلال والاكرام»2 به صفات جلال3 (سلبي) و جمال4 (ثبوتي) و صفات ثبوتي را به حقيقي و نسبي (اضافي) تقسيم كرده و همه صفات حقيقي را به وجوب وجود و اضافي را به اضافه قيومي برميگرداند.5در نظر ايشان صفات حقيقي اگر چه داراي مفاهيم متغايرند اما همه مصداق يك حقيقت واحد و عين ذات حق تعالي هستند چنانكه ميگويد:«ان صفاته الحقيقيه كلها حقيقةٌ واحدة لا تزيد علي ذاته تعالي؛ و ان تغايرت مفهوماتها؛6
ايشان در فصلي ديگر در تأكيد همين نكته ميگويد:سخن حق در معناي عينيت ذات و صفات حق اين است كه اين صفاتِ كمال كه از حيث مفهوم كثيرند همه به وجود ذات احدي حق موجودند؛ يعني در واقعيت هستي ذات متعالي او جداي از صفاتش نيست، به گونهاي كه هر كدام يك وجود ممتاز از ديگري داشته باشد و يا اين كه هر صفتي از صفات ديگر متمايز باشد، بلكه او به نفس ذات خويش قادر و به عين ذات خويش عالم است.»7
صدر المتألهين در عدم زيادت صفات حق تعالي بر ذات او چند برهان ميآورد در برهان اول ميفرمايد: «اگر اين صفات كمالي مثل علم و قدرت و مانند اين دو زائد بر وجود ذاتش بوده و ذات ـ در مرتبه وجود ذات ـ مصداق اين صفات كمال نباشد لازم ميآيد ذاتش به خودي خود [در مرتبه وجود ذات] خالي و عاري از اين صفات باشد.پس در مرتبه ذات [مثلاً] عالم به اشياء و قادر بر آنچه ميخواهد نيست و اين سخن باطل است زيرا ذاتش مبدأ همه خيرات و كمالات است پس چگونه متصور است كه در مرتبه ذات ناقص و مستكمل به غير باشد؟ چرا كه لازمه اين حرف اين است كه غير در او مهثر باشد در نتيجه او منفعل از غير خواهد بود، در حالي كه فاعل ماسواي خويش است؛ و لازم ميآيد در او دو جهت فعل و انفعال [از حيثيت واحد] فرض نماييم و اين بطلانش بديهي است. پس محال است صفات او زايد بر ذاتش باشد.»8
پس ديدگاه ايشان در باب صفات حق تعالي را ميتوانيم اين گونه خلاصه نماييم:1- همه صفات حقيقي حق تعالي حقيقت واحدند.2- صفات حقيقي حق تعالي زائد بر ذات نيستند بلكه عين ذات و عين يكديگرند.3- عينيت صفات با ذات و صفات با يكديگر عينيت مصداقي است نه مفهومي.